eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید ستاری، فرمانده نیروی هوای ارتش - زمان جنگ
دفاع مقدس
شهید ستاری، فرمانده نیروی هوای ارتش - زمان جنگ
شهید ستاری در زمان بازدید از ستاد فرماندهی هوایی - 24 فروردین 1366
📷 👆 سه تیر موشک هاگ بر روی سکوی پرتاب 💠 زمان جنگ تحمیلی از این موشک ها برای حفاظت از سایت ها و مکان های حساس استفاده می شد
📷 👆 سه تیر موشک هاگ بر روی سکوی پرتاب 💠 زمان جنگ تحمیلی از این موشک ها برای حفاظت از سایت ها و مکان های حساس استفاده می شد
دفاع مقدس
📷 👆 سه تیر موشک هاگ بر روی سکوی پرتاب 💠 زمان جنگ تحمیلی از این موشک ها برای حفاظت از سایت ها و مکان
💠 خاطره علی اکبر کاشانی نیروی مخابرات سپاه کردستان ⏳ دوران جنگ تحمیلی ✍️ قبل از عملیات آزادسازی جاده بانه /سردشت جهت موقعیت یابی مناسب برای مرکز مخابرات، عملیات که اولا بتواند ارتباط قوی با شهرهای سقز /بانه / دیواندره/سنندج/ مریوان / هوانیروز/ در صورت حمله هوایی توسط جنگنده های عراقی یا مستقیم یا با انجام یک واسطه ارتباط برقرار کرد پایگاه یا دکل مخابراتی فتح آباد در بین جاده سقز / دیواندره انتخاب شد. پایگاه فتح آباد در محور یادشده در عمق ده کیلومتری و توسط نیروهای ژاندارمری و یک یگان موشک «هاگ» نیروی هوایی تامین میشد اهمیت دکل فتح آباد ارتباط بین استان های کردستان و آذر بایجان بزرگ را از طریق دکل بین المللی اسد آبادهمدان برقرار میکرد. پایگاه فوق متشکل ازسه تپه فرعی دور دکل و تپه اصلی بود و تقریبا حدود سیصد نیرو در آن مستقر بود که فرماندهی آن با سروان «گوش بر» از رزمندگان ژاندارمری کرمانشاه بود وبنده و دونفر از سپاه سقز و سنندج که مخابراتی بودیم حدود بیست روز جلوتر جهت نصب دکل بیسیم آزمایش ارتباط در این پایگاه حضور پیدا کردیم. ارتباط صمیمی برادران باهم بسیار خوب بود چند شب بعد در سنگر در حالت استراحت بودیم که سربازی آمد و گفت جناب سروان میگوید چرا تیراندازی میکنید گفتیم ما در حال استراحت هستیم برو بگو که به پایگاه حمله شده است ( چون نیرو های مستقر فقط ژ۳ داشتند) وفقط ما سه نفر کلاش داشتیم در گیری تا صبح ادامه داشت حتی چندین بازوکا بسوی دکل شلیک شد که خوشبختانه اصابت نکرد و اولین آزمایش دکل نصب شده همان شب با دیواندره وسقز تماس حاصل شد و صبح فردا از دیواندره وسقز نیرو اعزام و توسط تیز پروازان هوانیروز ضد انقلاب تعقیب وتلفاتی سنگینی به آنان وارد شد و توسط بالگرد ۲۱۴ سردار شهید محمود کاوه، سرهنگ مقدسی فرمانده ژاندارمری ناحیه کردستان /سرهنگ ستاری ف ژ سقز با مقداری مهمات به پایگاه آمدند که باعث دلگرمی رزمندگان شد در آن شب پایگاه یک شهید داد که سرباز بهداری شهید میرشکار از نیروهای اعزامی از آذربایجان بود و نام پایگاه ودکل بنام شهید میرشکاری تغییر نام یافت یاد و نامش گرامی باد در آن شب صدای رسا و واضح بیسیم نصب شده در سقز/ بانه/ سوته/ دیواندره /سنندج به شهادت مسئولین در آن شب سبب سرعت تصمیم گیری جهت اعزام نیرو شد مسئول پدافند هوایی هاگ نیروی هوایی استوار یکم ولی الله ولی زاده و ترک زبان بود
📌خبر شهادت فرمانده لشکر علی بن ابیطالب - مهدی زین الدین- در صفحه اول روزنامه جنهوری اسلامی ۲۹ آبان ۱۳۶۳؛
حدیث عاشقی معراج شهدای تهران آبان 1374 آن شب درسالن معراج شهدای تهران، وقتی باقی مانده پیکر شهید "مسعود تقی زاده" را روی زمین پهن کردند، همسرش گفت: - اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. که اجازه دادند. جلو که رفت، شروع کرد به گشتن میان استخوان ها. وقتی پرسیدند: - چیکار می کنی؟ گفت: می خوام از این خاک هایی که ازش باقی مونده، مقداری بردارم. گفتند: خب بردار، ولی دنبال چی می گردی؟ گفت: - می خوام از اون جایی که قلبش بوده، خاک بردارم. شهید "محسن تقی‌زاده" متولد: 1 آبان 1342 شهادت: بهمن 1361 عملیات والفجر مقدماتی در فکه بازگشت پیکر: 12 سال بعد، بهمن 1373 شب شهادت حضرت علی (ع) مزار: بهشت زهرا (س) قطعه‌ی 50 ردیف 47 شماره‌ی 19 شهید "مسعود تقی‌زاده" متولد 4 آبان 1337 شهادت 29 آبان 1362 عملیات والفجر 4 در کانی مانگا بازگشت پیکر: 12 سال بعد، آبان 1374 شب شهادت حضرت زهرا (س) مزار: بهشت زهرا (س) قطعه‌ی 50 ردیف 44
روزنامه کیهان 29 آبان 1359
⏳ دوران 💠 اولین ارتباط رادیو ماکس در شمال غرب کشور اوایل سال 63 ، اولین ارتباط رادیو ماکس سپاه در استان‌های کردستان و آذربایجان غربی، برقرار گردید. این ارتباط، بین سپاه سردشت و گردنه زَمزیران (بین سردشت و مهاباد) راه اندازی شد. یک دستگاه ماکس تک کاناله را در اتاق مخابرات سپاه سردشت نصب نمودیم و آنتن آن را هم به دکل مجاور اتاق بستیم. طرف دیگر ارتباط، در گردنه بلند و مرتفع زمزیران بود. دستگاه را در سنگری که ظاهراً متعلق به برادران ارتشی بود قرار داده و آنتن آن را نیز به لوله تاکتیکی بستیم. به این ترتیب FX سردشت به آنجا منتقل شد. دیدن تلفن در آن مکان برای افراد آنجا بسیار شگفت آور و غیر قابل باور بود. این موضوع حتی برای حسین باقری (مسؤول مخابرات قرارگاه حمزه) تازگی داشت! نصب ماکس در زمزیران، شروعی بود برای استفاده از رادیوماکس در کردستان و آذربایجان غربی. ابتدا برادران ماکس باختران به آنجا خدمات می‌دادند ولی بعداً تشکیلات ماکس قرارگاه حمزه شکل گرفت و برادر فروتن(اهل یزد)، زحمات زیادی در راه اندازی رادیوماکس حمزه متحمّل شد. (سلطانی-اهل اصفهان-نیز همکار او بود.)-زمانیکه امامقلی در مخوال ق حمزه بود
دفاع مقدس
⏳ دوران #جنگ_تحمیلی 💠 اولین ارتباط رادیو ماکس در شمال غرب کشور اوایل سال 63 ، اولین ارتباط رادیو م
💠 پیش از این (نصب ماکس در زمزیران مهاباد)، اولین ارتباط رادیو ماکس در غرب کشور، در محل پادگان شهدا باختران برقرار شد 👇👇👇 🔹 سایت خِضر زنده خضر زنده اولین سایت رادیو ماکس در غرب کشور بود که در سال 63 راه اندازی شد و ارتباط تلفن راه دور پادگان آموزشی شهدا (بین راه باختران-کامیاران) را برقرار می‌کرد. آن موقع محل استقرار ما (به عنوان نیروهای رادیوماکس در غرب) در پادگان الله اکبر اسلام آباد بود و برای تأمین ارتباط FX پادگان شهدا، عازم باختران شدیم. این پادگان در زیر کوه صخره‌ای خضر زنده واقع شده بود و چشمه آب گوارایی از لابلای سنگ‌ها و صخره‌های زیر ارتفاع جاری بود. دریاچه کوچکی در آن محوطه شکل گرفته و سطح آن را نیلوفرهای آبی زیبایی پوشانده بودند. مسؤول پادگان برادر بیات بود و درخواست انتقال خط تلفن به آنجا را داشتند. پادگان ویژۀ آموزش نظامی نیروهای جدید الورود سپاهی (و احتمالاً بسیج) بود. این پادگان از تلفن محروم بود و یا اگر توسط کاریر شرکت مخابرات، خطی به آنها داده شده بود، آن خط مرتباً قطع می‌شد. تیرک‌های چوبی خطوط کاریر، به طول ده‌ها کیلومتر به موازات جاده اصلی باختران- سنندج برپا شده بود. این جاده بسیار پُرتردد بود و پیوسته ساخت و ساز‌ها و حفاری‌هایی در کنار جاده انجام می‌گرفت، لذا هموار احتمال آسیب دیدن تیرک‌ها و سیم‌های کاریر و در نتیجه قطعی تلفن وجود داشت. ترمیم و تعمیر خطوط کاریر بسیار زمان بَر بود و لذا در صدد برآمدند که ارتباط ثابت و پایداری در آنجا برقرار گردد. بهترین و عملی‌ترین راه کار، استفاده از رادیو ماکس بود. با کار بر روی نقشه، رسم پروفایل و بررسی میدانی به این نتیجه رسیدیم که امکان برقراری ارتباط رادیو ماکس از محل سایت مایکرویو شرکت مخابرات باختران (نزدیک پارک شیرین) به آنجا وجود دارد. از توسعه مهندسی و معاونت بهره برداری شرکت مخابرات درخواست نمودیم که مجوز نصب رادیوماکس در سالن دستگاه مایکرویو و نیز نصب آنتن بر روی دکل آنجا را صادر نمایند و آنها نیز با درخواست سپاه موافقت نمودند و کار شروع شد. پایه‌ای برای نصب ماکس شش کاناله ساختیم و آن را به دیوار سالن دستگاه فیکس نمودیم. سپس دستگاه را روی آن قرار دادیم. برای تغذیه برق DC دستگاه نیز از پاور شرکت مخابرات استفاده کردیم. خطوط تلفن را نیز به صورت کابل رانجه از MDF آنها گرفته و بر روی ترمینال دستگاه خود بستیم. فیدر (کابل آنتن) را نیز از کانال عبور کابل‌ها به بیرون انتقال داده و پس از خواباندن بر روی لَدِر فلزی مخصوص فیدرها، به موازات پایه دکل به ارتفاع مورد نظر برده و در فواصل معین با بست‌های مخصوص به نبشی‌های دکل فیکس کردیم. پایه آنتن که قبلاً سفارش آن را به آهنگری داده و ساخته بودیم را نیز به پایه دکل بستیم. سپس آنتن مربوطه را روی پایه قرار داده و پس از تنظیم به سمت گرای سایت خضر زنده، محکم کردیم. دستگاه طرف مقابل را هم در کوه خضر زنده نصب نمودیم. برای این کار قبلاً به مسؤولین پادگان، سفارش ساخت اطاقی کوچک را در بالای ارتفاع داده بودیم. جاده‌ای در آنجا نبود و به ناچار مصالح ساختمانی (بلوک سیمانی، آجر، ماسه، سیمان در و پنجره ...) را با دست به بالا برده و اتاق دستگاه را ساخته بودند. در جوار آن اتاق نیز دکلی کوتاه برای نصیب آنتن بر روی آن برپا نمودند. ما هم برای انتقال تجهیزات و وسایل خود چاره‌ای نداشتیم جز آنکه با دست، همه آنها را به بالا انتقال دهیم. این اقلام شامل: رادیو ماکس شش کاناله، آنتن و پایه آنتن مربوطه، شارژر NEC ، دو عدد باتری استارتی (باتری مینی بوس)، وسایل نصب و ... بود. برق AC مورد نیاز نیز توسط کابل ضخیم و بلندی از برق پادگان (که به شبکه برق سراسری وصل بود) تأمین می‌شد. وسایل را به سختی به بالا بردیم. دستگاه را در اتاقک نصب کرده و باتری‌ها را هم در بیرون از اتاق قراردادیم. آنتن دستگاه را نیز بر روی دکل فیکس نمودیم. خطوط تلفن را هم از ماکس طرف مقابل (نصب شده در مایکرویو باختران) دریافت نمودیم و توسط کابل یا سیم جنگی به پایین فرستادیم. به این ترتیب در زمان جنگ، اولین دستگاه رادیو ماکس سپاه در غرب کشور راه اندازی شد و این آغاز سلسله فعالیت‌ها و مأموریت‌های برادران رادیو ماکس سپاه در استان‌ها و مناطق جنگی غرب کشور بود. https://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ کانال در ایتا https://t.me/Defa_Moqaddas ✅ کانال در تلگرام
💠 ⏳ 27 مهر تا 30 آبان ➖نقشه و قرارگاه عملیاتی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌸🍀آخرین حضور شهید همت در غرب کشور، او در عملیات بعدی (خیبر) و در جزیرۀ مجنون به شهادت رسید 🌴 دوران
دفاع مقدس
💠 #عملیات_والفجر_4 ⏳ 27 مهر تا 30 آبان #سال_62 ➖نقشه و قرارگاه عملیاتی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌸🍀آخرین ح
💠 ⏳ پاییز سال 1364 🔺 پس از آزادسازی خرمشهر، استراتژی تعقیب متجاوز در دستور کار قرار گرفت. عمده هدف نیز مورد تهدید قرار دادن بصره بود. عدم موفقیت عملیات‌های جبهه جنوب، موجب شد تا توجه طراحان نظامی به جبهه شمالی جلب ‌شود تا این وسیله "کرکوک" که برای عراق حیاتی بود، مورد تهدید قرار دهند. 🔹 برای نیل به این منظور، لازم بود یکی از دو استان اربیل و یا سلیمانیه پشت سر گذاشته‌ می‌شد. لذا عملیات والفجر 4 با هدف تصرف منطقه شیلر طراحی گردید زیرا به این ترتیب، فاصلۀ بین نیروهای خودی در دو محور بانه و مریوان کوتاه شده و زمینه‌ نبردهای بعدی (با هدف کرکوک) فراهم می‌گردید. علاوه بر آن مسیر تردد ضدانقلاب بسته می‌شد زیرا که عمدتاً از دشت شیلر تردد می‌کردند. 🔸 این عملیات از 27 مهر 62 آغاز شد و تا 30 آبان ادامه یافت و در طی نبردی نفس‌گیر با ارتش تا بُن مسلحِ صدام، منطقه وسیع دره شیلر (واقع در خاک عراق) به تصرف رزمندگان اسلام در آمد. ▪️ مناطق آزادشده (به مساحت حدود: 1000کیلومترمربع) شامل: شهر پنجوین، چندین روستا، ارتفاعات مارو، گرمک، خلوزه1و2، براله و سربراله، کنگرک، لری، سه‌درختی، تخم‌مرغی، پادگان گرمک، شهرک هرگنه، تپه شهدا، هفت‌توانان، کلو، شاخ ناشکینه، دشت شمال رود قزلچه، ارتفاعات پنجوین، یال شرقی ارتفاعات زله، ارتفاع1672 (شرق سنگ معدن)، شیخ‌گزنشین، بخش اعظمی از ارتفاع مهم کانی‌مانگا (شاخ تارجر و مناطق غرب کانی‌مانگا تا شرق چوارته) ⭕️ با انجام این عملیات، توانستیم بر13شهر و روستای عراق تسلط یابیم و از طرفی، شهر مریوان نیز از تسلط و دید و تیر دشمن خارج گردید. ➖ علاوه بر این، تلفات سنگینی به دشمن وارد آمد: ▫️سرنگون شدن سه فروند هواپیما و سه فروند هلی‌کوپتر ▪️انهدام 35 دستگاه تانک و نفربر و ده‌ها تجهیزات سنگین نظامی و به غنیمت درآوردن برخی از آنها ▫️کشته و زخمی شدن حدود 18000 نفر و به اسارت درآمدن 785 تن از نیروهای دشمن 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ قرارگاه اصلی فرماندهی در درّه تَفی (آن سوی دریاچۀ مریوان) واقع شده بود. هدایت و کنترل عملیات نیز بر عهده قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) بود و سرلشگر محمد باقری (نماینده قرارگاه خاتم‌الانبیاء-ص) نیز در هدایت عملیات نقش داشت. در این عملیات، علی رضائیان از فرماندهان مخلص قرارگاه ‌حمزه در ارتفاع لَری بر اثر برخورد با مین به شهادت رسید. او یکی از مبارزین اصفهان در زمان طاغوت بود. در این قرارگاه، مخابرات سپاه برای اولین بار در غرب کشور، دستگاه فاکس نصب نمود.
💠 تبادل 👇👇👇
هدایت شده از یاد ایام
📄 تیتر روزنامه شرق - ٣٠ آبان ١٣٨٣ 💠 ایران تعلیق غنی سازی را پذیرفت ‼️ 🔴 حسن روحانی زیرآب صنعت هسته ای را زد؛ یک آبی هم روش💦🤔 ⏳ دهه هشتاد - ، مسئول تیم هسته ای ایران در مذاکرات سعدآباد با طرف های اروپایی 📛 شعار اصلاح طلبان 👈 گام به گام تا نابودی ایران 🔥 https://eitaa.com/yade_ayyam ✅ کانال
هدایت شده از یاد ایام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥توهین های بی‌شرمانه اروپایی ها به تیم حسن روحانی در دوره اصلاحات/حقوقدان‌ها آن زمان هم با"واژه تعلیق"فریب خوردند! 🔸درجریان مذاکرات سعدآباد در مهرسال82، وقتی بر سر محدوده تعلیق فعالیت های هسته‌ای ایران اختلاف پیش می‌آید حسن روحانی به مدیرکل آژانس انرژی اتمی رجوع میکند. 🔸روحانی درصفحه 166 کتاب خاطراتش می‌نویسد:«به البرادعی گفتم "شما یک حقوقدان هستید من هم یک حقوقدانم." آیا از لحاظ حقوقی تعلیق غنی سازی غیر از توقف موقت گازدهی است؟ گفت: نه، دقیقا تعلیق گازدهی کافی است.» 🔸دولت خاتمی به همین قول شفاهی اعتماد میکند و باعث میشود درنهایت اکثر فعالیت های هسته ای متوقف شود ! 🔸روحانی در اینباره مینویسد: به وزرای سه کشور اروپایی گفتم البرادعی به من گفت که سه کشور برای من نامه فرستاده وگفته اند تعلیق، به صورت گسترده تفسیر شود. "قرار ما این بود که با صداقت با هم رفتار کنیم!" 🔹چند سال بعد جک استراو در یک مستند سیاسی، با لحنی بی ادبانه و با آوردن عامدانه جزئیاتی توهین آمیز، سعی میکند تا کشورمان را تحقیر نماید.(در کلیپ بالا میتوانید جزییات بیشتر و سرانجام این مذاکرات را ببینید.) 🦂
هدایت شده از یاد ایام
👈 کانال: "یاد ایام" @yade_ayyam 🔹 ایتا: http://eitaa.com/yade_ayyam 🔹تلگرام: http://t.me/yade_ayyaam 💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر 📢🎥 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز📷
🔸اولین شهید ارمنی شهید زوریک مرادی (مرادیان) اولین شهید نظامی ارمنی در دوران ۸ سال دفاع مقدس بود. او تنها فرزند پسر خانواده بود و در هفتم تیرماه ۱۳۳۹ در تهران چشم به جهان گشود. در سال های تحصیلی دوران ابتدایی در دبستان «ساهاکیان» با اینکه به اتفاق والدین و چهار خواهرش در یک اتاق زندگی می کرد ولی همیشه شاگرد اول بود. تحصیلات دوره راهنمایی و متوسطه را در دبیرستان ارامنه «کوشش داوتیان» ادامه داد اما با وجود قبولی در امتحانات اعزام به خارج، در عین ناباوری خویشاوندان و دوستان سال آخر دبیرستان را ناتمام گذاشت و چند ماه پیش از شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه عازم خدمت سربازی شد. شهید مرادی بعد از سه ماه دوره آموزشی در «شاهرود» به لشکر ۶۴ ارومیه منتقل شد و سرانجام بعد از ۸ ماه خدمت بر اثر اصابت ترکش خمپاره و مجروحیت شدید در تاریخ ۱۹ مهرماه ۱۳۵۹ در جبهه پیرانشهر به شهادت رسید؛ آن هم حدود ۱۹ روز بعد از شروع جنگ تحمیلی. پیکر اولین شهید نظامی ارمنی«زوریک مردایان» در ۲۴ مهرماه ۱۳۵۹ در گورستان ارامنه در جاده خراسان به خاک سپرده شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰ عکس برتر دفاع مقدس تصاویر فراوانی از هشت سال جنگ تحمیلی توسط عکاسان ایرانی و خارجی منتشر شده و هنوز هم برخی تصاویر دیده نشده از آرشیو عکاسان به رسانه‌ها راه می‌یابد ولی همیشه عکس‌هایی هستند که بیشتر دیده می‌شوند و تاثیر رسانه‌ای بیشتری هم داشته‌اند
شهادت می دهند اما به "اهل درد" نه بی خیال ها فقط دم زدن از شهدا افتخار نیست باید زندگیمان حرفمان نگاهمان لقمه هایمان رفاقتمان بوی شهدا را بدهد... وزیرخارجه: برخی طرف‌ها رفتار غیرمسئولانه داشته‌اند
دفاع مقدس
شهید مرتضی خانجانی
گفتگو با خانم معصومه آقا بیگی مادر شهید «مرتضی خانجانی» فرمانده گردان کمیل _ لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) ۴۷ بار مجروح شد و ما نفهمیدیم آقا در خوابم فرمود: جلوی سرباز امام زمان را نگیرید چند روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ و آتش‌بس جنگ ایران و عراق، در روز پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷ منافقین به مرزهای غربی کشور حمله کرده و وارد خاک کشورمان شدند. سه شنبه ۷ شهریور ساعت ۱۰:۳۳ رزمندگان و دلاوران اسلام برای مقابله با متجاوزان در مناطق اسلام‌آباد و کرند غرب در کرمانشاه طی عملیات مرصاد به مقابله با دشمن متجاوز پرداخته و در نهایت با شکست منافقین، آنها را از مرزهای سرزمین مان بیرون راندند. همزمان با این عملیات دشمن بعثی از منطقه جنوب نیز دست به عملیات وسیعی زد که رزمندگان اسلام طی سلسله عملیاتی به نام غدیر به مقابله آنان برخواسته و دشمن را از خاک میهن اسلامی بیرون راندند. مرتضی خانجانی یکی از دلاوران لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)، همان فرمانده با صلابت و رشیدی بود که بعد از ۴۷ بار مجروحیت سرانجام درعملیات غرورآفرین غدیر به شهادت رسید. آنچه در پی می‌آید حاصل همکلامی‌مان با معصومه آقا بیگی، متولد ۱۳۲۷، مادر شهید مرتضی خانجانی، فرمانده گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) است. متولد شب‌قدر مرتضی در اولین روز از بهمن ۱۳۴۵ همزمان با ۲۱ ماه مبارک رمضان در کرمانشاه به دنیا آمد. آن زمان ۱۸ سال بیشتر نداشتم. مرتضی فرزند دوم خانواده بود. من مادر دو دختر و سه پسر هستم. مرتضی دوسال و نیم بیشتر نداشت که از بالای ساختمان سه طبقه به پایین پرتاب شد. همان جا از ضعف شدید از حال رفتم. به هوش که آمدم دیدم مرتضی دور حوض می‌دود، نمی‌دانم چه طور شد که یک قطره خون هم از دماغش نیامد، همه می‌گفتند: «نظر کرده است که بلایی به سرش نیامده». راست می‌گفتند، پسرم نظر کرده بود. خانواده ما یک خانواده متدین و مذهبی بود. مرتضی در چنین خانواده‌ای بزرگ شد. محیط خانه و فضایی که مرتضی در آن پرورش یافته بود، در زندگی او نقش بزرگی ایفا کرد و آینده خوبی را برایش رقم زد. پسرم با رغبت و شوق وصف ناپذیری در مراسم مذهبی و هیئت‌ها شرکت می‌کرد. همه کارها و پذیرایی و خدمات در عاشورا و تاسوعا و هیئت‌ها و بسیاری دیگر را خود بر عهده می‌گرفت. خیلی به اینگونه فعالیت‌ها علاقه داشت. حواسمان به خمس و زکات نان بچه‌ها هم بود....
دفاع مقدس
شهید مرتضی خانجانی
سردار رشید سپاه اسلام شهید مرتضی خانجانی و حاج علی درویش فرماندهان گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) دوران
دفاع مقدس
سردار رشید سپاه اسلام شهید مرتضی خانجانی و حاج علی درویش فرماندهان گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول
💠 خاطره سردار حاج علی درویش از دوران جنگ خط پدافندی مهران و قلاویزان 🎤 روز اولی که وارد خط شدیم و گروهان ها به تدریج در خط مستقر شدند ، حوالی غروب بود که تصمیم گرفتم از خط بازدید کلی کنم ... از روی ارتفاعات مشرف به بدره و کوت ، مشغول دید زدن شیارهای منتهی به خطوط دفاعی بودم که ناگهان خمپاره ای در سنگر کناری مان که از بچه های دیده بانی توپخانه بود ، به زمین خورد و منفجر شد. در همین اثنا ، ترکشی به پای من اصابت کرد و ترکش داخل ساق پای من جا گرفت. به طوریکه امکان راه رفتن را از من سلب کرده بود ... با نظر شهید مرتضی خانجانی ، قرار شد برای پانسمان به عقبه بروم و موقع رفتن گفتم زود برمی گردم. خانجانی گفت نگران نباش ما هستیم. با آمبولانس در حالیکه یک مجروح بدحال هم داخل آن بود ، به طرف بهداری حرکت کردیم ... به بهداری که رسیدیم تصور من این بود که با یک شستشو و پانسمان کار تمام می شود و به خط برمی گردم. ولی بچه های بهداری گفتند باید به ایلام اعزام شوی تا ترکش را خارج کنند... علیرغم میل باطنی و نگرانی که بابت عدم حضورم در منطقه داشتم ، ولی با خود گفتم تا ایلام راهی نیست می روم و برمی گردم سوار نیسان آمبولانسی شدیم و به همراه تعداد مجروح دیگر از جمله همان مجروح بدحال راهی ایلام شدیم من جلو کنار راننده نشستم و ماشین حرکت کرد. بین راه راننده نیسان که از اهالی ایلام بود ، موج رادیو را چرخاند و روی یکی از امواج که صدای خواننده زنی بود نگه داشت و صدای رادیو را زیاد کرد... (اسم خواننده رو نمیدونم ) ولی خیلی جیغ می کشید😬😬 به راننده گفتم آقا رادیو رو خاموش کن نگاهی به من انداخت و صدای رادیو رو یه ذره کم کرد... گفتم خاموشش کن چپ چپ نگاه کرد و خودشو زد به اون راه که مثلا هیچی بهت نمیگم منم دست بردم رادیو رو خاموش کردم یارو یهو شاکی شد و داد زد : تو بچه مدرسه ای از پشت میز مردسه (مدرسه) پاشدی آمدی رادیوی منو خاموش می کنی؟ (با لهجه کردی بخونید) گفتم همینه که هست. حق نداری صدای این زنیکه رو گوش بدی یارو خیلی شاکی هیچی نگفت حوالی یک شب به ایلام رسیدیم به ایلام رسیدیم و مستقیم وارد بیمارستان شهر شدیم. ما را به اطاق معاینه بردند و دکتر اونجا اهل هند یا بنگلادش و خیلی عصبی و ناراحت بود... اول سراغ اون رزمنده بدحال رفت و در حالی که داشت او را معاینه می کرد ، در مقابل چشمان ما به شهادت رسید ... سراغ من آمد و بلافاصله یک تیغ برداشت و از سمت مخالف که ترکش وارد شده بود پایم را شکافت و ترکش را خارج کرد. چند بخیه زد و پانسمان کرد و دستور اعزام به نقاهتگاه داد.. من هم برگه را گرفتم و یکراست از بیمارستان زدم بیرون دیگه صبح شده بود. توی یک چادر کنار بیمارستان نماز رو خواندم و سوار مینی بوس های عبوری شدم و به طرف دهلران حرکت کردم نمی دونم کجا بود که مینی بوس راهش رو کج کرد چون نمی تونست وارد منطقه جنگی شود پیاده شدم و با خودروهای عبوری سپاه خودم را به خط رساندم ...