eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
10.6هزار ویدیو
869 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ صبح، سرشار حس بودن است 🚶‍♂️🚶‍♂️💕 جاده‌های عشق را پیمودن است...
دفاع مقدس
🗓۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروزعملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران 💠 نقشه و تصاویر مربوط به عملیات کربلای1
۹ تیر ۶۵-سالروزعملیات پیروزمندکربلای۱-آزادسازی مهران 🔹رزمنده‌های بسیجی درعملیات کربلای۱ چهره هایشان در پس غبار هم سرشار از نوربودهم از اینرو بودکه با لشگرسیاه شب درآویختند وخط نور آفریدند 🗓۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروزعملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران 💠 نقشه و تصاویر مربوط به عملیات کربلای1 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دفاع مقدس
🗓۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروزعملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران 💠 نقشه و تصاویر مربوط به عملیات کربلای1
🗓۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروزعملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران 💠 پس از فتح "فاو" و شکست عراق در عملیات والفجر8، حامیان غربی صدام احساس نگرانی کردند لذامصمم شدند سلسله هجوم هایی را به خاک ایران داشته باشند ازجمله بازپس گیری "مهران"دربهار1365- عراق پس از تصرف مهران اعلام کرد که تنها در مقابل عقب‌نشینی قوای ایران از مناطق عراق، به ویژه فاو، مهران را پس خواهد داد! 🔹با اشغال مهران توسط عراق بیم آن می رفت که سایر مناطق چون قصر‌شیرین، سومار... نیز به تصرف عراق درآید؛ از طرفی امام تأکید داشتند قضیه مهران به سرعت حل شود. 🔸قرارگاه نجف سپاه وارد عمل شد و با 34 گردان پیاده، 9 گروهان ادوات و 4 گردان زرهی، عملیات کربلای1 را آغاز کرد و نیروی هوایی ارتش با تعهد روزی 10 سورتی پرواز به منظور بمباران مواضع دشمن و هوانیروز ارتش با 2 تیم آتش و تخلیه مجروح، پشتیبانی هوایی عملیات را به عهده داشتند. ─ نتایج عملیات کربلای1: ده روز جنگ و مقاومت در منطقه مهران، به آزادسازی 175 کیلومترمربع از خاک ایران و عراق، از جمله جاده دهلران ـ مهران ـ ایلام، شهر مهران و بیش از 8 روستای اطراف آن، ارتفاعات حساس و سرکوب قلاویزان و حمرین خصوصاً بلندترین قلّه منطقه (قلّه223) و 2 پاسگاه مرزی منجرگردید. همچنین عقبه‌های دشمن از جمله شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیر نیروهای اسلام قرار گرفت. در این عملیات 700 تن از نیروهای خودی شهید(از جمله شهید دستواره) و 4500 تن مجروح شدند.در روز اول عملیات نیز 1فروندهواپیمای جنگنده ایرانی و1هلیکوپتر سقوط کرد. ─ تلفات و خسارات دشمن: در این عملیات 10 هزار تن از نیروهای عراقی کشته و زخمی و 1210 تن اسیر شدند. همچنین تعداد 110 دستگاه تانک و نفربر و تعداد زیادی ادوات و خودرو منهدم گردید و 69 تانک و نفربر، 8 دستگاه مهندسی، 61 قبضه ادوات و 64 خودرو به غنیمت گرفته شد.
عملیات_کربلای1_آزادسازی_مهران_9تا19تیر1365 (2).pdf
3.71M
🗓۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروز عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران 📚 نسخه PDF |شرح عملیات کربلای 1
هران قبل از عملیات کربلای یک یاد و خاطره دلاوران لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) شهید والامقام مرتضی کاشیها شهید والامقام صمد یکتا جانباز حاج محمود صبور جانباز حاج مهدی قندیل حمید تقی زاده آقا ذوالنور محسن سوهانی احمد آقای صبا برادر آرین
🌴 روایت واقعی از 🔹در عملیات کربلای یک تیرماه 65 💠 آزادسازی شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دونفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت، پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگرانِ بازنشدن دشمن بود، برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم ویا توی بدویم و به هر صورت نیروهارا از موانع رد کنیم بعد ازین پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری رو برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده رو با توکل برخدا ازمعبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش میریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هرکاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چپیه ام رو باز کردم ودور بازوش بستم تا جلوی خونریزی رو بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من رو تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم وآنها رابه طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر بازهم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش وجذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بوديم . هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. 💠 . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور میکنند. 🌷خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشید. —(✍️ راوی: سید محسن حسینی)
راه تو می‌طلبد مرد کیست ؟ تیرماه ۱۳۶۵ ، قلاویزان 📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران
پر کردن قمقمه‌ها از یخ ... 💦 ☀️ تابستان داغ مهران تیر ماه ۱۳۶۵ اردوگاه عشق حسین قبل از عملیات کربلای یک (ع)
دفاع مقدس
پر کردن قمقمه‌ها از یخ ... 💦 ☀️ تابستان داغ مهران تیر ماه ۱۳۶۵ اردوگاه عشق حسین قبل از عملیات کرب
💦 🌷"کارتان بسیار زیبا و تکان دهنده است، این تصمیمی که شما گرفتید، اراده ای بسیار قوی و ایمانی محکم می خواهد، الحمدالله با این کارتان نشان می دهید که در تاریخ مبارزات، بی نظیر هستید، اما جنگ است و اسارت و محاصره و این چیزها را به دنبال دارد، ممکن است حتی چند روزی در مکانی قرار گیرید که از آب و غذا خبری نباشد." 🌷اما بچه ها به هیچ وجه نمی خواستند از تصمیم شان عقب نشینی کنند به همین جهت منتظر شروع عملیات بودند. یکی دو ساعت دیگر عملیات شروع می شد. نام عملیات هم کربلای یک در جبهه ی مهران بود. قبل از شروع عملیات بچه ها واقعاً به تزکیه روح مشغول بودند، هر کدام به گونه ای با خدا گفتگو راز نیاز می کردند.... 🌷....یکی با قرائت قرآن، دیگری با صلوات و دیگری با دعا و نيايش. و آن چه در آن لحظه زیبا و بهشتی به نظر می رسید، حضور یک جرقه ی نورانی در دل هایمان بود. اصلاً شک و تردیدی در اراده و تصمیم بچه ها وجود نداشت، انگار بیعتی دوباره و این بار از همیشه قوی تر و روشن تر با خدا و یارانش داشتند و بی تابی و انتظار بیش از حدشان نشان می داد که منتظر آن لحظه ی ناب و عرفانی هستند. لحظه ای که همه فکر می کردند با این کار تمام تاریکی کینه از دل شان بیرون می ریزد. 🌷همه سر جای خود مستقر بودند، آرام و در سکوت مطلق. سکوتی که بوی حضور می داد، حضور فضایی آکنده از معنویت. تمام کارهایی که باید صورت می گرفت قبلاً بچه ها خودشان با هم هماهنگ کرده بودند و حالا نشسته بودند که رمز عملیات اعلام شود.... 🌷اولین بار که رمز عملیات خوانده شد، دست بچه ها رفت روی قمقمه های آب. قمقمه را بیرون آورده و سر آن را باز کردند، بعد کم کم قمقمه را سرازیر کردند و تمام آب را از قمقمه، روی زمین ریختند این کار حتى یک دقیقه هم زمان نگرفت، حالا همه آماده بودند تا یک واقعیت بزرگ تاریخی را که در صدر اسلام به وقوع پیوسته بود، بار دیگر عینیت ببخشند. 🌷رمز عملیات بهانه ای بود برای اجرای این کار و این بار با تمام وجود منتظر بودند تا برای بار آخر رمز عملیات اعلام شود تا با تمام وجود به دشمنان نور و روشنی هجوم بیاورند و این هم به وقوع پیوست و رمز عملیات برای بار اخر اعلام شد ...... 🌷یا ابوالفضل العباس راوی: حاج مجید قانعی کانال
34.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران ا🌴▫️🌴▫️🌴▫️🌴▫️🌴 📽 با دلیر مردان لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) و گزیده ای از تصاویر مربوط به عملیات کربلای ۱ ❇️ قسمت اول "چگونه بخوابد چشمی که مظالم استکبار را بر زمین میبیند" شهید آوینی سنگر فرماندهی لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) به یاد سردار جانباز حاج علی فضلی حاج رضا صفر زاده ... ❇️ قسمت دوم "امام این بازو ها رو میبوسه ها" رزمنده ای با روحیه، که مورد اصابت ترکش خمپاره ۶۰ قرار گرفته: "خب دیگه بالاخره حالا یا ما خوردیم یا خمپاره، خوردیم به هم ."! ❇️ قسمت سوم برادر حسینی ،آر.پی.جی‌. زن مجروح که مقاومت میکرد به عقب بر نگردد: "کی آورد منو عقب؟! بزارید برم جلو ...."! 🌴 "جبهه های ما میعادگاه عشاق ولایت است و بسیج قبله آمال همه کسا نی ست که حقیقت انتظار موعود را در یافته اند." شهید آوینی 🌴 دوران 🇮🇷یاد شهدا کمتر از شهادت‌ نیست... 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊 💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🏳️ سخن شهید: ▪️اگر خون شهدا پایمال شود؛ ▫️خداوند آن ملت را عذاب می کند 🌷شهید سعیدرضا عربی 📎شهادت: عملیات کربلای۱ - مهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آزادسازی مهران ✅ پخش بمناسبت سالروز عملیات کربلای ۱ و آزادسازی شهر مهران 📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
هدایت شده از دفاع مقدس
راه تو می‌طلبد مرد کیست ؟ تیرماه ۱۳۶۵ ، قلاویزان 📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی
دفاع مقدس
راه تو #خون می‌طلبد مرد کیست ؟ تیرماه ۱۳۶۵ ، قلاویزان 📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی #دفاع_مق
☀️ حوالی ظهر بود، گرما بیداد می کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت، نور آفتاب به سود آنها بود ، رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات کمی خسته به نظر می آمدند.تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند. در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود ، خسته وتشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکشهای توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود. دوربینم را برداشتم و برای گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم.صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم که خیز بروم ، بچه های رزمنده دیگربه خوبی با این صداها آشنا هستند . گوشها عادت می‌کند و می‌توانی بفهمی که این صدای توپ از طرف خودی‌هاست یا دشمن تا بیجا خیز نروی! نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقیها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپی بالا و پایین می شدم . کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم . در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هایم تقریبا چیزی نمی‌شنید، به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها کمی گیج بودم. دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاد ه اند ، در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکش‌های آن تمامی صورتش را گرفته بود . بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک می‌گرفت. جلو رفتم ، صدای زمزمه اش را می شنیدم ، به آرامی می گفت: 🕌 🌴 وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم ،همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم ، فدات بشم ، چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم. حالا اشک هایم با خونهای زلال او در هم آمیخته شده بود، دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه ای بعد گفت :"کاری از دستم بر نمی یاد ، شهید شده ، برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا...!(معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند ، آنها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آنها را به عقب منتقل کنند.) در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم ، انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش را گرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم. امدادگر با دست محل معراج شهدا را نشان داد .قبل از اینکه او را در کنار سایر شهدا بگذارم. صورتش را بارها و بارها بوییدم‌ و بوسیدم ، به خدا بوی عطر گل یاس می‌داد... ✍🏻 راوی : عکاس دفاع مقدس سید مسعود شجاعی طباطبایی 📷 🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک — آزادسازی مهران ا🇮🇷 یاد شهدا، کمتر از شهادت‌ نیست...🌷 ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▫️▪️▫️▪️ 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🌷برای توجیح عملیات به همراه همه فرماندهان گردان رفتیم ابتدای ارتفاعات قلاویزان. از ماشين پیاده شدیم سر غروب بود و هوا گرگ و ميش شده بود. يكى از بچه هاى اطلاعات شروع به توجیح منطقه کرد، در جواب یک سئوال که الان موقیعت ما دقیقاً کجاست کم مى آورد؛ او رفت. 🌷سر شب شد. قرار بود آنجا بمانیم تا فرمانده گردان و چندتاى دیگه نیروها رو بيارن. ناگهان متوجه شدیم عراقیها به صورت دشتبانی در ٥٠ مترى ما هستند و سلاح ها را پشت سر قايم کرده بودند تا ما رو فريب داده، خوب نزدیک بشن، و بعد به رگبار ببندنمون. بعضی مى گفتن؛ خودین! اما نزدیكتر شدن، شروع کردن. 🌷ما ضربتی موضع گرفته، درگیر شديم.‌ اونا مجبور به عقب نشینی شدن و ما ٢٠ نفر بيشتر نبوديم. باید تا سحرکه نیروها برای پیشروی مى آمدند؛ آنجا مى مانديم و از خودمون و منطقه مراقبت مى كرديم. من و شهيد على راهداری در شيارى کوچک استراحت مى كرديم که عراقیه‍ا شروع کردن به آتش ریختن. 🌷خمپارهای ٨١ و ١٢٠ هر لحظه بيشتر مى شد تا اینکه صوت خمپاره ۱۲۰ كه زوزه کشان پایئن مى آمد را روى سرمون احساس کردیم من و على روبروی هم تکیه داده بودیم و ته پوتین هامون بهم چسبیده بود خمپاره دقیقا وسط پاهای علی فرود آمد و ما به زمين چسبیده و دو دست را روی سرگذاشتیم که از خوردن ترکش به سرمان جلوگیری بشه اما.... 🌷....اما بعد از فرود خمپاره علی سه بار تكبير گفت. بنده که متوجه شدم ترکشی به من اصابت نکرده دو_سه بار على رو صدا زدم جواب نداد! کنارش نشستم؛ دیدم آرام به خواب رفته. آثار تركش بر سر و صورت نبود. پائينتر رو نگاه کردم دیدم جفت پاها از بالاى زانو قطع شده بود. او مظلومانه شهيد شد.... راوى: رزمنده حسین کلبعلی 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷نهم تیرماه ۶۵ - سالروز شهادت نقی خیرآبادی — عملیات کربلای ۱ 🌴مداح دلسوخته، ذاکر اهل بیت و کادر اطلاعات و عملیات لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {ع} 💠مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا {س} ق ۵۳/ ر ۱۶۴/ ش ۷ بخشی از وصیتنامه شهید: ✍️مسئولیتمان بسیار سنگین است مسئولیتی که در قبال اسلام و قرآن داریم مسئولیتی که در قبال خانواده شهدا، شهدای عزیز شهدایی که از جان و مالشان گذشتند تا اسلام بماند واللّه این دنیا مزرعه آخرت است واللّه در آن دنیا از شما سؤال می کنند آن موقع که اسلام به خون نیاز داشت چرا رفتی توی خانه ات نشستی ؟ اگر نماز خوانی، نمازت ارزش ندارد اگر بتوانی جبهه بروی و نروی و وای به حال کسانی که دیگر نمازشان را هم نمی‌خوانند 💠 کسانی که هنوز با آن موضع (حجاب) آن چنانی بیرون می‌آیید قدری فکر کنید می خواهند بگویند ما تمدن داریم واللّه به این چیزها نیست تمدن با لخت گشتن نیست‼️ شما تمدن را می توانید بیایید توی جبهه‌ها ببینید این را می گویند تمدن که از جوان۱۴ساله بگیر تا (پیرمرد)۶۰ساله چجوری رشد کرده‌اند این را می گویند تمدن نه آنکه با آن وضع آنچنانی بیایند بیرون !! ▪️ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️ 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊 💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | یکی از نوحه هایی که رزمنده های جبهه با یکدیگر زمزمه می کردند:👇 مهدی ای مولا نوگل زهرا یاور رزمندگان یاری نما ما را . . . ------------------------------------------- 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊 💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
وقت آن شد کٖه به گل حکم شکفتن بدهی ای سر انگشت توآغاز گل افشانی ها فصل تقسیم گل وگندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها 🌴 مهران - ۱۳٦۵ ⚪️ عملیات کربلای ۱ 💕 دوران ------------------------------------------- ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ دفاع مقدس ۱
در جبهه، هر فرد به مدت ۲۴ ساعت ، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه‌ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع‌کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را برعهده می‌گرفت... چنانچه شهردار در نوبتِ وظیفه‌ اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می‌داد ،مرتب برای سلامتی‌اش صلوات می‌فرستادند و از او می‌خواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهده‌ٔ کار برنیامده بود انجام می‌دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می‌کردند که: ننه چرا غذا سرد است؟ چرا غذا کم نمک است و از این حرف‌ها… 📷 شهردارِ جبهه ... 🌿 کسی نبود جز خادم بچه‌های سنگر 🪴 خدا قوّت، برادر رزمنده 🌴 دوران جنگ ------------------------------------------ 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊 💚 اینجا بیت الشهداست..👆👆 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
خورشید ...☀️ سرک می‌‌کشد و می‌داند از دست تو چایِ صبح ، نوشیدن دارد ...! ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
ا ﷽ 🔰پست جالب و خواندنی 🚇متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب 🔹جوانمرد قصاب مردی بود در زمان علی بن ابیطالب‌ معروف به مروت 🔹اما در دهه ۵۰ و۶۰ قصاب دیگری هم بود. به او میگفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما که راضی هستیم، خدا از ما راضی باشه! 🔹کسی دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، گوشت مشتری همیشه سنگینتر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمیکرد. میگفت: برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست 🔹اگر میدانست مشتری فقیر است، نمیگذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. گوشت را می‌پیچید توی کاغذ و میداد دستش.‌ کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا عائله زیادی داشت را دوبرابرِ پول مشتری،گوشت می داد. 🔹گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود میکرد که پول گرفته،گاهی پول را میگرفت و دستش را می بردسمت دخل و دوباره همان پول رامیداد به مشتری و میگفت:بفرما مابقی پولت 🔹عزت نفس مشتریِ نیازمند رانمی شکست!این جوانمرد در یکی ازعملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید ✳️"شهید عبدالحسین کیانی" نمونه‌ی دیگری از همان''جوانمرد قصاب'' بود! روحش شاد
دفاع مقدس
ا ﷽ 🔰پست جالب و خواندنی 🚇متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب 🔹جوانمرد قصاب مردی بود
golhaye yas280 قصاب جوانمرد.mp3
6.58M
🔊 داستان صوتی جالب داستان "جوانمرد قصاب" شهید عبدالحسین کیانی ------------------------------------------ 📡 به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید 🕊🕊
دفاع مقدس
🌷نهم تیرماه ۶۵ - سالروز شهادت نقی خیرآبادی — عملیات کربلای ۱ 🌴مداح دلسوخته، ذاکر اهل بیت و کادر اطل
منازل خرمشهر - بهمن ۶۴ 📷 ☝️ بعد از جلسه فرماندهان لشگر۱۰ در خصوص جمع بندی عملیات در جزیره ام الرصاص و قبل از ورود لشگر به عملیات در فاو . از سمت چپ: شهید حاج محمود نوری شهید حاج حسین نوروزی شهید نقی خیر آبادی حاج محمد آقای تیموری 🇮🇷 لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) دوران
دفاع مقدس
منازل خرمشهر - بهمن ۶۴ 📷 ☝️ بعد از جلسه فرماندهان لشگر۱۰ در خصوص جمع بندی عملیات در جزیره ام الرصاص
"مسلمان بودن، شرایط دارد این نیست که ما در منزلمان جای نرم و راحت بنشینیم و ادعای مسلمان بودن هم بکنیم مسلمان آن شخصی است که اسلام به هر چه نیاز دارد، کمک کند یک وقت هست که اسلام به پول نیاز دارد و یک مسلمان باید کمک کند یک وقت هست که اسلام به خون نیاز دارد و دیگر درست است که در خانه بنشیند و به جبهه‌ها نرود و ادعای مسلمان بودن هم داشته باشد؟؟⁉️ آری مسئولیتی که در قبال شهدا داریم بسیار سنگین است..." بخشی از وصیت نامه ی مداح دلسوخته و عارف اهل بیت (ع) شهید نقی خیر آبادی عضو اطلاعات عملیات لشگر ۱۰ حضرت سید الشهدا(ع) از مربیان آموزش پادگان امام حسین (ع) دلاوری از مسجد موسی بن جعفر (ع) نظام آباد تهران شهادت: تیر ۱۳۶۵، مهران عملیات کربلای ۱
دفاع مقدس
"مسلمان بودن، شرایط دارد این نیست که ما در منزلمان جای نرم و راحت بنشینیم و ادعای مسلمان بودن هم بکن
▪️ شرح زندگی و مجاهدت های شهید نقی خیرآبادی ▫️ پاسدار رشید اسلام شهید نقی خیر آبادی در تاریخ سوم تیرماه 1342 ه. ش در محله نظام آباد و در میان خانواده‌ای متدین متولد گشت. با فطرت پاک و خدا جویی که داشت از همان کودکی علاقه‌ای خاص به مسجد و نماز جماعت از خود نشان می داد و خیلی وقت‌ها مکّبر نماز جماعت مسجد موسی ابن جعفر (ع) در محل خود بود. در جلسات قرآن به همراه پدر بزرگوارش شرکت می‌کرد و این نقطه عطفی شد تا استعداد نهفته اش شکوفا شود و از دوران کودکی نوحه خوان امام حسین (ع) شد. دوران نوجوانی نقی با شروع انقلاب اسلامی مصادف شد و در سال 1359 بنا به فرمان تاریخی حضرت امام خمینی(ره) به عضویت بسیج مسجد موسی‌ابن‌جعفر(ع) در محله نظام آباد تهران در آمد و با عشق زاید الوصفی در تمام فعالیت‌های بسیج از جمله گشت‌های شبانه شرکت می‌نمود، تا اینکه در سال 1360به همراه همرزم شهیدش داوود یعقوبیان به عضویت سپاه در آمد و پس از طی دوره های تخصصی و رزمی در پادگان امام حسین (ع) به عنوان فرمانده گروهان آموزشی مشغول به کار شد و همواره به عنوان فردی نمونه از جهت نظم، انظباط، اخلاص و ایمان زبانزد همزمان و دوستان و آشنایان بود ولی ضمن اینکه در پادگان مشغول آموزش دادن بود برای یک تجربه در جبهه های غرب و جنوب حضور می‌یافت تا تئوری را با عمل توام سازد. در سال 1362 خود را به منطقه جنگی رسانید تا در عملیات پیروز مندانه خیبر شرکت کند. در همین عملیات بود که دوست قدیمی خود داوود یعقوبیان را از دست داد. بعد از عملیات به تهران مراجعت نمود اما این بار عشق حضور در جمع رزمندگان، وی شعله‌ورتر شد و زمینه‌ای شد تا به دنبال آموزش غواصی و… برود. حدود شش ماه آموزش آبی خاکی را طی نمود. در سال 1364 مجدداً با دستی پر از تجربه و آموزش به جمع رزمندگان لشکر 10 سید الشهداء (ع) پیوست. او گم شده خود را در واحد اطلاعات یافته بود. هر آنچه که یاد گرفته بود در عمل به کار می بست؛ در شناسایی های منطقه فاو و ام‌الرصاص از هیچ تلاشی فرو گذار نبود، هنوز مأموریتش تمام نشده بود که از ناحیه پا مجروح شد، با این حال خود را در بند جراحت ندانست. هنوز بهبودی نسبی نیافته بود که آهنگ رفتن کرد، از طرفی پادگان امام حسین(ع) با رفتنش موافق نبود. اما به هر طریق که بود مجدداً به ندای رزمندگانی که در منطقه فکه بودند پاسخ مثبت داد. چون در آن منطقه دشمن هجوم آورده بود و مواضع ما را اشغال کرده بودند. او سریع به واحد اطلاعات رفت تا کار شناسایی از مواضع دشمن را به همراه دیگر برادران اطلاعات انجام دهند. با فرصت کمی که داشتند کار شناسایی به صورت تعجیلی و با دقت تمام انجام شد و بچه ها توانستند گردانهای پیاده را به موقع به منطقه برسانند و عملیات سید الشهداء(ع) را در آن منطقه انجام دهند. دائماً از منطقه جنوب به منطقه غرب در حال رفت و آمد بودند. چون در آن زمان دشمن از هر سو به مرزهای ما حملاتی را آغاز کرده بود. یعنی تاکتیک پدافند متحرک را برگزیده بود تا حداقل از عملیات رزمندگان اسلام جلوگیری به عمل آوردند. سرانجام پس از مدتی نقی به همراه دیگر برادران اطلاعات عملیات به منطقه اشغال شده مهران رفتند تا زمینه عملیات کربلای یک مهیا گردد. در این زمان شهید به عنوان مسئول تیم شناسایی اطلاعات مشغول بکار شده بود. چندین بار به شناسایی های متعدد و سختی رفتند تا راهکارهای مناسبی برای هجوم به خطوط دشمن بیابند. عملیات با رمز مقدس یا ابوالفضل العباس (ع) شروع شد. نقی هم در نهم تیر ماه 1365 در حالی که ذکر یا حسین جان بر لبان مبارکش بود جان به جان آفرین تسلیم نمود و از این دنیای پر از ظلم رهایی یافت.
دفاع مقدس
▪️ شرح زندگی و مجاهدت های شهید نقی خیرآبادی ▫️ پاسدار رشید اسلام شهید نقی خیر آبادی در تاریخ سوم تی
📷 رزمندگان اطلاعات عملیات لشگر10 🌴 خرمشهر سال64 🌷 شهیدخیرآبادی، ایستاده، اولین نفر سمت چپ