دفاع مقدس
👆🎙 سخن دکتر علی شریعتی خطاب به پیامبر (ع) و امیرالمومنین(ع) ... زمانه ای را که شریعتی به تصویر می ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 علی و رنج هایش
👆🎙 دکتر شریعتی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطابه شورانگیز شهید مطهری درباره امیرالمومنین علی علیه السلام
#الگوی_مسئولین
#اسوه_زمامداران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از فرمان امام علی علیه السلام به مالک اشتر از زبان استاد شهید مطهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ویژگی یاران علی علیهالسلام
🎙 استاد علی صفایی حائری (عین.صاد)
همراهی با ولی.mp3
478.4K
◀️ همراهی با ولی(ع)
🔻من اگر در زندگی خود طرحی ندارم و زندگیام پر شده از صداهایی که هر کدام من را به سمتی میکشانند،
آیا در این زندگی مجالی برای حضور امام(ع) باقی میماند؟
🔻منی که در طرح زندگی خود، اهداف امامم(ع) را در نظر ندارم،
چگونه انتظار دارم معیت و همراهی او نصیبم گردد؟
🌱 زنده یاد استاد علی صفایی حائری (عین.صاد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کوتاه از شهدای دلاور لشگر پُرافتخار نصر خراسان
- سرداران گمنام عملیات خیبر
🌷 شهید ابوالفضل رفیعی
🌹شهید رمضانعلی عامل
🌴 دوران جنگ تحمیلی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🌱 ۱۱ فروردین ۱۳۳۴ -- سالروز ولادت شهید ابوالفضل رفیعی🌷 -- جانشین لشکر ۵ نصر
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
📄 شهید ابوالفضل رفیعی، به روایت محمدباقر قالیباف:
🔹ابوالفضل یک طلبه رزمنده و عملیاتی بود. چندین بار مجروح شده بود، در جبهههای کردستان تا جنوب. در یکی از مجروحیتها پشت ابوالفضل پر شده بود از ترکشهای ریز که در سطح پوست متوقف شده بودند. گفتم ابوالفضل شانس آوردی که ترکشهای عمیق نیست وگرنه آبکش شده بودی. برگشت و گفت من اینطور شهید نمیشوم. من «ابوالفضل» هستم و قراری با خدا دارم. من باید برسم به فرات و علقمه.
گذشت تا شب عملیات خیبر. دم غروب در آبراه «شط علی» آماده حرکت شده بودیم که صدایم کرد و گفت ببین باقر، امشب شب رفتن من است. من امشب به فرات میرسم و موعد قرارم با خدا امشب است. گفتم شوخی نکن. گفت مطمئنم که ما دیگر همدیگر را در این دنیا نخواهیم دید. همدیگر را محکم در آغوش گرفتیم. با لبخند گفت من بچه دارم اما خیلی دوست داشتم پسر دیگری میداشتم و نامش را الیاس میگذاشتم. به من قول بده که اگر بچه اولت پسر بود، نامش را الیاس بگذاری. قول دادم و رفت.
🔸ابوالفضل درست می گفت. آن شب آخرین دیدار ما در این دنیا بود. تا فرات رفت و برنگشت. من به قولم عمل کردم و نام پسر اولم را الیاس گذاشتم.
سالها گذشت تا دوباره پیدایش کردیم. شهید ابوالفضل رفیعی معاون فرمانده لشکر ۵ نصر، که پیکرش به عنوان شهید گمنام در دانشگاه فردوسی مشهد به خاک سپرده شده بود، شناسایی شد خوشا به سعادت او که مجاهدت، شهادت، گمنامی و غربت را چشید و در قرب الهی متنعم است.
خوشا بحال شهیدانمان که با خدای خود گفتگو میکردند و با او وعده میگذاشتند و به وعده خدایشان ذرهای تردید نمیکردند.
🌷سردار شهید ابوالفضل رفیعی جانشین لشکر ۵ نصر
تولد: ۱۱ فروردین ۱۳۳۴ در روستای سیج از توابع شهرستان کلات
🕊شهادت: ۱۲ اسفند ۶۲ عملیات خیبر، جزیره مجنون
پیکر مطهر این پاسدار شهید در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰در دانشگاه فردوسی مشهد به عنوان شهید گمنام به خاک سپرده شد که هویت پیکر مطهر او پس از گذشت ۳۴ سال از شهادتش و گذشت ۶ سال از تدفینش توسط آزمایش DNA شناسایی شد.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷نیمه شبی از خواب برخواستم و نماز شب خواندم. صبح شهید رفیعی به من گفت: «اگر میخواهی با ما باشی، از خدا شهادت نخواسته باش زیر ما فعلاً کار داریم و تا جولان میخواهیم برویم، ما را که میبینی، کافی است، یک چشمک به خدا بزنیم.»
🌷مدتی بعد در عملیات خیبر حدود ده کیلومتر با الغدیر فاصله داشتیم. شهید رفیعی قدمهای بلندی برمیداشت. خودم را به او رساندم و گفتم: «یعنی ممکن است اسیر شویم؟» نگاهی به من کرد و لبخندی زد که تیری به سرش اصابت کرد و با گفتن «یا حسین» به زمین افتاد. تیر به کلاه خورد، طرف دیگرش مثل یک غنچه باز شده بود.
🌷کنارش دراز کشیدم و صورت به صورتش چسباندم. با او حرف میزدم، خون داغ سرش حباب میشد و به صورتم میپاشید. حس کردم کالک عملیات را همراه دارد. آن را درآوردم. آرم سپاه را از روی سینهاش کندم. همه مدارک خود و او را چند متر آن طرفتر با نارنجک منفجر کردم. پی.ام.پی عراقی نزدیک شد و مرا اسیر کرد اما او چشمک را زده بود.
🌹خاطره ای به یاد شهید گرانقدر، ابوالفضل رفیعی سیج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 سخنان شهید ابوالفضل رفیعی در جمع تشییع کنندگان پیکر شهید احمد ملک نژاد
💠 من خجالت می کشم از تو ...
سعی کنید دوستی شما برادران مخلص و با خدا با برادران دیگرتان آنقدر زیاد نباشد که از خدا دور باشید و وسوسههای شیطانی شما را فریب دهد.
برادر حقیر و کوچک شما
مجتبی کاکل قمی
گروهان یک - دسته یک - رسته پیک
۲۰ اسفند ۱۳۶۵
امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم که نگاهم به تصاویرش گره خورد. بغضی سخت گلویم را خراشید و اشک ...
وای خدای من ...
مجتبی کاکل قمی، نوجوان پاک سیرت، مداح اهلبیت (ع)، رزمندۀ گردان حمزه، که چند ماهی می شد به جبهه آمده بود، فقط ۱۴ سال و ۹ ماهش بود!
.
شلمچه، عملیات کربلای ۸
نماز صبح جمعه، بیست و یکمین روز فروردین ۱۳۶۶ را که خواندیم، آمادۀ رفتن شدیم.
کسی تا صبح نخوابیده بود. نجوای زیارت عاشورا که از حفظ خوانده میشد و گفتوگوهای دوستانهای که شاید آخرین دیدارها بود، تنها صدایی بود که تا صبح به گوش میرسید.
هوا هنوز تاریک بود که گفتند سوار نفربر شویم.
یکی از بچههای گردان حمزه را که دیدم، چشمانش بدجوری نگران بود و قیافهاش درهم و گرفته. علت را که پرسیدم، گفت:
- هفت هشت تا از بچههای گردان حمزه سوار وانت شده بودند که بروند جلو، ناگهان یک خمپاره اومد وسطشون و همهشون رو تیکه و پاره کرد.
خیلی دلم برایشان سوخت که نرسیده به خط شهید شده بودند.
وقتی گفت:
- مجتبی کاکل قمی" هم جزو اونا بود ...
رنگم پرید.
مجتبی کاکل قمی نوجوان خوشسیمای کم سن و سال پرحرف و شلوغی بود.
خودش میگفت که مداحی هم میکند.
مدام یا حرف میزد و مخ تیلیت میکرد، یا زیر لب ذکر و نوحه میخواند.
چهرۀ سبزهاش به شهید سعید طوقانی میخورد
جذاب بود و نورانی.
حمید داودآبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩🚩 #اسدالله_الغالب
📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند #روایت_فتح
🎙 همراه با گفتاری زیبا و شنیدنی از شهید آوینی:
🌴 اينان دريادلان صفشكنی هستند كه دل شيطان را از رعب و وحشت می لرزانند و در برابر قوهی الهی آنان ، هيچ قدرتی يارای ايستايی ندارد. اما مگر نشنيدهای كه آن اسد الله الغالب (ع) ، آن حيدر كرار صحنههای جهاد كه چون فرياد به تكبير بر می داشت و تيغ بر می كشيد ، عرش از تكبير و تهليل ملائك پر می شد و رعد بر سپاه دشمن می غريد و دروازهی خيبر فرو می افتاد ، او نيز شب كه می شد... چه بگويم؟ از چاههای اطراف كوفه بپرس كه هنوز طنين گريهها و نالههای او را به خاطر دارند.
اگر سلاح مؤمن در جهاد اصغر تيغ دو دم است و تير و تفنگ ، سلاح او در جهاد اكبر اشك و آه و ناله به درگاه خداست. و اگر راستش را بخواهی ، آن قدرتی كه پشت شيطان را می شكند و آمريكا را از ذروهی دروغين قدرت به زير می كشد اين گريههاست.
گريه تجلی آن اشتياق بی انتهايی است كه روح را به ديار جاودانگی و لقای خداوند پيوند می دهد و اشك ، آب رحمتی است كه همهی تيرگی ها را از سينه می شويد و دل را به عين صفا ، كه فطرت توحيدی عالم باشد ، اتصال می بخشد...
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نماهنگ شهدا 🌷
💠 گردان امام امیر المومنین علیه السلام
لشگر ۱۴ امام حسین (ع)
دوران دفاع مقدس
📷 سمت راست: شهید کاظم حجتی, چهارمین پسر خانواده است که پس از احمد، محمدعلی و محمدباقر حجتی به شهادت میرسد. این چهار پسر همگی جزء مسئولان و فرماندهان شاخص جهادسازندگی بودند. حیدرعلی امامی به عنوان داماد و محمد حجتی در جایگاه نوه، دیگر شهدای این خانواده شاخص را تشکیل میدهند.
شهید کاظم حجتی که دانشجوی رشته عمران دانشگاه زاهدان بود، 18 تیر 65 در 22سالگی در شبهجزیره #فاو عراق به شهادت رسید و پیکرش در قطعه یک، ردیف هشت گلزار شهدای نجفآباد به خاک سپرده شد.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🌷سمت چپ: شهید عباسعلی حمیدی، از فرهنگیان شهرستان نجف آباد که در 4 دی 65 در سن 28 سالگی در عملیات کربلای 4 در #ام_الرصاص به شهادت رسید.🕊🕊
▫️کلام شهید حمیدی:
نهج البلاغه را باز نموده و آنچه اميرالمومنين علي(ع) در اخرين روزهاي عمر شريفشان بعنوان وصيت فرموده اند مطالعه بفرمائيد و در تك تك اين جملات سخت تامل و تفكر كنيد
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄