۶ مرداد ۶۱ - اجرای مرحله پنجم عملیات رمضان
این مرحله با شرکت سی گردان رزمی از شش محور آغاز شد.
در این زمان نیروهاي تأمین کننده دستگاه هاي مهندسی همراه نخستین گروه تک ور شروع به پیشروي کردند و با نفوذ تا عمق مواضع دشمن، لودرها و بولدوزرها را هم پشت سر خودشان به دل دشمن بردند. با یک تأخیر یک و نیم ساعته، مقاومت دشمن در هر دو جناح در هم شکسته شد و نیروها به محل مورد نظر رسیدند. آنها احداث خاکریزها را از محل مثلثی ها به سمت مواضع خودي شروع کردند. خاکریز احداث شده در شمال منطقه با دقت و سرعت پایان یافت. شهید رضا حبیب الهی خودش مستقیما از جلوترین نقطه اي که رزمندگان حضور داشتند، بر عملیات مهندسی نظارت می کرد. اما در جناح چپ منطقه عملیاتی کار گره خورد. ..... مقاومت شدید دشمن، وجود تیربارها و دوشکاهاي فراوان، تیر مستقیم تانک موجب شده بود عملیات احداث خاکریز طبق برنامه پیش نرفته و الحاق صورت نگیرد.
رضا حبیب الهی از سمت راست فارغ شده و به یاري آمد، ولی چشمان سرخ شده او که به پیاله خون شبیه بودند، از خستگی بسیار و بی خوابی مفرط وي خبر می دادند که توان او را گرفته و تنش را فرسوده بود به نحوي که هنگام راه رفتن تلوتلو می خورد و حتی حرف زدنش هم طبیعی نبود...
دفاع مقدس
۶ مرداد ۶۱ - اجرای مرحله پنجم عملیات رمضان این مرحله با شرکت سی گردان رزمی از شش محور آغاز شد. در
عملیات رمضان.pdf
981.7K
📗پی دی اف | #کتاب
⚪️ #عملیات_رمضان
✅ بمناسبت سالگرد عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ ، جبهه جنوب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم | نوحه رزمندگان لشگر عاشورا به زبان آذری 👇
🚩 حسینه یرلر آغلار گویلر اغلار
🚩 بتول و مرتضی پیغمبر آغلار
🏴 محرم، ورود به ماه عزا 🌖
🚩 عزاداری پرشور رزمندگان سلحشور و غواصان خط شکن #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #استان_زنجان
و #گردان_حبیب_ابن_مظاهر استان آذربایجان شرقی
قبل از آغاز عملیات عاشورایی #کربلای_چهار
🌴 آذر ۱۳۶۵ - ساحل رود کارون - موقعیت سردار شهید ناصر اجاقلو، مقر آموزش غواصی لشگر ۳۱ عاشورا
🌷اغلب رزمنده هایی که در این فیلم دیده می شوند در عملیات های کربلای چهار و پنج به شهادت رسیده اند🕊🕊
🕌 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ / اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🕌
#محرم
#ماه_خون
ا🚩🕌🚩🕌🚩🕌🚩
🌴 دوران #دجنگ_تحمیلی
کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت بخشی از زيارت عاشورا در جمع رزمندگان-توسط آیت الله خامنه ای
دوران دفاع مقدس
دفاع مقدس
قرائت بخشی از زيارت عاشورا در جمع رزمندگان-توسط آیت الله خامنه ای دوران دفاع مقدس
📷 آیت الله خامنه ای در جمع رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا - ۶۷/۰۵/۲۹ — (بعد از قطع نامه)
🔹عکس و خاطره از : بهزاد پروین قدس
دفاع مقدس
📷 آیت الله خامنه ای در جمع رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا - ۶۷/۰۵/۲۹ — (بعد از قطع نامه) 🔹عکس و خاطره از
📷 خاطره عکس رهبر انقلاب در جمع رزمندگان لشکر عاشورا - ۶۷/۰۵/۲۹
🔹عکس و خاطره از : بهزاد پروین قدس
🔹نقل از: شماره 3 مجله #بهمن_آذربایجان
📎 🔸 آن روزها که مصادف با ایام محرم بود، لشکر حس و حال معنوی به خود گرفته بود. عصرها هم در خود لشکر در جاده اصلی، دستههای حسینی گردانها به راه میافتاد گردان سیدالشهداء ،گردان امام حسین علیهالسلام و گردان شهدای گمنام و دیگر واحدها حضور داشتند. عملیات مرصاد تازه تمام شده بود و نیروهای گردن امام حسین در کمین آنها در کانال گرسنه و تشنه مانده بودند. ولی به لطف خدا با محاصره منافقین در تنگه جلوی موقعیت شهید مقیمی بیش از 400 نفر از آنها کشته و اسیر و زخمی شدند.
🔸 همان ایام خبری در لشکر بین بچهها پیچیده بود که آیه الله خامنهای در حال بازدید از مناطق عملیاتی جنوب هستند و احتمالاً به لشکر عاشورا هم سر بزنند. دو روز به تاسوعا مانده بود که صبح به همراه زینالوند با تویوتا به تدارکات لشکر میرفتیم که در جاده اصلی تعدادی خودرو را دیدم که از دژبانی اردوگاه وارد می شوند. در آینه نگاهی انداختم دیدم خود آقای خامنهای هستند. هیجان زده به طرفشان رفتیم و سلام علیک و روبوسی کردیم. ... مجموعه عکس شهدا را که همراهم بود به آقا هدیه دادم. ایشان در حالیکه به عکسها نگاه میکرد مرا خیلی تحسین کردند که عجب کار هنری است و...
🔸 شب خبر دادند که فرماندهان گردان در حسینیه فرماندهی پادگان برای شام و عزاداری حضور یابند. حاج صمد، من را به نمایندگی از خودش فرستاد. دوربینم را برداشتم و رفتم....
سرهنگ سلیمی و امین آقا شریعتی کنار آقا نشسته بودند. آقا از مداحان خواستند نوحهای بخوانند که صادق کمالی و قادر منافی مداحی کردند و سپس مراسم سینهزنی و شور ادامه یافت. من چند فریم عکس گرفتم...
🔸با پایان مراسم آقا گفتند: من از این مراسم معنوی سیر نشدم. انشاءالله دو روز بعد که تاسوعاست به لشکر میآیم تا در کنار بچههای آذری عزاداری کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اعزام کاروان راهیان کوی حسین از بافق یزد
سال 1366
دوران جنگ تحمیلی
کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اعزام کاروان راهیان کوی حسین از شهرستان مهریز یزد
سال 1365
دوران جنگ تحمیلی
🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۰ - سالروز فرار بنی صدر رییس جمهور مخلوع ایران و رجوی سردسته منافقان به فرانسه
بنی صدر که پس از شورش مسلحانه منافقین دستش برای نظام رو شده بود به صورت رسمی در مقابل حکومت قرار گرفت و یک روز پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و پیروزی شهید رجایی مخفیانه از کشور گریخت
بنی صدر با لباس مبدل زنانه و به وسیله یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ نیروی هوایی و به خلبانی سرهنگ بهزاد معزی (خلبانی که شاه و خاندانش را از ایران فراری داده بود) به همراه مسعود رجوی سرکرده تروریستها، کشور را بمقصد فرانسه ترک کرد،
و تا زمان مرگ در آن کشور ماند.
بنیصدر برای اینکه خوش خدمتی به مسعود کرده باشه، دخترش فیروزه را به عقدش درآورد. که بعدا متارکه کردند..
البته رابطه رجوی و بنیصدر فقط یک سال بیشتر دوام نیاورد و با نزدیک شدن رجوی به رژیم بعث و قرار و مدار منافقین برای حضور در عراق و جنگیدن در کنار ارتش صدام، این رابطه تمام شد.
دفاع مقدس
🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۰ - سالروز فرار بنی صدر رییس جمهور مخلوع ایران و رجوی سردسته منافقان به فرانسه بنی صد
🔴 فـــــرار بـــــزرگ!
1️⃣ فسمت اول
🔺 چگونگی فرار بنیصدر و رجوی
🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۰ - سالروز فرار بنی صدر رییس جمهور مخلوع ایران و رجوی سردسته منافقان به فرانسه
⚪️ بعد از کودتای نقاب و دسیسه در پایگاه سوم، فرار بنیصدر و رجوی، توطئه بزرگی بود که از سوی برخی خائنین در نیروی هوایی شکل گرفت.
سرهنگ خلبان، بهزاد معزی (خلبانی که شاه و خاندانش را از ایران فراری داده بود) به همراه عده ای دیگر، عامل این خیانت بود.
به اعتراف بسیاری از افسران نیروی هوایی، خلبان معزی، در انجام پرواز بسیار متبحر و کارکشته بود و به مین دلیل گفته می شود او را فرستاده بودند تا در زمان معین و مشخص ماموریتش را به انجام رساند.
▫️بطور دقیق هیچ کس نمیداند ارتباط سرهنگ بهزاد معزی با سازمان تروریستی مجاهدین از چه زمان و چکونه شکل گرفت، البته شاید برای نهادهای امنیتی کشور مشخص بوده.
سؤال اساسی این است که چگونه او با شاخه نظامی سازمان ارتباط برقرار کرد؟
اگر از زاویه گرایشات سیاسی به قضیه نگاه کنیم او فردی سلطنت طلب بوده که متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود و ارتباط با اینگونه افراد که به عنوان فرمانده بزرگترین و حساس ترین گردان پروازی خدمت می نمود به راحتی میسر نبوده است.
🔹آیا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتی بوده است؟
و یا وقتی به کشور برگشت مخالف نظام جمهوری اسلامی شد.
به نظر می رسد معزی پیش از اینها با سازمانهای اطلاعاتی غرب در تماس بوده است.
حضور خواهرش در سیاسیترین نهاد امریکایی در ایالت تگزاس بهترین رابط میتواند تلقی شود.
به عبارت صحیحتر این سازمانهای اطلاعات غربی بودند که به او دستور بازگشت را دادند.
🔹به احتمال زیاد نقشه ورود بنیصدر و رجوی به داخل پایگاه با اطلاعاتی که توسط معزی و همدستانش ارائه گردیده بود برنامهریزی میگردد
و نقشه پرواز و جزئیات فرار در آسمان تا مقصد که فرانسه باشد به عهده معزی بود.
عملیات فرار بنیصدر و رجوی که یکی از پیچیدهترین و گستردهترین نقشههای فرار محسوب میشود با همکاری طیفی از نیروهای سازمان مجاهدین و عوامل نظامی آن در نیروی هوایی ارتش انجام گرفت.
بدین صورت که یک عده، وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را به عهده میگیرند.
آنان از چند روز قبل از عملیات با یک دستگاه خودروی کاماروی زرد رنگ مرتب به پایگاه تردد می کنند تا روز عملیات، چهره این اتومبیل عادی تلقی شود.
عدهای هم با ماشین آتشنشانی در اطراف پایگاه مستقر میشوند تا برای فراری دادن سوژه در صورت لو رفتن، وارد عملیات شوند.
عدهای هم از شاخه نظامیگروه مجاهدین با سلاحهای سنگین مسؤولیت عبور سوژهها را به داخل پایگاه به عهده میگیرند.
یک گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده ایستگاههای رادار بطور همزمان مسیر را مختل مینمایند.
به این صورت که با قرار دادن جعبههایی در ایستگاه، خود در لحظه آغاز عملیات، تلفن زده و اعلام میکنند بمبگذاری شده است.
🔹عدهای دیگر هم با از کار انداختن هشت فروند هواپیمای شکاری اف۴ عملا از رهگیری و تعقیب آنها جلوگیری میکنند.
یکی دیگر از عوامل توطئه منزل سازمانی خویش را در اختیار آنها قرار میدهد
و به این ترتیب همهچیز از قبل طراحی و آماده میشود.
برنامه به این صورت بود که با یکی از پروازهای شبانه آموزش سوختگیری این عملیات آغاز شود.
قرار بود فرار چند روز دیرتر انجام شود، اما به دلیل اعلام حکم انتقال سرهنگ معزی به شیراز مجبور میشوند در شب شش مرداد این کار صورت پذیرد.
🔹طبق نقشه از پیش طراحی شده، سوژهها در داخل مینیبوسی که از منازل سازمانی کروی پروازی را به رمپ پرواز میبرد، پنهان شوند.
یک مانع بزرگ در سر راه خود داشتند و آن عبور از دژبانی پایگاه بود که متاسفانه دژبان و پلیس هوایی که معمولا داخل خودروها را بازدید میکنند و بعد از مشاهده کارت شناسایی افراد اجازه ورود میدهند، به خاطر احترامیکه به قهرمان انقلاب قائل بودند، با دیدن سرهنگ معزی، بدون بازدید، اجازه داخل شدن را می دهند!!!
🔹ساعت ۱۹:۳۵ دقیقه سوژهها در حالی که لباس پرواز بر تن داشتند و در تاریکی شب تشخیص قیافهها ناممکن بود وارد رمپ پرواز می شوند.
در همین حال از پست فرماندهی اعلام میکنند که پرواز یک ساعت جلو افتاده است و به جای ساعت ۱۰:۳۰ شب، یک ساعت زودتر پرواز نمایند.
سوژهها همراه محافظهای خود در محوطه اتاقک سوختگیری پنهان میشوند.
وقتی سایر خدمه از قبیل کروچیف و بوم اپراتور، مسؤول سوختگیری برای بازدید قبل از پرواز سعی دارند محوطه را چک کنند با در بسته مواجه میشوند.
🔴🔴🔴
سرهنگ معزی به مسؤول مربوطه میگوید چکار میکنی؟
و سعی میکند او را منصرف نماید.
ولی او مصرانه کار خود را انجام می دهد و با تبری که در هواپیما برای مواقع اضطراری تعبیه شده، سعی در شکستن در می کند.
ادامه👇👇
دفاع مقدس
🔴 فـــــرار بـــــزرگ! 1️⃣ فسمت اول 🔺 چگونگی فرار بنیصدر و رجوی 🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۰ - سالروز فرار
⚪️ ادامه از پست قبل
2️⃣ فسمت دوم
در همین هنگام گارد ویژه در را باز کرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی همافر مربوطه از او میخواهد بی سر و صدا وارد شود.
نفر بعدی با مشاهده غیبت همکارش کنجکاو شده و تا میخواهد وارد محفظه شود، او هم به همین ترتیب غافلگیر میشود.
در این هنگام هواپیما موتورهای خود را روشن میکند
🔹سروان حسین اسکندری در صندلی چپِ خلبان اصلی نشسته و سرهنگ معزی در صندلی سمت راست مینشیند.
همافر مهندس، پرواز بیژن وکیلی هم در بین آن دو مینشیند
طبق برنامهریزی قبلی، که سرهنگ معزی مشخصات مسیر را به آنها داده بود، یکی از محافظان با اسلحه وارد کابین شده و با تهدید از آنها میخواهد که مختصات را به دستگاه I.N.S)) که نوعی دستگاه ناوبری کامپیوتری است وارد کنند
معزی بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام میکند که یکی از موتورهای من آتش گرفته و برای همین به سمت ورامین برمیگردد
🔹بر روی ایستگاه ورامین معزی بار دیگر به برج مراقبت تهران میگوید که یک موتور دیگر هواپیما هم آتش گرفته است و متعاقب آن برای پنهان ماندن از دید رادار اعلام میکند که به سمت شمال، یعنی کوههای البرز میرود
مسؤولان برج با ناراحتی فریاد میزنند که مواظب باش به کوه میخوری.
لطفا به آن سمت نرو و این دقیقا همان چیزی بود که معزی میخواست برج تصور کند به کوه خورده است
و در پاسخ برج که ارتفاع را میپرسد به دروغ ارتفاع ۱۲ هزار پا را اعلام میکند.
در حالی که برج مرتب فریاد میزند به کوه میخوری برگرد، هواپیما در ارتفاع ۱۸۰۰۰ پایی به مسیرش ادامه میدهد.
معزی میدانست که در این مسیر ایستگاههای رادار کرج، بابلسر و تبریز قرار دارند.
ولی خیالش از هر سو آسوده بود که قبلا توسط عوامل سازمان از کار افتادهاند همچنین میدانست هیچ فانتومی او را تعقیب نخواهد کرد و برای این که عوامل برج فکر کنند که به کوه خورده است دیگر پاسخ برج را هم نداد.
🔹در همین هنگام مسؤولان رادار به پست فرماندهی نیروی هوایی اطلاع میدهند که هواپیما به سمت البرز رفته و احتمالا به کوه برخورد کرده است.
سرهنگ خلبان جواد وارسته که زمانی شاگرد معزی بود با خنده به مسؤول رادار میگوید معزی به کوه نمیخورد، او فرار کرده است
معزی برای گفتوگوهای احتمالی ترتیبی میدهد که هواپیماربا گوشیهای اسکندری و وکیلی را بگیرد تا شاهد مکالمه او نشوند.
او برای این که هر چه زودتر از خاک ایران خارج شود و به گیر شکاریهای اف ۱۴ نیفتد، با حداکثر سرعت به هواپیما فشار میآورد.
این را هم بگم که حداکثر سرعت مجاز بوئینگ ۷۰۷ چیزی نزدیک ۸ تا ۹ دهم سرعت صوت است و در این شرایط در داخل کابین بوقی مرتب به صدا در میآید
در همین موقعیت بود که رجوی و بنیصدر به کابین هواپیما میآیند.
در این زمان ستاد نیروی هوایی به یک فروند شکاری اف ۱۴ خود که در حال گشتزنی است ماموریت میدهد که به سوی شمال پرواز نماید.
در این شرایط بالاخره رادار تبریز موفق شد هواپیما را شناسایی کند
معزی برای گمراه کردن رادار تبریز میگوید ما تقصیری نداریم چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ما را به گروگان گرفتهاند
در همین هنگام شهید رجایی که نخستوزیر بود به اتفاق شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی در پست فرماندهی از قول حضرت امام به آنها تامین میدهد، اما خدمه برای کش دادن زمان، بهانه میآورند که شخص آقای رجایی صحبت نماید ولی صحبتهای هیچ یک از مسؤولان کار ساز نیست.
هواپیمای اف ۱۴ به معزی اخطار میدهد برگرد وگرنه شلیک میکنم
سرهنگ معزی که خوب خلبان شکاری را میشناخته و روزگاری از شاگردانش بود خطاب به خلبان میگوید:
«هواپیما ربوده شده است. لطفا شما بیا نزدیک ما تا اینها شما را ببینند و بترسند.»
و در این اثنا تمام چراغهای داخل و بیرون هواپیما را خاموش میکند و از بچهها میخواهد از قسمت سوختگیری بیرون را نگاه کنند تا ببینند شکاری دیده میشود یا نه؟
🔹در اینجا بنیصدر خطاب به معزی میگوید به خلبان شکاری اعلام کن که من داخل هواپیما هستم. آنگاه او ما را نخواهد زد
معزی که از این طرز فکر آقای رییسجمهور خندهاش گرفته بود، میگوید:
«قربان خلبان شکاری اگر بداند که چه کسانی داخل هواپیما است، یا شلیک میکند یا اگر برگردد حتما اعدامش میکنند.»
معزی برای پرهیز از گزند موشکهای هاگ، ایستگاه تبریز، به سوی مرز شوروی(روسیه فعلی) حرکت میکند
در همین حال هم دو فروند میگ روسها لب مرز به پرواز در میآیند تا به محض ورود به خاک آنها شلیک نمایند
🔹معزی با اطمینان از این موضوع که هواپیماهای اف۵ مستقر در تبریز قادر به رهگیری در شب نیستند، از مرز شوروی به صورت نیمدایره از کنار تبریز میگذرد تا گیر موشکهای هاگ نیفتد.
هواپیمای تامکت همچنان تعقیب بوئینگ ۷۰۷ را ادامه داد.
معزی با رفتن به خاک ترکیه، اعلام کرد که قصد نشستن در آنکارا را دارد
ادامه 👇👇👇👇
دفاع مقدس
⚪️ ادامه از پست قبل 2️⃣ فسمت دوم در همین هنگام گارد ویژه در را باز کرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر
⚪️ ادامه از پست قبل
3️⃣ قسمت سوم (پایانی)
مسؤولان ترکیه به او اجازه نمیدهند و با خاموش کردن چراغهای باند از آنها میخواهند خاک ترکیه را ترک کنند.
اف ۱۴ پشت سر بوئینگ وارد خاک ترکیه میشود.
معزی به برج ترکیه میگوید یک شکاری دنبال من است به ایران بگویید برگردد و آنها چنین میکنند و بدین ترتیب شر شکاری از سر آنها کم میشود.
🔹بنیصدر بار دیگر نطقش باز شده خطاب به معزی میگوید: «بگو من داخل هواپیما هستم. چراغهای باند آنکارا را روشن میکنند.»
معزی پاسخ میدهد: «قربان من که قصد نشستن به ترکیه را ندارم.»
سرهنگ میدانست موشکهای سوریه حتما او را خواهند زد به همین دلیل سعی میکند به سمت قبرس و یونان برود.
در همین حال رادار سوریه از طریق یو اچ اف میپرسد کجا هستید؟
سرهنگ معزی به خوبی میدانست پاسخ دادن از طریق یو اچ اف، صرفا برای شناسایی موقعیت هواپیما است.
تا با اعزام جنگندهها آنها را بر گردانند.
به همین دلیل هیچ پاسخی به رادار سوریه نمیدهد.
▫️عاقبت با رفتن به سمت یونان و قبرس سر از آسمان پاریس در میآورد.
دفاع مقدس
🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۰ - سالروز فرار بنی صدر رییس جمهور مخلوع ایران و رجوی سردسته منافقان به فرانسه بنی صد
☠️ مرگ بهزاد معزی، #خلبان نفوذی 💀🔥🔥
دفاع مقدس
☠️ مرگ بهزاد معزی، #خلبان نفوذی 💀🔥🔥
☠️ مرگ بهزاد معزی، #خلبان نفوذی 💀🔥🔥
✈️ خلبان شاه و رئیس جمهور، بنی صدر ‼️
"بهزاد معزی" کاپیتان خلبان، روز 26 دی 1357 با هواپیمای شاهین، محمدرضا پهلوی شاه خائن را از چنگ مردم ایران ایران فراری داد. سپس به دستور اربابانش، در حرکتی مزورانه، هواپیما را به ایران بازگرداند و مدعی شد به زور مجبور به این کار خائنانه شده است.
از آن به بعد طبق ماموریتی که برایش تعریف کردند، به جمع خلبانان انقلابی و مومن پیوست تا هرچه بیشتر خود را جهت اجرای برنامه های آینده مهیا کند.
وی به محض بازگشت به ایران، مستقیما به دفتر منافقین در تهران مراجعه کرد و برای انجام هرگونه خدمت به منافقین، اعلام آمادگی نمود.
ماموریت جدید معزی این بود:
فراری دادن "مسعود رجوی" رهبر گروهک تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) که دستش به خون مردم آلوده بود و "ابوالحسن بنی صدر" که از مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران خلع شده بود.
سرانجام روز 6 مرداد 1360، در اوج اعتراضات مردم ایران علیه خائنین، معزی همان هواپیمای شاهین که با آن شاه را از ایران فراری داد، مجددا ربود. این بار مسافرین او نه شاه و چمدان های پر از طلا و جواهرات و اموال ملت، که تعدادی از رهبران و فرماندهان جنایتکار و تروریست منافق بود.
در گوشه ای از هواپیما، فردی ظاهرا مهماندار، با آرایش و لباس زنانه پنهان شده بود که همچنان خود را رئیس جمهور ایران می دانست: ابوالحسن بنی صدر!
پس از ورود به خاک فرانسه، آرایش خود را پاک کرد و لباس مردانه پوشید؛ ولی لپ های گل انداخته و سیبیل معروفش که حالا دیده نمی شد، نشانی از رئیس جمهور کشور انقلابی ایران نداشت!
بعدا معزی همراه رجوی و تمام منافقین به عراق گریخت و به دریوزگی و نوکری برای صدام حسین بعثی پرداخت و همچون نیروهای مجاهدین به توطئه و طراحی عملیات علیه وطن خود و خدمت به صدام ادامه داد.
افتخار معزی، فریب تعدادی خلبان بود تا در اوج جنگ، با هواپیمای خود از ایران گریخته و به عراق پناهنده شوند.
🔴 سرانجام روز 21 دی 1399 پرونده خیانت های معزی بسته شد و در سن 83 بر اثر سرطان خون در بیمارستانی در پاریس مُرد و به آنان که عمر خویش را به پایشان گذاشت، یعنی: محمدرضا پهلوی، صدام حسین و مسعود رجوی پیوست🔥🔥🔥
أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
آیا کسی که (به ایمان) در راه رضای خدا قدم بردارد مانند کسی است که (به کفر) راه غضب خدا پیماید؟ که منزلگاه او جهنم است و بسیار بد جایگاهی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ ۷ مرداد ۱۳۶۲
🎞 #موشن_گرافیک
آغاز عملیات والفجر ۳ در منطقه #مهران
دوران #جنگ_تحمیلی
کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
⚪️ ۷ مرداد ۱۳۶۲ 🎞 #موشن_گرافیک آغاز عملیات والفجر ۳ در منطقه #مهران دوران #جنگ_تحمیلی کانال دف
🗓 7 مرداد 1362 - سالروز عملیات والفجر 3
* نخستین آزادسازی مهران
شهر "مهران" پس از گذشت نزدیک به سه سال از آغاز جنگ تحمیلی همچنان در اشغال عراق بود، تا اینکه عملیات "والفجر 3" در 7 مرداد ماه 1362 به انجام رسید و این شهر به دست رزمندگان ارتش و سپاه آزاد شد ...
حمله در ساعت 23 با رمز "یا الله" آغاز و نیروهای خودی از سه محور جاده دهلران - مهران، "زالوآب" در شمال مهران و دشت مهران به سوی دشمن یورش بردند. در این حمله یک تیپ زرهی مستقر در منطقه و یک گردان پیاده از ارتش و 3 لشگر، 2 تیپ، یک تیپ پیاده و یک تیپ زرهی از سپاه به صورت ادغامی وارد عمل شدند ...
در محور جنوبی با توجه به پیشرفت های به عمل آمده از سوی نیروهای ایران، از آنجا که فرصت کافی برای کشیدن خاکریز از یال بلندی های "قالویزان" به سمت روستای "فیروزآباد" در دشت مهران و از آنجا تا روستای "فرح آباد" به دست نیامد، اهداف مورد نظر در این محور به طور کامل تامین نشدند ...
در محور شمالی با توجه به اهمیت بلندی های زالوآب و کله قندی، علیرغم محاصره کامل کله قندی توسط نیروی خودی، عراقی ها تالش فراوان میکردند تا از محاصره خارج و یا منطقه اشغالی را حفظ کنند، بدین منظور تا چند روز به وسیله چرخبال و با "اسلینگ" به نیروهای محاصره شده خود آذوقه و مهمات میرساندند و از جناح دیگر تلاش میکردند که خط ایرانی ها را در "دوراجی" شکسته و به جناح چپ خود ملحق کنند و جدای از شکستن محاصره کله قندی، با محاصره "نمه کلانبو" موقعیت جناح شمالی نیروهای ایرانی را متزلزل کرده و پس از آن در محور میانی، ایرانی ها را از دشت مهران پس برانند، لذا با گذشت 11 شب از آغاز عملیات بارها بر این امیدواری اصرار ورزیدند و به مواضع تازه فتح شده ایران پاتک زدند ...
نهایتا شهید "حاج ابراهیم همت" فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص) با یک گردان وارد عمل شد و همان شب این مشکل هم از سر راه رزمندگان اسلام برداشته شد. فرمانده عراقی این محور (کله قندی) سرهنگ "جاسم یعقوب" بود که به اسارت نیروهای ایرانی درآمده و هنگام انتقال به عقبه به علت شدت جراحات وارده جان باخت ...
در این عملیات راه ایلام - مهران - دهلران، بلندی های زالوآب و نمه کلانبو و دشت مهران به گستره 45 کیلومتر مربع آزاد و ارتباط جبه های میانی و جنوبی از طریق این دو جاده فراهم شد ...
در گزارشی که از شمار خسارات و تلفات و غنایم دشمن گرفته شده بود چنین آمده است :
سقوط 1 فروند هواپیما، 3 فروند چرخبال، انهدام 10 انبار مهمات، 3 دستگاه لودر و بولدوزر، 16 قبضه خمپاره انداز، 60 قبضه تیربار، 33 دستگاه خودرو، 70 دستگاه تانک و نفربر و به غنیمت گرفتن 15 دستگاه خودرو، 5 دستگاه لودر و بولدوزر، 16 قبضه خمپاره انداز، 3 دستگاه تانک، بیش از 1000 قبضه تیربار، 51 قبضه خمپاره انداز 80 و 120 میلیمتری و شماری سلاح و تجهیزات انفرادی ، شمار کشته، زخمی گزارش شده است ...
💠سال۱۳۶۲:
پیش افتادن عراقی ها در تبلیغات عملیات والفجر ۳
✍️در خانه بودم و مطالعه و استراحت داشتم. از دفترم اطلاع دادند، عملیات والفجر ۳ در مهران آغاز شده و نسبتاً موفق بوده است. لشکرهای نصر و ... به هدف ها رسیده اند و لشکر ثارالله به مشکل برخورد کرده است.چند تپه و سه پاسگاه در خاک عراق تصرف شده و حدود صد اسیر به پشت جبهه تخلیه کرده ایم. تبلیغاتش را هنوز شروع نکرده اند
مغرب به دفترم آمدم؛ برای تعقیب اخبار جنگ و نتایج عملیات والفجرهای ۲ و۳ . از ساعت هفت، تبلیغات عملیات والفجر ۳ شروع شد.عراقی ها در تبلیغ جلو افتاده اند و مدعی سرکوب حمله ما شده اند. شب در مجلس ماندم و کارها را انجام دادم.
✿✨ از خاطرات اکبر هاشمی
کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🗓 7 مرداد 1362 - سالروز عملیات والفجر 3 * نخستین آزادسازی مهران شهر "مهران" پس از گذشت نزدیک ب
عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب ۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲ با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران توسط ۳۲ گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد.
دفاع مقدس
عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب ۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲ با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکر شهیدی در منطقه علمياتي كله قندی #مهران
مربوط به عملیات والفجر سه
تاریخ تفحص: ۲۴ فروردین ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتفاعات قلاویزان مهران
📹 کشف پیکر مطهر تنی چند از شهدای عملیات والفجر ۳ - نیروهای لشگر ۴۱ ثارالله کرمان ( حاج قاسم سلیمانی)
دو تن از این شهدا #پلاک داشته و شناسایی شدند.
پیکر شهدا به هنگام حفر کانال تشرف، در یادمان شهدای قلاویزان تفحص گردید
💠 رأس شهید #حسن_منصوری
🌴 منطقه عملیاتی والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 1362
🌷شهید بی سر، حسن منصوری، معاون تدارکات لشکر 5 نصر- استان خراسان
📷👆 محل دفن سر از تن جدای شهید منصوری- او در 16مرداد 1362 در اثر بمباران هوایی دشمن و اصابت راکت در منطقه مهران به شهادت رسید. پیکرش با تنی بی سر به تربت حیدریه انتقال داده شد و در بهشت عسکری در کنار دیگر شهدای انقلاب و دفاع مقدس به خاکسپرده شد.
دفاع مقدس
💠 رأس شهید #حسن_منصوری 🌴 منطقه عملیاتی والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 1362 🌷شهید بی سر، حسن منصوری
🌷 شهید حسن منصوری
سومین فرزند خانوادهی منصوری که در دهمین روز از ماه بهمن سال1332 در شهر تربت حیدریه به دنیا آمد، از سوی پدر و مادرش حسن نامگرفت.
کودکی حسن درخانهی مستأجری و با دسترنجی که پدر از درآمد کار شش ماهه در سال بهدست میآورد، سپری شد.
از رهگذر عشق و علاقهای که پدر به شرکت در جلسات قرآنخوانی داشت، «حسن» با قرآن آشنا شد. کودک شوخ و پر جنب وجوش خانوادهی منصوری پس از گذراندن دورهی ابتدایی و چند سال آغازدورهی دبیرستان ترک تحصیل کرد و برای کمک به پدر به مغازهیشیشهفروشی او رفت. در آن زمان به دلیل کثرت سربازها «حسن منصوری» که در سن خدمت قرار داشت از سربازی معاف شد و در بیست و سهسالگی ازدواج کرد. او در همان سالهای قبل از انقلاب وارد فعالیتهای مذهبی شد و یک انجمن ضدبهاییت تشکیل داد. پرداختن بهورزش باستانی از سرگرمیهای خاص او در این سالها بود.
با شروعانقلاب اسلامی در کار انتقال اعلامیهها از منزل آیتالله شیرازی از مشهد به تربتحیدریه نقش مؤثّری داشت.
او یک بار در حین فرار از دست مأموران شاه در محل روستای امام تقی که حد فاصل تربت و مشهد است با ماشین چپ کرد اما اعلامیهها را بهسرعت جمعآوری کرد و خودش را به تربت رساند. او در برپایی تظاهرات، مقابله با مأموران رژیم پهلوی، سرنگونی مجسمهی شاه و تصرف شهربانی در روز دی 1357 فعالیت چشمگیری داشت.
حسن منصوری پس از پیروزی انقلاب وارد کمیته انقلاب شد و پس از چندی در شمار مؤسسین سپاه پاسداران تربت حیدریه قرار گرفت و بهعنوان مسوول تدارکات فعالیت خود را آغاز نمود.
دی ماه 1361 زمانی بود که او به جبهه اعزام شد و مسؤولیت معاون تدارکات لشکر پنج نصر را به عهده گرفت. وی پس از مدتی به تربت حیدریه بازگشت اما در خرداد 1362 دوباره به منطقه جنوب اعزام شد و مسؤول تدارکات سپاه هشتم گردید. منصوری در «فتحالمبین» و عملیات «والفجر3» شجاعتها از خود به یادگار گذاشت و سرانجام در 17 مرداد 62 در اثر بمباران هوایی دشمن و اصابت راکت در منطقه مهران به شهادت رسید. 🕊🕊
دفاع مقدس
🌷 شهید حسن منصوری سومین فرزند خانوادهی منصوری که در دهمین روز از ماه بهمن سال1332 در شهر تر
📷 شهید #حسن_منصوری
معاون لجستیک لشکر 5 نصر- استان خراسان
🌷 شهادت: عملیات والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 62
پیکر بی سر شهید به تربت حیدریه انتقال یافت و در بهشت عسکری در کنار دیگر شهدای انقلاب و دفاع مقدس آرام گرفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم کامل| خاطره نوجوان رزمنده از امداد غیبی در عملیات والفجر۳
🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱ا
🌴 عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب (۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲) با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران توسط ۳۲ گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد.
دوران#دفاع_مقدس
🕊🕊 ۵ مرداد ۱۳۶۷ — (عملیات مرصاد)، سالروز شهادت پاسدارِ جانباز، محمد مجازی
از شهدای اسلامشهر، شهرک سعیدیه
عضو گردان بدر، تیپ ۳ ابوذر (۱۳۶۲)
عضو گردان حمزه سید الشهدا (ع)
معاون دلاور گروهان شهید بهشتی
گردان مالک اشتر
(بعد از عملیات خیبر تا والفجر ۸)
مسئول محور تیپ ۲ سلمان
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
در زمان شهادت
ا◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
فرالزی از وصیت نامه شهید:👇
✍️"ای دل منال! ای دل ز درد نفس بنال.
دلم مینالد؛ نمیدانم چگونه بگویم که ننالد. الها! کمکم کن که همیشه در مشکلات ننالم و اگر نالیدم فقط جهت استمداد از تو و لاغیر باشد. میروم (خط) ولی حس میکنم لیاقت ندارم و فقط توفیق آن را فقط و فقط از تو میخواهم که لیاقت ما را (بنده را) نیز مجد توفیق قرار بدهی.
ای دل رضا به رضای خدا شو و لاغیر
ای دل رضا به رضای خدا شو نه نفس
ای دل کارت را فقط برای رضای او انجام بده و لاغیر
(یا سریع الرضا)
دفاع مقدس
🕊🕊 ۵ مرداد ۱۳۶۷ — (عملیات مرصاد)، سالروز شهادت پاسدارِ جانباز، محمد مجازی از شهدای اسلامشهر، شهرک س
"اینها را بزنید شما اگه بهشان رحم کنید، اینها به شما رحم نمی کنند.
حواستون باشد، گول نخورید بگید: ایرانی هستند،
اینها از صدتا اجنبی پست ترند"
❇️ عملیات مرصاد
تنگه چهارزبر
🔹 شهادت شهید محمد مجازی
🔸به روایت برادر احسان احمدی خاوه👇
اوضاع در کرمانشاه خیلی مساعد نبود، سرعت عمل منافقین از یک طرف و عملیات ایذایی عراق در جنوب در سمت دیگر، موجب شده بود نیروهای ما به نوعی غافل گیر شوند.
منافقین همه نیروهایش را از همه دنیا فراخوان داد و به عراق آورده بود. رجوی توانسته بود پنج هزار نفر را جمع و جور کند که حدود یک چهارم آنها را زنان و دختران تشکیل می دادند.
بعد از تصرف اسلام آباد و فرار مردم، در بیرون شهر ترافیک سنگینی ایجاد شده بود و ستون تجهیزات منافقین را کاملا متوقف کرده بود. این توفق اجباری، فرصتی به نیروهای خودی داد تا بتوانند راه را بر آنها ببندند. بعد از خلوت شدن تدریجی مسیر، با یکی دو درگیری مختصر، منافقین به حسن آباد رسیدند، اما در حوالی صبح چهارم مرداد در گردنه چهارزبر دوباره متوقف شدند و درگیری شروع شد.
محمد که به منطقه برگشت، به عنوان مسئول محور تیپ ۲ به فرماندهی حاج محمود امینی، گردان های تحت امر تیپ را به سه راهی اسلام آباد غرب _خرم آباد منتقل کرد.
منافقین تا اسلام آباد، مراکز دولتی و نظامی را تقریبا غارت کردند، در درگیری نیروهای خودی با منافقین، محمد وقتی به محور رسید، یک موتور انداخت زیر پایش و همه محور را با موتور زیر پا گذاشت.
حدود صد متر مانده به سه راهی اسلام آباد، پشت یک پمپ بنزین، یک آب گیر زیر جاده به وجود آمده بود که از این محل به عنوان مقر تاکتیکی برای هدایت نیروها استفاده می کردند.
هر نیم ساعت بچه های هوانیروز می آمدند و منافقین را می زدند، از آن طرف هم نیروی هوایی عراق همان طور که قبلا رجوی قولش را گرفته بود در حمایت از آنان، عملیات پشتیبانی انجام می داد. قبل از سه راهی اسلام آباد، یک باند فرودگاه اضطراری بود که محمد کوثری فرمانده لشکر و فرماندهان گردان ها در کناره ارتفاعات آن جا برای هماهنگی کارها دور هم جمع شده بودند. محمد حجازی هم آنجا بود. روی ارتفاعات، چند کیلومتر جلوتر آتش هایی روشن بود، فرمانده لشکر به آن طرف اشاره کرد و گفت: آن جایی که آتش روشن است، منافقین پناه گرفته اند، باید آن منطقه را بزنیم.
جلسه توجیهی در همین حد بود، نه کالکی، نه نقشه ای و نه هیچ چیز دیگری وجود نداشت، محمد با موتور، دائم در طول منطقه در رفت و آمد بود. هنوز چشمش را که در عملیات بیت المقدس ۴ شیمیایی شده بود، آفتاب اذیت می کرد و مجبور شده بود عینک آفتابی بزند.
بطور مدام، در محور بالا و پایین تردد داشت و خط را کنترل می کرد و به بچه ها می گفت: "اینا رو بزنید شما اگه به اینا رحم کنید، اینا به شما رحم نمی کنند. حواستون باشه گول نخورید، بگید: ایرانی هستند، اینا از صدتا اجنبی پست ترند"
پنجم مرداد بود، دو روز از شروع عملیات می گذشت. منافقین اگر چهار زبر را رد می کردند دیگر سخت می شد جلویشان گرفت. مردم تا شنیدند اوضاع کرمانشاه قمر در عقرب شده، دسته دسته دوباره خودشان را رساندند به کرمانشاه.
هرچه بیشتر می گذشت، تلفات منافقین در چهارزبر بیشتر می شد تا اینکه حوالی ظهر از دوطرف، از طرف پادگان الله اکبر و از طرف سه راه اسلام آباد نیروهای خودی به سمت اسلام آباد حمله کردند. از صبح، کار به جنگ تن به تن کشید.
در این سه روزی که اینجا بودند محمد بیشتر از دو، سه ساعت نخوابیده بود. بچه های دیگر هم حال روز بهتری نداشتند. همه با تمام توانشان می خواستند این فتنه را همان جا خفه کنند. در یکی از سرکشی ها، خمپاره ای نزدیک محمد اصابت کرد و محمد به مراد دلش رسید 🕊🕊🕊
پایان آنروز ، پایان کار منافقین هم بود آنها با به جا گذاشتن بیش از چهار هزار نفر تلفات و انهدام صدها دستگاه تانک و نفر بر و خودرو به داخل خاک عراق فرار کردند .