دفاع مقدس
#فایل_PDF کتاب «از ری تا شام» تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت سردار احمد غلامی ✅جانشین تیپ ۱۰ سیدالشهد
عملیات کربلای پنج - زمستان 1365
🕹 حضور در جبهه های جنگ و تهیه مهمات برای رزمندگان
🔸محمدجواد حشمتی که از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی با حجت الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان آشنا شد، در بخشی از خاطرات خود که در یادنامه "روحانی مجاهد" به چاپ رسیده است می گوید: «من با مرحوم حاج آقا حسینیان از وقتی آمدند سیستان و بلوچستان آشنا شدم.» او خاطره همراهی با مرحوم حسینیان در جبهه های جنگ را اینطور روایت می کند: «یکبار ما به اتفاق به جبهه رفتیم. یک تیم در معیت ایشان به جبهه رفتیم. هم مهماتی را که از قاچاقچی ها کشف و انبار کرده بودند و هم مهماتی را که مورد نیاز بود و هم سایر ملزوماتی را که باید برای جبهه فرستاده می شد، طبق رای و حکم قانونی که صادر شده بود از انبارها گردآوری کردیم و بردیم.
ترکش توپ خورده بود
به گلوی
حاج حسین و رانندهاش
خونریزیش شدید بود
نمیذاشت زخمش رو ببندم
میگفت:
اول اون (رانندهاش رو میگفت)
شنیدم
حاج حسین زیر لب میگفت:
اون زن و بچه داره
امانته دست من
کم کم چشماش
داشت بسته میشد
بیهوش شد ...
شبیه شهدا رفتار کنیم..
#نعم_الرفیق_ما
#شهید_حاج_حسین_خرازی
دفاع مقدس
روایت سردار سلیمانی از قرآن خواندن پیکر شهید در قبر 💠سردار حاج قاسم سلیمانی در صحبتی اشاره کرده بود
بعد از دید و بازدید دوستانش فهمیدم عید آن سال هم به رسم سال پیش به کارکنان سپاه یک سکه تمام بهار آزادی عیدی دادهاند، پرسیدم: مهدی امسال عیدی سکه دادند؟ گفت: آره، گفتم: خانمها میگویند دو سه سالی هست که سکه عیدی میدهند، جواب داد: آره، پرسیدم: پس کو؟ گفت: دادم برای جبهههای جنگ، گفتم: حداقل به ما هم نشون می دادی، ما هم قیافهی سکه را ببینیم، بعد به جبهه اهدا میکردی، جواب داد: نه خانم جان! برق سکهی دنیا فريبت میده، ممکنه دست و دلت بلرزه، نتونی دل بکنی، نبینی بهتره.
🌷شهید عبدالمهدی مغفوری🌷
دفاع مقدس
بعد از دید و بازدید دوستانش فهمیدم عید آن سال هم به رسم سال پیش به کارکنان سپاه یک سکه تمام بهار آزا
*شهیدی که مقام معظم رهبـــری مزارش را پنج مرتبه زیارت کــردند.😢😢*
🌼شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد.👌
🌼شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد.👌😞😞
🌼شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود.👌
🌼شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد.👌
🌼شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند.
شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. 👌
🌼شهیدی که روی قالیهای خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالیها مرا از یاد محرومان غافل می کند.😞
🌼شهیدی که در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت.😞
🌼 شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم.😔😢
🌼شهیدی که عارف حوزه علمیه، او را استاد خود می دانست.😞
*شهید عبدالمهدی مغفوری*
*واقع در گلزار شهدای کرمان* 🍃. 🌹🦋🌹 *اللهم عجل لولیک الفرج*
دفاع مقدس
*شهیدی که مقام معظم رهبـــری مزارش را پنج مرتبه زیارت کــردند.😢😢* 🌼شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و
دو تصویر زیبا از شهیدان
عبدالمهدی مغفوری وحاج قاسم سلیمانی که هر دو لبریز از بوسه ی محبت
آمیز مادرشده اند...
راستی، چقدر قیمت دارد
این بوسه ی مادری؟
قیمت آن رافقط فرشتگان
خدا می دانند و بس...
آن دم که بر سجده ی
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدتان،
پیشانی بر خاک نهادید
و به برات شاکر بودنتان،
به صدق و ثبات،
در سایه پرچم سرخ حسین علیه السلام،
شفاعتش روزی تان شد،
در يَوْمَ الْوُرُود،
ما را نیز به عنایتش،
وساطت کنید.
.
#دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنگ می آمد
تا مردانِ مرد را بیازماید...
1_105772732(1).mp3
3.05M
🎶 با چشمان بسته بشنوید
جنگ می آمد ...
تا مردان ِ مرد را بیازماید
🎤 شهید آوینی
#ویژه_هفته_دفاع_مقدس
@DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی: وقتی در جبهه میپیچید که شهید میرحسینی آمده، والله قسم انگار یک لشکر میآمد
🔹شهید میرحسینی بزرگ لشکر ثارالله بود و تاثیر زیادی در جبهه داشت.
🔹جای خالی او را همیشه در ماموریتها حس میکنم.
دفاع مقدس
*شهیدی که مقام معظم رهبـــری مزارش را پنج مرتبه زیارت کــردند.😢😢* 🌼شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و
می گفت نمی توانم بی وضو باشم..
حتی پیش از خوردن غذا وضو می گرفت..
آسایش را ، با خدا بودن می دانست ..
شهید عبدالمهدی مغفوری🌷
جانشین ستاد لشکر ۴۱ ثارالله
حمید حق شناس، حمید حق نشناس!
آن روزها که آدم بودم
آن روزها که نانم حلال بود
آن روزها که خیلی از گناه دور بودم
آن روزها که خیلی به خدا نزدیک بودم
آن روزها که خدا را فراموش نکرده بودم
آن روزها که خودم را فراموش کرده بودم
آن روزها که این قدر دنیاپرست نشده بودم
آن روزها که حق الناس را رعایت می کردم
آن روزها که خودم را در برابر دنیا نباخته بودم
آن روزها که ...
آن روزها که جبهه می رفتم
آن روزها که با خوبان همرزم بودم
آن روزها که با شهیدان همسنگر بودم
آن روزها که خدایی تر و پاکتر از امروز بودم
شاید که اندکی مثل حمید بودم!
نه! خودم نه!
جانباز صبور و مقاوم، دلیرمرد بزرگ
"حمید حق شناس"
که با من "حمید حق نشناس" زمین تا آسمان فاصله دارد!
جانباز بزرگمرد آقا حمید حق شناس، بیش از ۳۵ سال قطع نخاع از گردن شده و همین جوری زندگی می کند و پابه رکاب نماز جماعت و مراسم مسجد لیله القدر تهران نو است.
تا امروز یک بار هم ندیدم و نشنیدم حتی یکهزارم من، غر و نق بزند و از انقلاب و نظام و مسئولینو مردم توقع داشته باشد!
حمید داودآبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 *مداحی زیبای حاج حسین سازور در بیان اوصاف پادگان دوکوهه و خاطرات رزمندگان و شهداء*
🌹هفته دفاع مقدس گرامی باد🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 قافله ای رسیده است ؛ رنج سفر کشیده است
🚩 فروردین ۱۳۶۵ اعزام یک گروهان از گردان مالک به خط پدافندی منطقه فاو
🚩 در هفته دفاع مقدس یاد همه شهداء خصوصا شهدای گردان مالک اشتر را گرامی می داریم
🔹شهید جواد صراف
🔹شهید فیروز اسماعیلی
🔹شهید حیدر اسدی
🔹شهید احمد کریم زاده
🔹شهید یوسف قوجالو
🔹مرحوم جانباز محمد مومنی
🔹مرحوم جانباز حاج رضا جزینی
🔹مرحوم جانباز حاج علیرضا ارشدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_جبهه 😂
🎤 مصاحبه جالب رزمنده بسیجی شهید "احسان محبوبی"
او تو جبهه با لهجه کاشانی با گفتن طنزهای شیرین و بامزه به بچه های رزمنده روحیه می داد🌿
دوران #دفاع_مقدس
پ.ن: منظور او از اشاره به "خوردن قهوه" : در قدیم در مراسم عزای فرد متوفی، بین عزاداران ظرفی حاوی پودر قهوه همزده با شکر آورده و هر
یک از عزاداران قاشقی از آن را میل می کردند
@DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
شهید ابراهیم هادی
#قطعهی_۴۴
🌷يک ماه از مفقود شدن ابراهيم میگذشت. بچه هايی كه با ابراهيم رفيق بودند، هيچكدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع میشديم، از ابراهيم میگفتيم و اشك میريختيم. برای ديدن یكی از بچه ها به بيمارستان رفتيم، رضا گودينی هم آنجا بود. وقتی رضا را ديدم انگار كه داغش تازه شده باشد بلند، بلند گريه كرد. بعد گفت: بچه ها، دنيا بدون ابراهيم برای من جای زندگی نيست. مطمئن باشيد من در اولين عمليات شهيد میشوم.
🌷يکی دیگر از بچه ها گفت: ما نفهميديم ابراهيم كی بود. بنده خالص خدا بود كه مدتی بين ما بود و مدتی با او زندگی كرديم تا بفهميم معنی بندهی خالص خدا بودن چيست. يکی ديگر گفت: ابراهيم به تمام معنا يک پهلوان بود و يک عارف پهلوان. مدتی که از شهادت ابراهيم گذشت. هرچه مادر از ما پرسيد: چرا ابراهيم به مرخصی نمیآید؟ با بهانههای مختلف بحث را عوض میكرديم و میگفتيم: الآن عمليات است، فعلاً نمیتواند بياید تهران. خلاصه هر روز چيزی میگفتيم.
🌷مدتی گذشت تا اينكه یک بار ديدم مادرم در داخل اتاق و روبروي عكس ابراهيم نشسته است و اشك میريزد. جلو رفتم و از او پرسیدم: مادر چی شده؟ گفت: «من بوی ابراهيم را حس میکنم. ابراهيم الآن توی اين اتاق است، همينجا. وقتی گريه اش كمتر شد، گفت: من مطمئن هستم ابراهيم شهيد شده است. مادر ادامه داد: ابراهيم دفعه آخر خيلی با دفعات ديگر فرق كرده بود، هر چه به او گفتم: بيا برویم برایت خواستگاری، میگفت: نه مادر، من مطمئنم كه برنمیگردم. نمیخواهم چشم گريانی در گوشه خانه منتظر من باشد.
🌷چند روز بعد كه مادر دوباره جلوی عكس ابراهيم ايستاده بود و گريه میکرد، مجبور شديم به دايی بگویيم به مادر حقيقت را بگوید. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شديد شد و در سی.سی.یو بيمارستان بستری گردید. سالهای بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا میبردم، بيشتر دوست داشت به قطعه ۴۴ برود و به ياد ابراهيم در کنار قبر شهدای گمنام بنشيند، هرچند گريه برای او بد بود، اما عقده دلش را در آنجا باز میكرد و حرف دلش را با شهدای گمنام میگفت.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر، شهید ابراهیم هادی
راوی: برادر شهید معزز
📚 کتاب "لحظه های آسمانی، کرامات شهیدان"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خاطرهای عجیب و شنیدنی از شهید مهدی باکری