فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صبح امروز را
💫 پر برکت و معطر می کنیم
🌷به عطر خوش صلوات
💫بر حضرت محمد (صلّىاللهعليهوآله)
🌷و خاندان پاک و مطهرش و مطهرش
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج #امام_زمان صلوات
🌷اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷
°•°•°
❣ #سلام_امام_زمانم❣
سلام ای یاردور ازما نشسته..
سلام ای بدترازما دل شکسته..
سلام ای آشناهمچون غریبان
سلام ای مرهم وداروی دردم
سلام کردم بگم خوب نیست جدایی
سلام کردم نگی دریادما نیست.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مغز ما عاشق طبیعته...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣سلام امام زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الفَرِیدُ...
سلام بر تو ای یگانه دوران و ای همنشین تنهایی!
سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشه ای که روی شیرینی نشسته بوده و درحال تمیز کردن خودشه😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرسد غمهای
بی پایان،به پایان،
غم مخور😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز مهم زندگی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷دیدن هر صبحگاهان
اتفاقی سـاده نیست
بل خوشایندست
شادابست🌷🍃
بلبلان با آواز
پرندگان با پـرواز🕊
میکنندش آغاز
پس تو هم با شادی
آغـازش کن😇
امـروزتون پر از زیبـایی🌷🍃
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸امید یعنی بدانی تا هستی
می توانی تغییر کنی و دنیا را تغییر بدهی.
🌸امید یعنی بدانی خداوند دوستت دارد و اگر به تو زمان داده معنیش این است که در این فرصت می شود یک کارهایی کرد.
🌸امید یعنی همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.
🌸امید یعنی اگر دانۀ زندگی صدبار از دستمان رها شد، باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم این بار محکمتر گام برداریم.
کانال 📚داستان یا پند📚
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا #بیراه_عشق #پارت_پانصد_و_هشتاد (107) نیما حوله سفیدی را
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂
بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا
#بیراه_عشق
#پارت_پانصد_و_هشتاد_و_یک
نیما سشوار را خاموش کرد و سرجایش گذاشت بعد از داخل سبد کوچک روی میز برگه قرصی را بیرون آورد و روی تخت انداخت و گفت:
- پاشو یکی بخور.
شیدا نگاهی به قرص کرد. قرص اورژانسی بود که خود نیما خریده بود و برای روز مبادا در خانه او گذاشته بود. دندانهایش را روی هم فشرد و گفت:
- نمی خورم.
اخم های نیما در هم رفت.
- یعنی چی نمی خورم؟
- من قرص اورژانسی نمی خورم. می دونی چقدر عوارض داره. نمی شه که هر دفعه ای که تو گند می زنی من قرص اورژانسی بخورم.
- حالا این دفعه رو بخور قول می دم دفعه های دیگه بیشتر مراقبت کنم.
- بهت گفتم من قرص جلوگیری می خورم. نیازی به این قرصا نیست.
- من به قرصی که تو می خوری اطمینان ندارم.
- اگه اطمینان نداری باید خودت مراقبت می کردی.
- دیدی که دیشب تو حال خودم نبودم.
- به من چه که تو حال خودت نبودی؟ چرا من باید جور بی فکریای تو رو بکشم؟ اصلاً کدوم گوری بودی که بعد از دوازده روز مست و پاتیل اومدی سراغم؟
- قرار نیست هر جا می رم به تو توضیح بدم.
شیدا عصبانی از روی تخت بلند شد و رو در روی نیما ایستاد و گفت:
- یعنی من به عنوان پارتنرت حق ندارم بدونم کجایی؟
نیما خودش را عقب کشید و خیلی جدی گفت:
- نه، حق نداری.
شیدا لحظه ای خیره به نیما نگاه کرد. از این همه پررویی نیما حالش بهم خورد ولی نمی توانست بیشتر از این اعتراض کند. می ترسید نیما رهایش کند و برای همیشه برود. در شرایطی نبود که بتواند، تنها بماند. آب دهانش را قورت داد و با دلخوری روی لبه ی تخت نشست. نیما بی توجه به حال شیدا از داخل کمد لباسش را در آورد و با لحنی که تمسخر در آن مشخص بود، گفت:
- اگه فکر کردی می تونی من و با یه بچه اسیر کنی، کور خوندی.
- من همچین فکری نکردم.
- همه ی شما زنا مثل هم فکر می کنید. فکر می کنید اگه یه بچه بیارید حتماً مرده مجبور می شه باهاتون عروسی کنه. ولی بذار یه چیز و برات روشن کنم. یه بچه که سهله. اگه صد تا بچه هم ازم داشته باشی نمی تونی من و پایبند کنی. من اهل ازدواج نیستم.
شیدا عصبانی فریاد زد:
- بهت می گم من همچین فکری نکردم. مگه مغز خر خوردم از آدمی که حاضر نشده مسئولیت پسر سیزده ساله اش و قبول کنه بچه دار بشم و خودم و بدبخت کنم. نه جناب اون قدرام احمق نیستم.
#ادامه_دارد...
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺