کانال 📚داستان یا پند📚
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂ بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا #بیراه_عشق #پارت_چهارصد_و_هشتاد دو پلیس بعد از تذکر به پ
꧁❤️🔥بیراه عشق❤️🔥꧂
بـنـــ﷽ـــام خــ💖ــدا
#بیراه_عشق
#پارت_چهارصد_و_هشتاد_و_یک
سها که هنوز از حرف شروین خجالت زده بود، با دیدن پرهام که دست به کمر رو به روی در آتلیه ایستاده بود، با حرص دندانهایش را روی هم فشار داد و بدون نگاه کردن به پرهام به سمت ماشینش رفت. پرهام به سرعت به دنبالش دوید. سها که به ماشینش رسیده بود، قبل از باز کردن در ماشین به سمت پرهام چرخید و گفت:
- الان اونقدر از دستت عصبانیم که نمی تونم باهات حرف بزنم. دو ساعت دیگه تو کافه مروارید می بینمت.
- باز می خوای فرار کنی؟
- من مثل تو نیستم که زیر قولم بزنم. وقتی می گم میام پس میام. تو هم بهتره بری خونه لباست و عوض کنی. با این ریخت و قیافه دنبال من راه نیفت به اندازه کافی آبروم بردی.
و جلوی چشم های به خون نشسته پرهام سوار ماشین شد و رفت. پرهام سست و وا رفته نگاهی به سر و وضع پریشانش انداخت. دوباره خراب کرده بود. خیلی هم خراب کرده بود. حالا راضی کردن سها سخت تر شده بود.
پوفی کشید و به سمت ماشینش رفت تا به خانه برود.
سها وقتی به کافه رسید پرهام پشت یکی از میزها به انتظارش نشسته بود. لباسش را عوض کرده بود و دستی به سر رویش کشیده بود و چسب کوچکی بر روی زخم گوشه لبش چسبانده بود. با دیدن سها که کنار در کافه ایستاده بود و با چشم به اطراف نگاه می کرد. دستی تکان داد. سها با دیدن پرهام نفسی گرفت و به طرف میز پرهام حرکت کرد. از روی لبهای بهم فشرده و ابروهای در هم کشیده اش معلوم بود هنوز از دست پرهام عصبانی است. وقتی به میز پرهام رسید بدون حرف صندلی را عقب کشید و دست به سینه رو به روی پرهام نشست و بی مقدمه گفت:
- حالا بگو.
پرهام که کمی گیج شده بود، پرسید:
- چی رو؟
- مگه نمی خواستی با من حرف بزنی؟ چی می خواستی بگی؟ بگو.
پرهام کلافه دست توی صورتش کشید. بیشتر از یک هفته بود که خودش را به در و دیوار کوبیده بود تا سها را پیدا کند و با او حرف بزند. ولی حالا که سها رو به رویش نشسته بود، چیزی به ذهنش نمی رسید. نمی دانست باید چه بگوید و چطور گندی را که زده، پاک کند. می دانست خراب کرده. می دانست با راه دادن شیدا به آن خانه. مهمترین قانون سها را شکسته. با شرمندگی گفت:
- معذرت می خوام.
سها با عصبانیت خیره به چشم های پرهام، با صدایی که سعی می کرد بلند نشود، گفت:
#ادامه_دارد...
@Dastanyapand
📚⃟✍჻ᭂ࿐☆🌺