کانال 📚داستان یا پند📚
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا #بیراه_عشق #پارت_سیصد_و_پنجاه_و_شش نه لباس محلی می پوشید
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂
بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا
#بیراه_عشق
#پارت_سیصد_و_پنجاه_و_هفت
بعد بدنش را دقیقاً شبیه به نیما به یک سمت خم کرد و در حالی که یکی از آهنگهای جدید نیما را با صدای بلند می خواند، شروع به زدن گیتار فرضی کرد.
نازلی قدرت تکلمش را از دست داده بود و فقط با چشم های گشاده شده به حرکات مجید نگاه می کرد. نمی توانست هیچ دلیل قانع کننده ای برای این عکس بیاورد. تا آنجا که می دانست مجید اهل موسیقی گوش کردن نبود و بیشتر وقتش را در کوچه با دوستانش می گذراند. حالا چطور به موسیقی علاقمند شده بود آن هم نیما.
مجید دست از خواندن برداشت و با همان هیجان قبل ادامه داد:
- می دونستی وقتی جوون بوده تو کوخک زندگی می کرده؟
ابروهای نازلی بالا پرید. مجید دوباره ژست کیتار زدن به خودش گرفت و همانطور که بالا و پایین می پرید گفت:
- همه تو مدرسه ازش حرف می زنن. گفته می خواد بیاد کوخک یه مدرسه بسازه. داره یه آهنگ هم در مورد کویر می سازه. می خواد آهنگش و تقدیم کنه به مردم کوخک. گفته وقتی برای افتتاح مدرسه بیاد آهنگش و می خونه. همش و تو پیجش نوشته. من عضو پیجش شدم. هر شب می رم تو صفحه اش هر چی گفته می خونم بعد می رم مدرسه برای همه تعریف می کنم. آخه تو کلاس ما فقط من تبلت دارم.
نازلی پوزخندی زد و به دیوار تکیه داد. پس روش جدید نیما برای کسب محبوبیت بیشتر، بازی با احساسات مردم کوخک بود. حالا که استفاده اش را از نازلی برده بود، نوبت کوخک شده بود. چه چیزی بیشتر از یک سلبریتی مهربان و مردم دوست که به فکر درس و مدرسه یک سری بچه فقیر در یک استان محروم است، می تواند توجه مردم را جلب کند؟ مردم عاشق این همه مهربانی و انسان دوستی و فداکاری می شوند و خودشان را برای این سلبریتی به آب و آتش می زنند. حتماً در قدم بعدی چند کمپین برای کمک به مردم کوخک راه می اندازد و از بقیه پول می گیرد و به اسم خودش کارهای خیر می کند و خدا می داند چقدر از این پولها به جیب خودش سرازیر می شود. نازلی فکر کرد، آدمهای فقیر شاید خودشان پول نداشته باشند. ولی همیشه منبع درامد خوبی برای پولدار ها هستند.
- آبجی فکر می کنی نیما نیکنام، کی بیاد کوخک؟
نازلی به جای جواب دادن به سوال مجید پرسید:
- این عکس و از کجا اوردی؟
- علی بامدی تو مغازش می فروخت. همه ی بچه ها خریدن. همه بچه های مدرسه عاشق نیما نیکنام شدن. ولی آبجی من از همه بهتر آهنگاش و می خونم.
#ادامه_دارد...
@Dastanyapand
༺~🍃🌺🍃~༻
#بیراه_عشق
#پارت_سیصد_و_پنجاه_و_هشت
بچه های بی گناه کوخک. همین که یکی اسم شهر بینوایشان را آورده بود، از خوشحالی روی پاهایشان بند نبودند. نیما با دست گذاشتن روی این شهر بچه ها را به آینده ای بهتر امیدوار کرده بود. ولی نازلی خوب می دانست این تب تند، چند صباحی بیشتر دوام نمی آورد و همین که نیما سودهایش را از این بازی تبلیغاتی ببرد دوباره کوخک تبدیل می شود به همان شهر فراموش شده قبل.
مجید صورتش را به پوستر نزدیک کرد و از نازلی پرسید.
- آبجی نگا کن، من شکل نیما نیکنامم؟
چشم های نازلی از ترس گشاد شد. ولی مجید بدون توجه به صورت وحشت زده نازلی ادامه داد:
- نرگس می گه من شکل نیما نیکنامم.
- نرگس؟
- آره. نوه کربعلی حسن
مجید که انگار یاد چیز بامزه ای افتاده باشد، خنده ای کرد و گفت:
- آبجی وقتی نرگس بهم گفت من شکل نیما نیکنامم. عباس اینقدر حسودی کرد. دعوا راه انداخت.
خنده ریزی کرد و ادامه داد:
- نرگس از من خوشش میاد.
- تو چی؟ تو هم از نرگس خوشت میاد؟
لپهای مجید رنگ گرفت ولی اخم هایش را در هم کرد و با عصبانیتی که به آن صورت سرخ شده از خجالت نمی آمد، گفت:
- نخیرم.
نازلی به این عشق و عاشقی نوجوانی خندید. باید این نرگس خانم که دل پسرش را برده بود، می دید.
مجید دوباره پرسید:
- حالا شکلش هستم؟
نازلی چینی به دماغش داد و گفت:
- نه.
مجید لحظه ای وا رفته به نازلی نگاه کرد و بعد دستی داخل موهایش کشید و گفت:
- به خاطر موهامه. اگه موهام مثل موهای نیما نیکنام گوتاه کنم شکل خودش می شم.
مجید سر کج کرد و با التماس ادامه داد:
- آبجی رفتیم تهران من و می بری آرایشگاه موهام مثل موهای نیما نیکنام کوتاه کنم. مش ممد بلد نیست اینجوری کوتاه کنه.
نازلی خسته از این بحث، آرام گفت:
- باشه. حالا برو بیرون من می خوام لباسامو عوض کنم.
وقتی مجید با دو از اتاق بیرون رفت. نازلی خسته روی تخت نشست. تمام حسهای خوبش پریده بود. یک زمانی از شباهت بیش اندازه مجید به نیما لذت می برد. ولی حالا این شباهت مایه عذابش شده بود. مجید سیبی بود که با نیما از وسط نصف شده بود. همان چشم ها، همان دماغ و همان دهن. فقط کمی رنگ پوستش تیره تر بود. و این شباهت هر روز بیشتر می شد. ده سال دیگر مجید کاملاً شبیه پدرش می شد.
#ادامه_دارد...
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـه⚘
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌸🍃
@Dastanyapand