eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 علامه مصباح یزدی: 🌈 مرغ بهشتی که ره صد ساله را یک شبه طی کرد! 🌷 شهید ردانی‌پور در کنار صداقت و ساده‌زیستی مثال زدنی خود، ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا (س) داشتند، به طوری که آخرین بار که از جبهه به شهرشان آمدند، مقداری پول قرض کرده و به آرزوی محرمیت با حضرت زهرا (س) با دختری سیده ازدواج کردند و پس از چند روز نیز به شهادت رسیدند. 💐 او یک مرغ بهشتی بود که در این عالم بیگانه بود. با چیزی انس نمی‌گرفت و منتظر بود وقتش بشود و پرواز کند.🕊🕊 🌴 این از همان مصادیق کسانی است که ره صد ساله را یک شبه طی می‌کنند. ۹۰/۱۲/۲۰ 📷 👆شهید شاگرد آیت‌الله بهاء الدینی و بهجت و دلاورمرد جبهه ‌های جنگ، جانشین شهید خرازی، فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) و فرمانده قرارگاه عملیاتی فتح 🌿 کانال تلگرام👇 https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا👇 http://eitaa.com/DefaeMoqaddas سروش👇 https://sapp.ir/Defa_Moqaddass واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌗 شب های جبهه اِلهى‏ اِسْتَشفَعْتُ بڪَ اِلَیْڪَ 🌴 خدایا خودت را به درگاهت شفیع آورم آدم بهترین اش را برای پا در میانی انتخاب می کند و انتخاب من تو هستی ▫️مناجات الراغبین
🌗 شب های جبهه 🌿 آنان که هر لحظه انتظار شهادت و تقدیم جانشانشان به معبود را در انتظارند
1_162846084.mp3
1.99M
🌿 نواهای ماندگار 🌗 به یاد شب های جبهه‌ 🎤 حاج صادق آهنگران 🌴 نوحه حماسی با ره‌سپران کرب و بلا کن عزم سفر ای مرد خدا 🌿 کانال تلگرام👇 https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا👇 http://eitaa.com/DefaeMoqaddas سروش👇 https://sapp.ir/Defa_Moqaddass واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣: " حرکتی که برای رضای خدا باشه هیچ وقت خاموش نمیشه هیچ وقت، از بین نمیره.." به یاد معاون دلاور گردان عمار شهید احمد خرمی شاد 🇮🇷لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
بیت المال یک بار در ارتفاع و سایت نخجیر برای تیپ امیرالمؤمنین(ع) ایلام دستگاه نصب می‌کردیم که مسؤول مخابرات تیپ برادر محمد رضایی (اهل مازندران که سال 65 در عملیات والفجر 9 و در مریوان شهید شد) برای ناهار قابلمه غذای گرمی از مقر تیپ به بالای ارتفاع آورد. او برای این کار با خودرو تویوتا، کیلومترها سربالایی کوه را بالا آمده بود تا غذا را به ما برساند تا ناهاری خورده باشیم که با اعتراض ما مواجه شد که چرا شما ماشین بیت المال را راه انداخته و این راه طولانی را طی کرده و آن هم برای چه؟ هیچ ضرورتی به این کار نبود، می توانستیم با نان و پنیری خودمان را سیر کنیم. قبل‌ها هم که برای اولین بار ارتباط FX را برای تیپ امیر برقرار کردیم و چقدر این ارتباط برای آنها مهم و باارزش بود. این بنده خدا به عنوان قدردانی از این کار، بزغاله‌ای را ذبح کرد و یا برای ذبح آورده بود که مثلاً گوشتی به سیخ کرده و کبابی بخوریم که روز بد نبینید! المشنگه‌ای به پا شد!! ... که این چه کاری بود شما کردید؟! اصلاً راضی نیستیم که با پول بیت المال چنین برخورد کنین!! (این قربانی اولین و آخرین بار در طول جنگ برای بچه های ماکس غرب بود). (راوی: قدس)
📄 رورنامه - مورخه ۲۵ آذر ۱۳۵۹ 🔸مواضع دشمن در خونین شهر و آبادان از زمین، دریا و هوا کوبیده شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم| عزاداری رزمندگان اسلام در محضر امام خمینی (ره) 🏴 به مناسبت ایام فاطمیه 💦 🌿 دهه شصت - دوران 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🌷 کانال ایتا👇 http://eitaa.com/DefaeMoqaddas تلگرام👇 https://t.me/Defa_Moqaddas سروش👇 https://sapp.ir/Defa_Moqaddass واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
روزنامه - 25 آذر 1365 🔸کمکهای گسترده اطلاعاتی سیا به عراق در بمباران مراکز اقتصادی و صنعتی ایران فاش شد. 🔸نخست وزیر خواستار بسیج سراسری در کمک به سیلزدگان شد.
.... 🌷کامیون‌ها پشت سر هم در جاده شهید صفوی به سمت شلمچه حرکت می‌کردند. پشت کامیون‌ها جای سوزن انداختن نبود. هر کامیونی پذیرای چهل پنجاه رزمنده با تجهیزات کامل بود. کیپ تا کیپ بچه‌ها نشسته بودند و مشغول ذکر و تلاوت قرآن و دعا بودند. در این بین بازار عقد اخوت هم داغ داغ بود. عقد اخوت با بچه هایی که خیلی‌هایشان تا ساعاتی دیگر مهمان ارباب بودند. 🌷بعضی‌ها هم آمال و آرزوهاشان را بر زبان جاری می‌کردند و عمق نگاه زیبایشان را به رخ تاریخ می‌کشیدند. یکی می‌گفت ای کاش مثل علی اکبر (ع) فدای دین شوم، دیگری آرزوی شهادت مثل خود سیدالشهدا را داشت و می‌خواست بی‌سر به لقاء الله برسد. 🌷اما یکی بلند شد و گفت: ایام فاطمیه است، ای کاش می‌شد نشانه ای به سینه و بازو و پهلو با خود برمی‌داشتیم تا شرمنده مادرمان نباشیم. همین‌طورم شد. اکثر جنازها یا از پهلو یا از سینه و یا از بازو مورد اصابت قرار گرفته بودند. درست مثل مادرشان فاطمه زهرا (س).
فاطمیه نهایی 2.mp3
1.89M
🎙 روضه‌ حضرت زهرا (س) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی در جبهه در شب عملیات ➕ بیانات رهبر انقلاب درباره امداد رزمندگان از حضرت زهرا در جبهه 🌷 کانال 👇 http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ گروه واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌷 ، فرمانده اطلاعات، عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) - همدان 🌴دوران
دفاع مقدس
🌷#شهید_علی_چیت_سازان ، فرمانده اطلاعات، عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) - همدان 🌴دوران #دفاع_مقدس
بسم الله الرحمن الرحیم… . همرزمش تعریف میکنه که، علی آقا اهل سخنرانی و تریبون و این جور چیزا نبود، اما اگه حرف میزد حرفش ساده بود و صمیمی و بدجور به دل می نشست! یبار گروهانش رو به خط کرده بود و به همه قبل از حرکت برای گرفتن شهر مندلی عراق گفته بود : هرکدوم از شما یه خشاب تیر دارید و سی خشاب الله اکبر! این حرف دو معنی داره؛ یکی اینکه فشنگاتون خیلی کمه بی حساب تیر نزنین، معنی دومش هم اینه که اگه با ذکر و توکل نباشین، خیلی کم میارین! کسی میتونه از سیم خاردار های دشمن عبور کنه که در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشه! همین شهید علی چیت سازیان عزیز❤️ میفرماین که، حمد و سپاس خداوندى رو که در رحمت خود رو در این عصر و زمان بر روى بندگان خود باز کرده و راه و روش اسلام شناسى رو به ما آموخت و ما رو از ظلمت و تاریکى به صبح سفید و آشنائى و پیروزى بر نفس سرکش کشوند و از خواب غفلت به بیدارى کشید و از مردن در رختخواب و یا در راه غیر خدا به شهادت در راه خودش کشوند، و چنین پدر بزرگوارى رو ، الگوى تمام خوبی ها ، مرد تقوا و عمل ، انسان پاک و فرعون کش ، بت شکن زمان ، انسان سخن و عقل ، پیر شکست ناپذیر و گوهر جماران رو به عنوان رهبر بر بالاى سر ما یتیمان نهاد و درس تقوا و آزادگى رو از زبان حسین (ع) بر ما آموخت و قلب سیاه و کدر ما رو با گذشت و جان بازى و ایثار و صبر و استقامت در راه خدا سفید و پاک گرداند، و حال اگه شب و روز شکرگزارى کنیم قدر این نعمت خدا رو نخواهیم دونست! خداوند در این مدت انقلاب یه نعمت بزرگى باز به ما بخشید و آن هم جنگ با کافران و خدانشناسان روى زمین تا بتونیم خودمون رو در صحنه عمل امتحان کنیم! واقعا که جبهه دانشگاه الهى هستش ، دانشگاهى که در آن درس تقوا ، درس گذشت، استقامت، فداکارى ، جانبازى ، صبر و غیره آموخته میشه ، جبهه جائیه که انسان هاییکه در آن قدم میذارن باید از ته قلب بر سرور شهیدان آقا ابا عبدالله لبیک بگن و حسین گونه تا آخرین لحظه عمر خود باشن، جبهه جاییه که انسان یه قدم از دیگران نسبت به خدا نزدیکتره! خاک جبهه ایران همچون خاک کربلاست چون زمانی که عزیزان سر بر زمین میذارن و زمین رو با خون خود آبیارى می کنن به عشق رسیدن به آقا ابا عبدالله (ع) و بیاد آن بزرگوار هستن! امام عزیز رو تنها نذارید و به پیام هاى پدرگونه او از ته قلب گوش فرا دهید و مانند مردم کوفه نباشید که ابا عبدالله رو تنها گذاشتن! اگه تا به الان در این راه مقدس قدم نذاشتید و به پابوس اسلام نیامدید، فرصت هست و هر وقت که پیش خدا بیائید خداوند شما رو قبول مى کنه! ما باید به دنیا ثابت کنیم که هر چه امام می‌گوید با جان و دل خریداریم! سعى کنید که در این دو روزه زندگى امام بزرگوار رو راضى نگهدارید! خداوند رو سعى کنید با حرکت قلبى راضى نگه دارید! براى شهادت و یا رفتن تلاش نکنید براى رضاى او کار کنید و بگویید خداوندا نه براى بهشت که و نه براى شهادت اگه تو ما هم در جهنمت بندازی و فقط از ما راضى باشى براى ما کافى هستش! پدر و مادر عزیزم میدونم که‌جز زحمت و ناراحتى براى شما چیز دیگه نداشتم و من این راه مقدس رو آگاهانه انتخاب کردم و خوشحال هستم که به مقصد آخر رسیدم و اگه خداوند قبول کنه و این دنیا دنیاى فانیه و زود گذر و زندگى اینه که کارنامه قبولی رو بگیرم و از این دنیا برم! از شما مى خواهم که خداوند رو از خودتون راضى نگه دارید و خوشحال باشید که شما هم سهمى رو بر دین خدا پیدا کردید! همسر عزیزم، از اینکه مدت آشنایى ما کم بود و بیشتر اونو من در منطقه بودم از شما معذرت میخوام ولى از این خوشحال هستم که من هم اداى تکلیف و رضایت خداوند رو انجام دادم! اگه در این زمان هر کس در زندگیش از روى مال دنیا و زندگى شیرین و بدون دردسر و لذت هاى دنیوى‌ پل پیروزى زد و خود رو در جهاد اصغر رسوند، عاقبت به خیر خواهد شد…
حاج قاسم عزیز ❤️: خداوندا!مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت‌هایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بی‌قراری ایی که در درون خود بالاترین قرار‌ها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 برای پیوستن به گروه واتساپ من با نام ، این پیوند را دنبال کنید👇👇 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✅ اهداف گروه: 🔹 این گروه صرفاً به موضوع می پردازد ▫️خاطرات و مطالب مندرج در آن در قالب متن، عکس، صوت و فیلم ارائه می شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم|دلخوشی‌های شهید: 🌸دل گرفتن از مَنال و منزل و بستر خوش است 🍀عزم میدان کردن و لبیک بر رهبر خوش است 🌼های و هوی زندگانی را رهاندن، دل گرفتن 🌿 هم‌رکاب کاروان عشق در سنگر خوش است ✅ به گروه واتساپ بپیوندید👇 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌿 دوران 💠 خاطره ای از عملیات کربلای ۱۰ ▫️ بعد از عملیات، یک روز بعدازظهر قصد داشتیم به اتفاق برادران مجتبی جلالی و عباس عبدی از قرارگاه امام سجاد (ع) به قرارگاه جلویی (شهید داوود آبادی) برویم. در این حین شهید شوشتری از راه رسید (البته آن زمان در قرارگاه مسئولیتی نداشت) و از من سراغ برادر عباس محتاج (یکی از فرماندهان جنگ) را گرفت. به ایشان گفتم قرارگاه جلویی است، گفت پس برویم. سه نفری به اتفاق ‌شهید شوشتری حرکت کردیم. قسمت جلوی تویوتا من و شوشتری بودیم و دو نفر دیگر در قسمت عقب ماشین. دو سه کیلومتر مسیر راه را طی کردیم که متوجه شدیم که دشمن جاده را با خمپاره انداز و توپخانه زیر آتش گرفته و مرتب در اطرافمان گلوله باران می‌شد. من گفتم: حاج آقا دیگر نمی‌توانیم جلوتر برویم. ایشان امر کرد به مسیرت ادامه بده و من هم اطاعت کردم و سرعت ماشین را زیادتر کردم ولی کاملا معلو بود که گرای دشمن روی ما قفل شده بود. جلوتر از ما هم استیشن فرمانده توپخانه سپاه داشت حرکت می‌کرد که ناگهان مورد اصابت توپ قرار گرفت و شفیع زاده (فرمانده توپخانه سپاه) و برادر لطفی (از عملیات قرارگاه نجف) و دو نفر دیگر که اسمشان یادم نیست شهید شدند. دیگر نمی‌شد جلوتر رفت. شهید شوشتری گفت که برگردیم ولی در آنجا عرض جاده باریک بود، لذا مقداری عقب عقب آمدیم تا توانستم ماشین را جا سر و ته کنم و به راه ادامه دهم ولی شدت آتش خمپاره و توپ زیاد تر شد، در اینجا شوشتری دستور توقف داد. در کنار جاده سه چهار تا سنگر بود همگی از تویوتا پیاده شدیم و در زیر آتش شدید خمپاره به سرعت به طرف سنگرها که ۵۰متری با آنها فاصله داشتیم دویدیم. با فرود آمدن هر گلوله خمپاره هر سه به روی زمین خیز می‌رفتیم جز شهید شوشتری که راست قامت به راه خود ادامه می‌داد. هر طور بود خودمان را به سنگر رساندیم. ۱۲-۱۰ نفری در آنجا بودند تا شوشتری را دیدند به من اعتراض کردند چرا شما او را به این جای خطرناک آورده‌اید! خلاصه تا نزدیک غروب در آنجا ماندیم و با فروکش کردن حجم آتش کم به قرارگاه بازگشتیم. راوی: برادر محمدرضا امیرپور، مسئول مرکز پیام مخابرات سپاه در قرارگاه عملیاتی 🌴گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
🌿 دوران #دفاع_مقدس 💠 خاطره ای از عملیات کربلای ۱۰ ▫️ بعد از عملیات، یک روز بعدازظهر قصد داشتیم به
💠 تکمیل خاطره برادر امیرپور از عملیات کربلای ۱۰ 👇 🔹 البته من و آقای امیرپور و شهید شوشتری بودیم. درست یادم می‌آید که در از شدت آتش شدید خمپاره می نشستیم و جرأت بلند شدن نداشتیم و این در حالی بود که شهید شوشتری با آن قامت استوار خود اصلاً انگار نه انگار خطری او را تهدید می کند، با همان صلابت همیشگی خود به راه خوود ادامه تا به سنگرها رسیدیم. در همین اثنا خودروی شهید شفیع زاده فرمانده توپخانه روی جاده عبور می کرد که به ناگاه در نزدیکی آن گلوله توپ یا خمپاره ای فرود آمد و سرنشینان آن شهید شدند. [در اینجا باید یادآور شوم در طی چند عملیات که با شهید سردار شوشتری بودم در لحظات خطر هرگز ترس و اضطرابی در ایشان ندیدم.] ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ خاطره‌ای دیگر: در یکی از عملیات‌ها یک روز به شهید شوشتری من گفت آقای جلالی بلند شو و یک بیسیم پی آر سی بیاور تا برویم خط. البته گفتند فرکانس و دستور کار توپخانه و ادوات و قرارگاه خودمان و همچنین دوربین را هم با خودت بیاور. سوار تویوتا کالسکه شدیم، خواستیم حرکت کنیم برادر بیگدلی (از نیروهای مخابرات سپاه در غرب) خواست از درب عقب ماشین سوار شد که شهید شوشتری علیرغم اصرار زیاد او اجازه نداد. به سمت مقصد راه افتادیم و تا جایی که می توانستیم با ماشین رفتیم و بقیه راه که سنگلاخی و کوهستانی بود پیاده پیمودیم تا به نوک یال قله، جایی که بر دشمن اشراف داشت رسیدیم. ایشان گفتند بی‌سیم را روی فرکانس توپخانه راه بیانداز. آنتن میله ای را باز کردم و به اپراتور توپخانه گفتم گوشی را به خود حاجی یعنی فرمانده توپخانه بده. از سردار شوشتری سوال کردم چکار باید بکنیم ایشان گفتند توپخانه، آتش متمرکز روی دشمن نمی‌ریزد، باید عیب کارشان را پیدا کرده و آنها را با هم متمرکز کنیم, گویا از کار توپخانه راضی نبود. با فرمانده توپخانه هماهنگ کردم و آنها شروع به شلیک فسفری کردند. شهید شوشتری هم دائم با دوربین رصد کرده و دستور می داد و من با فرمانده توپخانه هماهنگ می کردم و قبضه های توپخانه که در نقاط مختلف بودند شلیک می کردند و هر بار با هم هماهنگ تر می شدند. در این حین دیده بان دشمن جای ما را پیدا کرد و کلی روی سر ما آتش توپ و خمپاره و خصوصاً کاتیوشا می ریخت که همراه با موج شدید بود. ▫️دیگر بریده بودم، باور کنید چند بار توی دلم گفتم کاش بیگدلی به جای من آمده بود🤣 اما در آن لحظات سخت و دشوار ندیدم سردار یک لحظه نگران شود، اصلاً ترسی در او نبود و با طمأنینه کارش را انجام می داد. تا غروب همه قبضه ها را با هم هماهنگ کرد و تا به نتیجه نرسید دست بر نداشت، سپس گفتند برگردیم قرارگاه. [شاید برای مردم عادی این شجاعت ها قدری غریب باشد ولی ما در میدان نبرد شاهد فداکاری چنین فرماندهان رشیدی بودیم داشتیم که شب و روز خود را وقف جنگ کرده بودند] ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ ⚪️ در عملیاتی دیگر یک روز با سردار شوشتری به قرارگاه چند یگان در طول خط آفندی که درگیری شدیدی داشتند رفتیم تا سری به آنها بزنیم. ساعتی از ظهر گذشته بود که به سنگر قرارگاه لشگر 41 ثارالله (ع) رسیدیم. سنگر کوچکی بود که در آن شهید حاج قاسم سلیمانی (فرمانمده لشگ41) و چند نفر دیگر از فرماندهان در آن نشسته بودند و جایی برای کسی دیگر نبود. جلوی درب سنگر که رسیدیم سردار سلیمانی خواستند بیرون بیایند اما سردار شوشتری در مدخل ورودی سنگر روی خاک ها نشستند و نگذاشتند کسی بیرون بیاید و گفتند شما پای بی‌سیم کارتان را انجام بدهید. درگیری کم شده بود اما آتش دشمن همچنان زیاد بود. در این حین یک تویوتا رسید و ناهار برای بچه های لشکر آورد، به سنگر شهید سلیمانی هم تعدادی غذا که همراه آن نان هم بود داد. با اصرار حاج قاسم، ناهار مهمانشان شدیم. سردار شوشتری که همچنان روی خاک های جلوی ورودی سنگر ب نشسته بود گفت: آقای جلالی با هم شریکی بخوریم؟ گفتم چشم حاجی! یک بسته را باز کردیم باور نکردم، دیدم ماهی سرخ کرده وسط نان هست، جایتان خالی، عجب ماهی خوشمزه ای ، آن هم تو خط مقدم. غذا که تمام شد، پیش خودم گفتم کاش رو در بایستی نداشتم، یکی دیگه می‌خوردم! در اینجا گویا حاج قاسم از من خبردار شد، اصرار تو اصرار که یکی دیگه باز کنیم و بخوریم و به این ترتیب غذای دومی را هم به اتفاق شوشتری خوردیم. البته سردار شوشتری یک اخلاق عجیبی داشت، قبل از هر وعده غذا که می‌آوردند تا سوال نمی‌کرد که آیا به بچه های تو خط همین غذا را دادید و آیا به همه رسیده غذا نمی خورد. البته باید یادآور شوم که در تمام این مدت که در آنجا بودیم لحظه ای از آتش توپخانه دشمن کم نمی شد و مدام گلوله ها در اطراف فرود می‌آمدند. ((راوی: مجتبی جلالی- نیروی مخابرات سپاه (قرارگاه نجف غرب) و بیسیم‌چی فرماندهی عملیات)) 🌴گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
Dostan Az No Aza.mp3
4.05M
📢 صوت | مداحی حسین فخری 🌴 در ماتم حضرت فاطمه زهرا (س) 🏴 دوستان از نو عزا بر پا کنید
هدایت شده از دفاع مقدس
🏴 مداحان اهل بیت: حسین فخری و غلامعلی کویتی پور 🌴 دوران 🆔 @DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
📷 پاسدار حسین فخری، مداح اهل بیت و رزمنده ۸سال دفاع مقدس ⏳ سال ۱۳۶۶ ▫️از جمله ذاکرین اهل بیت که نام او در دهه‌های اخیر با تاریخ خرمشهر و دفاع مقدس پیوندی ابدی خورده، کربلایی حسین فخری است. وی رزمنده پاسداری است که تقریبا در همه روز‌ها و ماه‌ها و سال‌های تلخ و شیرین جنگ در خرمشهر و خوزستان، حضوری موثر داشته است . حسین فخری از معدود مداحانی است که کار اصلی‌اش در جنگ مداحی نبود، بلکه در کنار کار رزمندگی، مداحی می‌‌کرد و با بسیاری از شهدای سپاه خرمشهر همرزم بود. او رزمنده‌ای بود که سال‌ها روی دکل‌های اطلاعاتی در مناطق عملیاتی جنوب و به ویژه در خرمشهر به انجام وظیفه مشاهده مواضع بعثی‌ها و گزارش تحرک نیروهای دشمن می‌پرداخت و روزها و هفته‌های پیاپی، چشم از مواضع بعثی‌ها برنمی‌داشت و با دقت بسیار، گزارش‌های مفید و کارآیی از وضعیت مواضع نیروهای بعثی تهیه می‌کرد و در اختیار فرماندهان عملیاتی می‌گذاشت. 🆔 @DefaeMoqaddas
سینه زنی رزمنده ها