eitaa logo
دفاع مقدس
3.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفاع مقدس
حسین فخری-در سوک شهادت علی هاشمی.mp3
2.98M
📢 صوت | مرثیه‌سرایی در سوگ شهادت علی هاشمی 🎤 با صدای استاد حسین فخری 🌴 علی! ای یاور و همسنگر دیرینه ما💕 ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
✍️فرازی از وصیت نامه شهید علی هاشمی👇 🔹 خداوندا از اینکه به من لیاقت فرمودی که خونم به زمین ریخته شود نمی دانم شکر آن را به جا آورده ام یا نه. 🔹 خدایا از اینکه در رختخواب ذلت نمردم خیلی شکرگزارم. بنده حقیر کوچکتر از آن هستم که وصیتی داشته باشم ولی به خاطر این که ما که می رویم و شماها عقیده و هدف ما را بدانید و آن را ادامه دهید این چند کلام را می نویسم: ▫️ای امت، سیل خروشانی که هرگونه ذلت و خواری را با خود می برید و در لجن زارها می سپارید، مبادا امام تنها بماند هرچند که این منافقان و ضد انقلاب ها، این آرزو را دارند ولی شما این آرزویشان را با جسد هایشان به گور بفرستید ▪️شما امت شهید پرور اسطوره صبر و ایستادگی هستید، مبادا کاری کنید که درچشم دشمنان خود را ضعیف نشان دهید💫 ▫️ای امت شهید پرور ایران، ما رفتیم، ولی مسئولیتش را بر دوش یک به یک شما گذاشتیم و آن رسوای منافقین است، و حفاظت از خون شهدا. شما همیشه خون ما را زنده نگه دارید تا اسلام زنده بماند.🌹🇮🇷
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرازی از سخنرانی سردار شهید علی هاشمی فرمانده دلاور قرارگاه فوق سری نصرت مستقر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در جمع رزمنده ها و فرماندهان یگان ها 🌴 دوران دفاع مقدس 💠 19 اردیبهشت 1389 — کشف پیکر شهید ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️ مداح و ذاکر اهل بیت، حسین فخری 📚 نوحه یاور دیرینه ما - فاطمیه 1389 🗓 4 تیر ماه سالروز شهادت سرلشکر شهید علی هاشمی ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
🌷علی هاشمی، سردار مظلوم هور . . . 🌿 سردار جنوب، فاتح خیبر، بدر، شلمچه، اروند . . . 🔴سقوط سنگین جزایر 🎤به روایت احمد غلامپور👇 بخش اول: 💠 آنروز حدود ساعت 10 صبح بود که همراه علی اصغر گرجی، رئیس ستاد سپاه ششم و علی هاشمی فرمانده سپاه ششم در جزیره مجنون در قرارگاه فرماندهی نشسته بودم و در مورد وضعیت جزایر بحث می‌کردیم. 🔹علی هاشمی که انگار در این دنیا نیست می‌گفت من جزیره را بزرگ کردم و به راحتی آن را رها نمی‌کنم. او درست می‌گفت. من شهادت می‌دهم که حاج علی از سال 62-61 وجب به وجب این جزیره را همراه نیروهایش شناسایی می‌کرد و بهترین عملیات سپاه را در اواخر سال 1362 راه‌اندازی کرد. قول و قرارهایی که با علی هاشمی گذاشتیم از زحمات با اخلاص حاج علی هاشمی همین بس که فرماندهی آنوقت کل سپاه می‌گوید عملیات خیبر مدیون فعالیت‌های سردار علی هاشمی است. به قول آقا محسن، علی هاشمی اولین سپهبد سپاه بود که فرمانده سپاه ششم شد ولی آن موقع ما درجه و مدارج نظامی نداشتیم. ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 💠 19 اردیبهشت 1389 — کشف پیکر شهید ، فرمانده سپاه ششم و قرارگاه سرّی نصرت ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌷 چهارم تیر ماه 1367 - سالروز شهادت سردار هور، شهیدعلی هاشمی
دفاع مقدس
🌷علی هاشمی، سردار مظلوم هور . . . 🌿 سردار جنوب، فاتح خیبر، بدر، شلمچه، اروند . . . 🔴سقوط سنگین
🌷علی هاشمی، سردار مظلوم هور . . . 🔴 سقوط سنگین جزایر 🎤 به روایت احمد غلامپور👇👇 بخش دوم: از اواخر سال 1366، وضعیت جنگ عوض شد و تمام دنیا علنا به کمک صدام آمدند و هر کس سعی می‌کرد بخشی از نیازمندی‌های عراق را برطرف کند. برخی کشورها نیروی انسانی او را تأمین می‌کردند. برخی هواپیماهای جنگی، برخی سلاح‌های شیمیایی، برخی اطلاعات منطقه ایران و . . . صدام در اوج حمایت‌‌های زورمداران دنیا از اسفند ماه 66 شروع به تهاجمات سنگین خود تحت عنوان دفاع متحرک نمود. عراقی‌ها در گام اول با همکاری مستقیم هوایی آمریکا‌‌یی‌ها توانستند در عرض چند ساعت شهر بندری فاو را اشغال کرد و در دنیای غوغای تبلیغاتی راه انداختند. در قرارگاه وقتی با حضور فرماندهی کل سپاه جلسه برگزار شد او ضمن هشدار در مورد حرکت بعدی عراق گفت آنها در گام بعدی حتماً به سراغ شلمچه خواهند آمد. در آن ایام سعی کردم به لحاظ مسئولیتم تمام یگان‌ها را سرکشی نموده و آنها را جهت یک درگیری تمام عیار آماده نمایم. متأسفانه عراق آنقدر در محور شلمچه جلو آمد که نتوانستیم مانع سرعت آن‌ها شویم. پس از شلمچه همه می‌دانستیم مقصد بعدی عراق در جبهه جنوب، تصرف جزایر مجنون است. 💠 با فرماندهی کل سپاه چندین بار به قرارگاه، سپاه ششم که معروف به قرارگاه خاتم چهار بود رفتم و با علی هاشمی جلسه داشتیم. آقا محسن تأکید داشت هر کاری کردید باید مانع از سقوط جزایر شوید. علی هاشمی وقتی بحث سقوط جزایر را از زبان آقا محسن شنید، گفت این بچه‌هایی که الان در جای جای جزایر دارند نفس می‌کشند، نمی‌توانند بگذارند عراق به راحتی جزایر را بگیرد. علی هاشمی بلافاصله در ارتباطی که با استانداردی خوزستان و مدیران آن برقرار کرد، آنها را به همراه نماینده امام در استان خوزستان به قرارگاه آورد و موقعیت حساس منطقه را برایشان توضیح داد. هر روز که به 1367.4.4 نزدیک می‌شدیم دغدغه‌های علی هاشمی بیشتر می‌شد او به ندرت به اهواز می‌آید. تمام فکر و دغدغه ذهنی‌اش شده بود جزایر. گاهی اوقات که با او تلفنی حرف می‌زدم و از اوضاع سؤال می‌‌کردم می‌گفت: حاج احمد مثل کوه ایستاده‌ایم. علی امید داشت با حمایت‌های مدیریت‌های اجرایی استان و تهران بتواند جلوی چکمه‌پوشان تقویت شده بعثی را بگیرد. عاقبت به آن لحظه‌ای که همیشه در خاطرم از او فراری بودم مبتلا شدم و شمارش معکوس از دست دادن برادری رشید را با گوش دلم شنیدم. روز 1367.4.4 ساعت 8 صبح راهی جزیره شدم و همراه برادر علی اصغر گرجی‌زاده رئیس ستاد سپاه ششم و علی هاشمی و مسئولین اطلاعات مشغول بررسی اوضاع جزیره شدم. علی می‌گفت عراق از امروز صبح شروع به ریختن آتش روی نقطه نقطه جزیره کرده و در بسیاری از حملات توپخانه‌ای از گلوله‌های شیمیای استفاده کرده است. حاج عباس هاشمی، جانشین وی در گزارشش اشاره داشت که بسیاری از بچه‌های خط مقدم در اثر استنشاق گاز شیمیایی زمین‌گیر شده‌اند و حتی نمی‌توانیم آنها را به عقب منتقل کنیم. او در حالی که به شدت عصبی بود می‌گفت حاج احمد بعضی از توپ‌‌چی‌های ما با شلیک اولین گلوله در اثر تنفس گاز سیانور در جا به شهادت رسیدند. اوضاع جزیره بیش از حد بحرانی بود و هر لحظه منتظر بروز حادثه‌ای بزرگ و تلخ بودیم. علی هاشمی در هر نوبت که صحبت می‌کرد می‌گفت خیالتان را راحت کنم تا جزیره هست من هستم و عراق مگر از روی جسد من رد شود و آن را بگیرد. من وسط حرف او آمدم و گفتم نه خیر این طور نیست شما باید عقب بیایید چون وضع اصلاً عادی نیست با بسیاری از یگان‌های مستقر در خط مقدم صحبت کردم که هیچ کدام امیدی به روند اوضاع نداشتند. هرچه می‌شنیدم اخبار نگران‌کننده بود. ساعت 10 صبح بود که برادر مرتضی قربانی با من تماس گرفت و گفت: حاج احمد دارم محاصره می‌شوم به داد من برس. من هیچیک را ندارم. به علی هاشمی گفتم: ظاهراً ‌هر لحظه وضع بدتر می‌شود. من می‌روم کمک برادر قربانی و برمی‌گردم تو هم مراقب مسائل و جزئیات خط باش و وقتی تأکید کردم علی جان اوضاع دارد نگران‌کننده می‌شود او با آرامشی همراه با طمئنینه گفت: ای بابا حاج احمد حالا کجا تا خرابی اوضاع! و افزود که فعلاً که الحمدالله خبری نیست.
دفاع مقدس
🌷علی هاشمی، سردار مظلوم هور . . . 🔴 سقوط سنگین جزایر 🎤 به روایت احمد غلامپور👇👇 بخش دوم: از اوا
🌷علی هاشمی، سردار مظلوم هور . . . 🔴 سقوط سنگین جزایر 🎤 به روایت احمد غلامپور👇👇 بخش سوم (پایانی): 💠 از این برخورد علی نگرانیم بیشتر شد. گفتم: علی جان خبری نیست یعنی چه؟ حتماً عراق باید بیاید تا دم در سنگر شما که اینجا را رها کنی و او باز با همان آرامش خاص خود گفت: حاج احمد نگران نباش مواظب هستم. بالاخره گفتم: علی جان من باید بروم سراغ مرتضی قربانی. فشار عراق روی یگان مرتضی خیلی زیاد است تو هم سریع جمع و جور کن بیا عقب. منتظرت هستم. از در سنگر فرماندهی بیرون آمدم و در محوطه قرارگاه نگاهی به اطرافم کردم و رو به آسمان نمودم و گفتم: خدایا هر چه هست دست توست. سوار ماشین شدم و به راننده گفتم سریع برو طرف جاده قمر. برادر قربانی امانم نمی‌داد و مدام با بیسیم می‌گفت حاج احمد برس به دادم. وضع خوب نیست. برای چند لحظه از مقر فرماندهی قرارگاه دور نشده بودم و هنوز به تقاطع شهید باکری نرسیده بودم که هلکوپترهای عراقی را دیدم که بالای سر قرارگاه هستند، حدود 7 هلی کوپتر بودند. برای چند لحظه گفتم: خدایا کمک؛ قرارگاه علی هاشمی را عراقی‌ها محاصره کردند. باز به خودم روحیه دادم نه. آنها دارند گشت می‌زنند. از ماشین پیاده شدم، دیدم سربازی گفت: آقای غلامپور تلفن شما را کار دارد. در آنجا یک ماکس یک کاناله قرار داده بودیم جهت ارتباط تلفنی. تعجب کردم که چه کسی می‌دانست من دارم میایم اینجا. بلافاصله به طرف تلفن رفتم و گوشی را گرفتم و گفتم: بفرمایید. ناگهان صدای برادر گرجی (رئیس ستاد) در حالی که با صدای بلند حرف می‌زدم در جانم نشست: آقای غلامپور عراقی‌ها، عراقی‌ها، قرارگاه سقوط کرد. و مرتب سؤال می‌کردم: تو الان کجا هستی؟ سریع بگو چه شده؟ و او گفت بعد از این که شما رفتید بلافاصله عراقی‌ها هلی‌برن کردند و دقیقاً روی مقر قرارگاه فرود آمدند و الان دیگر قرارگاه سقوط کرده. داشتم صدای هلهله و سروصدای عراقی‌ها را می‌شنیدم که گوشی قطع شد. مجدداً بلافاصله قرارگاه علی هاشمی را گرفتم که کسی گوشی را برداشت و به جز صدای هلهله عراقی‌ها چیزی شنیده نمی‌شد که نشان می‌داد که قرارگاه سقوط کرده است. 5 دقیقه بعد مرتضی قربانی از راه رسید و در حالی که با سرو صورت خاکی و ناراحت بود گفت: خط ما سقوط کرد. به او گفتم: خدا بزرگ است، ناراحتی ندارد و بعد گفت خودم هم نزدیک بود اسیر شوم که گفتم حالا که نشدی آرامش داشته باش. با تلفن خبر سقوط قرارگاه را به آقا محسن دادم که احساس کردم پشت گوشی برای یک لحظه بهت وجودش را گرفت و پرسید: علی هاشمی چه شد؟ گفتم: هیچ خبری ندارم. و با لحن خاصی گفت: بالاخره اسیر شد؟ گفتم: معلوم نیست. و با همان ابهام توأم با ناراحتی پرسید: یعنی چه؟ بالاخره چه شد؟ من هم همه چیز را برایش توضیح دادم و گفتم دیگر نمی‌دانم بعد از تماس برادر گرجی‌زاده چه اتفاقی افتاده است. آیا علی توانسته خود را از مهلکه محاصره نجات بدهد یا خیر. آن روز، روز تلخ جزیره بود و من از فرط خستگی نای حرف زدن نداشتم. عراقی‌ها هم چهار نعل داشتند جلو می‌آمدند. به طوری که ساعت یک بعدازظهر دیگر جزیره به صورت کامل سقوط کرد. غم از دست دادن جزیره یک طرف و غم علی هاشمی یک طرف. گروه‌های اطلاعات را فرستادم بروند تا شاید خبری بیاورند ولی خبری نبود. یک فروند هلی‌کوپتر فرستادیم شناسایی تا شاید خبری بیاورند باز هم هیچ خبری نشد. ولی تا سه روز تلاش فراوان زمینی و هوایی هیچ خبری از علی نشد. ساعت 3 عصر 67.7.7 بود که آقا محسن تلفنی در حالی که ناراحت بود گفت: از برادرمان علی خبری نشد؟ جواب دادم آقا محسن متأسفانه نه. ولی خوب یادم هست که علی هاشمی در آخرین حرفی که در جلسه در قرارگاه در جزیره به من و فرماندهان زد این بود که عراق مگر از روی جسد من عبور کند که جزیره را بگیرد. و باز آقا محسن کوتاه سؤال کرد، یعنی؟!! گفتم: آری یعنی از هور به آسمان رفته است. و برای همین است که روز 1367.4.4 یادآور یکی از روزهای تلخ و پرخاطره زندگیم است که باور نمی‌کردم این گونه برادرم حاج علی هاشمی را از دست بدهم. حس غربتی که از آن روز در فراق برادرم حاج علی هاشمی به جانم شعله کشید! فراقی که هنوز از آن می‌سوزم... «و ان‌شاءالله بهم لاحقون»
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست 🕊 هرچه ما داریم از خون شماست🌷
یك‌ بار از او پرسیدم متن‌هایت را چطور می‌نویسی؟ از کجامی‌آیند؟ گفت: اگر دوست‌ داری براۍ شھدا بنویسی وضو بگیر، دو رکعت نماز بخوان، سلام را کہ‌‌‌دادۍ بنشین‌ به نوشتن. می‌رسانند به آدم! 🌿به نقل‌از‌سردارسعیدقاسمی
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه شهید آوینی با مادری که علاوه بر پسران، نوه‌هایش را هم بسوی جبهه‌ بدرقه می‌کند. 🌴 دوران ------------------------------------------- ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
دفاع مقدس
#استوری #شهید_علی_هاشمی #عملیات_بیت‌المقدس ۱۳۶۱/۲/۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | سردار شهید علی هاشمی 🎤 با صدای محمد اصفهانی ا🌱💦🌱💦🌱💦🌱💦🌱💦🌱 در گل و لای سياه قعر هور... می درخشد تا ابد يك كوه نور... تا نباشد نور در هور سياه... كی كند رهرو ز معبرها عبور...
دیگر به خواب فکر نمی‌کنند آنها که بیدار شده‌اند و آنها که بیدار می‌کنند ... ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
صبح .. لبخندِ شماست و آفتاب، از ڪرانہ ی لبانتان ... هـر روز طلوع مے ڪند بخندید .. ڪہ مشرقِ نگاهـتان ... دل مغربی‌ام را، آرام مےڪند با نسیم صبح احیاء می‌شوم همدم گل‌های زیبا می‌شوم با نسیم صبح، یک بار دگر روز را آغـاز فـردا می‌شوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽نماهنگ زیبا و نوستالژیک 🌸 تقدیم به محضر شهدای پاکباز عملیات پیروزمند (آزادسازی خرمشهر از چنگال متجاوزین بعثی) ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
در گرمای جنوب☀️ ✍️ سردار علیجان میرشکار، فرمانده تیپ سوم از لشکر ویژه ۲۵ کربلا نقل می کردند: 🌴 در دوران جنگ، از آنجا که مدت حضور رزمنده ها در یک مکان، اصلاً قابل پیش بینی نبود، به همین دلیل نمازها را شکسته می خواندیم، مگر اینکه مطمئن می شدیم که در یک مکان بیش از ۱۰ روز می مانیم، آن وقت نیت ۱۰ روزه کرده و نمازمان را کامل می خواندیم. یادم هست در هوای گرم شلمچه، روزی یکی از بسیجی ها پیشم آمد و گفت: چند روز در این منطقه می مانیم؟ سوالی که او پرسید برایم دور از انتظار بود، زیرا در برخی مواقع، اعلام استقرار و مدت حضور در یک مقر، طبقه بندی داشت و جزء اسرار جنگ به حساب می آمد. (که مبادا دشمن خبردار شود!!) 🔹به دو دلیل هیچوقت این اعلام نمی کردیم. (۱) نیروها همیشه آماده عملیات باشند. (۲) خدای نکرده کسی قصد سوء استفاده نداشته باشد. در پاسخ به آن رزمنده نوجوان، گفتم: معلوم نیست، چطور مگه؟ ولی او سماجت کرده و اصرار داشت این را بداند. بار دوم بهش گفتم چرا می خوای بدانی ؟ گفت: اگر ۱۰ روز در این مکان می مانیم، قصد دارم روزه بگیرم. به او گفتم: الآن که ماه رمضان نیست!! در جوابم گفت: نذر کردم به نیت حضرت زهرا (س) روزه بگیرم. ا🌱🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱 پ.ن: خواننده محترم، اگه می گوییم دفاع ما مقدس بود، یکی از هزاران دلیلش همین است . . . که در آن گرمای خوزستان، یک رزمنده ۱۶ ساله روزه نذری می گرفت!! 🔹امام راحل در کتاب دفاع مقدس ص ۴۱۰ فرمودن : آنهایی که در این چند سال مبارزه و جنگ، به هر دلیلی از ادای آن تکلیف بزرگ، طفره رفته و جان، مال و فرزندانشان را از آتش حادثه دور نگه داشتند، مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتند و در واقع، خسارت و زیان و ضرر بزرگی کردند، آنها بی تردید حسرت این غفلت و ترک انجام تکلیف را در روز واپسین خواهند کشید. (راوی: علی محسن پور) ------------------------------------------- 📡 کانال "دفاع مقدس" (ایتا، روبیکا،تلگرام، واتساپ)
وقت ؛ پهلوی او جا گرفته‌ایم باشد گهِ سلام، نگاهی به ما کند
🌴 نماز اول وقت, شهید شیرودی: همه خبرنگاران از اتوبوس ها پیاه شدند. از تمام کشورها آمده بودند؛ آلمان، ژاپن، فرانسه، آمریکا و … آنها خبرنگارجنگی بودند. به ایران دعوت شده بودند تا از پیروزی های رزمندگان اسلام خبر تهیه کنند. آنها مشغول جابه جایی بودند که خبری همه‌شان را به هیجان آورد. آقایان خبرنگاران توجه کنند! امروز، بعد از دیدار از چند جبهه مصاحبه‌ای هم با خلبان، شیرودی خواهید داشت... همة‌ خبرنگاران می‌دانستند او کیست. نام و آوازة او به گوش شان رسیده بود.وقتی همه می‌خواستند به دیدار خلبان شیرودی بروند، هر کدام از خبرنگارها شروع کردند به نقل آن چیزهایی که از او می دانستند... یکی می گفت: تا به حال، هلی کوپترش چهل بار مورد هدف قرار گرفته و او از همة آنهاجان سالم به در برده است... دیگری می‌گفت: تا قبل از جنگ ایران و عراق، رکورد پروازهای عملیاتی در دست خلبانان آمریکایی بود که در جنگ ویتنام شرکت داشتند. ، ولی می‌گویند حالا او در دنیا رکورد دار است و کسی به اندازة او در پروازهای جنگی شرکت نداشته است... شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ‌ما برای خاک نمی‌جنگیم، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد، … و ما دست در دست مظلومان این کرة خاکی، به جنگ همه نامردها و ظالمین می‌رویم. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند... شیرودی آستین های پیراهنش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف، از هم پرسیدند:‌ کجا!...؟؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده.خلبان شیرودی همان طور که می‌رفت برگشت و لبخندی زد و بلند گفت: «نماز!‌💕دارند اذان می‌گویند…» ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
دفاع مقدس
🌴 نماز اول وقت, شهید شیرودی: همه خبرنگاران از اتوبوس ها پیاه شدند. از تمام کشورها آمده بودند؛ آلمان
▪️شهید علی‌اکبر شیرودی شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی‌اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ▫️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ ▫️شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلنوشته سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنم. هرگز نمی خواستم نظامی شوم. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم. من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتم برای ایستادن در مقابل آدم‌کشان است نه برای آدم کشتن... ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱
💠 اعزام به جبهه – در یک روز بارانی در تهران💦 – دهه 60 🌸🌼🍀اتوبوس‌های دوطبقه شرکت واحد، نیروها را از پایگاه‌های اعزام بسیج به سمت ایستگاه راه‌آهن یا ترمینال غرب انتقال می‌دهند
دفاع مقدس
💠 اعزام به جبهه – در یک روز بارانی در تهران💦 – دهه 60 🌸🌼🍀اتوبوس‌های دوطبقه شرکت واحد، نیروها را از
تو میروی و باز سفر میکنی از مُلک دوچشمم من تا به قیامت نگران غم چشمان تو هستم 👈سمت راست طلبه شهيد عليجان زاده،قائمشهر🌷 تاريخ شهادت ٦٧/٤/٤ جزيره مجنون
35.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | اعزام رزمندگان تیپ الغدیر یزد به سوی جبهه های حق علیه باطل ⏳مورخه: ۱۳۶۴/۰۶/۲۶ دوران ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ ۱