eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
920 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
⏳ #زمان_جنگ 💠 نماز جماعت در جبهه، به امامت عالم ربّانی، 🔺 آیت‌الله #میرزا_جواد_آقا_تهرانی
💠 نکاتی پندآموز از حضور آیت‌الله در جبهه 🔺 در صف نخست حامیان انقلاب در مشهد به شمار می‌رفت. نماینده مردم در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. در دوران دفاع مقدس نیز، با وجود کهولت سن، بارها در جبهه‌های جنگ حضور یافت و گرمابخش محافل رزمندگان اسلام بود. 💢 یک بار شهید صیاد شیرازی نزد ایشان رفته و از او دعوت می‌کند به جبهه بیاید. آن مرحوم می‌گوید: چون موجب اذیت و آزار دیگران می‌شوم کمتر به جبهه می‌آیم. ▫️بسیار ساده و بی‌آلایش بود. بین رزمنده‌ها که بود، نمی‌شد او را شناخت. هرگز در طلب نام و شهرت نبود. 🔸در عملیات والفجر مقدماتی با این که 78 سال داشت، به جبهه‌ آمده بود. در آنجا با کمال فروتنی و تواضع نمی‌پذیرفت به عنوان امام جماعت، پیشاپیش رزمندگان بایستد. می‌گفت: شماها از من جلوتر هستید! ❇️ روزي به جوانى بسيجى كه اصرار داشت همراه ميرزا عكس بگيرد، فرمود: مشروط به اينكه در قيامت از جواد شفاعت كنی! ▪️به ‌عنوان یک بسیجی، لباس رزم پوشیده و در سنگر می‌جنگید. یک روز در واحد ادوات، با خمپاره120، 14 گلوله خمپاره به نام 14 معصوم(ع) شلیک کرد. دیده‌بان که نمی‌دانست شلیک کننده چه کسی است، با هیجان از پشت بی‌سیم گفت: الآن تعدادی خمپاره آمد و درست خورد به هدف! این تا به حال سابقه نداشته! ⭕️ ایشان در جایی نقل می‌کند: روزی قرار شد خمپاره بزنم. مجبور شدند به علت خمیدگی پشتم، چهارپایه بیاورند و من روی آن قرار گرفتم. یک نفر هم دست روی گوش‌هایم گذاشت و من گلوله‌ها را توی لوله خمپاره انداختم! ⚪️ بقچه‌ای در کنارش بود. از او سؤال شد :این چیست؟ - پاسخ داد: "در این بسته، کفن من است. هر وقت به جبهه می‎آیم، آن را با خود می‌آورم. بارها به دوستان گفته‌ام در جبهه هرکجا شهید شوم یا بمیرم، همان‌جا با همین کفن مرا دفن کنید و حق ندارید جنازه مرا به مشهد یا جایی دیگر انتقال دهید. ------------------------------------------- ┈•کانال دفـــــــاع مقـــــــدس•┈
شیخ‌الائمه(ع) فرمود:: "نوحوا علی الحسین"🚩🚩 شاگرد مکتب او گریه کُنِ حسین است....💦💦
اگر ما العماره و بصره را هم آزاد کنیم ولی اسیر هوای نفس خود باشیم ما پیروز نشده ایم . . . . 👆 کلام حکیمانه سردار حاج محمد طاهری،🌷شهید شاخص کاشمر 🌿 جانشین فرماندهی (ع) - لشکر نصر خراسان 💕 همرزم و دوست صمیمی 🌱 متولد: ۱۳۳۴/۰۳/۱۱ - روستای مهدی آباد از توابع کاشمر 🕊شهادت: جزیره محنون - ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ ▫️نحوه شهادت: اصابت گلوله به سر در 💠 مزار شهید: گلزار شهدای کاشمر
دفاع مقدس
اگر ما العماره و بصره را هم آزاد کنیم ولی اسیر هوای نفس خود باشیم ما پیروز نشده ایم . . . . 👆 کلا
🌷سردار شهید محمد طاهری ▫️ جانشین فرماندهی تیپ امام صادق (ع)-همرزم شهید دوران 🌱 او در روستای مهدی آباد از توابع خلیل آباد کاشمر در خراسان رضوی به دنیا آمد . در روزگاری که هر نوجوان را به صفتی صدا می کردند که با او تناسب داشته باشد ، محمد ما را « شيخ محمد » صدا می کردند . او تحت تأثیر خانواده ساده و روستایی خودش و علمای آن دیار بود . محمد از چهار سالگی در مکتب خانه ابوتراب در روستا قرآن آموخت و سپس به دبستان رفت و تا ششم ابتدایی درس خواند . بعد از آن مشغول دامداری و کشاورزی شد ، چرا که در روستا امکان ادامه تحصیل نبود . ذهن خلاق و استعداد عجیبی داشت . عاشق نقاشی بود و در مدت کوتاهی توانست فنون نقشه کشی و طرح قالی را یاد بگیرد . طراحی قالی کار هر کسی نبود . یک هوش سرشار و توانایی خاصی احتیاج داشت . او از دامداری و طراحی ، در آمد خوبی کسب می کرد . به طوری که برخی ، حسرت شرایط مالی محمد را می خوردند . شیخ محمد در اوایل دهه پنجاه راهی سربازی شد و در سال ۱۳۵۵ با دختر دایی اش ازدواج کرد . ازدواج آنها بسیار ساده و شاد ، اما بدون گناه بود . او برای مراسم خودش شعری سرود و مجلس را با شادی و بدون گناه برگزار کرد. ملاغلامرضا ( دایی محمد ) از قاریان و ملاهای باسواد آن منطقه ، بود . خداوند به شیخ محمد صدای خوبی عنایت کرد ، او هم مداح و قاری مسلط قرآن شد . مدتی بعد زمزمه های انقلاب را شنید . او به جمع انقلابیون پیوست و با خان و خان بازی در منطقه خود مخالفت کرد . انقلاب پیروز شد. راهی کاشمر شد تا بتواند بهتر به خط امام و انقلاب کمک کند . او در سپاه کاشمر عضو شد که آن هم حکایت جالبی دارد . با شروع جنگ راهی جبهه شد . مسئول دسته ، مسئول گروهان جانشین گردان ، فرمانده گردان و سپس جانشین فرماندهی تیپ امام صادق (ع) را بر عهده داشت . از او دعوت شد تا در رسته های مدیریتی کلان ، در سپاه تهران مشغول شود اما قبول نکرد. او در بیست و دوم اسفند سال ۱۳۶۳ و در ۲۹ سالگی مهمان پروردگار شد و با دوست صمیمی اش ، حاج عبدالحسین برونسی به بهشت پروردگار رفتند. ------------------------------------------- ┈•کانال دفـــــــاع مقـــــــدس•┈
دفاع مقدس
اگر ما العماره و بصره را هم آزاد کنیم ولی اسیر هوای نفس خود باشیم ما پیروز نشده ایم . . . . 👆 کلا
فرازی از سخنرانی‌ شهید طاهری.mp3
984K
شهید محمد طاهری در جبهه‌ها نیز علاوه بر بحث فرماندهی و حضور نظامی، به فعالیت دینی و قرآنی ادامه می‌داد و سخنرانی‌ها و مناجات‌خوانی‌هایی با درونمایه معارف قرآن و عترت برای رزمندگان ارائه می‌کرد. همیشه بر قدرت سلاح اخلاص و عرفان تأکید داشت. بخشی👆 از سخنرانی‌های شهید طاهری در جمع رزمندگان جهت معرفت‌افزایی و روحیه به جهادگران جبهه‌های نبرد را بشنوید.
روزها اول صبح به سلامی دل خود گرم کنیم و چه زیباست کنارِ یاران خنده بر صبح زدن ... ┈•کانال دفـــــــاع مقـــــــدس•┈ ایتــــا https://b2n.ir/x23438 روبیکا https://b2n.ir/n78716 تلگـــرام https://b2n.ir/z13564 واتـس‌آپ https://b2n.ir/h44131 ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
😊 خاطره ای شنیدنی از عملیات بیت المقدس اواخر اردیبهشت ۱۳۶۱ 🔹در آخرین روزهای عملیات آزادسازی خرمشهر، طبق طرح مانور، تصمصم گرفته شد نیروهای تیپ ۲۷ بجای جنگ در دروازه های خرمشهر،بسمت شلمچه رفته تا گلوگاه خروجی بطرف بصره را ببندند که در نتیجه نیروهای دشمن محاصره شده در شهر که قصد فرار را داشتند،به تله افتاده و به اسارت درآیند. لذا در تاریکی شب بسمت غرب خرمشهر رفتیم.حرکت بطرف شلمچه تا دمدمای صبح ادامه داشت. هوا داشت روشن می‌شد که تیمم کرده و نماز صبح را نشسته خواندیم.در این حین،تیربار عراقی‌ها، بچه‌ها را زیر آتش گرفت و عده‌ای بر زمین افتادند.بحالت درازکش رو بزمین چسبیدیم و گلوله‌ها، وزوزکنان از بالای سرمان می‌گذشت.هیچ عارضه و جان پناهی وجود نداشت، جز چاله و پستی بلندی‌های سی سانتی.کار بسیار سخت شده بود و کسی نمی‌توانست در زیر دید و تیر دشمن به سمت زخمی‌ها برود.من هم درحالت خوابیده، احساس کردم تیری بطرفم آمد. وقتی دقت کردم، با کمال تعجب دیدم،شلوارم سوراخ شده بدون آنکه تیر به پایم اصابت کند‼️مرمی فشنگ پاچه شلوار را شکافته و از سوی دیگر خارج شده بود!. . . و تا پایان جنگ، این تنها تیری بود که بمن خورد! ➖راوی: ادمین کانال 📚برگرفته از کتاب: ⚪️ نوشته: مدیر کانال
دفاع مقدس
😊 خاطره ای شنیدنی از عملیات بیت المقدس اواخر اردیبهشت ۱۳۶۱ 🔹در آخرین روزهای عملیات آزادسازی خرمشهر،
خاطره از عملیات بیت المقدس.pdf
3.36M
📄 نسخه PDF | خاطره کانال از عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) - اردیبهشت و خرداد ۶۱ 📚برگرفته از کتاب: ⚪️ نوشته: مدیر کانال ┈•کانال دفـــــــاع مقـــــــدس•┈ ایتــــا https://b2n.ir/x23438 روبیکا https://b2n.ir/n78716 تلگـــرام https://b2n.ir/z13564 واتـس‌آپ https://b2n.ir/h44131 ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
دفاع مقدس
📄 نسخه PDF | خاطره #ادمین کانال از عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) - اردیبهشت و خرداد ۶۱ 📚برگر
📚 کتاب: ✍️ نوشته: مدیر کانال ⚪️ خاطرات دهه پنجاه، دوران انقلاب و زمان جنگ 📄 مقدمه نویسنده بر کتاب فوق: این کتاب را از سرِ ارادت به جاویدالاثر احمد متوسلیان و به یاد جانفشانی‌های او و یارانش در جبهه‌های غرب و جنوب کشور نگاشتم. هم او که هر چند کوتاه تحت امرش بوده و هنوز انگار سخنانش در صبحگاه دوکوهه در گوشم طنین افکن بوده و چهره پُرجذبه و غبار گرفته او در پشتِ دژِ خرمشهر، در نظرم مجسّم است. سخن از دلدادگی خود به حاج احمد و یاد غُربتِ غرب، کردستان و فداکاری‌های آن ایّام پُرتلاطم، موجب شد، تا سرگذشت خود را از آغاز تا پایان جنگ (پذیرش قطعنامه) به رشته تحریر درآورم.
41.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 پشت دروازه های هستیم- چند روزی به آزادی خونین شهیر نمانده ⚪️ ، سالروز آزادسازی 📽 مستند 🎞 مختصات جغرافیایی خرمشهر ⏳ سابقه و دیرینه این بندر استراتژیک قسمت اول ------------------------------------------- ┈•کانال دفـــــــاع مقـــــــدس•┈ ا☝️☝️☝️ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
دفاع مقدس
🌴 پشت دروازه های #خرمشهر هستیم- چند روزی به آزادی خونین شهیر نمانده ⚪️ #سوم_خرداد ، سالروز آزادساز
41.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 به ، سالروز آزادسازی نزدیک می شویم ✌️✌️ 📽 مستند طراحی عملیات سازمان رزم شناسنامه عملیات قسمت دوم دوران ------------------------------------------- ┈•کانال دفـــــــاع مقـــــــدس•┈ ا☝️☝️☝️ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس