eitaa logo
دست نوشته های کمیل
65 دنبال‌کننده
40 عکس
27 ویدیو
3 فایل
مطالبی ناب و دسته بندی شده ویژه راویان و علاقمندان به فرهنگ دفاع مقدس 📎مطالب کانال را می توانید در وبلاگ "دست نوشته های کمیل" بخوانید 🖌مدیر کانال: @D_Komeil
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰امام خمینی بسم الله الرحمن الرحیم ایت الله یا امام؟* ده سال یک رسانه‌ی غربی پیدا نمیشد که بگوید «امام_خمینی»! همه می گفتند «آیت‌الله_خمینی». سال 59 از یکی از اساتید یهودی_آلمان پرسیدم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت. یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». رسانه‌های غربی حتی نپذیرفتند که یک آگهی بدهند به نام " امام خمینی"! حتی در ازای 60،000 مارک قبول نکردند که یک آگهی چاپ کنند ! شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی ، شهید_بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفتند شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید_بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم! امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود. امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت_فقیه دو جمله گفتند یک : «ما_نمیخواهیم_بعد_از_رحلت_امام_خمینی_به_جانشین_ایشان_"امام"_بگوییم» ! این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ شهید بهشتی قربانی شد برای احیای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم ؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان_مرجع_تعیین_نکرده_است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام. وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم -رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم ... وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن». اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم. در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند! پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تحریف شد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند. تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است... شما هر لعنی که به هر ملعونی بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای». لعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور... 📎خاطرات خواندنی @Dastneveshtehayekomeil
🔰امام خمینی بسم الله الرحمن الرحیم در کتاب «اقلیم خاطرات» اثر خانم دکتر فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی آمده است:‌ یکی از شب‌ها صحبت به این مسئله کشیده شد که گاهی اموری غیر منتظره رخ می‌دهد و انسان امدادهایی را می‌بیند و شگفت‌زده می‌شود و هرچه می‌اندیشد جز لطف الهی چیزی نمی‌بیند. امام با تأکید بر این مطلب، ماجرای خرید خانه را در قم تعریف کردند و گفتند: خانه‌ای در محله یخچال قاضی اجاره کرده بودیم. این خانه چندمین خانه اجاره‌ای بود که تعویض می‌کردیم؛ زیرا صاحب‌خانه یا قصد فروش خانه‌اش را می‌کرد یا به دلایل دیگر، مجبور به اجاره خانه دیگری می‌شدیم. یک روز صاحب‌‌خانه آمد و گفت: مشکلی دارم و باید این خانه را بفروشم و شما برای تخلیه چند روز فرصت دارید. من در حال خروج از خانه با خون‌سردی به خانم گفتم: الان صاحب‌خانه آمد و گفت که خانه را تخلیه کنید. خانم از شنیدن این سخن برخلاف بارهای پیشین ناگهان با ناراحتی نشستند و گفتند که من دیگر نمی‌توانم. از این همه جابه‌جایی و خانه عوض کردن خسته شدم. امام افزودند: حقیقت این بود که گمان نمی‌کردم، جابه‌جایی خانه برای خانم کار دشواری باشد؛ زیرا خانم هرگز اظهار ناراحتی نکرده بود. چیزی نگفتم و با اندوه بیرون رفتم. ظهر که برگشتم خانم به آرامی از من پرسید: چرا صاحب‌خانه می‌گوید تخلیه کنیم؟ گفتم: صاحب‌خانه به پول احتیاج دارد و می‌خواهد اینجا را بفروشد. خانم چیزی نگفتند، اما من از ناراحتی خانم به شدت اندوهگین شدم. عصر همان روز، پس از پایان درس در صحن حضرت معصومه (س) نشسته بودم. دو نفر نزد من آمدند و پرسیدند: ببخشید، آقا سید روح‌الله خمینی شما هستید؟ گفتم: بله. گفتند: ما از اصفهان آمده‌ایم و می‌خواهیم به زیارت عتبات مشرف شویم. مقداری پول داریم و می‌خواهیم آن را نزد شما امانت بگذاریم. اگر مقدر شد از عتبات هم به مکه می‌رویم که نزدیک یک سال طول می‌کشد، اگر هم نرفتیم شش ماه دیگر برمی‌گردیم. پرسیدم چرا مرا انتخاب کرده‌اید؟ گفتند: از هر کس که پرسیدیم: پول را نزد چه کسی امانت بگذاریم؟ شما را معرفی کردند. من گفتم: نمی‌پذیرم. آن‌ها اصرار کردند که ما مسافریم و به همین منظور از اصفهان به قم آمده‌ایم. باپذیرش این امانت مشکل ما برطرف می‌شود. من پذیرفتم. بلافاصله چهره خانم در نظرم مسجم شد و تعویض خانه و... به فکر رسید که ممکن است این پول بتواند مشکل خانه را حل کند. از این‌رو به آ‌ن‌ها گفتم: آیا مجاز هستم در پول تصرف کنم؟ گفتم: یعنی آن را خارج کنم و هنگام بازگشت شما همان مقدار را به شما برگردانم. آن‌ها هم گفتند: بله، اختیار آن را دارید. پول را گرفتم و نه یک ریال کمتر و نه یک ریال بیشتر. آن‌ها رفتند و من نزد صاحب‌خانه رفتم و اولین قسطی را که لازم داشت، به او دادم. پس از آن با خود گفتم: باید به فکر این پول باشم تا هنگام بازگشت آن‌ها آماده باشد. فردای آن روز، توسط مسافری که از مشهد آمده و راهی خمین بود به آقای پسندیده پیغام دادم که ملک مرا بفروشد و پولش را برایم بفرستد. اما به طور معمول، چند ماه طول می‌کشید تا ملک فروش رود. مسافر به خمین رفته و پیغام را رسانده بود آقای پسندیده که تا آن لحظه چنین درخواستی را از من نشنیده بود، فهمید که در وضع دشواری قرار گرفته‌ام؛ بنابراین همسر ایشان (همدم خانم) متقاضی خرید خانه می‌شود. اتفاقاً فردای همان روز، یکی از اهالی خمین که قصد زیارت مشهد را داشت، برای خداحافظی نزد آقای پسندیده می‌رود. ایشان هم مقداری پول به او می‌دهد و می‌گوید: در قم به دست حاج‌آقا روح‌الله برسان و بگو همسر من خریدار ملک شماست. این مقدار موجود بود و در فرصتی دیگر باقی را خواهم فرستاد. وجه ارسالی درست به اندازه همان مبلغ امانت داده شده بود. پول را گرفتم و زیر تشک گذاشتم. طولی نکشید، آن دو اصفهانی که رفته بودند تا دست کم شش ماه دیگر برگردند، وارد شدند و سلام کردند و گفتند: مقدمات سفرمان آماده نشد و نتوانستیم برویم. آمده‌ایم تا امانت خود را پس بگیریم. من هم دست کردم زیر تشک و پول را به آن‌ها دادم. آن‌ها هم تشکر و خداحافظی کردند و رفتند. مبهوت در فکر فرو رفتم که اگر این پول از خمین به دست من نرسیده بود، نزد آن‌‌ها شرمنده می‌شدم و همین‌طور اگر امانت آنها نبود من تصمیم به خرید خانه نمی‌گرفتم و خانه را تخلیه می‌کردم. آری؛ این وعده خداست ک فرمودند: من یتق الله یجعل له مخرجا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ *هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن (از عهده گناهان و بلا و حوادث سخت عالم) را بر او می‌گشاید.* *و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد و خدا برایش بس است.* 📎خاطرات خواندنی @Dastneveshtehayekomeil
🔰امام خمینی بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ولادت انسان کامل 🔹امام خمینی(ره): در هر بعدی اگر کسی بخواهد مَثَل بزند، به ایشان مَثَل می‌زند. در بعد زهد و علم، و در بعد رحمت به مستضعفین و مستمندان، در بعد جنگ و شجاعت ، و خلاصه در همه ابعاد. و در حقیقت یک موجود هزار بعدی است و ما باید تابع یک همچو فردی باشیم. هرچند که کسی نمی‌تواند حتی یک هزارم هم شبیه ایشان باشد. 📎خاطرات خواندنی @Dastneveshtehayekomeil
🔰محسن وزوایی بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 ، ۵ مرداد ۱۳۳۹ در محله نظام آباد تهران دیده به جهان گشود. در سال‌های نوجوانی با راهنمایی‌های مؤثر پدرش، مرحوم حاج حسین وزوایی که از هم‌رزمان مرحوم بود، قدم به وادی مبارزات ضد استبدادی گذاشت. در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمن‌های اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیت‌های سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال۱۳۵۶ مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد. این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین ۱۷ شهریور سال۵۷ تا ۱۲بهمن۵۷ و ورود (ره) به ایران، در همه صحنه‌ها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود. او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش می‌کشید و در درگیری‌های مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹بهمن تا ۲۲بهمن۵۷، حضوری پرثمر داشت. در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرت‌آباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد. وی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاست‌های مداخله‌گرایانه آمریکا در ایران و تسخیر لانه‌ی جاسوسی، در سالروز کشتار دانش‌آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید (ره) عهده‌دار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد فرمودند. در سال۵۸ همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات_عملیات را به عهده گرفت. به دنبال تجاوز به ایران، داوطلبانه به عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونه‌ای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور تا حد فاصل را برعهده گرفت و ضمن حمله‌ای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک هم‌رزمان خود، ارتفاعات حساس و سوق‌الجیشی را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج ساخت. در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه ۶۰ طرح‌ریزی شده بود، فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه می‌داد. در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی را به اسارت بگیرند. وی نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندی‌های « » ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. او در طول جنگ تحمیلی، در عملیات‌های متعدد با مسئولیت‌های گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر۶۰، در عملیات فرمانده بود. در اسفند سال ۶۰ پس از پیوستن به جرگه‌ی یاران فرمانده و تیپ تازه تأسیس (ص) گردید که در عملیات ، این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهداء، فرمانده این تیپ شد. همین تیپ، در ۲۳ فروردین ماه۶۱ وارد عملیات شد و برای اجرای بهتر عملیات، با ادغام گردید و نیز فرماندهی محور اصلی را عهده‌دار شد. این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات‌های متعدد و به ویژه ، سرانجام در ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۱ ، در ۲۲سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید. 📎خاطرات خواندنی @Dastneveshtehayekomeil
بسم الله الرحمن الرحیم سالگرد قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ملی از سوی جمهوری اسلامی ایران : را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمیکِشد و نمیتواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. ✔️پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت میکرد. وانگهی؛ اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمیگشت! آن، یک مسأله داخلی بود؛ مسأله دیگری بود. 🍃در تمام عمر ده ساله حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالی علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخورداری از روحیه حسینی. ✍️بیانات رهبر انقلاب در مراسم هفتمین سالگرد رحلت (رحمه‌الله) معلوم شد هاشمی و نوچه هایش دروغ گفتند هاشمی با نوچه هایش اخر جنگ ستاد جنگ را تشکیل دادند تا قطع نامه را تحمیل کنند http://dahmadpoor.blog.ir/