eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر یا لیتنا کنا معک لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد و خاطره سردار شهید اسماعیل قهرمانی زنده‌یاد محمود مرادی
🔸به روایت برادر بزرگوار زنده یادد محمودی مرادی معاون گردان انصار الرسول (ص) پیرامون نحوه اعزام این گردان به منطقه: گردان انصار ،پیش از شروع عملیات فتح مبین در تیپ ۲۷ تشکیل شد از همان زمان برادر اسماعیل قهرمانی فرمانده این گردان بود بنده هم افتخار همکاری با ایشان را داشتم و در فتح مبین و الی بیت المقدس به عنوان معاون گردان انصار انجام وظیفه کردم. بعد از بازگشت از سوریه در معیت حاج همت ابتدا به پادگان ولیعصر (عج) رفتیم و در آنجابه تیپ ما ابلاغ شد هرچه سریعتر خودش را به اهواز برساند چون قرار بود عملیات رمضان به زودی شروع بشود البته آن روزها از این عملیات با نام کربلا ۴ یاد می شد وبعد از شروع حمله بود که اسم آن را گذاشتند رمضان.به هر جهت ما کادرهای تیپ ۲۷ به اهواز آمدیم و مجددا در مدرسه مصطفی خمینی مستقر شدیم .روز بعد از استقرار ما در اهواز در شرایطی که حدود ۲۴ ساعت از شروع حمله مرحله اول عملیات گذشته بود نیروهای گردان را که تازه به اهواز آمده بودند تحویل گرفتیم؛ برای راه اندازی مجدد گردان انصار دردسرهای ما یکی دو تا نبود با هزار دوندگی توانستیم برویم و یکی از مدارس شهر را برای استقرار بچه ها از استانداری و آموزش و پرورش تحویل بگیریم، به قدر کافی نیروی کادر برای اداره گردان نداشتیم، طوری که بعضی گروهان ها حتی معاون گروهان نداشتند و لی خب چاره ایی نبود ظرف همان یک هفته با این بچه ها کار کردیم. به دلیل اینکه حاج همت در ستاد تیپ خیلی دست تنها بود و حتی معاون هم نداشت برادر اسماعیلی صلاح را بر آن دانست تا حتی المقدور امر اداره امور گردان را به بنده محول کند تا خودش بتواند برای چرخاندن کار تیپ کمک کار حاج همت باشد، من هم که وخامت اوضاع را درک می کردم یا علی گفتم و رفتم دنبال کار تشکیل مجدد گردان. اکثر نیروهایی که از سپاه منطقه ۱۰ تهران به گردان انصار تحویل داده شدند فاقد سابقه عملیاتی بودند، وقتی ما آنها را سازماندهی کردیم خیلی خوب با آنها کار کردیم خود برادر قهرمانی چندین نوبت برای این بچه ها سخنرانی داشت و آنها را با سابقه گردان و تجاربی که از حملات قبلی کسب کرده بودیم آشنا کرد و با حوصله به پرسش ها ی آنها درباره زیر و بم مسائل عملیات و مانور گردان جواب می داد و البته از پرداختن به مسائل اعتقادی و تقویت مبانی ایمانی بچه ها هم غفلت نمی کرد .
به یاد حاج محمود مرادی پاوه سال ۱۳۵۹ ازسمت چپ: ۱سردار شهید اسماعیل قهرمانی (معاون وقت شهید همت در سپاه پاوه) ۲.زنده یاد حاج محمود مرادی ۳.جانباز شهید صیاد محمدی (فرد میانی) ۴.سردار جانباز حاج رضا غزلی
💠 خاطره فرمانده دلاور محمود مرادی از عملیات بیت المقدس 🌴 عنایات امام زمان(عج) به رزمندگان اسلام ▪️«محمود مرادی»، معاون «گردان انصارالرسول (ص)» تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) در نبرد آزادسازی خرمشهر اظهار می دارد: 🎤 پیش از آغاز عملیات آزادی خرمشهر، گردان ما در دوراهی «شادگان»، بالاتر از «دارخوین» به سمت اهواز اردو زده بود. دقیق‌تر گفته باشم؛ این اردوگاه، کنار لوله مرکزی پمپاژ آب شیرین در امتداد شادگان قرار داشت. بیشتر شب‌ها، من با فرمانده گردان؛ شهید اسماعیل قهرمانی، بعد از فراغت از کارهای روزمره، اگر رزم شبانه یا مانوری نداشتیم، می‌آمدیم کنار اتاقک موتور پمپ می‌نشستیم و گاهی هم در اطراف چادرهای جمعی بچه‌های گردان قدم می‌زدیم و در آن دل شب، درباره مسائل اعتقادی، صمیمانه با یکدیگر گفتگو و درددل می‌کردیم. شب سوم اردیبهشت 1361، داشتیم به اتفاق هم از قرارگاه برادران ارتش {تیپ 2 لشکر 21 حمزه (ع)} برمی‌گشتیم که نزدیکی‌ چادرهای گردان، در همان حال که سرگرم گفت‌وگو بودیم، نگهبان چادرها که از برادران بسیجی و نوجوانی حدوداً هفده ساله بود، آمد پیش ما دو نفر و گفت: راستش را بخواهید، قضیه‌ای پیش آمده که قصد بازگو کردن آن را برای شما دارم و برای گفتن آن، احساس تکلیف می‌کنم. به او گفتیم: خب بفرمایید؛ ما گوش می‌دهیم. او گفت: حقیقت این است که من خواب عجیبی دیده‌ام و می‌خواهم آن را برای شما بازگو کنم. من نگاهی به شهید قهرمانی کردم و رو به آن برادر بسیجی گفتم: ما برای شنیدن سخنان شما، سراپا گوش هستیم. او گفت: من در خواب دیدم که عملیات شده و گردان ما جزو گردان‌های خط‌شکن بود. هنگام عملیات، آقایی نورانی را سوار بر یک اسب سفید دیدم. به الهام الهی دانستم حضرت صاحب‌الامر (عج) هستند. ایشان فرماندهی نیروهای ما را بر عهده داشتند. نیروهای گردان ما موقع پیشروی، در دو ستون حرکت می‌کردند و «آقا» سواره، در میان این دو ستون حرکت می‌کرد؛ شما برادر مرادی در سمت راست رکاب اسب و شما برادر قهرمانی، در سمت چپ رکاب اسب ایشان در حال پیشروی بودید. مطلب مهمتری که می‌خواستم خدمت شما عرض کنم، این است که عملیات هر زمان قرار بود آغاز بشود، موعد آن ده روز جلوتر افتاده. بنده پس از شنیدن این سخنان، از آن برادر بسیجی پرسیدم: حالا مگر شما از موعد شروع عملیات خبر دارید؟ او گفت: من یک بسیجی‌ام، از تاریخ شروع حمله هم اطلاعی ندارم، اما :«حضرت (ع)» به من در خواب الهام کردند که زمان شروع عملیات، ده روز جلوتر خواهد افتاد. بعد هم در خواب دیدم ما تا نزدیکی‌های بصره جلو رفته‌ایم، آنجا ناگهان عده‌ای بعثی مسلح به شما دو نفر حمله و تیراندازی کردند و شما برادر قهرمانی شهید شدید و شما برادر مرادی مجروح شدید آنجا بود که من از خواب بیدار شدم. سخنان آن برادر بسیجی به دل آدم می‌نشست و از ظاهر آن پیدا بود که نباید غل و غشی در کار باشد، منتها به دلیل دسیسه‌هایی که در آن زمان بعضاً توسط عناصر «انجمن حجتیه»، با هدف سوءاستفاده از احساسات پاک بچه رزمنده‌ها و لوث کردن بحث امدادهای معنوی معصومین (ع) به نیروها در جبهه انجام می‌گرفت، خب ابتدا صحبت‌های آن بنده خدا، به سادگی برای ما قابل پذیرش نبود... طرح چنین مسأله‌ای از جانب آن برادر بسیجی، در نظر ما مشکوک جلوه می‌کرد. با این حال، بنده و شهید قهرمانی دیدیم اگر حتی بنا را بر دسیسه‌چینی هم بگذاریم، صحبت‌های او دست کم از این حیث، بیانگر دسیسه و فریب نیست. از حیث موقعیت کلی، خواب او درست به جهتی اشاره داشت که ما بنا بر طرح کلی عملیاتی «کربلا – 3»، قصد کار در آنجا را داشتیم؛ یعنی رسیدن به مرز شلمچه ـ بصره، برای آزادسازی قطعی خرمشهر. دستور عملیاتی صادره از طرف «قرارگاه مرکزی کربلا» هم، حد جنوب غربی منطقه تعیین شده برای عملیات را در مرز بین‌المللی شلمچه، واقع در بیابان‌های مرزی شرق بصره تعیین کرده بود. روی همین اصل، با خومان گفتیم اگر این رؤیا ساختگی هم باشد، از حیث موقعیت، درست ساخته و پرداخته شده است. در هر صورت، از آن نوجوان بسیجی، به خاطر اعتمادی که به ما نشان داد، تشکر کردیم و او از پیش ما رفت. بنده هم با شهید قهرمانی در آن دل شب، به قدم زدن در محوطه اردوگاه گردان انصار ادامه دادیم و به رغم آن که صحت آن رؤیا برای‌مان مشکوک به نظر می‌رسید، افکار و صحبت‌هایمان بی‌اختیار، مدام به حال و هوای عارفانه این قضیه معطوف شده بود. از آن شب عجیب، سه چهار روزی گذشت. شب هشتم اردیبهشت، به دستور «حاج احمد متوسلیان»، همه فرماندهان و معاونین گردان‌های تیپ 27 محمّد رسول‌الله (ص) را برای شرکت در یک جلسه اضطراری، به قرارگاه تاکتیکی تیپ در «دارخوین» احضار کردند. بنده هم در معیت شهید قهرمانی به آنجا رفتیم. همه حضار، کنجکاو بودند که بدانند علت تشکیل این جلسه چیست؟
پس از تلاوت چند آیه از قرآن، حاج احمد خطاب به حاضران شروع به صحبت کرد و با لحنی نگران گفت: برادرها! درست است که ما هنوز خیلی از کارهایمان را انجام نداده‌ایم و شناسایی‌های ما از جاده آسفالت اهواز – خرمشهر به بعد، کامل نیست. درست است که هنوز موفق به استقرار کامل امکانات‌مان در منطقه نشده‌ایم. درست است که احتمال می‌دادیم موعد شروع عملیات، شب نوزدهم اردیبهشت باشد، اما از طرف رده‌های بالا، دستور داده‌اند که شب نهم [اردیبهشت] بایستی عملیات را شروع کنیم. برنامه ورود امکانات لجستیکی ما به اینجا و تجهیز نیروها، با تاریخ تخمینی قبلی مطابقت داشت و زمان‌بندی ما هم بر همان اساس انجام گرفته بود. منتها، عملیات را ده روز جلو انداختند. ما شخصاً علت این تعجیل را جویا شدیم، مسایل و مشکلات و کمبودهای لجستیکی تیپ را برای مسئولان قرارگاه عملیاتی نصر شرح دادیم و گفتیم که ما الان برای آغاز عملیات آمادگی نداریم و روی آن مهلت ده روزه حساب کرده‌ایم. با این وصف، برادرهای رده‌های بالا، در پاسخ، با تأیید صحبت‌های ما و مشکلاتی که به واسطه این تسریع در حمله برایمان به وجود خواهد آمد، گفتند: این یک تدبیر نظامی است و باید اجرا بشود. خوب به خاطر دارم، در آن جلسه، من و شهید قهرمانی کنار هم نشسته بودیم. خدا گواه است، به محض این که «حاج احمد» موضوع ضرورت ده روز تعجیل و تسریع در شروع عملیات را عنوان کرد، ما دو نفر، بی‌اختیار شروع کردیم به اشک ریختن، در آن لحظات، هم شور و شوق ناشی از دریافت خبر نزدیک بودن عملیات ما را منقلب کرده بود و هم این واقعه در ما اطمینان ایجاد کرد که خواب آن بسیجی نوجوان، مقرون به صحت بوده و به قول اهل معرفت؛ از جنس «رؤیای صادقه» است. وقتی داشتیم از محل نشست بیرون می‌رفتیم، به یکدیگر گفتیم قطعاً خواب آن برادر بسیجی صحت دارد، چون این مطلبی را که او چند شب پیش به ما اطلاع داد، مسأله‌ای بود که حتی فرماندهان ما هم از آن اطلاعی نداشتند. همین واقعه، برای بنده و شهید قهرمانی تبدیل به یک مایه قوت قلب عظیم شد. از همان لحظه تا پایان عملیات، دیگر برای ما دو نفر مسلّم شده بود که چه اتفاقاتی در پیش روی داریم. 📚 برگرفته از کتاب «نبردهای جنوب اهواز» ✍️ نوشته گلعلی بابایی 🔵 کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🌹 🌷جانباز شهید صیاد محمدی 📷👆 در کنار شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده سپاه پاوه
💠 جلسه شهید همت، فرمانده سپاه پاوه و شهید صیاد با اَکراد بومی و محلی
💠انتشار برای اولین بار💠 📷 از حاج احمد متوسلیان و جانباز شهید صیاد محمدی ⏳ دوران
🌷جانبازشهید صیاد محمدی درکنار شهید همت، فرمانده سپاه پاوه -دوران 💠صیاد آنقدر مظلوم و پاک بودکه بیش از30سال در میان ما زیست ولی هیچ گاه خودرا طلبکار انقلاب ندانست و در گمنامی بشهادت رسید
💠 آخرین روزهای فرمانده در فروردین ماه 1397 یکی دیگر از یادگاران 8سال به یاران شهیدش پیوست. ▫️شهید "صیاد محمدی" از فرماندهان گردان در لشگر 27 محمد رسول الله (ص) و همرزم بزرگانی همچون جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، شهیدان محمد ابراهیم همت، سیدرضا دستواره، عباس کریمی و ... بود که جاودانه شد. داودآبادی نقل می کند: در سال 1361 در پادگان "الله اکبر" شهر اسلام آباد غرب بود که برای اولین بار با این عزیز آشنا شدم. آن زمان همراه با شهید "مصطفی کاظم زاده" به جبهه غرب اعزام شده بودیم. آن روز در پادگان، شهید "ابراهیم کسائیان" به عنوان فرمانده گردان "مسلم بن عقیل" برای ما صحبت کرد و برادری با چهره ای سیه چرده، تقریبا خشن و موهایی مجعد را که در کنارش ایستاده بود، به عنوان صیاد محمدی معاون گردان معرفی کرد. البته این خشنی که امروز برداشت می شود، نه! خب جنگ بود و شدت خود را می طلبید. ایشان هم فرمانده ای بسیار قاطع و محکم بود. ولی چند روز بعد، متوجه شدم که بسیار هم مهربان و خوش قلب است؛ و اتفاقا خیلی با ایشان رفیق شدیم. بخصوص که شهید صیاد به شهید کاظم زاده بسیار علاقمند بود و محبت داشت و همین مسئله باعث شد ایشان در قلب ما جای بگیرد. او که اصالتا ترک و اهل زنجان بود، چون از 16 سالگی برای ادامه زندگی به رامسر رفته و آنجا ساکن شد، بعد از جنگ با وجود جراحات و صدماتی که در عملیات مختلف داشت، به آنجا برگشت و دور از هرگونه هیاهو و جلب توجه، دست بر زانوی خود گذاشت و به گذران زندگی خود و خانواده اش پرداخت. ... این اواخر بود که آثار و صدمات برجای مانده از ایام سخت و طاقت فرسای دور، جسم او را نحیف و رنجور ساخت و او که سالیان دراز در مظلومیت و گمنامی در گوشه ای زندگی می کرد از این جهان خاکی پر کشید. 35 سال صیاد محمدی فرمانده گردان و رزمنده شجاع لشگر 27، در همین کشور می زیست، سراغی از او نگرفتند و حتی بعید است برای او یادواره و کنگره و بزرگداشت بگیرند. آن وقت شلوغ می کنند و شعار می دهند که منتظر فرمانده دلیر حاج احمد متوسلیان هستیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهدا سرنوشت ایران را عوض کردند ▫️ رهبر انقلاب در جمع خانواده‌های معظم شهدا: شهیدان شما در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ کشور، سرنوشت کشور را عوض کردند. انقلاب اسلامی رخ داد تا کشور را که داشت به سرعت به سمت دره‌ی انحطاط اخلاقی و دینی و سیاسی پیش میرفت حفظ کند و حفظ کرد، بعد دشمن حمله‌ی نظامی کرد، این جوانها بودند که رفتند ایستادند هشت سال مقاومت کردند، کشور را نجات دادند. بعد در طول این زمان تا امروز در فتنه‌های مختلف، در آشوب‌افکنیهای مختلف، در نوع متنوع حملات دشمن، جوانها سینه سپر کردند، تعدادی از اینها به شهادت رسیدند مثل همین حوادثی که در این سال گذشته یا سالهای گذشته اتفاق افتاد، توانستند این کشور را حفظ کنند، سرنوشت کشور را اینها به سمت سربلندی کشاندند. ۱۴۰۲/۴/۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام تاریخی آیت الله خامنه ای در ساعات اول جنگ ساعاتی پس از بمباران فرودگاه مهرآباد توسط رژیم صدام، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان نماینده حضرت امام خمینی پیامی را خطاب به ملت ایران بصورت رادیویی تلفنی صادر می‌کنند. ایشان در این پیام تاریخی ملت را رسما از تهاجم صدام به کشور باخبر کرده و آنان را به حفظ آرامش و رد شایعات دعوت می کنند و به مردم اطمینان می دهند که در برابر تجاوزکنندگان خواهیم ایستاد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | رجزخوانی صدام و شلیک اولین توپ توسط وی به خاک میهنمان 💠 31 شهریور ، آغاز رسمی جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | گزارش و تحلیل خبرگزاری انگلیس از روزهای آغاز جنگ 🗓 ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ - شروع جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران - با هدف سرنگونی نظام نوپای اسلامی 🔵 کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
💠 وقتی لباس نظامی بر تن کردم! ⚪️خاطره رهبر از اولین حضور خود در جبهه👇 🎤 [ما به اتفاق شهید چمران] با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای سی - ۱۳۰ رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم می شود بیایم؟ چون فکر نمی کردم بتوانم توی عرصه‌ی نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم می شود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و - البته کلاشینکف داشتم که برداشتم - و با اینها رفتیم. یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمی گذاشت وقت فوت بشود. (نقل خاطره: دوم تیرماه ۱۳۸۹)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری ناب و دیده نشده از حضور رهبر انقلاب در جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر كمتر ديده شده از حضور رهبر در جبهه های حق علیه باطل- دهه شصت 🎞 رهبر معظم انقلاب : دشمن راز پيروزی ما را در خرمشهرها به چشم ديد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 کلام شهید سید مرتضی آوینی: "جنگ می‌آمد تا مردان مرد را بیازماید؛ جنگ آمده بود تا از دروازه‌ای به کربلا باز شود..."
🌱 بیستم تیر ۱۳۴۴ - سالروز تولد بسیجی شهید اکبر لسانی در روستای موسالو از توابع هریس 🕊🕊 شهادت : سی ام دی ۱۳۶۵ در شلمچه
👇👇 📄فرازی از وصیت نامه عرفانی بسیجی شهید اکبر لسانی: بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ خدایا مي خواهم زبان بگشايم و نوك قلم را براي ستايش تو بر صحن كاغذ آورم؛ اما مي‌ترسم كه سخنانم خالص براي تو و رضاي تو نباشد؛ مي ترسم كه دعاها و نمازهايم مورد قبولت نباشد و من سیه رو شرمنده درگاهت باشم. ▪️ بارالها آمده ام اين كالبد بي ارزش را براي قرب تو فدا نمايم، زيرا اين باور را دارم كه تمام هستی در برابر عظمت تو ناچیز است. معبودا، در اين لحظات مرا از جهنم نترسان، تا از ترس آتش دوزخ به سويت آيم, مرا به بهشت مژده نده، تا به خاطر بهشتت تو را ستایش كنم، مي خواهم تو را ملاقات، مي خواهم از اين جهان مادي و تنگ آزاد باشم؛ اما چه كنم! گناهان عظیم بر دوشم سنگینی می کند و مرا از پرواز بسوی تو باز می دارد. 🔺 خدايا، از کارهای ناپسندم شرمنده ام، شرمسار از اینکه در اين چند صباح عمر، براي تو و رضاي تو كاري نكرده ام. به دور و برم مي نگرم و چهره هاي نوراني بندگان مخلصت را مي بينم که چنان غرق در عرفان و فضيلت هستند كه جهان با همه‌ي نعماتش در مقابل ديدگان آنها ناچیز و بی مقدار است. در كنار صدای چكاچك سلاح هایی كه براي رزم آماده می شوند و درکنار نجواها و دعاهای قبل از عملیات، مي خواهم سخن آغاز كنم، اما قادر نيستم. مي خواهم به زشتی هاب اعمالم در برابر تو اعتراف كنم، اما نمي توانم. می خواهم، آماده رزم شوم، اما خداوندا، بدون رضايت تو چه كنم و چگونه نبرد نمايم! ياران همه با هم، با شوق و درايت رفتند و من خسته دل، با كوله باري از غم و دوري تو، در گرد و غبار گم گشته ام؛ خدايا، آماده ام تا اين جان ناقابل را به تو هديه دهم. سلام بر امام، سلام بر پير طريقتم كه همچون امام حسين(ع) ما را از قيد ظلم و فساد به سوي الله روانه ساخت، اماما، به فرمان تو به اين کارزار آمدم؛ اما لحظه اي استواري ندارم، مي خواهم رشيد باشم، اما حب نفس و هواهاي نفساني مرا مي آزرد، به جهاد اصغر آمده ام بدون جهاد اكبر، ان شاء الله كه تو واسطه اي بين من و امام حسين(ع) و انبيا و اوليا و خدايم باشی. 🔹 سلام بر عزيزانم اميدوارم كه ان شاءالله در مقاومت ها و عبادت هاي خود در مقابل خدای احدِ و واحد سرافراز بوده و خون عزيزان را پايمال نسازيد، سعي كنيد اعمالتان خالص براي خدا باشد و از همه‌ي ماديات به دور باشيد، مبادا امام عزيزمان، اين پير کاروان عشاق را در شعله هاي خصم تنها بگذاريد، اهل كوفه نباشيد و به نیاندیشید، سعي کنید همواره اين جهان را واسطه اي براي دريافت كمالات قرار دهيد. ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌱 بیستم تیر ۱۳۴۴ - سالروز تولد بسیجی شهید اکبر لسانی در روستای موسالو از توابع هریس 🕊🕊 شهادت : سی ام دی ۱۳۶۵ در شلمچه
🌷 23 تیرماه 1361 - سالروز شهادت رزمنده جهادگر محمدرضا ترنجی 🌱 متولد: سال 1342 - کاشان در زمان اوج گیری نهضت، دانش آمور مقطع راهنمایی بود. درس و تحصیل را رها کرد و برای سرنگونی رژیم منحط پهلوی پیوسته در تظاهرات و فعالیت های انقلابی شرکت می کرد. او در فعالبت داشت و در دوران در پنج عملیات مهم حماسه آفرینی کرد . . . تا اینکه سرانجام در 23 تیر 61 در عملیات رمضان به شهادت رسید🌷 تیم های جستجوی شهدا تا کنون نتوانسته اند پیکر مطهر شهید را تفحص کنند. پ.ن: ارواح پاک اینان توسط ملائک به ملکوت اعلا پرکشیده و این اجسام مطهر آنهاست که میهمان ما زمینی ها هستند. 🔵 کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✍️
هدایت شده از پایداری
و 👇👇 ⬛️ در مورد پدیده چه کاری می توان انجام داد؟ 💠 چند نکته درباره ⚪️ انگیزه های افراد بی حجاب متفاوت است: اینگونه افراد، سه دسته اند: ▪️جوزَده ▪️معاند ▪️و افرادی که برای عمل خود دلیل می آورند. 🔴 دشمنی و عناد ، عده ای هستند که از روی قصد و عناد و با انگیزۀ تهییج عواطف جامعۀ عفیف و باحیا، از بدن خود استفاده ابزاری می کنند. آنها تا جایی که ممکن است، اندام زنانگی خود را در معرض دید عموم قرار داده، تا اینکه دیگران را عصبانی نموده، و به جَو تنش و برخورد فیزیکی، دامن بزنند!! 🔴 جوزَدگی دسته دوم، بانوانی هستند که جَوزَده شده و همرنگ جماعت شده اند. اینها با توجیه منطقی، در عملِ خود، تجدیدنظر کرده و به سنت حجاب و عفاف، (که از دیرباز، ریشه در تاریخ این کشور داشته)، بازمی گردند. پوشش و حیای زن ایرانی تنها مربوط اسلام نمی شود. شما در هیچ سنگ‌نگاره یا آثار باستانیِ باقیمانده از گذشته های دور، پیکرۀ زنِ عریان یا نیمه برهنه را نمی بینید. مردان ایرانی نیز همواره در نوع پوشش، رعایتِ وقار و متانت را می کردند. (برای مثال: به آثار باستانی تخت جمشید نگاهی بیندازید که مربوط به دوره هخامنشیان است- یعنی هزار سال قبل از اسلام) 🔴 . . . و اما آن دسته از افراد که برای عمل خود دلیل می آورند 👇 🔹 اینها می گویند: می خواهیم باشیم (یعنی بی حجابی و بی بندوباری را می پندارند.) ⚪️ باید به آنها گفت: بلی! آزادی چیز خوبی است، که بالاترینش آزادی اندیشه می باشد. یعنی انسان، آزاد است هر آنگونه که می خواهد فکر کند و بیاندیشد که این امر، باز می گردد به خُلقیات، تصوّرات، باورها و آمال و آرزوهای او. اما در حیطۀ عمل و در کفِ جامعه، به هیچ وجه آزاد نیست، مثلاً نمی تواند بگوید: من از این پس، می خواهم به مانند کشور انگلستان، از سمتِ چپِ خیابان رانندگی کنم، فوراً دوربین ها تصویر او را می گیرند، زیرا قانون‌شکنی کرده و باید پاسخگو باشد. - آزادی مطلق وجود ندارد - آزادی، همواره در حیطۀ قانون است. 🔺 حریم خصوصی- حریم عمومی به فردی که کشف حجاب کرده، می گوییم: بانوی محترم! شما می توانی در حریم خصوصی خود، بی حجاب یا نیمه برهنه باشی؛ ولی کوچه و خیابان و محیط عمومی، حریم خصوصیِ شما نیست. هر جامعه و نظام حکومتی، نُرم و هنجارهای خود را دارد. مطابق قانون ایران، زنان در جامعه، مُلزم به رعایت حجاب و پوشش عُرفی سر و بدن خود می باشند. 🔺 قانون ممکن است فرد بی حجاب بگوید: من این قانون را قبول ندارم. از او سوال می کنیم: اگر شما احیاناً در خیابان، مورد تعرّض اراذل و افراد ناباب قرار گرفتی، چکار می کنی؟ او پاسخ می دهد: به 110 زنگ می زنم. (او هیچوقت با شهرداری، اورژانس، یا 125 تماس نمی گیرد! – اینجا پلیس باید وارد ماجرا شود) سپس به او می گوییم: خانم محترم! همان پلیس که قانوناً باید از شما (گرچه بی حجاب هستید) در برابر آدم های متعرض و هتاک حمایت کند؛ مطابق قانون، موظف است با پدیده بی حجابی و هنجارشکنی هم در جامعه برخورد کند. وی ممکن است در اینجا ابرو در هم کشیده و به شما تندی کند..... به او می گوییم: چطور در آنجا، پلیس خوب است و در اینجا بد؟! {پلیس کشور، همانگونه که موظف به دفاع از شهروندان خود است، همانطور هم وظیفه دارد از حرمت های اخلاقی جامعه، صیانت و حفاظت به عمل آورد.} 🔺 بعد روانشناسی از آدم های بی حجاب سؤال می کنیم: این چند ماهه که روسری را از سر خود برداشتید، چه چیز گیرتان آمد؟ از آنجا که دست به تجربه جدید زده اند، ممکن است پاسخ دهند: ما پس از کشف حجاب، حالمان بهتر شد و روحیه شادتری پیدا کردیم!! باید در جواب آنها گفت: بله! این اول کار است، به مرور زمان، برایتان عادی شده و لذتی از این کار نمی برید؛ جز شکار نگاه های مردان هیز!! شما به عنوان زن، عادتِ مادران و مادربزرگ های خود (از گذشته های دور) را زیر پا گذاشته، کشف حجاب کرده اید و اندام زنانگی خود را به رایگان، در اختیار نگاه آلودۀ مردها و جوان های لااُبالی و هرزه قرار داده اید!!! – این کار شما ثمری ندارد، جز تحریک غرایز جنس مخالف ....؛ -- این را مردجماعت بهتر می فهمد، . . . و تعجب از اینکه پدران و شوهران شما نسبت به این امر حساسیتی از خود نشان نمی دهند!! . . . عفت کلام را رعایت کرده و ماجرا را بیش از این کِش نمی دهم!! . . . ولی جا دارد بگوییم، حرمت بانوی ایرانی، بالاتر از آن است که ارزش خود را به مانند یک کالا، پایین آورده و خود را بی اعتبار سازد. ادامه👇👇👇
هدایت شده از پایداری
(ادامه از پست قبل) ⁉️ حد و اندازه بی حجابی چقدر است؟؟ 🌀 مسألۀ دیگر آن است که: خُب! شما به این نتیجه رسیده اید که بی حجاب باشید. ❓سوال این است که حد و اندازه آن چقدر است؟ ➖روسری را برداشته اید! ➖یقه را باز می کنید! ➖کم کم سینه های شما نمایان می شود! ➖شلوارها تبدیل به دامن بلند شده و به تدریج، دامن کوتاه!! ➖لباس های حلقه ای – پارچه های بدن نما – و . . 🔹 چیزِ دیگر برای شما نمی ماند که نشان نداده باشید؟؟ 🔴 لابد بعدش، عَلَم می کنند که: باید همجنس‌گرایی هم آزاد بشه!! . . . و اگر روزی دیدیم میان پارک و روی چمن، در برابر چشم کوچک و بزرگ، پیر و جوان، دو جنس نر و ماده، هم آغوشی کرده و اقدام به عمل زشت . . . می کنند، تعجب نکنیم و باز بگوییم: همه آزادند هر کاری دلشان بخواهد، انجام دهند!! . . . و حکومت نیز دست روی دست بگذارد و تماشاچی باشد؟!! 🔥 منجلاب و لجن زار جوامع غربی، پیش روی ماست و به عینه فروپاشی اخلاقی و سستی بنیاد خانواده را در قاره سبز و امریکا می بینیم. می بینیم که آموزش سکسِ آزاد، همجنس‌بازی، و انواع فحشا و فساد را .... حتی در مدارس به میان دانش آموزان کشانده اند، . . . دیگر نمی توان به اصلاح جوامع غربی امید بست. 💠 زنان و دختران این مرز و بوم، هویت ایرانی خود را پاس داشته و نمی گذارند بلای خانمان‎سوز بی حجابی در جامعه، ترویج یافته و امری عادی تلقی شود!! 🔹 لذا همگان، خواستار برچیده شدن بساط در جامعه هستند، حتی آنان که نظام را هم قبول ندارند. 🔸 مگر قبل از انقلاب، حکومت اسلامی بود؟ در آن زمان هم اغلب زنان و دختران شهری و روستایی، رعایت حیا و عفت را می کردند، و این، لزوماً به معنای چادر به سر کردن هم نبود. این امر در مورد اقوام و مذاهب گوناگون نیز مصداق داشت. (می توانید عکس ها و تصاویر مربوطه را در کانال پایداری ببینید.) ایتا https://eitaa.com/farhange_paydari ✅روبیکا https://rubika.ir/farhange_paydari ✅تلگرام https://t.me/farhange_paydari https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl 🔹 واتساپ پایداری