eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
1هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 لحظاتی پس از اعدام صدام حسین 📆 9 دی ماه 1385 ، صدام حسین، دیکتاتور عراق و بانی دو جنگ ویرانگر در منطقه خلیج فارس به چوبه دار سپرده شد 🔹صدام حسین رئیس جمهور جنایتکار عراق پس از محاکمه به اعدام محکوم شد 🔹او پیش از مرگ، درباره حملات شیمیایی به ایران و کردها گفت : کشتار کردها و ایرانیان با سلاح های شیمیایی یک ضرورت بود که شخصا دستور آن را صادر کردم ، وی خود را سردار قادسیه می نامید که سرانجام بر دار شد ، و این است سرانجام دشمنان ایران زمین !! نکته ی جالب این که صدام در جنگ ایران و عراق و پیش از آن، مهره مورد توجه آمریکا بود ، وی بارها با مقامات آمریکایی توافق و ملاقات داشت ، بطوری که در جنگ 8 ساله ، عراق با سلاح های آمریکایی و پشتیبانی آمریکا به ایران حمله کرد و نهایتا یکی از اتهامات وارده به او توسط آمریکا همین کشتار مردم و استفاده از سلاح های شیمیایی بود!! 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏳ 9 دی 1385- روزی که دیکتاتور اعدام شد ▫️▫️▫️▫️ 📽 لحظه صدور حکم اعدام صدام حسین 🎞 لحظه ای که می توانست طی این سال هایی که گذشت تبدیل به یکی از صحنه های فیلم یا سریال های ما شود.اما متاسفانه در نبود نگرش راهبردی آنچه از دست می رود ظرفبت های تاریخی و روایی 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
آهنگران ۹دی ۹۸.mp3
11.71M
🌿 سالگرد حماسه نهم دی 88 ▫️مراسم ۹ دی ۱۳۹۸ اهواز بانوای: حاج صادق آهنگران از وسوسه ی گندم ِ ری درس بگیرید شعر: وحید قاسمی بال پرواز گشایید که پرها باقی ست... شعر: حجت الاسلام جواد زمانی 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🏳️ ••کــارهایی که از نـــــگاه مـا گنـــــاه نیستـــــ . . .• صدای انفجار آمد و سنگرش رفت هوا. هرچه صداش زدیم جواب نداد. سرش شده بود پر از ترکش. 📎توی جیبش یک کاغذ بود که نوشته بود: "✿ گـنــــاهـان هفتــــــــه " شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل؛ یک‌شنبه: زود تمام کردن ؛ دوشنبه: فراموش کردن سجده‌ي شکر یومیه؛ سه‌شنبه: شب بدون وضو خوابیدن؛ چهارشنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن؛ پنج‌شنبه: سلام کردن فرمانده زودتر از من؛ جمعه: تمام کردن صلوات‌های مخصوص جمعه و رضايت دادن به هفتصدتا.» اسمش «حسینی» بود. تازه رفته بود دبیرستان. 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌿
دفاع مقدس
🏳️ ••کــارهایی که از نـــــگاه مـا گنـــــاه نیستـــــ . . .• صدای انفجار آمد و سنگرش رفت هوا. هرچ
🌷 شهید ناصر حسینی نام پدر: براتعلی تاریخ تولد: 1348 محل تولد: رهنان - اصفهان شغل: محصل یگان اعزام کننده: بسیج تاریخ شهادت: 66/8/27 محل شهادت: فاو زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان زندگینامه: ناصر روز دوازدهم اردیبهشت 1348 که مصادف با ماه صفر بود به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در یکی از مدارس محل تولد گذراند و دوره ی ابتدایی را در مدرسه شهید شریفی به پایان رساند و وارد هنرستان شهید مدرس اصفهان شد و در رشته ی اتومکانیک شروع به تحصیل نمود. هنوز سال اول را به پایان نرسانده بود که نتوانست در شهر و خانه بماند و ادامه تحصیل بدهد و جبهه را واجب تر دانست، ولی چون اندام ظریف و قد کوتاهی داشت از اعزام او ممانعت کردند ولی بالاخره به جبهه رفت و سرانجام در 27 آبانماه سال 66 ساعت 9 شب در سنگر دیده بانی به شهادت رسید. او دومین شهید خانواده بود. جلوه هایی از شهید: شهید بسیار خوش اخلاق و خوشرو بود. در امور خانه و مخارج خانه به پدر و مادر کمک می کرد و حتی در امور تحصیلی به خواهران و برادران کوچک کمک می نمود. پیام شهید: ای کسانی که هنوز به جبهه نیامده اید و شیرینی حضور در جبهه را نچشیده اید می گویم که امروز اسلام به جوانانی مبارز و جان بر کف احتیاج دارد و همین شماها هستید که می توانید به جبهه ها بیایید و با رزم بی امانتان دشمن را سرنگون کنید و زمینه را برای ظهور مهدی موعود (عج) فراهم سازید. گلبرگ های خاطره: در گردان موسى بن جعفر(ع) دوستى داشتیم چهارده- پانزده ساله، صفا و خلوص غریبى داشت. او در جبهه خادم بچه ها بود. مخفیانه کفش هایمان را واکس می زد. امور روزانه ی سنگر را انجام می داد. شب ها نماز شب می خواند. اکثر شب ها متوجه می شدیم ناصر در بین آن ها نیست، بیرون از سنگر دنبالش می گشتیم و او را در گودالی قبر گونه که با دست خود حفر کرده بود می یافتیم که به یاد شب اول قبر در حال راز و نیاز با خدا بود. برای همه مسلم بود که شهادت او ردخور ندارد و به همین دلیل و به بهانه کم سن و سالى اش اغلب دوستان نوبت پست او را از خواب بیدار نمى کردند و به جاى او نگهبانى مى دادند. سنگر نگهبانى عصر در آن قسمت از منطقه، فوق العاده در تیررس دشمن بود. یک روز بعد از ظهر داخل سنگر نگهبانى اش صداى انفجار آمد. آتش و دود همه جا را فراگرفته بود. هر چه او را صدا زدیم جوابى نشنیدیم. به درون سنگر رفتیم، کاسه ی سرش از بین رفته بود. او را بردند عقب . . . 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌿
🔴 سه راه مرگ ▫️آنهایی که خاطرات عملیات کربلای 5 را خوانده اند، غالبا با نام "سه راه مرگ" یا همان "سه راه شهادت" مواجه شده اند. سه راه مرگ آنجا بود که: شاید کسی را می دیدی و حداکثر 10 دقیقه بعد باید پیکرش را کناری می گذاشتی تا بماند، یا اگر شد ببرندش عقب. سه راه مرگ آنجا بود که: بچه ها دنبال عزرائیل می کردند. سه راه مرگ آنجا بود که: فاصله خواستن و رفتن، به ثانیه ای بند بود. سه راه مرگ آنجا بود که: فقط کافی بود در ذهنت بگذرد که بروم! خود را در آن سوی هستی می دیدی. سه راه مرگ آنجا بود که: هر که از خود برید، به خدا رسید. سه راه مرگ آنجا بود که: هرکه از خدا گریخت، به خود رسید. 🌿 دوران 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌿
هدایت شده از دفاع مقدس
شهید زین الدین-دعای کمیل.mp3
1.21M
🌷 شهیدمهدی زین الدین: 🌓 هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند. شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 📢 | بخشی از مناجات و دعای کمیل با صدای شهید زین الدین ، فرمانده لشکر علی بن ابی طالب(ع) در جمع رزمندگان و فرماندهان 🍀 دوران 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🌓 ملاقات با خدا در همان شب 🌷شب جمعه بود که بچه‌ها به خط زدند و جمعه صبح در ماووت عراق بودند. حین پیشروی به جنازه‌ی قطعه قطعه‌ی چند تا از بچه‌ها رسیدیم. در جیب یکی از آن‌ها کاغذ یادداشتی خونین به چشم می‌خورد که در بالای آن نوشته بود: «این حرف‌ها را با خدا می‌زنم: خدایا دیگر تا کی صبر کنم؟ امکانش هست که امشب مرا شهید کنی؟ امکان دارد فراق ما را از بین ببری؟ خدایا می‌شود امشب آخر زندگی من باشد و امشب دیگر بیایم پیش تو؟ خدایا دیگر تا کی صبر کنم؟ امکانش هست که امشب مرا شهید کنی؟ امکان دارد فراق ما را از بین ببری؟ خدایا می‌شود امشب آخر زندگی من باشد و امشب دیگر بیایم پیش تو؟ 🌷....آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت، آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد، برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر، وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد، فکر عشق، آتش غم در دل حافظ زد و سوخت، یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد به امید دیدار- ارادتمند «مهدی رضایی» 🌷دعای مهدی در آن شب مستجاب شد. او فاصله‌ی ماووت تا بهشت را در یک لحظه پیمود. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مهدی رضایی راوی: رزمنده دلاور مسعود تاج آبادی 📚 کتاب "تیپ ۸۳" ص ۱۰۷ 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
📎 دلنوشته شهید قبل از شهادت. اما ای خدا آیا من را هم می‌بری؟! آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو، بعد از چند سال گدایی کردن و سعی کردن، امشب، شب دیدار ما هم می‌رسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می‌بری یا نه؟ به خدا ای خدا! به خودت قسم، که خسته دلم، سوخته دلم، دیگر برایم سخت شده است، هر روز در آتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است. بی سر و جان به سر شود بـــی تو بـــه سر نمی‌شود ای خدا! چه بگویم با تو و از این حرفها کدام را بر زبان بیاورم که هر چه بگویم هم تو می‌دانی و هم من، منتهی هر چند وقت یک بار که دلم خیلی می‌گیرد مجبور می‌شوم درد دلم را، در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم. ماووت ۱۳۶۶/۱۰/۲۴ ساعت ۱۱ شب جمعه 🌷شهید محمدمهدی ضیایی ظهر روز بعد در دمای منفی ۲۰ درجه به شهادت رسید. 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
صبـحی که شما باشید و من از عطـر شما مست صبح ظفر است و بخت و اقبال بلند . . . 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
▫️ اولين يا آخرين ⁉️ 🌷در يكي از روزهاي عمليات كربلاي ٥ ـ در منطقة شلمچه ـ در حالي كه عمليات ادامه داشت، بعد از پشت سر گذاشـتن شـب، صـبح جمعـه ١٠/١٢/١٣٦٥ هنگامي كه مى خواستيم نماز صـبح بخـوانيم، بـه صـورت نوبتي نماز مى خوانديم. درگيري بسيار شديد بود. وقتي نوبت من و چند تن از بچه ها رسيد، پشت يك خاكريز نسبتاً كوچكي به صورت نشسته با خاك پاك شلمچه تيمم كردم و رو به قبله مشغول نماز شدم. 🌷دشمن با تمام قدرت منطقه را مى كوبيد تـا بتوانـد نيروهـاي مـا را متوقف كند. ركعت اول را خواندم و به ركعت دوم رسيدم. حمد و سوره را خواندم و به ركوع و سجود رفتم. به تشهد كه رسيدم، ناگهان انفجاري من را به هوا پرتاب كرد. با صورت به زمين خوردم؛ زمـين خـوني شـد. تمام بدنم مى سوخت؛ گويي مرا در تنـور آتـشي گذاشـته اند. 🌷در شـيب خاكريز حركتي كردم و به سمت پايين غلت خوردم. ناگهان متوجه شدم كه پاي راستم در حال جدا شدن است و به پارچه نـيم سوخته شـلوارم متصل است. آسمان و زمين به دور سرم مى چرخيدند. امـدادگرها بـالاي سرم آمدند و پايم را از بالا محكم بستند. تركشهاي زيادي به بدنم اصابت كـرده بـود.... 🌷تمـام بـدنم خـونريزي مى كرد. بلافاصله آمبولانس رسيد و مرا با برانكـار بـه داخـل آمبـولانس انتقال دادند و چون خون و امكانات در آمبـولانس بـود، بـه بنـده خـون وصل كردند. با اينكه پـاي راسـتم از بـالاي زانـو جـدا شـده بـود، ولـي بيهوش نشدم تا به عقب منتقل شدم. حالا نمـى دانم كه نماز صبح جمعه بنده آخرين نماز قبل از مجروحيت بود يا اولين نماز بعد از مجروحيت! راوى: رزمنده دلاور حجّت اله تقيان 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1