eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر یا لیتنا کنا معک لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تصاویری از حضور رزمندگان یزدی در عملیات والفجر 4 منطقه مریوان کردستان سال 1362
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 نشان دادن ارادت پیرمرد رزمنده بسیجی به آیت الله خامنه ای 🌴 دوران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼نماهنگ: سرزمین نینوا 🌷سرزمین نینوا، یادش بخیر 🌿کربلای جبهه‌ها، یادش به خیر 🌷با نوای کاروان، بار بندیم از جهان 🌿این قافله، عزم کربُ بلا دارد 🌷دیدار جانان، سخت و بلا دارد 🌿الحق عجب حالی این جبهه‌ها دارد 🌷منتظریم کی شب حمله فرا می‌رسد 🌿امر ز فرماندهی کل قوا می‌رسد 🌷مرا اسب سفیدی بود روزی 🌿شهادت را امیدی بود، روزی 🌷اگر آه تو، از جنس نیاز است 🌿در باغ شهادت، باز باز است باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء🇮🇷 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
مراد اهل گیلانغرب پس از 40 سال از گذشت این حماسه: نه در کتابهای درسی، کنار "پطروس" و "دهقان فداکار" نام و یادی از او پیدا می کنید نه تا امروز برایش کنگره و پاسداشت گرفته و با فتوشاپ درجه روی شانه هایش چسبانده اند نه این بنیاد و آن سازمان و مجلس انقلابی، حقوق مادام العمر برایش تعیین کرده نه تا امروز نماینده ارزشی و انقلابی مجلس شده و نه هوس کرده و احساس تکلیف کرده که برای دفاع از خاک وطنش، کاندید ریاست جمهوری شود! دی ماه 1360 در منطقه گیلانغرب، جبهۀ آوزین، سمت راست ارتفاع چُغالوند، عملیات "مَطلَعُ الفجر" برای آزادسازی بخش هایی از خاک ایران اسلامی از اشغال متجاوزین بعثی، انجام شد. تپه ای را که بچه های کرج آزاد کردند، به تپه کرجیها معروف شد. مقابل آن، تپه ای بود که نیروهای عراقی 3 شبانه روز آن را محاصره کرده و حمله می کردند تا آن را مجددا اشغال کنند. اگر آن تپه را می گرفتند، می توانستند چغالوند را دور بزنند و فتوحات عملیات و حاصل خون شهدا را پایمال کنند. 3 شبانه روز، گردان های عراقی، کاملا آن جا را محاصره کرده بودند ولی نیروهای ایرانی چنان مقاومتی از خود نشان دادند که عراقی ها را دیوانه کردند. پس از 3 روز، بچه های اطلاعات عملیات به آنجا رفتند تا بتوانند راهی برای کمک به نیروها پیدا کنند. وقتی توانستند به بالای تپه برسند، صحنه ای دیدند که همه را شوکه کرد. پیکر شهدا داخل سنگرها افتاده بود. فقط یک جوان 20-30 ساله میان سنگرها می دوید و می جنگید. "مراد" از جوانان عشایر گیلانغرب، یکّه و تنها 3 شبانه روز مقابل عراقی ها ایستادگی کرده بود. درحالی که همه نیروها شهید شده بودند، مراد به جای اینکه کم بیاورد، زانوی غم در بغل بگیرد، از نیامدن نیروی کمکی غُر و نِق بزند، جا بزند، خسته شود و ... تیربار و آر.پی.جی شهدا داخل سنگرها به طرف دشمن کار گذاشته بود و یک تنه 3 شبانه روز بین سنگرها می دوید و با کماندوهای تا دندان مسلح عراقی جنگیده و خاک وطنش را از نگاه بدخواهان و اشغالگران حفظ کرده بود. وقتی بچه ها از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده، فقط خندید و گفت: - وقتی همه بچه ها شهید شدند، من دیدم الان است که عراقیها مرا اسیر کنند. یک آن خواستم بروم عقب پیش نیروهای خودی، ولی دیدم اگر بروم عقب دشمن این جا را اشغال می کند و منطقه را دور می زند و تپه های دیگر را هم می گیرد. با توکل به خدا و مدد شهدا، بسم الله گفتم و در همان سنگر شهدا با اسلحه آنها جلوی دشمن را سدّ کردم. تا امروز: نه به مراد مدال شجاعت دادند. نه برایش کنگره و تجلیل و ... گرفتند. مراد، بعدها در همان شهر خودش گیلانغرب زندگی کرد و به شغل کارگری ساختمان مشغول شد تا نان حلال برای خانواده اش فراهم کند. مراد، کارت جانبازی و سابقه جبهه و کارت عبور از خط ویژه و کارت بازرگانی و حقوق ویژه و کارت سبز و ... هم ندارد. شاید که همشهریانش بخصوص نسل امروز، یادشان نیاید چه کسی شهرشان را از اشغال دشمن نجات داد. و این بود و هست الگوی هر رزمنده و انقلابی امروز؛ مُراد اهل گیلانغرب 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال
هدایت شده از دفاع مقدس
👈کانال "دفاع‌ مقدس" @DefaeMoqaddas ─ ایتا: 🆔 https://eitaa.com/DefaeMoqaddas ─ تلگرام: 🆔 https://telegram.me/Defa_Moqaddas
😁😂 🌿... آتیش توپخانه عراق در منطقه بی سابقه بود و به حدی زیاد شده که در عقبه منطقه همہ اتوبوس🚌ها سرو تہ ڪردند و داشتند بہ سرعت منطقہ رو ترڪ مےڪردنند ، من و فریبرز هم با یه ماشین بودیم و همین که این صحنه را دیدیم😂 دور زده و پشت سر بقیه خودروها قرارگرفتیم😄 آتیش🔥هر لحظہ سنگین تر مےشد.😖 🌿... راننده اول وقتی دژبانے😎 رسید در حالے ڪہ جلوی او را گرفتہ بود🚫و طناب⛓را در دست داشت گفت:🗣« اخوی ڪجا❓ گفت : « شهید دارم😔» دژبان راه رو باز ڪرد و رو بہ دومـ2️⃣ـے گفت:🗣 «شما ڪجا برادر» او هم بلافاصلہ گفت « مجروح دارم🤕💉» و دوباره دژبان راھ🛣رو باز ڪرد✅ و سرانجام رو بہ سومـ3️⃣ـے ڪہ ما بودیم و فوق العاده هم دست پاچہ ڪرده بودیم گفت: « شما دیگہ ڪجا😑😐» و فریبرز ڪہ دیگہ نمےدونست تو اون موقعیت چے بگہ🎩😣 و فقط براے اینڪہ چیزے گفتہ باشہ👈 با عجلہ گفت : مفقود الاثر دارم!😄 واین جمله تاریخی فریبرز برای خودش و دیگران سالها موجب خنده و شادی دیگران شده بود😝😁😳
فاطمیه نهایی 2.mp3
1.89M
🎙 پادکست | روضه‌ حضرت زهرا توسط سپهبد سلیمانی در جبهه در شب عملیات ➕ بیانات رهبر انقلاب درباره امداد رزمندگان از حضرت زهرا در جبهه
حاجی‌ می‌گفت: اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام ، رفتار و اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند
حاج قاسم عزیز❤️: نکته‌ای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوست داشتنی‌اند و در طول ۸ سال دفاع مقدس بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آن‌ها هستم… … شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را ياد کرديد آنها شما را نزد سیدالشهدا(ع) یاد می كنند.... شادی روح شهدا،امام شهدا و حاج قاسم عزیز صلوات⁦❤️⁩
۲۴ تیر سالروز اجرای «عملیات قادر»؛ 💢تنبیه دشمن بعثی در مناطق شمال غربی کشور/ عملیاتی که جبهه‌های جنگ را از رکود خارج کرد 🔸عملیات قادر نهمین عملیات مستقل ارتش بود که در تاریخ ۲۴ تیر ماه سال ۱۳۶۴ در مناطق شمال غربی کشور اجرا شد و بعد از این عملیات بود که جبهه‌های جنگ از رکود خارج شد. 📷👆تصویر ارتفاعات کلاشین _منطقه عملياتى قادر عملیات قادر در ۲۴ تیر ماه سال ۱۳۶۴ با رمز یا صاحب الزمان (عج) در منطقه عمومى كلاشين شهرستان اشنويه به فرماندهى شهيد على صياد شيرازى در سه مرحله آغاز شد که حدود دو ماه به طول انجامید. شهيد حسن آبشناسان فرمانده لشکر 23 نیروهای مخصوص تکاور (لشکر نوهد) طى عملیات قادر و در ارتفاعات كلاشين از قفس تن بال گشود و به شهادت نائل آمد ⚪️منطقه مذكور با توجه به موقعیت خاص از جمله وجود ارتفاعات صعب العبور و تردد پراکنده گروهک های ضدانقلاب تاکنون فاقد یادمان شهدا است شهید کاوه فرمانده افسانه ای و سلحشور سپاه پاسداران در این عملیات حماسه های جاودانه ایی از خود و رزمندگان لشکر تحت امرش بر روی قله ها و ارتفاعات کلاشین بر جای گذاشت و در فتح ارتفاعات و پاکسازی قله های مذکور نقش برجسته ایی را ایفا نمود و توانست جای خالی شهید آبشناسان را بخوبی پر کند
چهار شهید والامقام و چهار فرمانده موثر تاریخ دفاع مقدس در کردستان از سپاه و ارتش در این عکس دیده میشوند که مربوط به عملیات فتح الفتوح پاکسازی جاده پیرانشهر به سردشت است. فرمانده و نخبه عملیاتی دفاع مقدس و فرمانده عملیاتهای مهم کردستان و آذربایجان غربی در حال بررسی نقشه که در حال صحبت با شهید محمد بروجردی مسیح کردستان و فرمانده حکیم قرارگاه حمزه سید الشهدا ع است و شهید علی قمی جانشین شهید کاوه در کنار او نشسته و بهمراه شهید حسن آبشناسان فرمانده دلاور لشکر تکاوری نوهد ارتش هر دو مشغول نظاره و استماع سخن و شورا شهیدان محمود کاوه و محمد بروجردی هستند. قلب اژدهای ضد انقلاب در سقز میطپید که شهید کاوه آن را از کار انداخت و دو سر این اژدها را در عملیاتهای بانه سردشت و پیرانشهر به سردشت قطع نمود.
💠 حسن آبشباسان،امیر سرفراز وفرمانده ارتش در قرارگاه حمزه سیدالشهداء و فرمانده لشکر۲۳ نیروهای ویژه هوابرد 🌷در عملیات قادر - منطقه سرسول کلاشین عراق بشهادت رسید
صادق_آهنگران_شب_است_و_سکوت_است_و.wma
964.8K
📢 صوت | حاج 🍀 شب است و سکوت است و ماه است و من 🌸 فغان و غم و اشک و آه است و من 🌼 شب و خلوت و بُغضِ نشکُفته‌ام 🌿 شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام @DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
👈کانال "دفاع‌ مقدس" @DefaeMoqaddas ─ ایتا: 🆔 https://eitaa.com/DefaeMoqaddas ─ تلگرام: 🆔 https://telegram.me/Defa_Moqaddas
🚨 فرزندانی چون پدر 🔘 سردار سرلشگر سید یحیی صفوی: 💠 مقام معظم رهبری از تبار بسیجیان است . معظم له نیز اینگونه اند. آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری را به حضور در فراخواندند ، فرزندان ایشان نیز از این قاعده مستثنی نبودند و به می رفتند. در در خط مقدم ، من شاهد حضور فرزند عزیز ایشان ، در کنار بسیجیان عارف بودم. در طول هشت سال دفاع مقدس بارها ایشان را در لشکر های سید الشهدا و محمد رسول الله دیده ام که این حضور شجاعانه فرزندان آقا در جبهه ، نشان از مقام معظم رهبری و توجه ایشان به دارد. 📚 پرتوی از خورشید ، ص ۱۲۹
🌷سروان ساقدوشی، سروان بهروزی، سرهنگ شهیدی، ملازم بابک (منطقه عملیات قادر)
می‌ستایمت که شانه‌های شکوهمندت، آبروی کوهستان‌هاست... و اردیبهشت نگاهت، در چشمان هیچ بهاری نمی‌گنجد... منطقه اشنویه ، سال ۱۳۶۵ ، عملیات قادر ،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی در جمع فرماندهان گردان ها و مسئولین واحدها و ارکان _ویژه_شهدا، پس از عملیات قادر در عراق که به دعوت شهید به کمک ارتش رفتند. وقتی که انتقاداتی به نقاط ضعف در عملیات میکنند و خود و دیگر مسئولان لشکر را مورد نقد قرار میدهند. یک:بحث بهداری دو:مکالمه رمز و کشف پشت سه:مسئله تشنگی رزمندگان چهار:تدارکات و مهمات لشکر @DefaeMoqaddas
💠 تبادل 👇👇👇
هدایت شده از پایداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۳۳روزه_در۴دقیقه... 🔻بلایی که حزب الله لبنان سر رژیم صهیونیستی آورد... اتفاقاتی نادر، عجیب و جالب در تاریخ جنگ های نظامی به لحاظ تناسب و سطح نظامی دو طرف درگیری... 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
هدایت شده از پایداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : آن کسی که در جنگ ۳۳ روزه همزمان با پیغام دبیرکل عزیز حزب الله، ناوچه‌ اسرائیل را منهدم کرد عماد مغنیه بود 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
هدایت شده از پایداری
💠 به کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی" بپیوندید 👇👇👇 ─ کانال ایتا: 🆔 https://eitaa.com/shahid_qasem_soleimani ─ کانال تلگرام: 🆔 https://t.me/qasem_soleimani_media
💠 «عزت قیصری» امدادگر داوطلب در مریوان از شهادت یکی از رزمندگان عملیات والفجر ۴ 🔹 «قرارگاه و بیمارستان کولان در روستای کولان بود. آنجا مرکز فرماندهی عملیات والفجر ۴ بود که کارکرد بیمارستانی هم داشت. یکی از مجروحان این عملیات بسیار بدحال بود. رفتم کنارش، سر و پیشانی و چشمانش را با چفیه مشکی بسته بودند. چفیه را باز کردم. چفیه آغشته به خاک و خون و سنگین شده بود. دور دوم نیز چنین بود. دست‌هایم خونی شد. دور آخر را باز کردم. قسمتی از مغز و دو تا چشم او که لای چفیه بود، روی مقنعه‌ام افتاد. گوشه‌ی مقنعه‌ام را گرفتم تا روی زمین نیافتد. از دیدن این صحنه بسیار ناراحت شدم. به چهره‌اش نگاه کردم، قسمت سر از ناحیه چشم و پیشانی در اثر تکه‌ ترکش از بین رفته و نیمی از کاسه‌ سرش را برده بود. به داخل نیمه‌ باقیمانده کاسه سرش نگاه کردم، خالی و تمیز بود. مغزش به‌طور کامل از کاسه درآمده و داخل چفیه ریخته بود. انگار مغزی وجود نداشته است. با دیدن این صحنه تکان شدیدی خوردم و عجیب ترسیدم. بسیار وحشت کردم. گویی تمام آسمان روی سرم خراب شد. ساختمان دور سرم می‌چرخید. چشمانم سیاهی می‌رفت. سرم گیج رفت و روی زمین افتادم. لحظه‌ای که افتادم، مغز و چشمی که گوشه‌ی مقنعه‌ام نگه داشته بودم، روی زمین ریخت. بعد از چند لحظه به خودم آمدم، به هر زحمتی بود به اعصابم مسلط شدم. روحیه‌ام را با یاد خدا حفظ کردم و در آن لحظه‌ها فقط وظیفه‌ام صبر و تحمل بود. بلند شدم، دیدم دو تا چشم و مغز روی زمین ریخته است. آن‌ها را جمع کردم و بعد داخل نیمه‌ باقیمانده‌ کاسه سرش ریختم. در هنگام جمع کردن مغز، نیمی از مغز روی زمین ماند و نیم دیگرش در میان دستم باقی ماند. واقعا تماشای این صحنه‌ها و انسانی که بین مرز مرگ و زندگی زجر می‌کشید، بسیار دردناک بود. صدای خرخر گلویش را می‌شنیدم. دست به دامن دکتر شدم: «تو را به خدا کاری کنید.» دکتر گفت: «زحمت کشیدن برای سری که مغز ندارد، بی‌فایده است.» دستم را روی بدن او گذاشتم و احساس کردم بدنش سرد شده. او به شهادت رسید.»