هدایت شده از دفاع مقدس
ادامه از پست قبل👇
🔵 {{ لازم به یادآوری ست که در مورد هر مطلب و خاطره، در صورت داشتن عکس فردی یا جمعی، آن را به مطلب و خاطره خود ضمیمه کنید.}}
ضمناً افرادی که در دوران جنگ تحمیلی در بخش های خدمات و پشتیبانی رزم و حتی در پشت جبهه و نیز بانوان و خواهرانی که در ستادهای پشتیبانی جنگ در شهرها و روستاها به فعالیت مشغول بوده اند نیز خاطرات فراوانی در سینه دارند که مسلماً برای جوانان امروز و نسل های بعدی آموزنده و جذاب است.
جدای از یگان های رزم و خط شکن، قسمت های خدمات رزم و پشتیبانی خدمات رزم اعم از: هوانیروز، توپخانه، ادوات، تخریب، زرهی، مخابرات، بهداری، ش.م.ه (ش.م.ر) ، لجستیک، ترابری . . . . - #جهاد_سازندگی و مهندسی جنگ (راهسازی، پل سازی، سنگرسازی، خدمات رفاهی(حمام، آشپزخانه....) و ده ها بخش خدماتی دیگر نیز در جنگ سهیم بودند، اینان گرچه اغلب در خط مقدم نبودند، ولی تأثیر مهمی در عملیات ها داشتند. سهم آنها اگر از رزمندگان خط شکن، بیشتر نباشد، کمتر نیست.
نیروهای فعال در این بخش های تأثیرگذار نیز به تناسب کار خود، خاطرات متنوع و فراوانی دارند که می توانند برروی کاغذ بیاورند. این عزیزان به تناسب رشته خود، لاجرم وارد بخش های تخصصی شده و به تفکیک امکانات و تجهیزات متنوع و مأموریت های گوناگون، به شرح فعالیت های خود در جبهه و پشت جبهه می پردازند.
✍️این ذره ناقابل نیز گرچه در دوران دفاع مقدس کاره ای نبودم، ولی آنچه را در بخش مخابرات جنگ (انتقال خطوط تلفن راه دور (FX) به اقصی نقاط جبهه و خطوط مقدم) دیدم، عیناً مکتوب نمودم. ... از اینرو خدا را شاکرم که لااقل در این خصوص، دینِ خود را به جنگ ادا نموده و می توانم سرِ آسوده بر بالین بگذارم.🤲 . . . و متحیرم از عزیزان و سرورانی که سینه آنها انباشته از خاطرات جنگ است، اما تا کنون آنها را مکتوب نکرده اند❗️(بنظرم رزمنده ای که خاطراتش را در ذهن خود نگه داشته و از بیان آنها خوداری می کند، در روز جزا معاقب خواهد بود‼️چون رد امانت نکرده!!)
#خاطرات_حنگ_امانتی_است_نزد_ما که نقل آنها واجب عینی ست !!!
▪️البته گاهی از سوی "سازمان حفظ آثار" با برخی ها مصاحبه هایی صورت گرفته، ولی پرواضح است که مطالب و خاطرات ماه ها و سال ها حضور در جبهه را نمی توان در قالب یک یا چند نوار مصاحبه ضبط نمود، ثانیاً ضبط خاطرات، مرحله اول می باشد. مهم آنست که خاطرات ضبط شده، پیاده سازی شده و پس از چینش و ویرایش مطالب، پرینت آنها در اختیار مصاحبه شونده قرار گیرد و چنانچه لازم باشد اصلاحاتی روی آن انجام دهد. تجربه نشان داده، صرف مصاحبه، و کلام، دردی را دوا نمی کند و این قلم است که خاطرات را بر سیته کاغذ نشانده و ماندگار می سازد.
📄 بهترین افرادی که می توانند در نگارش خاطرات و رویدادهای جنگ، دست به قلم شوند، همان رزمندگان قدیمی هستند، زیرا جوان لیسانسیه ادبیات فارسی امروزی، گرچه شاید بتواند بنویسد، ولی از آنجا که در فضای جنگ و دهه شصت نبوده، نمی تواند به درستی حس و حال جبهه و جنگ را درک نموده و روایت کند. اصل در نوشتن خاطرات دوران جنگ: سلامت و صحت گفتار و پرهیز از هرگونه اغراق، بزرگنمایی، تحریف و ... است. هنر، آنست که هرآنچه در صحنه اتفاق افتاده بیان شود، بطوریکه وقتی افراد جنگ دیده، آن را بخوانند، تأیید نموده و خود را در آن فضا احساس کنند.
✍️ بخش هایی از خاطرات حقیر در طی این چند سال به تناسب و تا جایی که به لحاظ طبقه بندی مطالب، امکان داشته، در کانال دفاع مقدس بارگذاری شد و انشاءالله نسخه الکترونیکی کتاب کامل آن تحت عنوان "خاطرات و مخاطرات" - (مشاهدات یک رزمنده از دوران انقلاب تا پایان جنگ در آینده در کانال گذارده می شود.📚
🌴 #تا_ابد_مدیون_شهدا_و_دفاع_مقدس_ایم 💕
🌿 همان دفاع مقدسی که #حاج_قاسم_عزیز در باره اش فرمود:
🎤 شايد اين حرف را از منِ بیسواد، كمتر قبول كنند؛ اما من معتقد هستم، آن چيزی كه ديدم، صحنههايی كه ديديم و شماها خيلیهایتان ديديد؛ امام زمان (عج) كه ظهور بكنند، حكومتی که ايجاد میكنند، قلّهی آن حکومت، آن دورهای خواهد بود که در #دفاع_مقدس ما در بخشها و حالاتش اتفاق افتاد...
مهرماه ۱۳۹۵
علی قدس
ارتباط با ادمین:
@mehretaban313
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
ادامه از پست قبل👇 🔵 {{ لازم به یادآوری ست که در مورد هر مطلب و خاطره، در صورت داشتن عکس فردی یا جم
📄 نمونه #خاطره ادمین از عملیات بیت المقدس
در عملیات بیت المقدس، بیسیم چی گروهان از گردان حبیب (به فرنماندهی شهید علی موحد دانش) بودم. (تیپ محمد رسوال الله -ص - زمان حاج احمد متوسلیان)
در آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر، طبق طرح مانور، تصمصم گرفته شد نیروهای تیپ 27 به جای جنگ در خرمشهر، به سمت شلمچه رفته تا گلوگاه خروجی به سمت بصره را ببندند. در این صورت نیروهای محاصره شده دشمن، نمی توانستند از شهر فرار کنند. آنها هنگام ترک مواضع خود در خرمشهر و عقب نشیتی به سو.ی بصره، در دام نیروهای ایرانی افتاده و به اسارت در می آمدند . . . که همین گونه هم شد.
🌓 گردان ما در تاریکی شب به ستون یک، به سمت غرب خرمشهر به راه افتاد. حرکت به سوی شلمچه تا دومدمای صبح ادامه داشت. هوا داشت روشن میشد که یکباره تیربارهای دشمن تمام دشت صاف را زیر آتش گرفت. عدهای بر زمین افتادند و بقیه نیروها درازکش شدند. هیچ گونه عارضه ای وجود نداشت جز چاله و پستی بلندیهای بیست سی سانتی !!! ☀️می خواست آفتاب بزند، تیمم کرده و همانطور که به رو خوابیده بودیم، نماز صبح را خواندیم. (یعنی نمی شد حتی تیم خیز و نشسته نماز خواند).
کاملاً به زمین چسبیده بودیم.و گلولهها بودند که وز وز کنان از بالای سر و از کنار گوشمان. عبور می کردند. در هوای روشن و زیر نور خورشید، عراقی ها کاملا بر ما مُشرِف بودند. کسی در زیر دید و تیر دشمن، جرأت نداشت کوچکترین حرکتی بکند. زخمیها بر زمبن افتاده و خون از بدنشان می رفت.
در حالت خوابیده، حس کردم تیری به سمت پای من آمد. نمی توانستم بجنبم، پیش خودم گفتم لابد الآن داغم، چیزی نمی فهمم!!
اندک زمانی گذشت، تیروی کمکی رسیبد و از جناحین، تیربار دشمن را منهدم کردند.🔥🔥
در این زمان به پایم دقت کردم، ببینم چه شده؟ . . . باکمال تعجب دیدم، شلوارم سوراخ شده، بدون آنکه تیر به پایم اصابت کرده باشد!! —- مَرمیِ فشنگ، پاچه شلوار مرا شکافته و از سوی دیگر خارج شده بود! . . . و تا پایان جنگ، این تنها تیری بود که به من خورد!!😊😊
📚 به تقل از کتاب: "خاطرات و مخاطرات"
(مشاهدات یک رزمنده از دوران انقلاب تا پایان جنگ)
🔵 کانال #دفاع_مقدس 👇👇
دفاع مقدس
📄 نمونه #خاطره ادمین از عملیات بیت المقدس در عملیات بیت المقدس، بیسیم چی گروهان از گردان حبیب (به
چگونه خاطرات خود را بنویسیم.pdf
1.32M
#فایلPDF
💠👆 دستورالعمل نگارش خاطرات جنگ
⁉️ چگونه #خاطرات خود را از دوران #دفاع_مقدس به رشته تحریر درآوریم؟
🌿 روشی آسان و کاربردی
قابل توجه رزمندگان قدیمی
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 کانال #دفاع_مقدس 🕊🕊
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
#فایلPDF 💠👆 دستورالعمل نگارش خاطرات جنگ ⁉️ چگونه #خاطرات خود را از دوران #دفاع_مقدس به رشته تحریر
چگونه خاطرات خود را بنویسیم.docx
2.52M
#نسخهWORD
💠 دستورالعمل نگارش خاطرات دوران دفاع مقدس
⁉️ چگونه #خاطرات خود به رشته تحریر درآوریم
#با_دقت_بخوانید 👆👆
🔵 به کانال #دفاع_مقدس بپیوندید
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌷۱۹ تیر ۱۳۶۷ - شهادت کمیل (پرویز) ایمانی، فرمانده گردان تخریب لشکر ۲۵ کربلا - شلمچه
متولد: ۱۳۴۵ سوادکوه - متأهل، دارای دو فرزند دختر
▫️سال 62 به عنوان تكتيرانداز و آرپيجيزن راهی جبهه شد و در مهرماه در كامياران، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در آذرماه به عنوان مربی تخريب لشكر معرفی شد. از عمليات بدر، جانشين گردان تخريب بود و پس از شهادت محمدرحيم بردبار مسئولیت تخريب لشكر به او سپرده شد تا اینکه در در تابستان 67 در روزهای پایانی جنگ و پیش ازبرچیده شدن سفره جهاد و شهادت، آسمانی شد🕊🕊
دفاع مقدس
🌷۱۹ تیر ۱۳۶۷ - شهادت کمیل (پرویز) ایمانی، فرمانده گردان تخریب لشکر ۲۵ کربلا - شلمچه متولد: ۱۳۴۵ سو
🌷شهید کمیل ایمانی در قسمتی از وصیت نامه خود اینگونه می نویسد:
📄 پـدرم و مـادرم ! ایـن شما بودید که با اشـکهایتان در مصائب اهلبیت (ع) مروارید عـشـق آنها را در حیاتم افکندید و خوشـا به حالتان که هـدیه خـدا را در مواقع لزوم ارزانی داشتید. شما بذر محبت به خدا و ائمه (س) را در دلم کاشتید.
📄 #توبه_نامه
💠 از سردار شهید ایمانی متنی به عنوان توبه نامه باقی مانده است که این شهید بزرگوار با خدای خود اینگونه نجوا می کند:👇👇
خدایا توبه می کنم از اینکه:
از اینکه حسد کردم
از اینکه زیبائی قلم را به رخ دیگران کشیدم
از اینکه مرگ را فراموش کردم
از اینکه منتظر ماندم تا دیگری ابتدا به من سلام کند
از اینکه ایمانم به بندهات، بیشتر از ایمان به تو بود
از اینکه حق والدینم را ادا نکردم
از اینکه در جائی که لازم بود امر به معروف ونهی از منکر نکردم
از اینکه واجبی را به خاطر مستحبی رها کردم
از اینکه تعهدهائی که با خدای خویش بستم، بشکستم
از اینکه ایثار نکردم
از اینکه درنمازم به چیزی جز به تو فکر کردم
از اینکه تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم
از اینکه درسختیها به جای تو به بندهات رو آوردم
از اینکه از سر کینه برای کسی، دعا یا نفرین کردم
از اینکه غیبت کردم واز دیگران بد گفتم وخود را نیک جلوه دادم
از اینکه کارهایم را برای ریاست طلبی وشهرت انجام دادم
از اینکه درکارها تنها خود را محور قرار دادم نه خدا را
از اینکه چشمانم را از نگاههای فساد انگیز نپوشاندم
از اینکه سنجیده وحساب شده وبا فکر سخن نگفتم
از اینکه قول دادم ولی خلاف عمل کردم
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📡 تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
عملیات_کربلای1_آزادسازی_مهران_9تا19تیر1365_2.pdf
3.71M
🗓۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروز عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران
📚 نسخه PDF |شرح عملیات کربلای 1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم | صحنه های واقعیت عملیات کربلای یک
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - آزادسازی مهران
📆 ۱۹ تیرماه ۱۳۵۹ - سالروز کشف كودتای نافرجام نوژه
⭕️ كودتای نافرجام نوژه یك حلقه از سلسله فعالیتهای دشمنان انقلاب جهت براندازی نظام اسلامی بود. در دی ماه 1358 هواداران شاپور بختیار سازمانی به نام «نقاب» را تشكیل دادند كه هدف آن انجام كودتا بود. در طرحِ عملیات، پایگاه شهید نوژه در 60 كیلومتری همدان به عنوان كانون كودتا در نظر گرفته شد و قرار بود پس از تصرف پایگاه نوژه تیمهای مختلف، مراكز حساس تهران را بمباران و اشغال كنند. بیت امام در جماران نخستین هدف و مركز ثقل عملیات كودتا بود به همین جهت بیشترین هواپیماها و مهمات سنگینی برای این هدف در نظر گرفته شده بود.
🔹اهداف تعیین شده برای تسخیر پس از بمباران های هوایی عبارت بودند: از صدا و سیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد نیروی زمینی، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر، پادگان جمشیدیه و زندان اوین. اما به خواست خدا این توطئه برنامهریزی شده در صبح روزی كه قرار بود كودتا انجام گیرد توسط دو تن از اعضای كودتا افشا شد و ستاد خنثی سازی كودتا متشكل از واحدهای اطلاعات سپاه، گروه مهندسی و انجمن اسلامی نیروی هوایی، تعدادی از پرسنل مؤمن نیروی زمینی و تیپ نوهد به خنثی سازی این كودتا پرداختند.
▫️امام خمینی پس از پایان عملیات خنثی سازی كودتا در حسینیه جماران در طی سخنانی فرمودند:
«میخواهند توطئه بكنند و آن هم این توطئهای كه معلوم است كه اگر چنانچه موفق به كشفش هم نشده بودیم، مردم آن را خفه میكردند-... اگر این فانتومها هم بلند شده بود، اینها میخواستند چه بكنند، پدر اینها را در میآوردند مگر ملت، حالا دیگر نشسته كه یك فانتوم و دو فانتوم كاری انجام بدهد» (20تیرماه 1359)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایتا
https://eitaa.com/farhange_paydari
دفاع مقدس
📆 ۱۹ تیرماه ۱۳۵۹ - سالروز کشف كودتای نافرجام نوژه ⭕️ كودتای نافرجام نوژه یك حلقه از سلسله فعالیتها
45.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📆 ۱۹ تیرماه ۱۳۵۹ - سالروز کشف كودتای نافرجام نوژه
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🎬 کلیپ | کودتای نوژه چگونه رقم خورد؟
🔵 کانال #دفاع_مقدس
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که یک کودتا به نام او خورد!
🔹میان "کودتای نوژه" و "کودتای نقاب"، تفاوتی است به اندازه مظلومیت یک شهید!
🌷 #شهید_نوژه
🌱 #پاوه
دفاع مقدس
🎥 شهیدی که یک کودتا به نام او خورد! 🔹میان "کودتای نوژه" و "کودتای نقاب"، تفاوتی است به اندازه مظلو
خلبان غیور ارتش، شهید محمد نوژه
معاون عملیات پایگاه ششم نیروی هوایی
🌱 در سال ۱۳۲۴ در تهران در خانوادهاش متدین متولد شد. او در میان این جمع مهربان و عاشق اهل بیت (ع) پرورش یافت. در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ریاضی در سال ۱۳۴۲ به پایان رساند و سپس وارد دانشکده افسری شد.
پس از اتمام دانشکده افسری جهت طی دوره سامانههای کنترل اسلحه به آمریکا رفت و به علت عشق و علاقه اش به پرواز به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت.
محمد دوره مقدماتی پرواز را در ایران و دوره عالی و تکمیلی آن را در آمریکا گذراند. در سال ۱۳۵۱ با اخذ نشان و مدرک خلبانی در جمع خلبانان اف ۴ (موسوم به فانتوم) قرار گرفت.
وی در سالهای خدمتش به عنوان افسر سامانههای کنترل اسلحه گردان ۱۰۱ شکاری پایگاه یکم، افسر خلبان شکاری تاکتیکی گردان ۳۱ شکاری پایگاه سوم، ریاست شعبه عملیات مشترک و معاون عملیات پایگاه ششم نیروی هوایی در خدمت ارتش بود.
نوژه در مأموریتهای بسیاری در غرب کشور بمنظور سرکوب تجزیه طلبان حماسه آفرید و سرانجام در یکی از این مأموریتها در حالی که روزه بود در ۱۳۵۸/۵/۲۵ به پرواز درآمد، ولی هواپیمایش در آسمان منطقه عمومی پاوه توسط عناصر ضد انقلاب سقوط کرد و در سن ۳۴ سالگی به شهادت رسید.
در پی این واقعه و به پاس اولین شهید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، پایگاه سوم شکاری همدان به پایگاه شهید نوژه تغییر نام یافت.
این پایگاه پیش از این و در زمان طاغوت به پایگاه «شاهرخی» معروف بود که مدتی پس از انقلاب به پایگاه «حر» تغییر نام داد.
یک سال بعد از شهادت این خلبان قهرمان، در تاریخ ۱۳۵۹/۴/۱۹ شبکه کورتاچیان سلطنتطلب طرفدار شاهپور بختیار موسوم به «شبکه نقاب» و تعدای از عوامل کودتاچی در این پایگاه دستگیر شدند، از این رو سهواً "کودتای نقاب" را "کودتای نوژه" نامیدند‼️...و این عبارت بعدها نیز تکرار شد.... که جا دارد این اشتباه به مرور در افواه و متون مکتوب تصحیح شود.
دفاع مقدس
🌱 بیستم تیر ۱۳۴۵ --سالروز تولد پاسدار "هدایت دادجوی شادباد"- تبریز 🔹جمعی لشگر همیشه پیروز 31 عاشورا
✍️ وصیت نامه شهید مفقود الاثر "هدايت دادجوي شادباد"
🌱 بسم رب الشهدا و الصدقين
بنام او، بنام خداكه از اويم، براي اويم، هستي ام براي اوست، رفتنم براي او و بازگشتم به سوي اوست.
« من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا عليه فمنهم من قضي من ينتظر ومابدلوا تبديلا »؛
« بعضي از مؤمنان بزرگ مرداني هستند كه به عهد و پيمانی كه با خداي خود بستند كاملاً وفا كردند و بعضي هم بر آن عهد ايستادگي كردند تا در راه او شهيد شدند و برخي به انتظار مقاومت كردند و به هيچ وجه عهد خود را تغيير ندادند. »
با سلام به حضور حضرت ولي عصر، امام زمان (عج) و سلام بر نايب بر حقش، رهبر عظيم الشان، ياور مستضعفين، خميني بت شكن و با درود بر شهيدان گلگون كفن اسلام، كه با نثار خون خود خط حاكميت حق و دستورات الهي را تحكيم بخشيده اند و با درود به ياران وفادار امام عزيزمان، خميني بت شكن و سلام به خانواده هاي محترم شهدای عزيز كشورمان. با سپاس بيكران به خداوند متعال و قادر، مي خواهم چند كلمه اي با اين ملت داغديده و شهيد پرور و خانوادهي عزيزم سخن بگويم:
برادران، انسان بايد راهي را برود كه در آن راه برايش سعادت باشد و آن راه هم پيمودن خط خونين اباعبدالله الحسين (ع) است كه راه تمام شهيدان است. و شایسته است انسان در راه خدا جهاد كند و دشمنان اسلام را به لرزه درآورد تا دشمن بداند كه قدرت اسلام چقدر است. من به خاطر به اجرا در آوردن حكومت اسلامي در تمام نقاط دنيا و براي نابودي لشكر كفر و به خاطر الله به جبهه آمدم و تا زماني كه خون در بدنم هست و تا آخرين لحظه با دشمنان اسلام در خواهم افتاد و اين راهی كه مي روم، يقين دارم كه راه حق و راه خوبي است. چون احساس مي كنم كه در نزد خداوند متعال هستم و اين احساس را در خود مي بينم و از شما امت حزب الله نيز مي خواهم كه مواظب رهبرمان، روح خدا، اميد مستضعفان جهان باشيد و يك ثانيه هم از اين مرد الهي دست نكشيد و به فرمايشات فرزند زهرا (س) گوش كنيد و به آنها جامهي عمل بپوشانيد. هميشه وحدت خود را بيشتر کنید و پشتيبان جمهوري اسلامي باشيد. ادامه دهندگان راه شهدا باشيد، همانا كه راه شهدا، راه سرخ امام حسين (ع) سرور شهيدان است. نگذاريد خونهاي شهدا از ميان برود. نگهبان خونهاي ارزشمند شهدا باشيد و اگر كسي خون هاي اين عزيزان را زير پاي خود بگذارد، خدا شاهد است كه از حق خود نخواهم گذشت.
برادران عزيزم، شهيدان زيادي را داده ايم. احترام خون پاك اين عزيزان را، در هر كجا كه هستيد، چه در مسجد و چه در سپاه و يا جاهاي ديگر نگهدارید. بايد سعي كنيد كه رضاي خدا را به دست بياوريد و كاري نكنيد كه امت حزب اللهي از شما ناراضي باشد و اميدوارم كه ان شاء الله تمامي كارهايتان براي رضاي خدا و براي به اجرا در آوردن احكام الهي باشد.
پدر ومادر عزيزم، خداوند شما را حفظ كند. من شما را خيلي دوست دارم و افتخار كنيد كه خداوند متعال به شما اين توفيق را داد كه جزو خانوادهي شهدا شديد. صبور باشيد كه خداوند متعال با شماست. از شما مي خواهم كه خيلي ناراحت نباشيد؛ چرا كه من راه خيلي خوبي را رفتم. اي كاش احساس مي كرديد كه من در چه حالي هستم. زياد گريه نكنيد. شما مادرم، مثل كوه استوار باش كه پيش خداوند روسفيد هستيد. از شما مي خواهم كه دعا كنيد تا در روز محشر، در پيش حضرت اباعبدالله الحسين (ع) باشيم كه همانا دعاي شما اجابت ميشود. از اينكه نتوانستم خدمتي ارزنده برای شما كنم، عذر مي خواهم. در آخر از زحمتهايي كه به شما دادم حليت مي خواهم.
برادرانم، خداوند شما را حفظ كند. من شما را دوست دارم و به شما علاقهي زيادي داشتم. دست و صورتتان را مي بوسم و اميدوارم سربازان دلير و شجاع و لايق برای اسلام و امام عزيزمان باشيد و به درس خود علاقهي زياد نشان بدهيد.
خواهرانم، خداوند شما را حفظ كند. من شما را دوست دارم و از شما مي خواهم كه حجاب خودتان را حفظ نمایيد و پيام مرا به گوش مسلمين برسانيد. مثل كوه استوار باشيد كه دشمن از شما خيلي مي ترسد. از شما نیز حليت مي خواهم.
برادران و وابستگان محترم و دوستان و برادران بسيجي و سپاهي ام، من تمامي شما را دوست مي دارم و به شما عزيزان ارادت كامل داشتم و دارم و خاك پاهايتان را مي بوسم. از همهي شما حليت مي خواهم و دعاي هميشگي يادتان نرود كه:
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي، حتي كنار مهدي خميني را نگهدار.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
#عملیات_رمضان
تجلی مردان کربلایی بود؛
روایت قمقمههای خالی
و لبهای تشنه ..!
پ.ن : تصویری از لحظه ی کشف شهدا در
منطقه کوشک که در ادامه، منجر به تفحص شهدای جاده شهید شاه حسینی گردید
که اکنون به پاسگاه زید معروف است.
دو شهید و انباشت قمقمهها در کنارشان!!
۲۳ تیر ۱۳٦۱ (۲۱رمضان۱۴۰۲ه.ق)
سالروز عملیات رمضان
🔵 کانال #دفاع_مقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
#عملیات_رمضان تجلی مردان کربلایی بود؛ روایت قمقمههای خالی و لبهای تشنه ..! پ.ن : تصویری از لحظه
در گرمای بالای ۵۰ درجه که میجنگی
تیر و ترکش لازم نیست
چند ساعت به تو آب نرسد!
کارت تمام است ....
#تیرماه_۱۳۶۱
#عملیات_رمضان
دفاع مقدس
در گرمای بالای ۵۰ درجه که میجنگی تیر و ترکش لازم نیست چند ساعت به تو آب نرسد! کارت تمام است ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به یاد شهدای تشنه لب عملیات رمضان 💦
🔵 به کانال #دفاع_مقدس بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ۲۳ تیر ماه ۱۳۶۱ — عملیات رمضان
📡به کانال #دفاع_مقدس یییوندید
دفاع مقدس
📽 ۲۳ تیر ماه ۱۳۶۱ — عملیات رمضان 📡به کانال #دفاع_مقدس یییوندید
❇️عملیات رمضان
ضربتی متقابل
🔸با ربوده شدن حاج احمد متوسلیان در لبنان، مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ ۲۷ از جانب فرماندهی کل سپاه، به حاج محمدابراهیم همت واگذار شد. این اتفاق هم زمان بود با اعلام دستور فرمانده کل سپاه؛ مبنی بر بازگشت این تیپ به ایران و حضور در عملیات برون مرزی رمضان که درمنطقه جنوب آغاز شده بود. به رغم تمامی مشکلات، با فرماندهی حاج محمد ابراهیم همت تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) در عملیات رمضان حضور پیدا کرد و پس از پیروزی در مرحله سوم برای حضور در پنجمین و آخرین مرحله عملیات آماده شد.
به فاصله شش روز پس از خاتمه مرحله سوم عملیات، در شامگاه چهارشنبه ششم مرداد ۱۳۶۱ مرحله پنجم نبرد رمضان، با هدف حضور قوای نظامی ایران در پشت شط العرب و تسلط بر معابر وصولی بصره، از طریق تصرف دژهای مثلثی دشمن آغاز شد. در این مرحله؛ تیپ ۲۷ محمدرسول الله(ص) ماموریت داشت تا ضمن تصرف قسمت شمالی دژ مثلثی سوم دشمن، به سمت چپ گسترش یافته و در آن جا با تیپ ۱۴ امام حسین(ع) الحاق کند.
تنها ساعتی پس از آغاز حرکت گردانها به سمت اهداف از پیش تعیین شده بود، که درگیری نیروهای سبک اسلحه ایرانی با واحدهای زرهی دشمن شروع شد. حاج همت که به دلیل سرماخوردگی شدید و عود کردن سینوزیتاش حال و روز خوبی نداشت، با همان وضعیت، هدایت گردانها را به نحو احسن انجام میداد. گردانهایی که در دشتی باز و بدون عارضه، به جنگ انبوه تانکهای پیشرفته دشمن رفته بودند. این رزمندگان، در اولین اقدام خود، با انهدام تیپ ۵۰ زرهی لشکر ۱۲ ارشت عراق، منتهی الیه حد راست محدوده عمل قرارگاه فرعی فتح -1 را به گورستان ادوات زرهی دشمن تبدیل کردند.
در شرایطی که نیروهای خودی، با پشت سر گذاشتن موانع و انهدام تجهیزات دشمن، همچنان در حال پیشروی بودند. به دلیل عدم برقراری الحاق بین تیپ ۱۴ امام حسین(ع) و تیپ ۸ نجف اشرف، وضعیت منطقه نبرد به کلی تغییر یافت. ضمن این که اشتباه رزمندگان سخت کوش و مخلص واحد مهندسی در احداث خاکریز تامینی و اتصال آن به دژ مثلثی چهارم- به جای مثلثی سوم - کلا شرایط عرصه نبرد را عوض کرد و نیروهای خودی؛ پس از انهدام گسترده ادوات زرهی دشمن، مجبور به عقب نشینی شدند.
🔸تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) با چهار گردان عملیاتی و سه گردان احتیاط سازماندهی، تجهیز و آماده برای عملیات شد.
این گردان ها عبارت بودند از:
۱.گردان انصار، تاقبل از شروع حمله ،به فرماندهی: شهید اسماعیل قهرمانی معاون: برادر محمود مرادی
وشب حمله، مرحله سوم، به فرماندهی : شهید سید رحمت ا... خالصی،
معاون: برادر محمود مرادی
۲.گردان حبیب، فرمانده: سید اسماعیل محمدی، معاون: علی غنیمی
۳.گردان حمزه، فرمانده: برادر نصرت ا... قریب ، معاون: شهید حسن زمانی
۴.گردان عمار، فرمانده: شهید اکبر حاجی پور، معاون:شهید عباس هادیان
گردان های احتیاط:
۱.گردان مقدادبن اسود، فرمانده:شهید بهمن نجفی ، معاون: شهید مهدی خسرو شاهی
۲.گردان میثم: فرمانده برادر صادق قاسم نژاد
۳.گردان ابوذر، فرمانده: حاج محمد نوری نژاد
معاون: شهید هوشنگ امیری کلاش.
دفاع مقدس
یاد و خاطره سردار شهید اسماعیل قهرمانی زندهیاد محمود مرادی
🔸به روایت برادر بزرگوار
زنده یادد محمودی مرادی
معاون گردان انصار الرسول (ص)
پیرامون نحوه اعزام این گردان به منطقه:
گردان انصار ،پیش از شروع عملیات فتح مبین در تیپ ۲۷ تشکیل شد از همان زمان برادر اسماعیل قهرمانی فرمانده این گردان بود بنده هم افتخار همکاری با ایشان را داشتم و در فتح مبین و الی بیت المقدس به عنوان معاون گردان انصار انجام وظیفه کردم.
بعد از بازگشت از سوریه در معیت حاج همت ابتدا به پادگان ولیعصر (عج) رفتیم و در آنجابه تیپ ما ابلاغ شد هرچه سریعتر خودش را به اهواز برساند چون قرار بود عملیات رمضان به زودی شروع بشود البته آن روزها از این عملیات با نام کربلا ۴ یاد می شد وبعد از شروع حمله بود که اسم آن را گذاشتند رمضان.به هر جهت ما کادرهای تیپ ۲۷ به اهواز آمدیم و مجددا در مدرسه مصطفی خمینی مستقر شدیم .روز بعد از استقرار ما در اهواز در شرایطی که حدود ۲۴ ساعت از شروع حمله مرحله اول عملیات گذشته بود نیروهای گردان را که تازه به اهواز آمده بودند تحویل گرفتیم؛
برای راه اندازی مجدد گردان انصار دردسرهای ما یکی دو تا نبود با هزار دوندگی توانستیم برویم و یکی از مدارس شهر را برای استقرار بچه ها از استانداری و آموزش و پرورش تحویل بگیریم، به قدر کافی نیروی کادر برای اداره گردان نداشتیم، طوری که بعضی گروهان ها حتی معاون گروهان نداشتند و لی خب چاره ایی نبود ظرف همان یک هفته با این بچه ها کار کردیم. به دلیل اینکه حاج همت در ستاد تیپ خیلی دست تنها بود و حتی معاون هم نداشت
برادر اسماعیلی صلاح را بر آن دانست تا حتی المقدور امر اداره امور گردان را به بنده محول کند تا خودش بتواند برای چرخاندن کار تیپ کمک کار حاج همت باشد، من هم که وخامت اوضاع را درک می کردم یا علی گفتم و رفتم دنبال کار تشکیل مجدد گردان.
اکثر نیروهایی که از سپاه منطقه ۱۰ تهران به گردان انصار تحویل داده شدند فاقد سابقه عملیاتی بودند، وقتی ما آنها را سازماندهی کردیم خیلی خوب با آنها کار کردیم خود برادر قهرمانی چندین نوبت برای این بچه ها سخنرانی داشت و آنها را با سابقه گردان و تجاربی که از حملات قبلی کسب کرده بودیم آشنا کرد و با حوصله به پرسش ها ی آنها درباره زیر و بم مسائل عملیات و مانور گردان جواب می داد و البته از پرداختن به مسائل اعتقادی و تقویت مبانی ایمانی بچه ها هم غفلت نمی کرد .
دفاع مقدس
یاد و خاطره سردار شهید اسماعیل قهرمانی زندهیاد محمود مرادی
به یاد حاج محمود مرادی
پاوه سال ۱۳۵۹
ازسمت چپ:
۱سردار شهید اسماعیل قهرمانی
(معاون وقت شهید همت در سپاه پاوه)
۲.زنده یاد حاج محمود مرادی
۳.جانباز شهید صیاد محمدی (فرد میانی)
۴.سردار جانباز حاج رضا غزلی
دفاع مقدس
به یاد حاج محمود مرادی پاوه سال ۱۳۵۹ ازسمت چپ: ۱سردار شهید اسماعیل قهرمانی (معاون وقت شهید همت در
💠 خاطره فرمانده دلاور محمود مرادی
از عملیات بیت المقدس
🌴 عنایات امام زمان(عج) به رزمندگان اسلام
▪️«محمود مرادی»، معاون «گردان انصارالرسول (ص)» تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) در نبرد آزادسازی خرمشهر اظهار می دارد:
🎤 پیش از آغاز عملیات آزادی خرمشهر، گردان ما در دوراهی «شادگان»، بالاتر از «دارخوین» به سمت اهواز اردو زده بود. دقیقتر گفته باشم؛ این اردوگاه، کنار لوله مرکزی پمپاژ آب شیرین در امتداد شادگان قرار داشت. بیشتر شبها، من با فرمانده گردان؛ شهید اسماعیل قهرمانی، بعد از فراغت از کارهای روزمره، اگر رزم شبانه یا مانوری نداشتیم، میآمدیم کنار اتاقک موتور پمپ مینشستیم و گاهی هم در اطراف چادرهای جمعی بچههای گردان قدم میزدیم و در آن دل شب، درباره مسائل اعتقادی، صمیمانه با یکدیگر گفتگو و درددل میکردیم.
شب سوم اردیبهشت 1361، داشتیم به اتفاق هم از قرارگاه برادران ارتش {تیپ 2 لشکر 21 حمزه (ع)} برمیگشتیم که نزدیکی چادرهای گردان، در همان حال که سرگرم گفتوگو بودیم، نگهبان چادرها که از برادران بسیجی و نوجوانی حدوداً هفده ساله بود، آمد پیش ما دو نفر و گفت: راستش را بخواهید، قضیهای پیش آمده که قصد بازگو کردن آن را برای شما دارم و برای گفتن آن، احساس تکلیف میکنم.
به او گفتیم: خب بفرمایید؛ ما گوش میدهیم.
او گفت: حقیقت این است که من خواب عجیبی دیدهام و میخواهم آن را برای شما بازگو کنم.
من نگاهی به شهید قهرمانی کردم و رو به آن برادر بسیجی گفتم: ما برای شنیدن سخنان شما، سراپا گوش هستیم.
او گفت: من در خواب دیدم که عملیات شده و گردان ما جزو گردانهای خطشکن بود. هنگام عملیات، آقایی نورانی را سوار بر یک اسب سفید دیدم. به الهام الهی دانستم حضرت صاحبالامر (عج) هستند. ایشان فرماندهی نیروهای ما را بر عهده داشتند. نیروهای گردان ما موقع پیشروی، در دو ستون حرکت میکردند و «آقا» سواره، در میان این دو ستون حرکت میکرد؛ شما برادر مرادی در سمت راست رکاب اسب و شما برادر قهرمانی، در سمت چپ رکاب اسب ایشان در حال پیشروی بودید.
مطلب مهمتری که میخواستم خدمت شما عرض کنم، این است که عملیات هر زمان قرار بود آغاز بشود، موعد آن ده روز جلوتر افتاده.
بنده پس از شنیدن این سخنان، از آن برادر بسیجی پرسیدم: حالا مگر شما از موعد شروع عملیات خبر دارید؟
او گفت: من یک بسیجیام، از تاریخ شروع حمله هم اطلاعی ندارم، اما :«حضرت (ع)» به من در خواب الهام کردند که زمان شروع عملیات، ده روز جلوتر خواهد افتاد.
بعد هم در خواب دیدم ما تا نزدیکیهای بصره جلو رفتهایم، آنجا ناگهان عدهای بعثی مسلح به شما دو نفر حمله و تیراندازی کردند و شما برادر قهرمانی شهید شدید و شما برادر مرادی مجروح شدید آنجا بود که من از خواب بیدار شدم.
سخنان آن برادر بسیجی به دل آدم مینشست و از ظاهر آن پیدا بود که نباید غل و غشی در کار باشد، منتها به دلیل دسیسههایی که در آن زمان بعضاً توسط عناصر «انجمن حجتیه»، با هدف سوءاستفاده از احساسات پاک بچه رزمندهها و لوث کردن بحث امدادهای معنوی معصومین (ع) به نیروها در جبهه انجام میگرفت، خب ابتدا صحبتهای آن بنده خدا، به سادگی برای ما قابل پذیرش نبود... طرح چنین مسألهای از جانب آن برادر بسیجی، در نظر ما مشکوک جلوه میکرد. با این حال، بنده و شهید قهرمانی دیدیم اگر حتی بنا را بر دسیسهچینی هم بگذاریم، صحبتهای او دست کم از این حیث، بیانگر دسیسه و فریب نیست.
از حیث موقعیت کلی، خواب او درست به جهتی اشاره داشت که ما بنا بر طرح کلی عملیاتی «کربلا – 3»، قصد کار در آنجا را داشتیم؛ یعنی رسیدن به مرز شلمچه ـ بصره، برای آزادسازی قطعی خرمشهر. دستور عملیاتی صادره از طرف «قرارگاه مرکزی کربلا» هم، حد جنوب غربی منطقه تعیین شده برای عملیات را در مرز بینالمللی شلمچه، واقع در بیابانهای مرزی شرق بصره تعیین کرده بود.
روی همین اصل، با خومان گفتیم اگر این رؤیا ساختگی هم باشد، از حیث موقعیت، درست ساخته و پرداخته شده است.
در هر صورت، از آن نوجوان بسیجی، به خاطر اعتمادی که به ما نشان داد، تشکر کردیم و او از پیش ما رفت. بنده هم با شهید قهرمانی در آن دل شب، به قدم زدن در محوطه اردوگاه گردان انصار ادامه دادیم و به رغم آن که صحت آن رؤیا برایمان مشکوک به نظر میرسید، افکار و صحبتهایمان بیاختیار، مدام به حال و هوای عارفانه این قضیه معطوف شده بود.
از آن شب عجیب، سه چهار روزی گذشت. شب هشتم اردیبهشت، به دستور «حاج احمد متوسلیان»، همه فرماندهان و معاونین گردانهای تیپ 27 محمّد رسولالله (ص) را برای شرکت در یک جلسه اضطراری، به قرارگاه تاکتیکی تیپ در «دارخوین» احضار کردند. بنده هم در معیت شهید قهرمانی به آنجا رفتیم. همه حضار، کنجکاو بودند که بدانند علت تشکیل این جلسه چیست؟