14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 آفرین بر این مرد غیور
اگه همهی تریبوندارا مثل این مرد فکر میکردن و موضع میگرفتن، الآن وضعیت حجاب جامعه اینگونه نبود.
وای بر علما و وعاظ و مداحان بیتفاوت.
سردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
1_1730477223
9.94M
⛅️ دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود
#خطر_واقعی_هلاکت_درآخرالزمان
« در زمان غیبت به خواندن دعای «أَللهُم عَرفْنی نَفْسَک...» سفارش شده است، ظاهراً سری دارد».
📔 در روایتی از امام صادق آمده است که به زراره میفرماید: اگر آخرالزمان را درک کردی این دعا را بخوان:
🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ
🔅فاِنَّکَ اِنْ لَْم تعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینی
🤲هدیه به چهارده معصوم
✅کانال امام رضا علیه السلام
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅
...
اطلاعاتی در مورد پیامبران(ع)☆
● 4 نفر از پیامبرانی که عرب.زبان بودند:
- حضرت هود(ع)
- حضرت صالح(ع)
- حضرت شعیب(ع)
- حضرت محمد(ص)
● پیامبرانی که با هم پسرخاله بودند:
- حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع)
● پیامبرانی که هرگز ازدواج نکردند:
- حضرت عیسی(ع)
- حضرت یحیی(ع)
● پیامبرانی که با هم برادر بودند:
- حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع)
- حضرت اسمائیل(ع) و حضرت اسحاق(ع)
● پیامبرانی که پدر و پسر بودند:
- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)
- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع)
- حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع)
● پیامبرانی که در کنار مزار حضرت علی(ع) مدفون هستند:
- حضرت آدم(ع)
- حضرت نوح(ع)
- حضرت صالح(ع)
- حضرت هود(ع)
● پیامبرانی که دو نام داشتند:
- حضرت محمد(ص)- احمد
- حضرت یونس(ع)- ذوالنون
- حضرت عیسی(ع)- مسیح
- حضرت خضر(ع)- ملیقا
- حضرت یعقوب(ع)- اسرائیل
- حضرت یوشع بن نون(ع)- ذوالکفل
● پیامبر اکرم(ص) چند مرتبه به معراج رفتند؟
- 2 مرتبه
● حضرت یونس(ع) چند شبانه.روز در شکم ماهی بودند؟
- 7 شبانه.روز
● تعداد پیامبرانی که در بنی.اسرائیل مبعوث شدند:
- 600 پیامبر
● پیامبرانی که پادشاه روی زمین بودند:
- حضرت سلیمان(ع)
- حضرت ذوالقرنین(ع)
● آخرین پیامبری که وارد بهشت می.شود؟
- حضرت سلیمان(ع)
● پیامبرانی که با هم، هم.عصر بودند؟
- حضرت خضر(ع)
حضرت موسی(ع)
حضرت شعیب(ع)
- حضرت ابراهیم(ع)
حضرت لوط(ع)
حضرت یعقوب(ع)
حضرت یوسف(ع)
● پیامبرانی که مقام امامت هم داشتند؟
- حضرت محمد(ص)
- حضرت ابراهیم(ع)
● کدام پیامبر(ع) در کشور ایران مدفون است؟
- حضرت دانیال نبی(ع) در شهر شوش دانیال
● کدام یک از پیامبران را سر بریدند؟
- حضرت یحیی(ع)
● قبر حضرت موسی(ع) توسط چه کسی کنده شد؟
- حضرت عزرائیل(ع)
● کدام پیامبر(ع) داماد یکی دیگر از پیامبران(ع) بود؟
- حضرت موسی(ع) داماد حضرت شعیب(ع) بود!
دعا براي يك بار در عمر
روايت شده از حضرت محمد(ص)
هركس اين دعا را در هر وقت که بخواند گويا:
360 حج ادا نموده
360 قرآن ختم كرده
360 غلام آزاد نموده
360 دينار صدقه داده
در همان حال حضرت جبرائیل(ع) نیز خطاب به حضرت محمد(ص) فرمودند:
يارسول الله:
هربنده ای از بندگان خدا اين دعارا بخواند
«اگر چه يك بار در عمر»
خداوند به عظمت و حرمت و جلال خود قسم خورده که برای او هفت چيز ضامن ميشوم:
1-از او فقر و تنگ دستی رفع ميشود
2-از سوال منكر و نكير در امان ميماند
3- او را به سهولت از پل صراط عبور ميدهم
4-اورا از مرگ ناگهانی محفاظت ميكنم
5- داخل شدن در جهنم را برای او حرام ميكنم
6-از تنگی قبر او را حفاظت ميكنم
7- از خشم وغَضَبْ پادشاه ظالم او را امان ميدارم؛
و اين است دعا:
بِسمِاللّٰهِ الْرَّحمٰنِالْرَّحیم
لا اله إلا اللهُ الجليلُ الجبّار
لا اله إلا اللهُ الواحدُ القهّار
لا اله إلا اللهُ الكريمُ الستّار
لا اله إلا الله الكبيرُ المُتَعالْ
لا اله إلا الله وَحْدَهُ لا شريكَ لهُ إلَهاً واحداً، ربَّاً و شاهداً، اَحَداً صمداً و نحنُ لهُ مُسْلِمونْ
لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شريك لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً صمداً و نحنُ لهُ عابدونْ
لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شريكَ لهُ إلهاً واحداً ربَّاً و شاهداً احداً صمداً و نحنُ لهُ قانِتونْ
لا اله إلا الله وحدهُ لا شريك لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً صمداً و نحن له صابرونْ
لا اله إلا اللهُ مُحَّمدٌ رسولُ الله
اللهُمَ إليكَ فَوَّضْتُ أمريْ و عليكَ تَوَكَلتُ يا أرحمَ الراحمينْ
«صدق الله و صدق رسول الله الكريم»
این پیام رو در حد توانت منتشركن ؛ الان یه دست میذاری رو دکمه میفرستی و فراموشش میکنی ولی روز قیامت چنان ثوابی برات داره که غافلگیرت میکنه .
مطمين باش
( و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند) قرآن کریم
: آيا مي دانيد فايده گفتن
(بسم الله الرحمن الرحيم)
در آغاز هر كاري چيست؟
اگر شما عادت كنيد كه در ابتداي هر كاري بسم الله الرحمن الرحيم بگوييد ، فردا در روز قيامت وقتي نامه اعمالتان بدستتان داده مي شود
قبل از آنكه آن را بخوانيد
بسم الله الرحمن الرحيم مي گوييد
و ناگهان مي بينيد كه همه گناهانتان
از نامه اعمالتان پاك شده است
مي پرسيد چه شد ؟
در اين زمان ازطرف خداوند
ندايي مي آيد
كه اي بنده ، تو ما را
با نام رحمن و رحيم فراخوانده اي
پس ماهم باتو مقابله به مثل كرده ايم
و گنا هانت را بخشيده ايم
حالا اگر مي خواهي
اين را براي كسي بفرستي
اول بسم الله الرحمن الرحيم بگو .
یک نکتــــه مهم : نگو که دستم بنده ... همجوره پخشش کن.بسم الله
•🦋❤️•
💌با امام زمان بودن را تمرین کنید.
ببینید در ۲۴ ساعت،
چند ساعت
میتوانید جلوی خودتان را بگیرید؟
یک تستی از خودت بگیر.
بعد ببین چند دقیقه این در فکرت است، میتوانی
با امام زمانت حرکت کنی،
میتوانی
ادب محضر
امام زمان ارواحنافداه را رعایت کنی.
به خودت یک امتیاز و یک نمره بده.
بعد میبینی چقدر کم داری،
چقدر ضعیف هستی.
همینهاست که تو را از
امام زمان
ارواحنافداه فاصله داده است.
همینهاست که سبب جدایی شده است.
🌱استاد حاج آقا زعفری زاده
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
بحق زینب کبری سلام الله علیها 🌸⃞❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فضیلت بی نظیر حجاب و عواقب بی حجابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینقدر بخوابیم تو قبر
که کسی دیگه نیست
صدامون بزنه ...
🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ کس یادِ غریبیِ تو نیست مولاجانم😔
گریه کن جای خودت، جای همه..😔
🌺تعجیل درفرج وسلامتی آقاامام زمان عج صلوات 🌸
سردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ
🌹سلام بر تو اى تلاوتکننده کتاب خدا و مفسر و بیانگر آن
🤲اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان
#امام_زمانسردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار مجدد بیانات حکیم انقلاب در کانال خبری ایشان مبنی بر مزمت عقب نشینی در برابر دشمن ، خبر از اتفاقات جدیدی می دهد. 👌سردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
#دجال در #لغت به معنی فردی که بسیار دروغگو ،فریب دهنده است و دجال شخصی که می گویند پیش از حضور مهدی موعود پیدا می شود و بسیاری از مردم فریبش را می خورند.
دجال کیست؟
واژه المسیح الدجال ( در عربی به معنی مسیح دروغین ) 400 سال پیش از اسلام برای ترجمه ( Mšīḥā Daggālā ) از سریانی به عربی استفاده شده است؛
که معادل یونانی دجال(antichristos) و معادل فارسی دجال ضدمسیح است.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹سردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
🌸 الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ
وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ
اوّل و آخر پیدا و پنهان اوست
و او به هر چیز داناست
سردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا مسئولان ما دیگر رگ غیرت ندارند؟
برام سوال شده واقعا مسئولین خوابن؟ یا خودشونو زدن به خواب که علی ضیا اینجوری داره ابتذال رو عادی سازی چه بسا زیبا نشون میده؟!
یقینا فاز جدیدی از حیازدایی و ترویج ابتذال و برهنگی در جامعه ایرانی با سازماندهی چهره ها و سلبریتی های داخلی شروع شده است. سرویس های اطلاعاتی دشمن در فاز قبلی خود برای ترویج کشف حجاب مقاومت جدی جلوی روی خود از ناحیه ساختارهای نظام مشاهده نکرده اند ،لذا در فاز جدید با اعتماد بنفس بیشتر برای انهدام فرهنگی جامعه ایرانی قدم گذاشته اند.
ما اینجا هرچه بنویسیم ظاهرا رگ غیرت در بین مسئولین دیگر وجود ندارد که اقدامات بازدارنده ای انجام بدهند . اما جامعه ایرانی نیاز به یک خود آگاهی تاریخی دارد تا از هویت فرهنگی خود مراقبت کند. این یک هشدار تاریخی در برابر ترویج سازماندهی شده ابتذال در جامعه ایرانی است....سردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
خیار گلخانهای نخورید
🍀✍خیار درختی و گوجهفرنگی گلخانهای 20تا30 برابر استاندارد دارای سموم هستند که سرطانزاست
🍀✍بطوری که مصرف این محصولات میزان سرطان رادرکشور②برابر میکند!
سردار رادان: بر چادر ما میتازند چون اگر آن را بگیرند پرچم را میگیرند و وقتی پرچم را گرفتند همه کار میشود کرد
فرماندهی کل انتظامی:
امروز با سختی های فراوان فرهنگی روبرو هستیم؛ بر چادر ما میتازند.
بر چادر ما می تازند؛ چادری که حضرت زهرا (س) آن را به یادگاری داد و حضرت زینب آن را یادگاری گرفت تا به ما یادگاری بدهند.
انتشار حداکثری با شما ✅
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️
💙✨پــــــــروردگــــــــارا؛
⚪️بـــﺎﺑـــﺖِ ﺍﻣــــﺮﻭﺯ ﻭ ﻟـــﯿـــﺎﻗـــﺖ
💙و ﯾﮏ ﻣﺠﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻪﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩﯼ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ
💙ﻣـﺘـﻮﺍﺿـﻌـﺎﻧـﻪ ﺍﺯ ﺗـﻮ ﺩﺍﻧـﺶ ﻭ ﺁﮔـﺎﻫـﯽ
⚪️ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ
💙ﺩﺭﺳﺒﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﯼ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺑﻨﺪﻡ
⚪️ﻭ ﺧــﺪﻣــﺖ ﭘــﯿـﺸــﻪ ﮐــﻨــﻢ.
💙ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﺩﯾﺮﻭﺯﻡ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ
⚪️ﻭﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﻭﻧﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﺒﺎﺷﻢ
💙ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ.
⚪️✨آمــــــــیـــــــن یاربالعالمین...🤲
✾࿐🍃💞🍃࿐✾
رییس جبهه اصلاحات رسما داره میگه مسئله پوشش رو ول کنید!
حیف که #وفاق_ملی آسیب میبینه وگرنه یه چیزی میگفتم. وفاق ملی یه رمزه برای بستن دهن انقلابیا، شما هر قدم که سکوت کنی اونا ده قدم میان جلوتر، طوری که جلوی حکم شرعی هم وامیستن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔻سید طالع باکویی، معروف ترین مداح آذربایجانی، در اسرائیلیترین کشور خاورمیانه علیه اسرائیل و صهیونیستها و در حمایت از فلسطینیها سرود خواند.
در شرایطی که جمهوری آذربایجان حامی تمام و کمال منافع صهیونیستها و اسرائیلیها در منطقه است، سید طالع باکویی مداح سرشناس و معروف آذربایجانی در این کشور، علیه اسرائیل و در حمایت از فلسطین و غزه سرودی خوانده و آن را در اینستاگرام خود منتشر کرده است.
همچنین قرار است در بزرگترین محفل قرآنی جهان که در مشهد و جوار حرم مطهر امام رضا علیه السلام روز پنجشنبه ۲۲ شهریورماه برگزار خواهد شد در حمایت از مردم مظلوم غزه سرود بخواند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما که نباید مناسبت داشته باشه
🌻 همین الان یه صلوات به نیت
🌻 فــرج امام زمــــــــان بفرست
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️اسب های وحشی در جنگل های هیرکانی دالخانی
#ایران_زیبا
.
زندگی
دشوارترین امتحان است.
بسیاری از مردم مردود می شوند
چون سعی می کنند
از روی دست هم بنویسند،
غافل از این که
سوالات موجود در برگه ی
هر کسی فرق میکند
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 405 - نخیر، فرق من و تو این بود که تو زیرزیرکی شیطنت میکردی و قیافهت
سلام دوستان بزرگوار گرامی
به وقت رمان
پارت ۴۰۶ الی ۴۳۰
نوش نگاه مهدویتون
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 405 - نخیر، فرق من و تو این بود که تو زیرزیرکی شیطنت میکردی و قیافهت
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
📚رمان خط قرمز🖍
قسمت 406
- سلام.
صدای خوابآلوده امید را میشنوم:
- سلام و درد. سلام و زهرمار. گفتم میری تهران یه نفس راحت میکشم. من نمیتونم از دست تو آرامش داشته باشم؟
- شرمنده، فعلا نمیتونی. شاید اگه شهید شدم راحت شدی.
- بعید میدونم. اگه به تو باشه، وقتی میخوام بخوابم از اون دنیا میای میگی کار فوری دارم.
تکخندهای میکنم و میگویم:
- ول کن این حرفا رو. خط خونهتون سفیده؟
- آره. بگو چکار داری؟ میخوام بخوابم.
- یادته یه نرمافزار داشتی که روی گوشی نصب میشد ولی صاحب گوشی نمیفهمید؟ بعد هم میشد راحت موقعیتش رو فهمید؟
خمیازهای میکشد و میگوید:
- تو دهات ما به اینا میگن بدافزار. میخوای چکار؟
- میخوام دیگه.
صدای خشخش پتو و بالش که از پشت خط به گوش میرسد، احتمالا به این معناست که امید در رختخوابش نشسته.
میگوید:
- توی تهران نیروی سایبری قحطه که باید منِ بدبخت رو زابهراه کنی؟
- دیگه داری زیادی سوال میکنی. میتونی برام بفرستیش یا نه؟
دوباره خمیازه میکشد؛ اینبار بلندتر:
- آره... ولی مگه بلدی باید چکارش کنی؟
- خب تو بهم یاد میدی دیگه.
نفسش را محکم بیرون میدهد و غرغر میکند:
- ای مردهشورت رو ببرن عباس که نمیتونم روت رو زمین بندازم.
✍🏻 فاطمه شکیبا
#ادامه_دارد...
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺،
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 406 - سلام. صدای خوابآلوده امید را میشنوم: - سلام و درد. سلام و ز
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
📚رمان خط قرمز🖍
قسمت 407
***
هیچکس خانه نیست. محسن رفته مرخصی، کمیل ت.م صالح است، جواد هم طبق معمول رفته مراسم هیئت محسن شهید.
در خانه امن تنها هستم و یک وسوسهای یقهام را چسبیده که بروم سراغ سیستم محسن و کمی زیر و رویش کنم؛ هرچند فکر بیاساسی ست. اگر چیزی باشد هم محسن نمیگذاردش دم دست من.
روی صفحه لپتاپم، خیرهام به چتهای احسان با مینا و موقعیتش. هرچه در گوشیاش هست و نیست، افتاده دست من و صدایش را درنیاوردهام.
صدای داد و بیدادهای امروز عصرِ ربیعی در مغزم زنگ میخورد؛ این که چرا هنوز نتوانستهام به نتیجه برسم و فقط نشستهام تعقیب و مراقبت میکنم.
حقیقت این است که از تحت نظر گرفتن بانیان و سخنرانان هیئت هم به هیچ نرسیدهایم.
هربار میخواستم دهان باز کنم و جواب ربیعی را بدهم، چهره آرام حاج حسین میآمد جلوی چشمم؛ همان وقتی که نیازی جلوی من توبیخش کرد و حاج حسین حرفی نزد.
در چنین مواقعی، حرف نزدن مثل نگه داشتن یک فلفل قرمز تند در دهان است.
رادیو را روشن میکنم و خیره میشوم به شهر. یک نگاهم به منظره بیرون است و یک نگاهم به صفحه چت احسان و مینا.
مینا بدجور رفته روی اعصابم و دوست دارم یک طوری بکشانمش ایران تا گیرش بیندازم.
طبق معمول دارند قربان صدقه هم میروند. میان انبوه پیامهای بوسه و قلب، چشمم میافتد به یک پیام صوتی که مینا برای احسان فرستاده.
✍🏻 فاطمه شکیبا
#ادامه_دارد...
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺،
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 407 *** هیچکس خانه نیست. محسن رفته مرخصی، کمیل ت.م صالح است، جواد هم
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
📚رمان خط قرمز🖍
قسمت 408
پیام صوتی را باز میکنم. یکی از همان جملات بیسر و ته عاشقانهشان...
ولی صبر کن... لهجهاش عجیب است. انگار آن را قبلا شنیدهام.
فارسی را سخت حرف میزند که البته، از کسی که سالها خارج از ایران زندگی کرده، بعید نیست.
میخواهم پیام صوتی را یک دور دیگر پخش کنم که پیام حذف میشود. لبم را گاز میگیرم.
چرا حواسم نبود ذخیرهاش کنم؟ اه...
ساعت دیواری، ده شب را نشان میدهد. امشب شب جمعه است و دعای کمیل دارند در مسجد.
سیدمصطفی دعوتم کرده بود. گفتم معلوم نیست بیایم؛ اما الان، ترجیح میدهم بروم کمی سینه سبک کنم در دعای کمیل.
الان احتمالا آخر مراسمشان است؛ اما یک حس خاصی به من میگوید من باید الان آنجا باشم.
به مسجد که میرسم، دارند زیارت عاشورای بعد از دعا را میخوانند. میدانم دیر رسیدم. یک گوشه مینشینم، کنار دیوار. چشم میبندم و گوش میدهم.
مراسم تمام میشود و من همچنان سر جایم نشستهام. دوست دارم همینجا بگیرم بخوابم.
صدای گفت و گوی مردم با هم را میشنوم؛ اما چشم باز نمیکنم.
نمیدانم چقدر میگذرد که صدای جیغ و فریاد از حیاط مسجد بلند میشود.
مثل برقگرفتهها از جا میجهم و میدوم به حیاط. شیشههای ماشینی که جلوی در مسجد بود را خرد کردهاند.
از اولین کسی که نزدیکم است میپرسم:
- چی شده؟
- نمیدونم. دونفر اومدن شیشههای ماشین آقا مصطفی رو شکستن. مصطفی هم رفت دنبالشون...
چندنفر از جوانها دارند به سمت یکی از کوچهها میدوند.
نه... نباید بروند... اینها تیم عملیاتیای که پشت هیئت هست را نمیشناسند. بلد نیستند چکار کنند.
به همان بنده خدایی که کنارم ایستاده بود میگویم:
- زنگ بزن پلیس.
منتظر تاییدش نمیمانم. با تمام توان میدوم؛ به همان سمتی که صدای فریاد میشنوم.
✍🏻 فاطمه شکیبا
#ادامه_دارد...
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺،
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 408 پیام صوتی را باز میکنم. یکی از همان جملات بیسر و ته عاشقانهشان.
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
📚رمان خط قرمز🖍
قسمت 409
تاریکی باعث شده کوچهها تنگتر به نظر برسند. هیئت محسن شهید چندین بار از راههای مختلف، بچههای بسیج را تهدید کرده.
پس معنی حرکت امشبشان چیست؟
سرم گیج میرود... نه... من نباید گیج شوم. جان مصطفی در خطر است.
احتمالا هدفشان این است که تنها خفتش کنند و دخلش را بیاورند...
یکی از بچههای بسیج که در تاریکی صورتش را نمیبینم، راهنمایمان شده تا به سمتی که احتمال میدهیم مصطفی از آن سمت رفته باشد بدویم.
دستم را دور دهانم حلقه میکنم و داد میزنم:
- مصطفی!
الف مصطفی را تا جایی که نفس دارم میکشم. صدایم در همهمه بقیه گم میشود و بقیه به تبعیت از من، نام مصطفی را فریاد میزنند.
صدای هندل زدن موتور را از کوچهای میشنوم. دقیق میشوم. موتور روشن شده و صدایش سکوت را شکسته.
با قدرت بیشتری به سمت آن کوچه میدوم و داد میزنم:
- مصطفی!
به سر آن کوچه که میرسم، مصطفی را میبینم که تلوتلوخوران، دنبال موتوری میدود.
دست دراز میکند و یکی از سه نفری که ترک موتور نشستهاند را میکشد و زمین میزند.
- یا علــــــــــی!
صدای فریادِ از عمقِ جانِ مصطفی ست. جنس فریادش از جنس همان فریادِ «یا حسین» سیاوش بود.
همانقدر عمیق، همانقدر محکم و همانقدر آسمانخراش.
مردی که از موتور روی زمین افتاده، میخواهد با مصطفی درگیر شود که یکی از بچهها زودتر جلو میدود و به داد مصطفی میرسد.
به بچههای بسیج میسپارم مرد را ببرند به پایگاه بسیج و تحویل بدهند به نیروی انتظامی؛ اما خودم دنبال موتور میدوم.
سینهام به سوزش افتاده است و دهانم پر شده از طعم تلخ خون. بیتوجه به نفسهای تلخ و گرفتهام، تندتر میدوم تا به موتور برسم.
✍🏻 فاطمه شکیبا
#ادامه_دارد...
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺،
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 409 تاریکی باعث شده کوچهها تنگتر به نظر برسند. هیئت محسن شهید چندین
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
📚رمان خط قرمز🖍
قسمت 410
داخل کوچه باریکی میپیچم. چقدر این کوچهها درهم تنیده است...
هیچکس نیست و انتهای کوچه، چراغ موتوری روشن میشود. موتور مقابل من، طوری پارک شده که مسیر را بند بیاورد.
همانهایی هستند که دنبالشان بودم. هنوز مشغول تحلیل حضورشان و عدم فرارشان هستم که صدای گاز دادن موتوری از پشت سرم میشنوم.
برمیگردم. یک موتورسوار دیگر، راه خروجم از کوچه را سد کرده است.
پس هدفشان رسیدن به من بوده نه مصطفی... باید حدس میزدم.
مسلح نیستم؛ خب یعنی هیچ آدم عاقلی با یک گلاک خشاب هفدهتایی راه نمیافتد برود دعای کمیل.
- درست میگی ولی اصلا برای یکی مثل تو، اسلحه داشتن سوسولبازیه. از پسشون برمیای.
کمیل این را میگوید و تکیه میدهد به دیوار؛ مانند کسی که برای دیدن یک مسابقه کشتی ذوق دارد. ای بمیری کمیل با این شوخیهای بیوقتت!
- من نمیمیرم، چون شهید شدم. تو برو یه فکری به حال خودت بکن.
نفسم را بیرون میدهم و به دو موتوری که محاصرهام کردهاند نگاه میکنم: فرمایش؟
تقریباً مطمئنم فرمایششان این است که جان شیرینت را تقدیم ما کن تا برویم.
یک نفرشان از موتور پیاده میشود و به دیگری میگوید:
- خودشه...
میدانم قرار نیست کسی به دادم برسد. از زیر سوئیشرتش، یک قمه در میآورد و حمله میکند به سمتم.
مچ دستش را در هوا میگیرم و میپیچانم. زخم سینهام تیر میکشد. یک لگد میزنم به زیر آرنجش.
صدای ترق شکستن بازویش با یک آخ بلند همراه میشود و قمه را از دستش در میآورم.
از پشت سرم، صدای دویدن میشنوم. انصافا حمله از پشت سر نامردی ست.
من هم نامردی نمیکنم؛ ناگهان برمیگردم و لگدی تخت سینهاش میزنم که پرت شود همانجا که بود.
✍🏻 فاطمه شکیبا
#ادامه_دارد...
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺،
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 410 داخل کوچه باریکی میپیچم. چقدر این کوچهها درهم تنیده است... هیچ
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
📚رمان خط قرمز🖍
قسمت 411
برق چاقوی ضامندار را در دست سومی میبینم؛ محطاطتر و عصبانیتر دارد به سمتم میآید.
برق چاقوی ضامندار نفر سوم را که میبینم، یاد خوابی که دیده بودم میافتم. چاقویی که از پشت در پهلویم فرو میرفت... نه. الان وقتش نیست شاید.
اولی نالهکنان دارد خودش را به سمت موتور میکشد و دومی هم فکر کنم کمی زمان ببرد تا بتواند خودش را جمع کند.
قمه را میاندازم کنار کوچه. به دردم نمیخورد و سلاح خوشدستی نیست؛ درضمن نمیخواهم بکشمشان.
نگاهم قفل شده در چشمان مرد چاقوکش؛ مانند دو گرگ گرسنه خیرهایم به هم. حمله میکند و برندگی چاقویش زودتر از خودش، میرسد به پهلویم.
صدای پاره شدن تار و پود لباسم با سوزش پهلویم همزمان میشود. یک خراش است فقط.
دستش را همانجا میگیرم و میپیچانم. چاقویش را میگیرم و با دست آزادم، کفگرگی محکمی مینشانم وسط صورتش.
پرت میشود به عقب؛ اما دوباره جلو میآید.
دستی که روی پهلوی خونینم گذاشته بودم را برمیدارم و بیتوجه به زخمم، هجوم میبرم به سمتش. درد پهلو به سوزش ریه اضافه شده و اندکی حرکاتم را کندتر و ضعیفتر کرده.
مشتی که میخواهم به صورتش بزنم را در هوا میگیرد؛ اما در مبارزه حرفهای نیست و نمیداند دست را چطور باید بگیرد که من نتوانم آزادش کنم.
برای همین به راحتی دستم را از دستانش بیرون میکشم و مشت دیگرم را وسط صورتش میزنم. بینیاش میشکند و خون میریزد روی صورتش.
همان که آرنجش شکسته بود، حالا خودش را رسانده به موتور و سوارش شده. مینالد:
- بیاین بریم!
رفیقش به حرفش توجه نمیکند؛ چون جریتر شده و دارد برای یک حمله بدتر به من آماده میشود.
پنجه بوکسی از جیبش در میآورد و خون دهانش را روی زمین تف میکند.
✍🏻 فاطمه شکیبا
#ادامه_دارد...
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺،
کانال 📚داستان یا پند📚
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 📚رمان خط قرمز🖍 قسمت 411 برق چاقوی ضامندار را در دست سومی میبینم؛ محطاطتر و عصبانیتر دا
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺
📚رمان خط قرمز🖍
قسمت 412
مرد اولی مینشیند روی موتور و با دست سالمش، فرمان موتور را میگیرد و هندل میزند. مهم نیست فرار کند؛ فعلا الان اولویت اول این است که زنده بمانم.
مثل گرگ زخمخورده، میدود جلو و پنجهبوکسش را به سمت دهان و دندانهایم نشانه گرفته.
راستش اصلا دوست ندارم دندانهای نازنین و سالمم توی چنین درگیری بیسر و تهی آسیب ببیند و بخواهم کلی پول بابت دندانپزشکی و اینها بدهم!
درنتیجه، قبل از این که برسد به من، لگدی به شکمش میزنم که پرت شود عقب. چون بینیاش شکسته، هنوز گیج است و تلوتلو میخورد.
موتور روشن میشود و مرد اولی در میرود؛ که البته بعید میدانم با این آرنج شکسته و رانندگیِ یک دستی، بتواند سالم خودش را به مقصد برساند.
مرد مقابلم پوزخند میزند؛ که معنایش را نمیفهمم. کمیل داد میزند:
- عباس پشت سرت!
میخواهم برگردم که ضربهای به پشت سرم میخورد و بعد، یک نفر از پشت سر گردنم را میگیرد. خدا لعنت کند آدمِ نامرد را.
میخواهم ساق پایش را بزنم و خودم را آزاد کنم؛ اما گلویم را محکمتر میگیرد و راه نفسم تنگ میشود.
چشمانم سیاهی میرود و سخت میتوانم فکر کنم. تقلا را متوقف میکنم تا انرژیام بیشتر از این تحلیل نرود.
رفیقش، قمه را از روی زمین برمیدارد میآید به سمت من. هنوز از بینی و دهانش خون میریزد و از چشمانش شرارت میبارد.
میخواهد با قمه حسابم را برسد که خم میشوم و وزن مردی که گلویم را گرفته را کاملا روی خودم میاندازم.
احساس میکنم ریهام در خودش مچاله شده از شدت درد. دستان مرد بخاطر حرکت ناگهانیام کمی شل میشود و با پاشنه، میکوبم به ساق پایش.
صدای آخش بلند میشود و از یک سمت، میاندازمش روی زمین.
از جا که بلند میشوم، منتظر درگیری با مرد سومی هستم؛ اما میبینم بیهوش روی زمین افتاده؛ زیر سایه یک نفر دیگر که اسلحهاش را به سمتم نشانه رفته...
✍🏻 فاطمه شکیبا
#ادامه_دارد...
برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺،