۳۱ تیر ۱۳۳۲ - زادروز #شهید #احمد_کشوری
🍃خاقانی بسیار شیوا بیان میکند،
که در #مسلخ_عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند♡
🍃بدرستی اگر نیکو سرشت نباشی نمیتوانی در قتلگاه عشق جان عزیزت را فدای جانانت کنی، اگر در عشق، صاف و #یکدل نباشی نمیتوانی حتی لحظه ای گمانت را به سوی #معشوق پرواز دهی😌
🍃اصلا کدام روبه صفتی میتواند این مسیر را بپیماید، مگر غیر این است که مسلخ عشق با #نیکوسرشتی معنای حقیقیش را پیدا میکند.
🍃احمد کشوری #خلبان جوان و تیز پروازی که زیرکانه و #هوشیارانه توانست مسیر عاشقی را تمیز دهد. ۲۷سال بیشتر نداشت، اما چون عارفی راه بلد مسیر را در کوتاهترین زمان ممکن به انتهایش رسانید❣️
🍃میدانی، انتهای جاده ی عاشقی #ابدیت است و #احمد این مسیر را با تیز ترین پرواز ممکن به باند فرودگاهش رسانید.
🍃آری، حقیقتا عشق را باید زِ #کشوری آموخت، ورنه ما #خاکیان_محجوب، چه میدانیم؟
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید #احمد_کشوری
📅تاریخ تولد : ۳۱ تیر ۱۳۳۲
📅تاریخ شهادت : ۱۵ آذر ۱۳۵۹.میمک
🥀مزار شهید : بهشت زهرا(س)
📸 امیر سرلشکرخلبان شهید احمد کشوری
در کنار برادرش شهید محمد کشوری
پ.ن: شهید محمد کشوری در سن ۱۶ سالگی براثر اصابت ترکش به سر در جبههی قصر شیرین به شهادت رسید.
#روحشان_شاد_با_ذکر_صلوات
ا🌷▫️🌷▫️🌷▫️🌷▫️🌷
وطن يعنی هدف يعنی شهامت
وطن يعنی شرف يعنی شهادت
🕊🕊 سیمرغ دیار مارندران، خلبان شهید احمد کشوری
میگفت:
هر وقت خالص شدم
شهید میشوم ...
در ۱۵ آذر ۱۳۵۹ در حالی که پیروزمندانه از عملیات بازمیگشت، بالگردش مورد اصابت راکت یک فروند هواپیمای جنگنده دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
در غائله سرکوب مهاجمان در سنندج گفته بود :
« من پرواز میکنم و اطراف پادگان و افراد ضدانقلاب را به شدت میکوبم و غائله را برای همیشه ختم میکنم اگر در پایان تشخیص دادند که کار و عمل من خطا بوده بگذارید من را اعدام کنند اما کردستان برای ایران بماند..»
#قهرمان_وطن
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
🔹 شهید آوینی :
« شهید احمد کشوری را از ورای حجابها به حریم حرم فرا خواندهاند و او لبیک گویان تن به آتش سپرده است، تا بار دیگر جانش به حیات طیبه احیا شود و آنگاه بال در بالِ فرشتگان در آسمان لایتناهی به پرواز درآید»
عقاب تیز پرواز جبهه ها
🌱 سالروز تولد خلبان شجاع هوانیروز ارتش، شهید احمد کشوری - (استان مازندران، شهرستان سیمرغ، شهر کیاکلا)
⚪️ روستازادهای که استعداد بالایی در درس، ورزش و هنر داشت ولی به علت فقر نتوانست وارد دانشگاه برود. او در سال 1351 وارد ارتش شد و به بخش هوانیروز رفت. او در هدایت هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» آموزش تخصصی دید.
🍀 او جوانی مؤمن، بااخلاق، اهل خیر و علاقمند به روحانیت بود. با آغاز انقلاب اسلامی، فعالیت سیاسی-انقلابی او شدت گرفت.
🌼 به فاصله یک هفته پس از پیروزی انقلاب57، ضدانقلاب در کردستان پادگان مهاباد را به غارت نمود و این آغاز ناامنی در آنجا بود. کشوری داوطلبانه به یاری مردم مظلوم کُرد شتافت و در طی عملیاتی به شدت مجروح شد ولی هلیکوپترش را به مقصد رساند.
🌿 با آغاز جنگ تحمیلی نیز در کنار شهید #شیرودی، شهید #سهیلیان و... با از جان گذشتگی خود در برابر ارتش تا دندان مسلح عراق مقاومت کردند و نگذاشتند دشمن به پیشروی خود در خاک کشورمان ادامه دهد.
🌷 سرانجام فرزند غیور ملت در 15 آذر 1359 در حال نبرد با دشمن، هلیکوپتر او مورد اصابت موشک میگ عراقی قرار گرفته و به شهادت میرسد. (در تنگه بینا - منطقة عمومی میمک - استان ایلام)
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 خاطره ای از شهید احمد کشوری
🌴 #ذکر_یازهرا(س)
🔹در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات به وقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم؛ کجا را زیر آتش خود بگیرند.
🔸پس از آنکه مهمات هلی کوپترها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است! وقتی با او تماس گرفتم گفت: من باید کارم را به اتمام برسانم، لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ سیمرغ پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند، هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند.
▪️پس از آن طی تماس به او گفتم: با توجه به تأخيرى که کردی سوخت هلی کوپتر برای آنکه خود را به قرارگاه برسانی کافی نیست و همینجا فرود بیا، او گفت: هلی کوپترم را هدف قرار می دهند و با اینکه چراغ هشدار دهنده سوخت هلی کوپتر روشن شده و به هیچ وجه خطا نمی کند، شهید کشوری گفت: با ذکر یا زهرا (س) خود را به قرارگاه می رسانم.
▫️ساعتی بعد در حالیکه ناامیدانه با قرارگاه تماس گرفتم تا سراغ احمد کشوری را بگیرم گفتند: او به سلامت و با ذکر یا زهرا (س) در حالیکه هلی کوپترش هیچ سوختی نداشته به قرارگاه رسیده است.
─(راوى: سپهبد شهيد على صياد شيرازى)
🌷 شهید احمد کشوری
⚪️ روستازادهای که استعداد بالایی در درس، ورزش و هنر داشت ولی به علت فقر نتوانست وارد دانشگاه برود. او در سال 1351 وارد ارتش شد و به بخش هوانیروز رفت. او در هدایت هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» آموزش تخصصی دید.
🍀 او جوانی مؤمن، بااخلاق، اهل خیر و علاقمند به روحانیت بود. با آغاز انقلاب اسلامی، فعالیت سیاسی-انقلابی او شدت گرفت.
🌼 به فاصله یک هفته پس از پیروزی انقلاب57، ضدانقلاب در کردستان پادگان مهاباد را به غارت نمود و این آغاز ناامنی در آنجا بود. کشوری داوطلبانه به یاری مردم مظلوم کُرد شتافت و در طی عملیاتی به شدت مجروح شد ولی هلیکوپترش را به مقصد رساند.
🌿 با آغاز جنگ تحمیلی نیز در کنار شهید #شیرودی، شهید #سهیلیان و... با از جان گذشتگی خود در برابر ارتش تا دندان مسلح عراق مقاومت کردند و نگذاشتند دشمن به پیشروی خود در خاک کشورمان ادامه دهد.
🌷 سرانجام فرزند غیور ملت در 15 آذر 1359 در حال نبرد با دشمن، هلیکوپتر او مورد اصابت موشک میگ عراقی قرار گرفته و به شهادت میرسد. (در تنگه بینا - منطقة عمومی میمک - استان ایلام)
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 خاطره ای از شهید احمد کشوری
🌴 #ذکر_یازهرا(س)
🔹در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات به وقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم؛ کجا را زیر آتش خود بگیرند.
🔸پس از آنکه مهمات هلی کوپترها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است! وقتی با او تماس گرفتم گفت: من باید کارم را به اتمام برسانم، لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ سیمرغ پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند، هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند.
▪️پس از آن طی تماس به او گفتم: با توجه به تأخيرى که کردی سوخت هلی کوپتر برای آنکه خود را به قرارگاه برسانی کافی نیست و همینجا فرود بیا، او گفت: هلی کوپترم را هدف قرار می دهند و با اینکه چراغ هشدار دهنده سوخت هلی کوپتر روشن شده و به هیچ وجه خطا نمی کند، شهید کشوری گفت: با ذکر یا زهرا (س) خود را به قرارگاه می رسانم.
▫️ساعتی بعد در حالیکه ناامیدانه با قرارگاه تماس گرفتم تا سراغ احمد کشوری را بگیرم گفتند: او به سلامت و با ذکر یا زهرا (س) در حالیکه هلی کوپترش هیچ سوختی نداشته به قرارگاه رسیده است.
─(راوى: سپهبد شهيد على صياد شيرازى)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از لحظه شهادت احمد کشوری، خلبان شجاع هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران
دوران جنگ تحمیلی
شهیدکشوری_تا_آخرین_قطرۀ_خون_از_انقلاب،.mp3
1.18M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 احمد کشوری
دلیرمرد ارتش
عقاب آهنین بال در رویارویی با دشمن
هدایت شده از دفاع مقدس
روزهای پرالتهاب پایان جنگ
عراق که با پشتیبانیهای مالی و تسلیحاتی و نیز حمایت های سیاسی غرب و شرق و کشورهای مرتجع از اوایل سال ۶۷ دست به تحرکاتی در سراسر جبهه ها زد که اولین آنها بازپسگیری #فاو بود سپس سعی در تصرف شلمچه، جزایر مجنون، طلائیه،کوشک، فکه، شرهانی، تمرچین در شمالغرب و در ۳۱ تیر مجدداً حمله به طلائیه، کوشک، ونیز قصر شیرین وشمال مهران
تهاجمات عرااق در این روزها درحالی انجام گرفت که ایران در روز ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را اعلام کرده بود
صدام بتصور اینکه ایران در موضع ضعف میباشد، دوباره هوس اشغال خوزستان را در سر می پروراند (۳۱ تیر ۶۷)
آیتالله خامنهای بهعنوان امامجمعه تهران با درک شرایط خطیر کشور علاوه بردعوت همه ائمه جمعه به جبهه،خود از امام اجازه و همچون روزهای نخست جنگ رهسپار جبهههای جنوب شده تا با حضور در یگانها عزم سست شده برخی رزمندگان را دوباره جزم کنند و روحیه رزمندگان را بالا ببرند-۲ مرداد۶۷
در این اثنا و همزمان ناگهان اتفاق عجیب و غیرمنتظرهای رخ میدهد
عملیات فروغ جاویدان از سوی منافقین آغاز میشود.عملیاتی باپشتیبانی کامل عراق و غرب و بهمنظور فتح ۴۸ساعته تهران-۳ مرداد۶۷
هدایت شده از دفاع مقدس
#پانزده_روز طلایی_در_دفاع_مقدس
31 تیرماه تا 15 مرداد 67 روزهای طلایی ما در دفاع مقدس بود که رزمندگان فقط و فقط به امر امام گوش کردند و بس
و به اعتراف همه فرماندهان این 15 روز #مساوی_8 سال دفاع مقدس بود
این 15 روز ماشین جنگی دشمن را منهدم کرد و بینی صدام و حزب بعث را به خاک مالید.
شاید نسل امروز سؤال کنند که ???
چرا کسی این پانزده روز رو تحلیل نمیکنه.
یک جواب این است که تحلیل گری توی صحنه نبرد وجود نداشت و تحلیل گرها فرار رو بر قرار ترجیح دادند.
در مصاف دشمن فقط امام بود و امت امام .
روز عید قربان سال67 که مصادف با سوم مرداد ماه بود همه ی اسلام در مقابل همه کفر قرار گرفت.
گرمای 55 درجه و تشنگی هم چیزی برای عرضه نداشتند.
رزمنده ها آمده بودند با دشمن بجنگند ، هرچه خوبی و خیر بود در صحنه بود.
توکل.
توسل.
تحمل.
تهور...
عجیب تر از همه بدن هایی بود که هر ساعت از تن پوش سبک تر میشد
نزدیکی های ظهر انگار همه محرم شده بودند و برای قربانی به منا میرفتند.
از فرط گرما لباسها رو کنده بودند و با زیر پیراهن آرپی جی بدوش و تیر بار به دست توی جاده اهواز خرمشهر و کنارهای جاده دنبال دشمن میدویدند.
سفیدی زیر پیراهن هاشون حوله احرام رو تداعی میکرد و لبیک گویان به فرمان امام شون میرفتند برای ذبح شدن.
روز عجیبی بود.
آنقدر سریع بچه ها به دل دشمن زدند که جبهه قاطی پاطی شد . دیگه تیربار و آرپی جی به کار نمیومد ، اونهایی که سرنیزه و یا نارنجکی در دست داشتند حمله میکردند و یک جاهایی هم کار به مشت ولگد کشید.
دشمن با تاریکی هوا فرار رو برقرار ترجیح داد.
توی درگیری های تن به تن بعضی از بچه ها گرفتار نفر برها و زره پوش های دشمن شده و به اسارت رفتند ، اونها میگفتند وقتی ما رو عقب میبردند دیدیم تا شهر بصره دشت از تانک و نفربر سیاهی میزد.همه آماده شده بودند به ما حمله کنند. اما سرو ته کردند و به گاز از معرکه فرار میکردند.
اون پانزده روز افسانه ای ، امام در جماران دست بر دعا و امتش دست بر سلاح ، تکلیف جنگ رو یکسره کردند.
در این چند روز تابلویی از وفاداری رزمندگان به امامشون ترسیم شد و سندی در تاریخ ثبت شد
رزمنده ها از این میدان هم سر بلند بیرون اومدند.
جایی که جنگ مقلوبه شد.. و دشمن خوار ذلیل با تتمه نیروهای شاخ شکسته و تانک های برجک پریده میرفت که خبر شکست را به صدام افلقی و اربابانش برساند .
فرمان امام رسید که رزمنده ها در تعقیب دشمن در مرز متوقف شوند و اجازه شرعی عبور از مرز رو ندارند.
همه میدونستند که اگر دنبال دشمن کنند براحتی میتوانند به بصره و العماره برسند .
بقول دوستان اگر، اینطرف مرز گلوله بخوری به لقاء خدا میرسی و اگر اونطرف مرز گلوله ای نوش جان کنی در اسفل سافلین مهمان میشوی.
11 مرداد روز عید غدیر و عملیات غدیر تیر خلاص #فرزندان_خمینی در دفاع مقدس 8 ساله بود .
دشمن تمام توانش رو هم به میدان آورد و نصرت خدا شامل حال رزمندگان شد و تقریبا جبهه جنوب به سکون رسید و از آنروز به بعد دشمن بعثی بساطش رو جمع کرد و پشت مرزهایش مستقر شد...
و اینگونه نصرت سربازان خمینی عزیز در با قربان شروع و به غدیر ختم شد و آبرویی که امام با خدا معامله کرد ضامن پیروزی شد.
کانال #دفاع_مقدس
دفاع مقدس
#پانزده_روز طلایی_در_دفاع_مقدس 31 تیرماه تا 15 مرداد 67 روزهای طلایی ما در دفاع مقدس بود که رزمندگا
👈 نام عملیات: #سرنوشت
📍 منطقه عملیات: حدفاصل طلائیه تا شلمچه
🗓 زمان عملیات: ۱۳۶۷/۴/۳۱
🗺 نوع عملیات: پاتک سپاه در برابر هجوم گسترده دشمن در پایان جنگ
❇️ فرماندهی عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
👈 سازمان عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
📊 نتایج عملیات: عقبنشینی دشمن و آزاد شدن جادههای این منطقه به سمت خرمشهر و جلوگیری از تصرف اهواز و سقوط خوزستان
دفاع مقدس
👈 نام عملیات: #سرنوشت 📍 منطقه عملیات: حدفاصل طلائیه تا شلمچه 🗓 زمان عملیات: ۱۳۶۷/۴/۳۱ 🗺 نوع عملیا
🔴 به مناسبت سالروز عملیات سرنوشت (غدیر)
✅ تنها دروغی که در جنگ گفتم همین بود!
◀ تا این مطلب را گفتم، آنها روحیه گرفتند که از طرف جانشین فرمانده کل سپاه نمایندهای به آنجا آمده و میگوید محکم همینجا بمانید و مقاومت کنید.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️
تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کردند
در واقع دشمن استعدادی را که ابتدای جنگ در ۳۱ شهریور۵۹ از قصر شیرین تا خرمشهر بهطور پراکنده به کار گرفته بود، در ۳۱ تیر۶۷ به طور ، در حدفاصل طلائیه تا شلمچه، به قصد تصرف اهواز و سقوط خوزستان وارد عملیات کرد
این تجاوز ارتش عراق که یادآور بلندپروازیهای صدام در روزهای آغازین جنگ بود، با تصور از هم پاشیدن انسجام داخلی ایران، پس از موافقت امام خمینی با قطعنامه ۵۹۸ آغاز شد
حمله مجدد عراقی ها از سمت شلمچه و زید بود تا بتوانند در زمان مبادله اسرا، نفرات بیشتری را در اختیار داشته باشند
این بار دشمن بمحض ورود بخاک کشورمان، با تدبیری که اندیشیده شد، در محاصره نیروهای ما گرفتار و با دادن تلفات و خسارات فراوان مجبور بفرار به داخل خاک خود شد
ناگفته نماند که در این مرحله از عملیات، نیروهای عراقی موفق شدند جاده خرمشهر به اهواز را هم برای ساعتی به اشغال خود دربیاورند ولی با مقاومت نیروهای ما و بسته شدن عقبهشان،متحمل خسارات زیادی شدند وتجهیزات فراوانی برجا گذاشتند که به غنیمت درآمد. این نتایج میتوانست درجلوگیری از شرارتهای جدید دشمن مؤثر باشد
راوی: رمضان الله وکیل؛ فرمانده تدارکات تیپ ۴۴ قمر بنیهاشم(ع)
دفاع مقدس
🔴 به مناسبت سالروز عملیات سرنوشت (غدیر) ✅ تنها دروغی که در جنگ گفتم همین بود! ◀ تا این مطلب را گفت
🎙روایت محمدرضا عیدی عطار زاده؛ فرمانده لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر
دشمن وقتی دید امتیازات زیادی در قطعنامه ۵۹۸ از دست داده است و مقصر شناخته شده، تصمیم گرفت برای کسب امتیاز بیشتر، دوباره بخشهایی از سرزمین ما را به اشغال خود درآورد
چون محتوای قطعنامه برای ایران سند خوبی بود؛ ولو در حد همان نوشته روی کاغذ، سند خوبی بود. برای دیپلماسی سند خوبی بود؛ برای همان جریانی که باور داشت سازمان ملل میتواند گرهگشا باشد، نه برای انقلابیون و انقلاب اسلامی. دشمن میدانست که باخته است؛ بنابراین میخواست امتیاز بگیرد
در آن وضعیت، ارتش بعثی صدام، با همه توان تقویت شده خود، در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۶۷، به خطوط پدافندی ما در استان خوزستان، از سمت شمال خرمشهر برای دستیابی به جاده اهواز-خرمشهر و تهدید خرمشهر حمله کرد
رژیم عراق تصمیم داشت دوباره خرمشهر را بگیرد. نوک پیکان حمله دشمن ابتدا به سمت اهواز نبود؛ خرمشهر را هدف گرفته بود
در مقابل حمله عراق، هرکدام از لشکرهای سپاه، یکی دو تا گردان بیشتر در اختیار نداشتند. در این مقطع زمانی، خدا فرماندهان ما را امتحان کرد و آنها با قدرت به میدان آمدند و درس بزرگی به دشمن دادند
هرچند دشمنان با نیرنگ، در نیروها و مسئولان ما تزلزل ایجاد کرده بودند، آنها این درس را به دشمن دادند که اگر بچههای انقلاب اراده کنند، او نه میتواند خرمشهر را تصرف کند و نه حتی یک وجب از خاک ما را.
هنگام حمله دشمن به جنوب، من در تهران بودم. شبانه با یک ماشین وانت خودم را به اهواز رساندم و مستقیم به طرف جبهه حمیدیه و جاده اهواز-خرمشهر رفتم. نرسیده به پادگان حمید دیدم خیلی از نیروهای ما در حال جمع و جور کردن خود برای عقبنشینی هستند. توپخانه و کاتیوشاها و بعضی بنههای پشتیبانی، همه داشتند جمع میکردند
من از عقبنشینیهای گذشته تجربهای داشتم. لباس خاکی بسیجی تنم بود. علامت سپاه روی آن نبود؛ ولی همانجا با داد و بیداد گفتم: کی گفته برگردید؟ در حالی که اصلاً نمیدانستم وضعیت خط مقدم جبهه چطور است
این نیروها، بدون دستور فرماندهی عقبنشینی را شروع کرده بودند. این داد و بیداد ما کمی آنها را متوقف کرد. من تا نزدیک خط مقدم خاکریز پادگان حمید رفتم، دیدم واقعاً خط مقدمی در کار نیست. شاید کمتر از یک گروهان نیرو آنجا بود که در مقابل دشمن مقاومت میکردند. یکی دو نفرشان آر.پی.جی زن بودند. از گوش آنها خون میآمد و بقیه بچهها هم تقریباً مستأصل ایستاده بودند
فرماندهی در آنجا نبود.عدهای از فرماندهان برای جلوگیری از سقوط خرمشهر به آن جبهه رفته بودند به همین دلیل، این جبهه، هم از طرف خودمان و هم از طرف دشمن مغفول مانده بود
ادامه👇👇👇👇
دفاع مقدس
🎙روایت محمدرضا عیدی عطار زاده؛ فرمانده لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر دشمن وقتی دید امتیازات زیادی در قطع
🔴 دروغ مصلحتی!
این خط وضعیت متزلزلی داشت. من برای اینکه بتوانم این جبهه را تقویت و هماهنگی ایجاد کنم، چون ممکن بود دوباره دشمن حمله کند، از بچههایی که در خط بودند سؤال کردم: شما نیروی کی هستید؟ گفتند: نیروی حاج حسین پروین (جانشین فرماندهی لشکر ۱۰ سیدالشهدا)
آنها گفتند: به ما گفته شده باید جمع کنیم و به کمک نیروهای مدافع خرمشهر بریم. وقتی دیدم همین چند نفر نیرویی هم که آنجا هستند میخواهند بروند، به دروغ گفتم: من نماینده رحیم صفوی هستم. کاری به حاج حسین پروین نداشته باشید. رحیم صفوی گفته همه شما باید اینجا بمونید.
این را مخصوصاً میگویم: تنها دروغی که در جنگ گفتم همین بود؛ چون من با همه وجود، از دوستانی که برای گرفتن امکانات و تجهیزات از پشتیبانی دروغ میگویند، ناراحت بودم.
وقتی به بچهها گفتم نماینده رحیم صفوی هستم، یکذره محکم شدند. نیروهای خوب و ساده و با دقتی بودند. تا این مطلب را گفتم، آنها روحیه گرفتند که از طرف جانشین فرمانده کل سپاه نمایندهای به آنجا آمده و میگوید محکم همینجا بمانید و مقاومت کنید. خود این کار سبب تثبیت آن منطقه شد و کمی نظم در خط به وجود آمد.
من به آنها گفتم: هر چی کمبود سلاح و امکانات دارید بگید، میرم پشتیبانی براتون میارم. به قرارگاه خاتمالانبیا (ص) رفتم که در چند کیلومتری همان منطقه بود. کسی از مسئولان آنجا نبود.
در موقعیت خط پادگان حمید، روحیه فرماندهی خودم را تقویت کردم و با یک برخورد از بالا، به چندنفری که آنجا بودند گفتم: توی این منطقه چه خبره؟ بچهها شروع کردند به گزارش دادن و گفتند که به محض اینکه بچهها در منطقه حسینیه به دشمن حمله کردند، عقبنشینی عراق از سمت خرمشهر شروع شد.
تانکهای عراقی بهطرف اهواز برگشتند، از پیچ کوشک هم گذشتند و بهطرف همین خاکریزهای اطراف پادگان حمید آمدند...آرپیجی زنهای ما رفتند جلو و دوتا از تانکهای آنها را زدند، دشمن خیال کرد اینجا جبهه بسیار مستحکمی است.
واقعاً خود خدا این جبههها را حفظ میکرد؛ همچنان که خدا خرمشهر را آزاد کرد. اینها فقط شعار نبود که حضرت امام بیان میکردند؛ حقایقی بود که امام با تعبیر ساده مطرح میکردند.
در قرارگاه، به آقای محمد فروزنده زنگ زدم و گفتم: خودت بیا اینجا و بنشین تا ببینی چه خبره. مقر لشکر ۷ ولیعصر (عج) اطراف قرارگاه بود. به آنجا رفتم، دیدم آنجا هم فرمانده لشکر و چند تا از بچههای پشتیبان لشکر هستند که میخواهند از منطقه بروند. اصلاً خبر نداشتند که در منطقه پادگان حمید چه پیشآمده است.
آقای کیانی فرمانده لشکر گفت: ما باید بریم طرف خرمشهر. آنطرف مأموریت داشت یا هر کاری، نمیدانم. گفت: من دارم از اینجا می رم. گفتم: آقا، بچهها رو جمع کن آماده باشند. ممکنه عراق دوباره به این منطقه تک کنه.
خلاصه هرچه توانستم برای جمعآوری نیرو و امکانات تلاش کردم. ظهر به بعد، مشخص شد دشمن مجبور شده عقبنشینی کند و جادههای این منطقه هم به سمت خرمشهر آزاده شده است.
منابع:
۱-فضلالله صابری، رضا اعظمیان جزی، موقعیت الله وکیل، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، تهران ۱۴۰۱، ص ۲۹۵
۲-مشفقی خامنه، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت: محمدرضا عیدی عطار زاده، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۲۲۵، ۲۲۶، ۲۲۸، ۲۲۹
30.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ -- دفاع پاتک سراسری دشمن ... و به عقب راندن نظامیان متجاوز از خاک ایران
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🎥 سیری در جنگ تحمیلی
✅ پیروزی ایران، عقب نشینی صدام
◀️ ناکامی عراق در حمله مجدد به ایران و پس از آن ناکامی منافقین در حمله به ایران در چارچوب عملیات فروغ جاویدان، سبب شد صدام ناچارا قطعنامه 598 را در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ بپذیرد.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ -- دفاع پاتک سراسری دشمن ... و به عقب راندن نظامیان متجاوز از خاک ایران ▫️▫️▫️▫️▫️▫️
۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ -- دفاع پاتک سراسری دشمن ... و به عقب راندن نظامیان متجاوز از خاک ایران
#روزهای_پایانی_جنگ
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کردند.
حداقل هدف دشمن از این تجاوز این بود که با اشغال قسمتهای ارزشمندی از سرزمین خوزستان و به اسارت گرفتن بسیاری از نیروهای ایرانی، ضربهای مهلک به ایران وارد کند که در صورت موفقیت، به هنگام مذاکرات پس از جنگ، برگ برنده در دست عراق بود و میتوانست بیشتر خواستههای خود را بهطرف شکستخورده جنگ تحمیل کند.
تجاوز بسیار سنگین آن روزهای متجاوزان عراقی، وضعیت بسیار حساسی برای کشور به وجود آورده بود و نهتنها خرمشهر در آستانه سقوط قرار داشت، بلکه خطر سقوط اهواز، مرکز استان خوزستان نیز محتمل بود. چنین وضعیتی میتوانست ابتکار عمل امام خمینی را که با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ افکار عمومی جهان را به نفع ایران بسیج کرده بود، خدشهدار کند و توازن را در صحنه راهبردی جنگ به سود عراق برگرداند.
ولی این برداشت و تصور رژیم صدام خیلی زود نقش بر آب شد و رزمندگان اسلام یک بار دیگر دفاع در مقابل ارتش دشمن را برای آزادسازی خاک میهن عزیز و پشیمان کردن دشمن آغاز کردند.
رزمندگان داوطلب در شرایطی بسیار سخت درحالیکه خودِ فرماندهان لشکرهای سپاه در خطوط مقدم و در کنار جاده اهواز- خرمشهر با قوای دشمن درگیر شده بودند، توانستند ظرف کمتر از ۲ شبانهروز، قوای دشمن را به طور کامل در جبهه جنوبی تا نوارمرزی به عقب برانند.
پس از ناکامی عراق در حمله مجدد به ایران؛ این بار سازمان مجاهدین خلق به همراه ارتش عراق، با تصور تغییر موازنه قوا در جنگ و بحرانی شدن شرایط داخلی کشور، دست به حمله علیه ایران زدند. آنها نیروهای خود را از سایر کشورها به داخل عراق فراخواندند و با تشکیل، تجهیز و آموزش ۲۵ تیپ رزمی، در تاریخ ۳/۵/۱۳۶۷ از مرزهای غربی ایران وارد کشور شدند.
این تهاجم در صورت موفقیت میتوانست ایران را در آستانه ورود به شرایط جدید پس از جنگ، با دشواریهای بسیار زیاد در عرصه داخلی و بینالمللی روبرو کند.
رهبران سازمان معتقد بودند که در حمله به ایران، اکثریت مردم که از وضعیت جاری کشور و فشارهای ناشی از هشت سال جنگ، ناراضی هستند و نسبت به سرنوشت کشور بیتفاوت شدهاند، به آنها خواهند پیوست و سازمان میتواند با سازماندهی و بهکارگیری آنها، حرکتی تودهای را به راه انداخته و نظام سیاسی ایران را دچار فروپاشی کند و قدرت را به دست گیرد.
نادرست بودن این تحلیل موجب شد که نقطه اتکای طرح (نارضایتی مردم و شورش آنان) سست شده و سازمان در مراحل اولیه با شکست روبرو شود.
در این شرایط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موفق شد با بسیج و سازماندهی مردم و به صحنه آوردن آنها، شکست مجدد ارتش عراق و سازمان را در عملیات فروغ جاویدان را رقم بزند.
ناکامی عراق در حمله مجدد به ایران و پس از آن ناکامی منافقین در حمله به ایران در چارچوب عملیات فروغ جاویدان، سبب شد صدام ناچارا قطعنامه 598 را در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ بپذیرد.
بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و عراق و برگزاری جلسات مربوط به مذاکرات صلح دو کشور تحت نظارت سازمان ملل متحد که تقریباً دو سال به طول انجامیده بود، از اوایل اردیبهشت سال ۱۳۶۹، صدام با ارسال نامههای متعددی تمایل خود را برای برگزاری مذاکرات دوجانبه دو کشور خارج از مسیر نظارت سازمان ملل متحد ابراز داشت.
پس از حدود سه ماه و نیم مکاتبه بین روسای جمهور عراق و ایران، سرانجام صدام حسین که در جریان حمله به کویت تحت فشار بینالمللی قرارگرفته بود، به خواستههای جمهوری اسلامی ایران تن داد. او در پاسخ به نامه رئیسجمهور ایران در ۲۳ مرداد ۱۳۶۹ طی ششمین و آخرین نامه خود، شرایط ایران را برای تحقق صلح (مبنا قراگرفتن معاهده ۱۹۷۵ در مورد اروندرود، عقبنشینی سریع از اراضی اشغالی ایران و آزادی اسرا) پذیرفت.
با پذیرش دوباره معاهده ۱۹۷۵ از سوی صدام، عراق پذیرفت تا به نشانه حسن نیت، عقبنشینی از اراضی اشغالی ایران را از روز جمعه ۲۶ مردادماه ۱۳۶۹ برابر با ۱۷ اوت ۱۹۹۰ میلادی آغاز کند.
همچنین عراق قبول کرد تا از همین روز مبادله فوری و همهجانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران در اسارت به سر میبرند را آغاز نماید.
با این توافق، ارتش عراق ظرف پنج روز تا ۳۰ مردادماه ۱۳۶۹ به مرز شناختهشده بینالمللی بر اساس معاهده ۱۹۷۵ تحت نظارت گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد، عقبنشینی کرد و دست از اشغال حدود ۲۶۶۳ کیلومترمربع از خاک ایران برداشت.
پس از گذشت دو سال از پایان جنگ، اولین گروه ۱۰۰۰ نفره اسرای ایرانی در ۲۶/۵/۱۳۶۹ از مرز خسروی وارد خاک ایران شدند و روز بعد به همین تعداد از اسرای عراقی به کشورشان بازگشتند.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ -- دفاع پاتک سراسری دشمن ... و به عقب راندن نظامیان متجاوز از خاک ایران
#روزهای_پایانی_جنگ
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کردند.
حداقل هدف دشمن از این تجاوز این بود که با اشغال قسمتهای ارزشمندی از سرزمین خوزستان و به اسارت گرفتن بسیاری از نیروهای ایرانی، ضربهای مهلک به ایران وارد کند که در صورت موفقیت، به هنگام مذاکرات پس از جنگ، برگ برنده در دست عراق بود و میتوانست بیشتر خواستههای خود را بهطرف شکستخورده جنگ تحمیل کند.
تجاوز بسیار سنگین آن روزهای متجاوزان عراقی، وضعیت بسیار حساسی برای کشور به وجود آورده بود و نهتنها خرمشهر در آستانه سقوط قرار داشت، بلکه خطر سقوط اهواز، مرکز استان خوزستان نیز محتمل بود. چنین وضعیتی میتوانست ابتکار عمل امام خمینی را که با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ افکار عمومی جهان را به نفع ایران بسیج کرده بود، خدشهدار کند و توازن را در صحنه راهبردی جنگ به سود عراق برگرداند.
ولی این برداشت و تصور رژیم صدام خیلی زود نقش بر آب شد و رزمندگان اسلام یک بار دیگر دفاع در مقابل ارتش دشمن را برای آزادسازی خاک میهن عزیز و پشیمان کردن دشمن آغاز کردند.
رزمندگان داوطلب در شرایطی بسیار سخت درحالیکه خودِ فرماندهان لشکرهای سپاه در خطوط مقدم و در کنار جاده اهواز- خرمشهر با قوای دشمن درگیر شده بودند، توانستند ظرف کمتر از ۲ شبانهروز، قوای دشمن را به طور کامل در جبهه جنوبی تا نوارمرزی به عقب برانند.
پس از ناکامی عراق در حمله مجدد به ایران؛ این بار سازمان مجاهدین خلق به همراه ارتش عراق، با تصور تغییر موازنه قوا در جنگ و بحرانی شدن شرایط داخلی کشور، دست به حمله علیه ایران زدند. آنها نیروهای خود را از سایر کشورها به داخل عراق فراخواندند و با تشکیل، تجهیز و آموزش ۲۵ تیپ رزمی، در تاریخ ۳/۵/۱۳۶۷ از مرزهای غربی ایران وارد کشور شدند.
این تهاجم در صورت موفقیت میتوانست ایران را در آستانه ورود به شرایط جدید پس از جنگ، با دشواریهای بسیار زیاد در عرصه داخلی و بینالمللی روبرو کند.
رهبران سازمان معتقد بودند که در حمله به ایران، اکثریت مردم که از وضعیت جاری کشور و فشارهای ناشی از هشت سال جنگ، ناراضی هستند و نسبت به سرنوشت کشور بیتفاوت شدهاند، به آنها خواهند پیوست و سازمان میتواند با سازماندهی و بهکارگیری آنها، حرکتی تودهای را به راه انداخته و نظام سیاسی ایران را دچار فروپاشی کند و قدرت را به دست گیرد.
نادرست بودن این تحلیل موجب شد که نقطه اتکای طرح (نارضایتی مردم و شورش آنان) سست شده و سازمان در مراحل اولیه با شکست روبرو شود.
در این شرایط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موفق شد با بسیج و سازماندهی مردم و به صحنه آوردن آنها، شکست مجدد ارتش عراق و سازمان را در عملیات فروغ جاویدان را رقم بزند.
ناکامی عراق در حمله مجدد به ایران و پس از آن ناکامی منافقین در حمله به ایران در چارچوب عملیات فروغ جاویدان، سبب شد صدام ناچارا قطعنامه 598 را در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ بپذیرد.
بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و عراق و برگزاری جلسات مربوط به مذاکرات صلح دو کشور تحت نظارت سازمان ملل متحد که تقریباً دو سال به طول انجامیده بود، از اوایل اردیبهشت سال ۱۳۶۹، صدام با ارسال نامههای متعددی تمایل خود را برای برگزاری مذاکرات دوجانبه دو کشور خارج از مسیر نظارت سازمان ملل متحد ابراز داشت.
پس از حدود سه ماه و نیم مکاتبه بین روسای جمهور عراق و ایران، سرانجام صدام حسین که در جریان حمله به کویت تحت فشار بینالمللی قرارگرفته بود، به خواستههای جمهوری اسلامی ایران تن داد. او در پاسخ به نامه رئیسجمهور ایران در ۲۳ مرداد ۱۳۶۹ طی ششمین و آخرین نامه خود، شرایط ایران را برای تحقق صلح (مبنا قراگرفتن معاهده ۱۹۷۵ در مورد اروندرود، عقبنشینی سریع از اراضی اشغالی ایران و آزادی اسرا) پذیرفت.
با پذیرش دوباره معاهده ۱۹۷۵ از سوی صدام، عراق پذیرفت تا به نشانه حسن نیت، عقبنشینی از اراضی اشغالی ایران را از روز جمعه ۲۶ مردادماه ۱۳۶۹ برابر با ۱۷ اوت ۱۹۹۰ میلادی آغاز کند.
همچنین عراق قبول کرد تا از همین روز مبادله فوری و همهجانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران در اسارت به سر میبرند را آغاز نماید.
با این توافق، ارتش عراق ظرف پنج روز تا ۳۰ مردادماه ۱۳۶۹ به مرز شناختهشده بینالمللی بر اساس معاهده ۱۹۷۵ تحت نظارت گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد، عقبنشینی کرد و دست از اشغال حدود ۲۶۶۳ کیلومترمربع از خاک ایران برداشت.
پس از گذشت دو سال از پایان جنگ، اولین گروه ۱۰۰۰ نفره اسرای ایرانی در ۲۶/۵/۱۳۶۹ از مرز خسروی وارد خاک ایران شدند و روز بعد به همین تعداد از اسرای عراقی به کشورشان بازگشتند.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ -- دفاع پاتک سراسری دشمن ... و به عقب راندن نظامیان متجاوز از خاک ایران ▫️▫️▫️▫️▫️▫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 در آخرین روز تیرماه ۱۳۶۷ و همزمان با دفع پاتک سنگین عراق در جبهه جنوب، در حالیکه بیشترین نیروهای ایران درگیر نبرد در مناطق مرزی خوزستان بودند، در شب ۳۱ تیر ۶۷ منافقین خلق در پشت مرزهای جبهه میانی، جلسه توجیهی داشته و آماده حرکت و عبور از مرزخسروی به سوی اسلام آباد و کرمانشاه بودند. خلأ نیروهای نظامی ایران در این منطقه، فرصت خوبی به آنها داد تا با کمک ارتش صدام طرح نفوذ به خاک کشورمان را بکشند ...
آنها این تحرک قافلگیرانه را (فروغ جاویدان) نام نهادند، همان حرکت نابخردانه که با پاسخ سریع و به موقع رزمندگان اسلام مواجه شد .آنها در تنگه چارزبر در دام رزمندگان اسلام افتاده، وبه کلی قلع وقمع شدند . به این نبرد پیروزمند در تاریخ دفاع مقدس عملیات مرصاد گفته میشود .
👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎬 نیرنگ صدام و رجوی پس از قطعنامه ۵۹۸ | "مرصاد" چگونه "فروغ جاویدان" را به محاق برد؟
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
دفاع مقدس
🎞 در آخرین روز تیرماه ۱۳۶۷ و همزمان با دفع پاتک سنگین عراق در جبهه جنوب، در حالیکه بیشترین نیروهای ا
⁉️ چرا نظام اطلاعاتی ما در حرکت منافقین به خاک کشورمان غافلگیر شد؟؟
#عملیات_مرصاد
۱- جمهوری اسلامی در ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ اعلام کرد قطعنامه ۵۹۸ را بدون قید و شرط پذیرفته است.
۲- اولین واکنش سازمان منافقین در مورد پذیرش قطعنامه از سوی ایران ، برگزاری نشست رجوی با اعضا بود.
سخنرانی رجوی روز جمعه ۱۳۶۷/۴/۳۱ در حدود ساعت ۲۳:۳۰ دقیقه شروع شد.
۳- رجوی در این نشست، خبر عملیات « فروغ جاویدان » را می دهد. فرماندهان را معرفی و چگونگی عملیات و مسیرها را اعلام می کند.
۴-سخنرانی رجوی ساعت ۲:۳۰ دقیقه صبح پایان پذیرفت.
۵- در روزهای شنبه و یکشنبه به آماده سازی گذشت.اسرای ایرانی پیوسته به سازمان که قرار بود در عملیات شرکت کنند سازماندهی شدند .
طی یک نشست در روز شنبه ۱۳۶۷/۵/۱ فرمانده گردان ها،سرگروه ها و فرماندهان دسته در رابطه با آرایش ستون و مکانیزم عملیات توجیه شدند.
در روز یکشنبه۱۳۶۷/۵/۲ قرار شد کلیه قسمت ها حداکثر تا ساعت ۱۴ همه کارها را انجام داده و استراحت کنند.
۶-مادرها قرار شد در روز یکشنبه فرزندانشان را ببینند و خداحافظی کنند.
۷- طی همین دو روز افراد پایگاه بدیع به مرور آزاد شده و به قرارگاه اشرف رفته ودرسازمان تیپ ها قرار می گرفتند.
۸- در روز یکشنبه ۱۳۶۷/۵/۲ کلیه تیپ ها در قرارگاه اشرف مانور داشتند.
۹- البته تانک ها از چند روز قبل تحویل تیپ ها شده بود.(۱)
۱۰- حدود ۶۳۵ نفر از نیروهای سازمان را که از کشورهای دیگر پس از اعلام پذیرش قطعنامه به عراق فراخوان شده بودند در سازماندهی جدید تیپ ها قرار دادند.
به کارگیری این افراد چنان با تعجیل صورت گرفت که برخی از آنها فاقد لباس و پوتین نظامی بودند و بعضا با کفش های شخصی و معمولی خود در عملیات شرکت کردند.(۲)
۱۱- ستون ارتش سازمان منافقین متشکل از ۲۵ تیپ رزمی، راس ساعت ۶ صبح روز دوشنبه ۱۳۶۷/۵/۳ پس از اجرای مراسم صبحگاهی از قرارگاه خود در خاک عراق به حرکت در آمده و در ساعت ۱۶ از مرز خسروی عبور کرده و طبق پیش بینی،ستون ساعت۱۷ از قصر شیرین و ساعت ۱۸ از سرپل ذهاب عبور کردند.
۱۲- علی ربیعی معاون وقت وزیر اطلاعات در دوره عملیات مرصاد به نداشتن پاسخ روشنی توسط دستگاههای مسول به واکنش سازمان چنین اشاره می کند:
«دنبال پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام خمینی و تهاجم ارتش عراق در محورهای جنوب و غرب درمرداد۱۳۶۷،در محافل تصمیم گیری نظام، سوالی نه چندان غیر منتظره درباره پیامدهای فرعی رخداد تجاوز رخ نمود: سازمان مجاهدین چه واکنشی خواهد داشت؟ در آن لحظات بحرانی خیلی خوب به خاطر دارم که در زمان طرح سوال مذکور توسط نخست وزیر وقت، پاسخ روشنی که استوار بر داده های مشخص اطلاعاتی باشد، نه در وزارت اطلاعات و نه در سپاه و ارتش و سایر دستگاه های نظامی و امنیتی وجود نداشت.»(۳)
۱۳- آقای ری شهری وزیر اطلاعات می گوید:
«برای نخستین بار، در ساعات آخر روز دوشنبه سوم مرداد از سوی اداره کل اطلاعات کرمانشاه گزارش رسید که منافقین از مرز گذاشتهاند و به سوی اسلام آباد و کرمانشاه در حرکتاند. به دلیل وجود ستاد فعال و امکانات کارشناسی و جمع بندی سریع گزارشها در دفتر وزیر اطلاعات، و با توجه به شرایط جبههها و اخبار مربوط به وضعیت پایگاه شهید نوژه، موضوع تهاجم منافقین که برخورد با آن در حوزه وظایف وزارت اطلاعات قرار داشت بسیار جدی گرفته شد. موضوع سریعا به بیت حضرت امام و جناب آقای هاشمی رفسنجانی، که جانشینی فرمانده کل قوا را بر عهده داشتند و ظاهرا در جبهههای جنوب به سر میبرند مخابره شد. ایشان از طرق دیگری موضوع را بررسی نمودند و بر اساس سایر گزارشها نسبت به صحت خبر تردید کردند. من به گزارشی که از سوی ماموران اطلاعاتی به مرکز واصل شده بود، اطمینان داشتم؛»(۴)
البته سردار اسدالله ناصح جانشین وقت قرارگاه نجف در گفتگو با نشریه رمز عبور می گوید ساعت ۶ عصر متوجه شده ایم:
«پیش آقای هاشمی جلسه داشتیم.بعد از ظهر ساعت ۱۷:۳۰ به ما اطلاع دادند عراقی ها بدون هیچ مانعی تا این حد پیش رفته بودند؟..خبر رسید که عراقی ها به کرند رسیده اند.به کرند که رسیدند ، ساعت ۶بعد ازظهر اعلام شد اینها منافقین اند،چون پرچم منافقین مشخص بود.»(۵)
۱۴-کارشناس ارشد وزارت اطلاعات از غافلگیری دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در عملیات مرصاد (و به تعبیر سازمان فروغ جاویدان) می گوید:
«اعتراف میکنم که ما خط سازمان را میدانستیم اما از برنامهاش مطلع نبودیم و غافلگیر شدیم. ما برای فهمیدن این موضوع طراحیهایی کردیم و حتی در یکی از کشورها اطلاعات ذیقیمتی به دست آوردیم اما نتوانستیم جزئیات عملیات را متوجه شویم. در واقع وقتی کار از کار گذشت، موفق شدیم.»(۶)
ادامه👇👇👇
⚪️ ادامه از پست قبل:
۱۵- ناصر رضوی از کارشناسان وزارت اطلاعات نیز در این خصوص می گوید:
«ما می دانستیم سازمان در عملیات بعدی می خواهدبه تهران بیاید، اما نمی دانستیم این حرکت چه وقت و از کدام محور و به چه شیوه ای می خواهد انجام شود.از این ها اطلاعات نداشتیم...
به هر حال از نظر این که وزارت اطلاعات نمی دانست که سازمان در این تاریخ می خواهد حرکت و عملیات کند، درست است.چرا؟ چون خود رجوی چهل و هست ساعت قبل اعلام کرده بود.یک نشست در اشرف گذاشت و به همه اعلام کرد و از آن وقت نیروها کامل در قرنطینه بودند.چون ما نفوذی داشتیم، اما نفوذی چگونه می تواند این اطلاعات را به شما انتقال دهد؟ از چه طریقی؟ با چه بی سیمی؟ یعنی هیچ وسیله ی ارتباطی بین نیرویی که داخل یک پادگان است با بیرون وجود ندارد.
سازمان هم داخل قرنطینه بود. از من بپرسید، می گویم طبیعی است که اطلاعات نداشته باشیم، اما به محض اینکه حرکت شان شروع شد،خودشان اعلام کردند.باز هم نیازی نبود وزارت اطلاعات اعلام کند.چون از رادیو داشت اعلام می کرد مردم ما داریم به تهران می آییم.»(۷)
۱۶- نکته پایانی:اداره کل التقاط، اداره کل اطلاعات کرمانشاه، دستگاه اطلاعاتی لشکرها و...منابع و مخبرین زیادی در مرز داشته اند.در مرز هم دیده بان و شنود بی سیم داشته اند.رادیو منافقین هم که مستقیم مارش حمله میزد.شاهد تحرکات و جابجایی نیرو در عراق و اروپا بوده ایم.
درون سازمان و عراق اروپا هم منابع و مخبر داشته اند.
ولی در عمق صدوپنجاه کیلومتری خاک مان تازه می فهمیم بامنافقین روبرو هستیم.
چرا نظام اطلاعاتی ما با وجوداین همه شواهد غافلگیر شد ؟
(۱)- بند ۱ تا۹ برگرفته از کتاب سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام،جلد سوم،چاپ دوم،پاییز ۱۳۸۵،از صص۳۳۶-۳۰۳.
(۲)-ناصرشعبانی،بن بست دراستراتژی،شکست درتاکتیک،انتشارات دانشگاه جامع امام حسین ،چاپ دوم ۱۳۹۶،ص ۳۵۵.
(۳)-رمزعبور،سال سوم،شماره۲۱،تیرومرداد۱۳۹۵،ص۲۵۹
۴-
🌷 ۳۰ تیر ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار بی نشان، جاویدالاثر «اسماعیل قهرمانی»
او در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۰ در اردهای شهر سراب (گنبد کاووس) به دنیا آمد. فرمانده گردان انصارالرسول تیپ محمد رسول الله -ص) بود . سپس شهید ابراهیم همت، او را به عنوان جانشین خود در تیپ معرفی نمود.
در مرحله سوم عملیات رمضان در محور پاسگاه زید و روز ۳۰ تیر ۶۱ ، هنگامی با رمز، دستور عقب نشینی به گردان های تیپ ۲۷ داده می شود، بسیاری از نیروها در دشت باز و بدون عارضه روبروی پاسگاه زید پراکنده شدند. حاج همت به شدت نگران نیروها بود که مبادا تانک های دشمن آنها را قتل عام کند، از اینرو جانشین خود را برای جمع آوری و هدایت نیروهای پراکنده گردان ها اعزام می کند.
او سوار بر موتور سیکلت به سمت پاسگاه زید رفت ....همت در مقر فرماندهی منتظر او ماند ولی خبری از او نشد و هیچ کس هم نشانی از او نیافت.
دفاع مقدس
🌷 ۳۰ تیر ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار بی نشان، جاویدالاثر «اسماعیل قهرمانی» او در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۰ د
💠 خاطره فرمانده دلاور محمود مرادی
از عملیات بیت المقدس
🌴 عنایات امام زمان(عج) به رزمندگان اسلام
▪️«محمود مرادی»، معاون «گردان انصارالرسول (ص)» تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) در نبرد آزادسازی خرمشهر اظهار می دارد:
🎤 پیش از آغاز عملیات آزادی خرمشهر، گردان ما در دوراهی «شادگان»، بالاتر از «دارخوین» به سمت اهواز اردو زده بود. دقیقتر گفته باشم؛ این اردوگاه، کنار لوله مرکزی پمپاژ آب شیرین در امتداد شادگان قرار داشت. بیشتر شبها، من با فرمانده گردان؛ شهید اسماعیل قهرمانی، بعد از فراغت از کارهای روزمره، اگر رزم شبانه یا مانوری نداشتیم، میآمدیم کنار اتاقک موتور پمپ مینشستیم و گاهی هم در اطراف چادرهای جمعی بچههای گردان قدم میزدیم و در آن دل شب، درباره مسائل اعتقادی، صمیمانه با یکدیگر گفتگو و درددل میکردیم.
شب سوم اردیبهشت 1361، داشتیم به اتفاق هم از قرارگاه برادران ارتش {تیپ 2 لشکر 21 حمزه (ع)} برمیگشتیم که نزدیکی چادرهای گردان، در همان حال که سرگرم گفتوگو بودیم، نگهبان چادرها که از برادران بسیجی و نوجوانی حدوداً هفده ساله بود، آمد پیش ما دو نفر و گفت: راستش را بخواهید، قضیهای پیش آمده که قصد بازگو کردن آن را برای شما دارم و برای گفتن آن، احساس تکلیف میکنم.
به او گفتیم: خب بفرمایید؛ ما گوش میدهیم.
او گفت: حقیقت این است که من خواب عجیبی دیدهام و میخواهم آن را برای شما بازگو کنم.
من نگاهی به شهید قهرمانی کردم و رو به آن برادر بسیجی گفتم: ما برای شنیدن سخنان شما، سراپا گوش هستیم.
او گفت: من در خواب دیدم که عملیات شده و گردان ما جزو گردانهای خطشکن بود. هنگام عملیات، آقایی نورانی را سوار بر یک اسب سفید دیدم. به الهام الهی دانستم حضرت صاحبالامر (عج) هستند. ایشان فرماندهی نیروهای ما را بر عهده داشتند. نیروهای گردان ما موقع پیشروی، در دو ستون حرکت میکردند و «آقا» سواره، در میان این دو ستون حرکت میکرد؛ شما برادر مرادی در سمت راست رکاب اسب و شما برادر قهرمانی، در سمت چپ رکاب اسب ایشان در حال پیشروی بودید.
مطلب مهمتری که میخواستم خدمت شما عرض کنم، این است که عملیات هر زمان قرار بود آغاز بشود، موعد آن ده روز جلوتر افتاده.
بنده پس از شنیدن این سخنان، از آن برادر بسیجی پرسیدم: حالا مگر شما از موعد شروع عملیات خبر دارید؟
او گفت: من یک بسیجیام، از تاریخ شروع حمله هم اطلاعی ندارم، اما :«حضرت (ع)» به من در خواب الهام کردند که زمان شروع عملیات، ده روز جلوتر خواهد افتاد.
بعد هم در خواب دیدم ما تا نزدیکیهای بصره جلو رفتهایم، آنجا ناگهان عدهای بعثی مسلح به شما دو نفر حمله و تیراندازی کردند و شما برادر قهرمانی شهید شدید و شما برادر مرادی مجروح شدید آنجا بود که من از خواب بیدار شدم.
سخنان آن برادر بسیجی به دل آدم مینشست و از ظاهر آن پیدا بود که نباید غل و غشی در کار باشد، منتها به دلیل دسیسههایی که در آن زمان بعضاً توسط عناصر «انجمن حجتیه»، با هدف سوءاستفاده از احساسات پاک بچه رزمندهها و لوث کردن بحث امدادهای معنوی معصومین (ع) به نیروها در جبهه انجام میگرفت، خب ابتدا صحبتهای آن بنده خدا، به سادگی برای ما قابل پذیرش نبود... طرح چنین مسألهای از جانب آن برادر بسیجی، در نظر ما مشکوک جلوه میکرد. با این حال، بنده و شهید قهرمانی دیدیم اگر حتی بنا را بر دسیسهچینی هم بگذاریم، صحبتهای او دست کم از این حیث، بیانگر دسیسه و فریب نیست.
از حیث موقعیت کلی، خواب او درست به جهتی اشاره داشت که ما بنا بر طرح کلی عملیاتی «کربلا – 3»، قصد کار در آنجا را داشتیم؛ یعنی رسیدن به مرز شلمچه ـ بصره، برای آزادسازی قطعی خرمشهر. دستور عملیاتی صادره از طرف «قرارگاه مرکزی کربلا» هم، حد جنوب غربی منطقه تعیین شده برای عملیات را در مرز بینالمللی شلمچه، واقع در بیابانهای مرزی شرق بصره تعیین کرده بود.
روی همین اصل، با خومان گفتیم اگر این رؤیا ساختگی هم باشد، از حیث موقعیت، درست ساخته و پرداخته شده است.
در هر صورت، از آن نوجوان بسیجی، به خاطر اعتمادی که به ما نشان داد، تشکر کردیم و او از پیش ما رفت. بنده هم با شهید قهرمانی در آن دل شب، به قدم زدن در محوطه اردوگاه گردان انصار ادامه دادیم و به رغم آن که صحت آن رؤیا برایمان مشکوک به نظر میرسید، افکار و صحبتهایمان بیاختیار، مدام به حال و هوای عارفانه این قضیه معطوف شده بود.
از آن شب عجیب، سه چهار روزی گذشت. شب هشتم اردیبهشت، به دستور «حاج احمد متوسلیان»، همه فرماندهان و معاونین گردانهای تیپ 27 محمّد رسولالله (ص) را برای شرکت در یک جلسه اضطراری، به قرارگاه تاکتیکی تیپ در «دارخوین» احضار کردند. بنده هم در معیت شهید قهرمانی به آنجا رفتیم. همه حضار، کنجکاو بودند که بدانند علت تشکیل این جلسه چیست؟