ای خون بهایِ عشــق
چه خوش گفت پیر ما
" اسلام را مُحرّم تو زنده میکند "
▪️سلام بر محرم
▪️سلام بر حسین
▪️سلام بر انصارالحسین
▪️عزاداری محرم در جبهه
🆔 @DefaeMoqaddas
به یاد شهدای مداح
ذاکر خاندان ولایت
سینه سوخته و دیوانه
حضرت امام حسین {علیه السلام}
🇮🇷 "شهید ناصر ورامینی"
متولد : شیراز
مسئول گروهان
گردان حضرت امام مهدی {عجل الله تعالی فرجه الشریف}
لشگر ۱۹ فجر
شهادت : ۱۳۶۶/۱۲/۳۰
عملیات والفجر ۱۰
منطقه خُرمال عراق / ارتفاعات ریشن
🆔 @DefaeMoqaddas
#ياد_ايام
🌷یادم می آید روز عاشورا به اهواز رفتیم. دسته های عزاداری متعددی در کوچه و خیابان های این شهر به چشم می خورد. ستون عزاداری تلفیقی از رزمندگان با لباس خاکی و مردم عادی بود و همین باعث شد شهر از روحیه حماسی خاصی برخوردار شود.
🌷در میان ما یک نوجوان مداح وجود داشت که نوحه می خواند. همراه او به مسجدی در مرکز شهر رفتیم. در همان حال که با نوحه سوزناکش سینه زنی می کردیم ناگهان چشمم به پیرمردی افتاد که در گوشه ای از مسجد نشسته است. نوحه حال او را منقلب کرده بود، آن چنان که قطره های اشک با درخشش خاصی از چشمش بر روی محاسنش جاری شد.
🌷تماشای این صحنه و ارتباطی که با نوحه برقرار کرده بود را هنوز پس از گذشت حدود ٢٧ سال به یاد دارم و همواره دلم می خواهد که یک لحظه جای آن پیرمرد بودم. همان سنت و برنامه های عرفی که در شهر انجام می شد در جبهه هم برقرار بود، برنامه ها را مانند برنامه های شهر برگزار می کردند ولی سوز و گداز عزاداری بچه بسیجی ها چیز دیگری بود.
🌷ابداع نوحه و مرثیه و سبک در جبهه خیلی زیاد بود، سبک های خاصی که حماسی بود و به فضای جبهه می خورد. مثلا شعارهای صبحگاه که بچه ها با آن می دویدند متناسب با ایام محرم سروده می شد و به جای شعارهای حماسی صرف که هیچ محتوایی هم ندارد، ذکر و مدح اهل بیت می گفتند.
(راوی: رزمنده دفاع مقدس)
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 شب عاشورا، سال 1395 🌗
🎤 حاج محمدجواد فارسی
📡 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
📽 شب عاشورا، سال 1395 🌗 🎤 حاج محمدجواد فارسی 📡 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
سینه زنی- حاج محمد جواد فارسی.mp3
5.39M
🌴 حرم، حرم الله، حسین، ثارالله
🌗 یه شب جمعه میام و میزنم دل رو به دریا
🌿 به بغل زانوی غم میگیرم، نوحه میخونم و دم میگیرم
🎤 حاج محمدجواد فارسی
📡 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
🌗 امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
مکن ای صبح طلوع...
🏴"آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک الحسین"
🌴 سینه زنی رزمنده ها - دوران دفاع مقدس
📡 @DefaMoqaddas
دفاع مقدس
🌗 امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع... 🏴"آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک الحس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 عاشورا
🌗 امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سُم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
دفاع مقدس
عزاداری رزمندگان
📡 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
438716_980-trimmed-1512068536079.mp3
2.85M
⏳ دوران #دفاع_مقدس
📢 صوت | نوحه حاج صادق آهنگران
🌗 امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
🌟 فردا ز خون عاشقان ، این دشت دریا می شود
🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗 امشب...
🌷شهادت نامه ی
عشاق امضا می شود...
🌖 شب ِ قدر ،امضاء میشود شهادتنــامه ها ...
جایی میان آسمان برایم دست و پا کنید ..
🌴 #التماس_شفاعت
🆔 @DefaeMoqaddas
#سنگرى_كوچك_براى_انسانهايى_بزرگ!
🌷منطقه را خوب نمی شناختم هوا تاریک شده بود. مدتی رفتیم تا رسیدیم به یک جاده خاکی. بعد از جاده یک تپه بود از آن بالا رفتیم ماه درآمده و مهتاب همه جا را پوشانده بود. جلوتر چیزی را تشخیص نمی دادیم ولی از اطرافمان صدا می آمد، ایستادیم ما را صدا می زدند. رفتیم به طرف صدا. بچه های رزمنده بودند. گفتند: کجا می روید؟ پیش عراقی ها؟!!
🌷 گفتیم: می خواهیم برویم مقر تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب (ع). گفتند: خیلی آمده اید جلو! از این جا قرار است عملیات را شروع كنيم. حاج آقا میثمی را شناختند و ما را به مقر خودشان بردند. اصرار می کردند: بمانید صبح که شد حرکت کنید. ماندیم سه چهار ساعت تا صبح وقت داشتیم.
🌷 عملیات شروع شد. بچه ها هجوم بردند و خط عراقی ها در هم شکست. صدای انفجار و شلیک منطقه را پر کرد. واحد ادوات و کنار ما به شدت مشغول فعالیت بود، یکباره دیدم حاج آقا میثمی نیست. به اطراف نگاه کردم دیدم جعبه های گلوله خمپاره را از محل زاغه به طرف واحد ادوات می برد به کمکش رفتم. عراق منطقه را زیر اتش گرفته بود....
🌷چند خمپاره سوت کشان به طرف ما هجوم آوردند دراز کشیدیم حاج آقا را مجبور کردند بیاید داخل سنگر. سنگر کوچک بود و در مواقع عادی دو نفر هم حاضر نمی شدند داخل آن بشوند ولی آن شب چهار، پنج نفر به آن پناه بردیم. حاج آقا میثمی پرسید: می دانی چرا ما در جای به این کوچکی جایمان شد؟ گفتم: نه. گفت به خاطر ترس! اگر انسان از خدا هم بترسد دنیا برای او کوچک می شود.
🌹خاطره اى به ياد شهيد عبدالله ميثمى
📚 کتاب "عبدالله" ، نويسنده: سيدعلى بنی لوح
🆔 @DefaeMoqaddas