کانال 📚داستان یا پند📚
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا #بیراه_عشق #پارت_شصت_و_هفت سها کمی زودتر به کافه ای که نها
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂
بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا
#بیراه_عشق
#پارت_شصت_و_نه
وقتی از نهال و علیرضا خواسته بود که برای باز کردن یک آتلیه کودک و نوجوان کمکش کنند، قرار نبود کس دیگری هم در جریان قرار بگیرد. نمی دانست باید از این مسئله استقبال می کرد یا ناراحت می شد. به علیرضا اطمینان کامل داشت. علیرضا کاری را بی جهت انجام نمی داد و اگر در مورد کارشان با فرد دیگری حرف زده بود، حتماً دلیل محکمی داشت.
قبل از این که حرفشان را شروع کنند. پسر جوان پشت بار به سراغشان آمد و بعد از گرفتن سفارش از آنها دور شد.
علیرضا اولین کسی بود که شروع به حرف زدن کرد:
- سها جان می دونی که من تازه یه قرارداد کاری بستم و نمی تونم خیلی بهت کمک کنم. تو و نهال هم اونقدر تجربه ندارید که بدون کمک بتونید این کار رو انجام بدید. برای همین تصمیم گرفتم از یکی که تجربه کافی تو این زمینه داره، خواهش کنم تا راهنمایت کنه. شروین از بچگی تو این کاره الانم سرپرست یه آتلیه بزرگ تو شهرک غربه. البته هم رشته خودت هم هست. تو دانشگاه عکاسی خونده.
سها نگاهش را به سمت شروین که کف دستش را روی میز گذاشته بود و به حرفهای علیرضا گوش می کرد، چرخاند و گفت:
- همیشه دلم می خواست یه آتلیه داشته باشم که بتونم ایده های خودم رو توش اجرا کنم. تا امروز سرمایه لازم برای این کار رو نداشتم ولی الان یه مقدار پول دارم ولی واقعاً نمی دونم باید از کجا شروع کنم.
شروین لبخندی زد و گفت:
- برای شروع خیلی کارها هست که باید انجام بدید. از گرفتن مجوز کار تا اجاره یه جای خوب و خرید وسایل مورد نیاز همین طور استخدام پرسنل و تبلیغات ولی قبل از همه ی اینها باید یه براوردی از هزینه ها داشته باشید تا خدای نکرده وسط کار به مشکل برخورد نکنید. می تونم بپرسم چه جور آتلیه ای می خواید بزنید؟
- من همیشه آرزو داشتم یه آتلیه کودک و نوجوان بزنم. بچه ها عاشق شخصیت های کارتونین. دوست دارم یه آتلیه بزنم که بچه ها توی اون بتونن با هر شخصیت کارتونی که دوست دارن عکس بگیرن
- ایده خاصیه و احتیاج به ادیتورهای حرفه ای داره تا اجرایی بشه.
- ممنون، من خودم ادیتور خوبیم، نهال هم همینطور. به راحتی از پس این کار بر میایم.
شروین خودش را عقب کشید، پا روی پا انداخت و گفت:
- فکر می کنم در این صورت باید سرمایه گذاری زیادی روی تبلیغات کنید. به خصوص تبلیغ روی قشر پولدار. این قشر همیشه دنبال چیزهای خاص هستن و بابت این طور چیزها خوب پول می دن، ولی به همون اندازه هم سخت گیرن. باید کلی خرج کنید تا مطابق استانداردهاشون باشید.
#ادامه_دارد... 👇🏻👇🏻
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#بیراه_عشق
#پارت_هفتاد
سها سرش را به نشانه تائید تکان داد. شروین پرسید:
- چقدر سرمایه دارید؟
سها دفتر یادداشتش را به سمت شروین گرفت و گفت:
- من خودم یه براورد هزینه کردم. برای اجاره مکان و خرید تجهیزات و چیزای دیگه. ببینید.
شروین دفتر را از دست سها گرفت و با دقت مطالبی را که نوشته بود، بررسی کرد و بعد خیره به چشم های منتظر سها گفت:
- به نظر من یه ذره براورد هزینه هاتون غیر واقعیه.
- یعنی چی؟
- ببینید، مبلغی که برای کرایه محل کار در نظر گرفتید، خیلی کمه. شما احتیاج به یه مکان بزرگ تو یه محله ی خوب دارید. که کرایه اش خیلی بیشتر از این چیزی که شما در نظر گرفتید، می شه. غیر از اون باید آتلیه تون شیک و دهان پر کن باشه، یعنی باید یه هزینه ای رو هم بابت دکور بندی در نظر بگیرید.
سها آب دهانش را قورت داد و منتظر شد تا شروین به حرفهایش ادامه دهد:
- غیر از مسئله ی مکان. بودجه ای که برای تجهیزات گذاشتید هم خیلی کمه. به غیر از دوربین و وسایل عکاسی و فیلمبرداری به چند تا کامپیوتر با گرافیک بالا هم احتیاج دارید.
- من فکر کردم، تجهیزات رو کم، کم و با سود کارهامون خریداری کنم.
- خب، می شه این کار رو کرد ولی باید حداقل ها رو داشته باشید و باید مطمئن باشی این مسئله روی کیفیت کار تاثیر نذاره. نمی تونید کار بی کیفیت ارائه بدید. اگه کارتون استانداردهای مناسب رو نداشته باشه، مشتری پیدا نمی کنید که بخواید از سودش تجهیزاتتون رو کامل کنید.
سها زیر لب زمزمه کرد:
- حق با شماست.
- به این موارد هزینه ی پرسنل، آب، برق، مالیات، و هزینه های غیر مترقبه رو هم اضافه کنید و البته هزینه ی تبلیغات و ساخت آلبوم های نمونه هم هست. اگر گروه های هدفتون رو که کودکان و نوجوانان هستند به پنج رده تقسیم کنید. باید لااقل برای هر رده یه آلبوم کامل به عنوان نمونه داشته باشید. که باید پول تهیه این آلبوم ها رو از جیبتون بدید. در مورد هزینه های تبلیغات چیزی نمی گم. خوب می دونید بدون تبلیغات شکست می خورید و باید در نظر بگیرید شاید تا چند ماه هیچ درامدی هم نداشته باشید و مجبور باشید همه هزینه های اون چند ماه رو از جیب پرداخت کنید.اگر شروین یک کلمه دیگر حرف می زد، اشکهای سها جاری می شد.