eitaa logo
دفاع مقدس
3.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
794 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام دنیا را می دهم فقط یک لحظه. از این آرامشتان و نان خشک را با من هم قسمت کنید! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📡 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🔴 👇👇
هدایت شده از عکس‌هاے زیرخاکے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 اعطای مدال شجاعت توسط صدام به خلبانان شرکت کننده در عملیات انهدام کارخانه برق شهر نکا در استان مازندران در تاریخ ۱۷ تیر ۶۶ . ---------------------------------------- ✅ ایتا https://eitaa.com/Axe_zirkhakii ✅ روبیکا https://rubika.ir/Axe_zirkhakii ✅ تلگرام https://t.me/Axe_zirkhaki کانال عکسهای زیرخاکی 📽 مجموعہ عڪس‌ها، فیلم‌ها و فایل‌هاے صوتے قدیمے 📢
🔴 : تیتر روزنامه‌: ۱۸ تیر ۱۳۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | حاج قاسم شهید: شايد اين حرف را از منِ بی‌سواد، كمتر قبول كنند؛ اما من معتقد هستم، آن چيزی كه ديدم، صحنه‌هايی كه ديديم و شماها خيلی‌هایتان ديديد؛ امام زمان (عج) كه ظهور بكنند، حكومتی که ايجاد می‌كنند، قلّه‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد... مهرماه ۱۳۹۵ 👈 به کانال بپیوندید 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🌴 تقیّد به اذکار و تعقیبات ▫️در موضوعات معنوی و سلوکی،فوق ‏العاده بود، ولی اصلاً اهل ریا و بروز دادن نبود.☆ تعقیبات نماز صبح را می‌خواند. حتّی وقتی ­که خسته بود، یک ‏مقدار تعقیبات می‌خواند و بقیه اذکار را در رخت‏خواب می‌گفت. او به ‏خصوص در هنگام طلوع آفتاب و غروب آفتاب، دائم ‏الذّکر بود. این‏ها اوقاتی هستند که در قرآن و روایات، تأکید شده‌اند. خیلی از اوقات دیگر هم مشغول ذکر بود، ولی با بچه‌ها بسیار با نشاط برخورد می‌کرد. شوخی‌های غلیظ با بچّه‌ها داشت و بسیار حاضرجواب بود. اگر کسی، اصطلاحاً تیکّه‌‏ای می‌انداخت، حتماً از طرف ایشان، بی‌جواب نمی‌ماند! 🌷طلبه بسیجی شهید حجت‌الاسلام و المسلمین سید محسن روحانی، مسئول آموزش عقیدتی سیاسی لشکر۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب "علیه‌السلام" 🌷ولادت: ۱۳۴۰، قم 🕊🕊 شهادت: ۱۳۶۵، جزایر مجنون 🌴مزار شهید: گلزار مطهر شهدای علی‌ بن‌ جعفر "علیه‌السلام" قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷طلبه بسیجی شهید سید محسن روحانی، مسئول آموزش عقیدتی سیاسی لشکر۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب "علیه‌السلام"
صبح اسٺ و دڪان زندگی آباد اسٺ گلخنـده فراوان شده، دلـها شاد اسٺ وقٺی ڪه خــدا ڪلید این قصه شود دنیـای قشنگ مـان ز غـم، آزاد اسٺ 📎صبحتون زیبا با لبخند شهدا🌷 ا🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱 📷👆از راست: سردار غلامرضا محرابی شهید غلامرضا یزدانی شهید احمد سباف زاده
🕊🕊 18 تیرماه 1365 - سالروز شهادت ابوالفضل رمضانی، رزمنده تخریبچی لشگر ده سیدالشهدا (ع) 🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱ا 📷👆 مقر تخریب لشگر 10 - اردوگاه نماز جماعت ظهر و عصر تیرماه 1365 پای راستش آسیب دیده بود و نشسته نماز میخوند. اما این آسیب دیدگی مانعی برای حضورش در عملیات نشد و هر طوری بود خودش رو به قافله ی شهدا رساند و از پرکشید.
شهادت 18 تیرماه 1365 محل شهادت : ✍️: روای: ☑️ به همراه برادران لطیفی ، و به (ع) مامور شدیم. ماموریت گردان قمربنی هاشم پاکسازی یکی از یالهای غربی قله 223 بود و دشمن برای اینکه رزمندگان ما نتوانند از طریق یالها به قله برسند موانع زیادی در مسیر عبور ایجاد کرده بود . چند لایه با مین های ضد نفرات و بشکه های 200 لیتری فوگاز و سیم خاردارهای عرضی به جای طولی و تله کردن مینهای ترکشی داخل آن و سنگرهای کمین فراوان همه این ها یالهای قله 223 را تسخیر نا پذیر میکرد.رزمنده های گردان قمربنی هاشم(ع) در سه گروهان سازمان دهی شذه بودند و طرح مانور اینگونه بود که یکی از گروهانها خط دشمن را تصرف کند وگروهانهای دیگر ادامه عملیات را انجام دهند. با گروهان خط شکن همراه شد و جلوی گروهان حرکت میکردیم تا اینکه به میدان مین رسیدیم.ستون نیرو های رزمنده چند متر به در یک جانپناه متوقف شد و بچه های تخریب و اطلاعات به همراه فرمانده گروهان به پشت میدان مین رفتیم. همه جا تاریک بود و چون اواخر ماه قمری بود خبری از ماه و نور آن در آسمان نبود. چند لحظه پشت میدان مین ، اطراف و محدوده میدان رو برانداز کردیم و با توکل به خدا و مدد گرفتن از نام علمدار کربلا کار معبر شروع شد. برادر لطیفی مین ها رو خنثی میکرد و جلو میرفت و برادر رمضانی هم پشت سرش با فاصله دو متر زمین رو چک میکرد که مبادا مین و موانعی جامانده باشد و منهم در آخر رو روی زمین پهن میکردم.تقریبا داشت شب به نیمه میرسید و ما با احتیاط کامل و با صبرو حوصله معبر میزدیم . دشمن باور نداشت که ما بتوانیم از موانع رد شویم ..وسط میدان مین بودیم که تیراندازی ایضایی دشمن شروع شد و تیرهای رسام که از دهانه دوشکا خارج میشد از بالای سر ما عبور میکرد وگاهی هم چند خمپاره بدون هدف داخل موانع به زمین میخورد که ما رو مجبور میکرد روی زمین دراز بکشیم.ما سه نفر بدون توجه به اتفاقات دور و برمون جلو میرفتیم و تمام تلاش ما این بود که به سیم خاردار آخر میدون برسیم ..اما یک اتفاق همه چیز رو به هم ریخت. در آن تاریکی و سکوت صدای و بعد هم روشن شدن در مقابل ما و بعد هم صدای انفجار .. توی اون سر و صدا، صدای (ع) بلندی شنیدم تمام سر وصورتم رو خون گرفته بود . ابتدا فکر کردم مجروح شدم، خون ها رو از صورتم پاک کردم و یه تکونی خوردم. چیری نشده بود سینه رو از خاک بلند کردم و یه نگاه به اطراف انداختم .. دیدم ابوالفضل رمضانی پاش به پوست آویزونه و افتاده. اومدم بالاسرش ، دیدم زنده است . خودم رو به برادر لطیفی که چند متر جلوتر بود رسوندم و با هم مشورتی کردیم.قرار شد برادر لطیفی معبر رو ادامه بده و من هم ابوالفضل رو از معبر بیرون ببرم. طناب معبر رو توی میدون محکم کردم وابوالفضل رمضانی هم خودش کمک کرد و در حالیکه خون زیادی از محل زخم هاش میومد به اول میدون اومدیم و بچه های امدادگر رو خبر کردم و مشغول بستن زخم ابوالفضل شدند و من برگشتم توی میدون مین. مسیر معبر و طناب معبر سفید زنگ با خون هایی که از ابوالفضل رفته بود کاملا قرمز شده بود ، دو نفری معبر رو تموم کردیم و سیم خاردارهای توپی آخر میدون مین رو هم قطع کردیم ، هنوز دشمن متوجه نشده بود. معبر کامل باز شده بود یکی دوبار عرض معبر رو رفتیم و اومدیم و وارسی کردیم که مین جانمونده باشه. فرمانده گردان رو هم آوردیم توی معبر و ایشون هم تا انتهای معبر رفت و خاطرش جمع شد که معبر باز است. اومدیم اول میدون وسروقت . خونریزی زیاد خیلی بیحالش کرده بود. ابوالفضل قد بلندی داشت وخیلی هم هیکلی بود. اما این زخم کاری همه توانش رو برده بود اما اون لبخند همبشگی روی لبانش بود. با برادر لطیفی کا رها رو تقسیم کردیم. من اول میدون نشستم ولطیفی هم رفت آخر میدون و بچه های گردان قمر بنی هاشم علیه السلام برای شکستن خط دشمن وشروع عملیات وارد معبر شدند. درگیری شروع شد دشمن مقاومت میکرد و آتش سنگینی رو منطقه اجرا میکرد . سمت چپ ما چند تا تیربار سنگین کار میکرد . نارنجک برداشتم و برای آخرین بار نگاهم به ابالفضل افتاد که دیگه رمقی به تن نداشت با او خدا حافظی کردم ورفتم سروقت سنگر دوشکا... با دشمن درگیر شدیم و خودم هم مجروح شدم و وقت عقب اومدن سراغ ابوالفضل رو گرفتم او رو عقب برده بودند. توی بیمارستان بودم که خبر دادند ابوالفضل رمضانی شهید شده. ⚪️ کانال 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🌱 ۱۸ تیرماه ۱۳۰۹ — زادروز شهید شیخ فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی، نماینده امام در سپاه پاسداران (دوران دفاع مقدس)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 انتشار برای اولین بار 🎥 صحبت های شهید فضل الله محلاتی در محضر امام خمینی(ره)
دهه شصت - حاشیه سفر زیارتی به سوریهمن به “قد قامت” یاران نرسیدم ای کاش لا اقل رکعتِ آخر به جماعت برسم ... ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 📷👆 تصاویری از شهید محلاتی ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🌹 خاکریز خاطرات امام برای دو شهید خیلی گریه کردند💦 🎤 فرزند شهید محلاتی در خاطره‌ای نقل می‌کند: 🌷 خانم امام که تشریف آورده بودند منزل ما، گفتند که من دیدم امام برای دو شهید زیاد گریه کردند. ♦️ یکی شهید مطهری بود که امام خیلی متأثر شدند. ♦️ دومین شهید، شهید محلاتی بود. 📚 منبع: کتاب "برداشتهایی از سیره‌ی امام(ره)"، ج۲، ص۲۲۵.
سخنرانی شهید محلاتی پیرامون جهاد و شهادت 1.mp3
7.59M
سخنرانی شهید فضل الله محلاتی پیرامون جهاد و شهادت بخش اول📢 | سخنرانی شهید فضل الله محلاتی پیرامون جهاد و شهادت بخش اول ⏳ کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
سخنرانی شهید محلاتی پیرامون جهاد و شهادت 2.mp3
5.26M
📢 | سخنرانی شهید فضل الله محلاتی پیرامون جهاد و شهادت بخش دوم ⏳ کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 💠 نظر رهبر انقلاب راجع به شهید محلاتی: 🔹من تا الآن هیچ فردی را ندیده‌ام كه در مبارزات عمومی، آن جور سازش ناپذیر و خستگی ناپذیر باشد. در كار جمعی زودآشنا و زودآشتی باشد. واقعاً كسی را با این خصوصیات مثل ایشان من ندیده‌ام. كسانی هستند كه هر كس به آنها فشاری بیاورد تسلیم می‌شوند؛ چه دشمن؛ چه دوست. ایشان در مقابل فشار دشمن واقعاً تسلیم نمی‌شد. بارها زندان رفته بود، به نظرم ۱۰-۱۵ مرتبه، در طول دوران مبارزات دستگیر شده و به زندان رفته بود. شما می‌دانید تعداد بازداشت مهم است. یعنی اگر كسی یك بار زندان بیفتد و مثلاً ده سال بماند، این یك بار بازداشت شده، اما اگر كسی در این ده سال ۵ بار بازداشت شده و هر بار بازداشت شدن یك رنج خاص خودش را و یك مرحله و عقبه خاص خودش را دارد كه آن كسی كه یك بار بازداشت شده بود مثلاً آن چند سال را گذرانده، دیگر آن عقبات را نخواهد داشت. خوب آن آدمی كه آن جور در مقابل دشمن سازش ناپذیر بود و مبارزه را به هیچ وجه ترك نمی كرد، به دوستان كه می رسید، یك آدم سازش‌پذیر و رام و بدون لجاجتی مشاهده می‌شد و احساس می‌شد، كه آدم واقعاً حیرت می كرد. (8 دی 1365) 🌿▫️🌿▫️🌿▫️🌿▫️ ▪️فضل‌الله محلاتی، در نوجوانی و در سفری که امام به شهرستان محلات داشتند، شیفته‌ و مرید این مرد الهی شده و از همان جا به دروس دینی را آغاز می‌کند. شهید محلاتی خستگی ناپذیر بود که در قبل و بعد از نهضت اسلامی فعالیت‌های گسترده‌ای در جهت انقلاب انجام داد. وی همواره روحانیون را به تلاش و کوشش بیشتر در راه انقلاب ترغیب می‌نمود و از این رو دوستانش لقب "موتورالعلماء" را به او داده بودند! .
سخنرانی شهید فضل الله محلاتی پیرامون قیام در برابر طاقوت.mp3
4.63M
📢 | سخنرانی شهید فضل الله محلاتی پیرامون قیام در برابر طاغوت ⏳ کانال ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ۱۸ تیرماه ۱۳۰۹ — زادروز شهید شیخ آیت الله محلاتی، نماینده امام در سپاه پاسداران (دوران دفاع مقدس) 📽 ☝️ | گفتگوی شهید محلاتی با شهید حسین خرازی در کنار آیت الله مهدوی کنی ⚪️ به همراه گوشه هایی از مراسم تشییع شهیدان در تهران و سرانجام به خاکسپاری در حرم حضرت معصومه (س) - قم ✍️پ.ن: شهید فضل الله مهدی زاده محلاتى (۱۳۰۹ - ۱۳۶۴ ش)، روحانی مبارز علیه رژیم ستمشاهى پیش از انقلاب بود. اولین مراسم حج ایران اسلامى در سال ۵۸ با مسئولیت وى برگزار شد و توفیق هدایت و نظارت مستقیم بر «سپاه پاسداران انقلاب اسلامى» نصیبش گردید. شهید محلاتى سرانجام در اول اسفند ۱۳۶۴ در جریان عملیات والفجر 8 ، به همراه چهل تن از مسئولان نظام بر فراز آسمان اهواز توسط جنگنده های عراقی به شهادت رسید. 🕊🕊🕊 ⏳ به کانال بپیوندید
🔴 ماجرای 🔹اول اسفند ۱۳۶۴ ، ساعت 12:30 دقیقه ظهر، هواپیمای متعلق به شرکت هواپیمایی آسمان هنگامی که از تهران به مقصد اهواز در حرکت بود، در آسمان اهواز هدف دو موشک هوا به هوای جنگنده‌های عراقی قرار گرفت و در ۲۵ کیلومتری شمال اهواز سقوط کرد. در این واقعه دلخراش فضل‌الله محلاتی(نماینده امام در سپاه پاسداران) به همراه بیش از چهل نفر از نمایندگان مجلس، نیروهای عالی رتبه ارتش، قضات عالی رتبه قضایی ...(که در جریان عملیات والفجر ۸ ،عازم جبهه جهت بازدید از مناطق آزاد شده فاو بودند ) به شهادت رسیدند. 🔸گفتنی است، قبل از ساقط شدن، خلبان جنگنده عراقی هشدار داده بود که هواپیمای ایرانی به سمت عراق منحرف شود (تا سرنشینان آن به اسارت آنها درآیند). عبدالباقی درویش، خلبان مسافربری ایرانی بود. وقتی او از نيت پليد دشمن آگاهی یافت، مراتب را با حضرت آيت الله محلاتي در ميان گذاشته و تصميم نهايي را به ايشان واگذار مي كند، که شهید محلاتی قاطعانه با این پیشنهاد ذلت‌آمیز مخالفت می‌کند. آنها به اتفاق بشهادت رسیدند، ولی داغ ذلت اسارت را در پیشانی تحمل نکردند!! ا🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🌺خلبان شهید عبدالباقی درویش، متولد ۱۳۲۷ شهرستان “نوشهر” پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی با توجه به علاقه شدید به پرواز به دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش راه پیدا نمود و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز در اواخر سال ۱۳۴۶ برای طی دوره تکمیلی به آمریکا فرستاده شد 🌹پس از کسب نشان پرواز بعنوان خلبان به ایران بازگشت. با شروع جنگ ضمن آموزش خلبانان بخدمت رسانی و دفاع از کشور پرداخت وسرانجام در ۰۱/۱۲/۱۳۶۴ آسمانی شد☝️☝️☝️
بر نویسندگان و نگارندگان خاطرات مبارک باد 🌴رهبر انقلاب: بنده یک وقتی گفتم "جنگ، یک گنج است؛ واقعاً هم همین جور است 💠 حفظ فرهنگ دفاع مقدس، همواره از مهمترین دغدغه‌های فرهنگی رهبر فرزانه بوده، تا جایی‌ که از همه‌ نگارندگان حوادث جنگ، درخواست کرده‌اند از ثبت جزئیات این دوران غفلت نکنند و این گنجینه‌ی تمام نشدنی را برای آیندگان به ودیعه بگذارند. (۱۳۶۸/۶/۳۰) ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ ✍️ پ.ن: خاطرات رزمندگان در طول جنگ، شرح هشت سال ایستادگی ملت در برابر استکبار جهانی ست و تعلق دارد به تاریخ پرافتخار ایران🇮🇷 از این رو باید آنها را به مانند امانتی مقدس، مکتوب نمود تا برای آیندگان به یادگار بماند 📚با نگارش آن دوران سرشار از اخلاص و معنویت و نشان دادن عظمت عملیات ها و شیرینیِ موفقیتِ نبردهایی همچون بیت المقدس و کربلای پنج . . . ؛ می توان حماسه های دوران دفاع مقدس را زنده نگه داشت و به نسل های بعد انتقال داد. 🔴آنچه جبهه ای ها، سرداران و "کهنه سربازان" از حوادث و رویدادهای جنگ، به خاطر دارند، امری شخصی نیست، بلکه امانتی ست که بایستی آنها را مکتوب کنند تا اینکه در تاریخ جنگ تحمیلی به یادگار بماند 🚫لذا سهل انگاری و عدم توجه به این از سوی پذیرفتنی نیست! محفوظات ذهنی آنان امانت شهیدان است و می بایست صحیح و بدون اغراق بر روی کاغذ به رشته تحریر درآید📄 ...بی شک شهدا ناظر بر اعمال ما هستند وهرگونه کار برای آنها و نقل شجاعت و دلاورمردی های آنان، مستوجب پاداشی گرانبها در روز جزاست.ان‌شاء‌الله
به نام خدا و باسلام این ذره ناقابل مختصر تجربه ای در زمینه نگارش دارم که به این وسیله در اختیار علاقمندان می گذارم👇 در ابتدا به یاد داشته باشیم که نوشتن و گردآوری خاطرات دوران دفاع مقدس، لزوماً به معنای چاپ و انتشار کاغذی آن نیست، گرچه چاپ افست به ماندگاری اثر کمک می کند. ⚪️ یکی از راه های ساده انتشار خاطرات، می تواند ارسال آنها در فضای مجازی باشد ( به صورت فایل PDF یا نسخه الکترونیکی کتاب) — که البته در این صورت دست گردآورنده نیز باز است و محدودیت حجم و صفحات کتاب را ندارد و نیز می تواند هر تعداد مدرک، نقشه ... یا عکس رنگی را در آن بگنجاند. (زیرا هزینه چاپ رنگی کتاب بصورت سنتی بسیار بالاست) 📢 در ضمن شما می توانید کتاب خود را در فضای مجازی به صورت صوتی نیز منتشر کنید. (کتاب گویا) 🌀 چگونه خاطرات خود را بنویسیم ❓ خاطرات انسان در طی زمان طولانی، بسیار پراکنده است و نمی تواند فی البداهه شزوع به نوشتن کتاب کند تا اینکه کتاب به پایان برسد. ⭕️ راهکار عملی آنست که در ابتدا هرآنچه در ذهن خود داشته، بر روی کاغذ بیاورید، یعنی تقدم و تأخر و نیز زمان و مکان خاطرات و رویدادها فعلا! مهم نیست. برای شروع کار، دفترچه یا کاغذهای A4 تهیه نمایید و بر روی صفحات آن مطالب خود را خوش خط و خوانا بنویسید و پس از تمام شدن، زیر آن را خط بکشید (بدین معنی که توسط این خط، مطلب شما را از مطلب بعدی جدا می شود — زیرا در پایان نوشتن، باید نوشته هایتان را با دست یا قیچی از این قسمت خطوط، برش زده و از همدیگر جدا کنید) 👈 👉 🛑 در اینجا آنست که نوشته هاتان دورو نباشد (حتماً از یک روی کاغذ استفاده نمایید) نوشتن شما بر روی برگه های یک رو ممکن است مدت ها به طول بیانجامد. به خود فشار نیاورید!! هرگاه و در هرجا خاطره، حادثه یا مطلب مهم و قابل ذکری از گذشته به یادتان آمد، (هرچند کوتاه) فوراً آن را یادداشت کنید، البته با ذکر تاریخ، مکان و نام افرادی که در آن صحنه حاضر بودند. یادآوری خاطرات و رویدادها می تواند در وقت استراحت، در جمع خانواده، هنگام تماشای تلویزیون، هنگام گفتگو با دوستان، در جمع میهمانی، در حال قدم زدن در پارک و فضای سبز، پشت فرمان اتومبیل، در سفر، در مترو یا اتوبوس . . . . و یا حتی در خواب صورت گیرد که بلافاصله باید آن را به صورت خوانا روی کاغذ بنویسید.(کامل، واضح و بدون ابهام) ‼️ در این کار عجله به خرج ندهید. ⏳ پس از چند هفته، یا چند ماه می بینید که مطالب زیادی را یادداشت کرده اید. یک بار آنها را خوانده و مرور کنید، شاید دوباره خاطرات دیگری به ذهنتان بیاید. می توانید با همرزمان خود نیز صحبت کنید، شاید بتوانند مطالب شما را کامل تر کرده و صحت آنها را تأیید کنند.. پس از آن، نوبت آنست که کاغذها را از قسمتی که با خودکار خط کشیده اید، با دست یا قیچی جدا کنید. در این مرحله، انبوهی کاغذ بریده بریده جلوی شما انباشته و بصورت کَپه درآمده است!! اگر حوصله ندارید، فعلا همه را در نایلون بزرگی ریخته (بدون آنکه فشار آورده و برگه ها تا شوند) و جای مطمئنی بگذارید. در وقت مناسب و با خیال آسوده آنها را یکی یکی در آورده و مطابق آنچه در ذهن خود دارید دسته بندی کنید، مثلا خاطراتی که مربوط به دوره آموزشی شماست، یک طرف, خاطرات شما از زمان هایی که به مرخصی می آمدید، یک طرف؛ رویدادهای و صحنه هایی که با آن روبرو شده اید (به تفکیک هر عملیات) با ذکر زمان و مکان هر عملیات بطور جداکانه . . . البته در اینجا شما به تناسب ذوق و سلیقه خود، می توانید دسته بندی های دیگری را نیز داشته باشید. دوران آموزشی (مربیان - صبحگاه- رزم شبانه . . .) مسئولیت من در جنگ (در مقاطع مختلف) دوستان و همرزمان من در زمان جنگ حالات معنوی، نمازهای جماعت، نماز شب، سینه زنی ها ..... تبلیغات جبهه و جنگ زندگی در جنگ {خط مقدم (آفندی یا پدافندی) - عقبه جبهه} خورد و خوراک و پوشاک پشت سر گذاشتن سرمای استخوان سوز غرب و کردستان در فصل زمستان پشت سر گذاشتن هوای داغ خوزستان و جنوب ایلام در فصل تابستان بهداشت و نظافت فردی نامه نگاری یا تماس تلفنی با خانواده مرخصی ساعتی (با مرکز استان یا شهر نزدیک: خوزستان(اهواز...) - استان ایلام(شهرایلام....) کرمانشاه(باختران...)- کردستان(سنندج ...) و آذربایجان غرب(ارومیه، مهاباد...) تفریح و گذراندن اوقات فراغت درمان و معالجه (در صورت مجروحیت) ذکر شجاعت و ایثار همرزمان رعایت بیت المال نحوه رفتن به مرخصی وسایل ایاب و ذهاب ایستگاه های صلواتی رزمندگان - تعاون و نوع دوستی — کمک به یکدیگر (نبود حس فردیت و ناسیونالیستی) . . .. و هر گونه عنوان دیگری برای مطالب خود که به نظرتان برای خواننده، جذاب است..... 👇👇👇ادامه
هدایت شده از دفاع مقدس
ادامه از پست قبل👇 🔵 {{ لازم به یادآوری ست که در مورد هر مطلب و خاطره، در صورت داشتن عکس فردی یا جمعی، آن را به مطلب و خاطره خود ضمیمه کنید.}} ضمناً افرادی که در دوران جنگ تحمیلی در بخش های خدمات و پشتیبانی رزم و حتی در پشت جبهه و نیز بانوان و خواهرانی که در ستادهای پشتیبانی جنگ در شهرها و روستاها به فعالیت مشغول بوده اند نیز خاطرات فراوانی در سینه دارند که مسلماً برای جوانان امروز و نسل های بعدی آموزنده و جذاب است. جدای از یگان های رزم و خط شکن، قسمت های خدمات رزم و پشتیبانی خدمات رزم اعم از: هوانیروز، توپخانه، ادوات، تخریب، زرهی، مخابرات، بهداری، ش.م.ه (ش.م.ر) ، لجستیک، ترابری . . . . - و مهندسی جنگ (راهسازی، پل سازی، سنگرسازی، خدمات رفاهی(حمام، آشپزخانه....) و ده ها بخش خدماتی دیگر نیز در جنگ سهیم بودند، اینان گرچه اغلب در خط مقدم نبودند، ولی تأثیر مهمی در عملیات ها داشتند. سهم آنها اگر از رزمندگان خط شکن، بیشتر نباشد، کمتر نیست. نیروهای فعال در این بخش های تأثیرگذار نیز به تناسب کار خود، خاطرات متنوع و فراوانی دارند که می توانند برروی کاغذ بیاورند. این عزیزان به تناسب رشته خود، لاجرم وارد بخش های تخصصی شده و به تفکیک امکانات و تجهیزات متنوع و مأموریت های گوناگون، به شرح فعالیت های خود در جبهه و پشت جبهه می پردازند. ✍️این ذره ناقابل نیز گرچه در دوران دفاع مقدس کاره ای نبودم، ولی آنچه را در بخش مخابرات جنگ (انتقال خطوط تلفن راه دور (FX) به اقصی نقاط جبهه و خطوط مقدم) دیدم، عیناً مکتوب نمودم. ... از اینرو خدا را شاکرم که لااقل در این خصوص، دینِ خود را به جنگ ادا نموده و می توانم سرِ آسوده بر بالین بگذارم.🤲 . . . و متحیرم از عزیزان و سرورانی که سینه آنها انباشته از خاطرات جنگ است، اما تا کنون آنها را مکتوب نکرده اند❗️(بنظرم رزمنده ای که خاطراتش را در ذهن خود نگه داشته و از بیان آنها خوداری می کند، در روز جزا معاقب خواهد بود‼️چون رد امانت نکرده!!) که نقل آنها واجب عینی ست !!! ▪️البته گاهی از سوی "سازمان حفظ آثار" با برخی ها مصاحبه هایی صورت گرفته، ولی پرواضح است که مطالب و خاطرات ماه ها و سال ها حضور در جبهه را نمی توان در قالب یک یا چند نوار مصاحبه ضبط نمود، ثانیاً ضبط خاطرات، مرحله اول می باشد. مهم آنست که خاطرات ضبط شده، پیاده سازی شده و پس از چینش و ویرایش مطالب، پرینت آنها در اختیار مصاحبه شونده قرار گیرد و چنانچه لازم باشد اصلاحاتی روی آن انجام دهد. تجربه نشان داده، صرف مصاحبه، و کلام، دردی را دوا نمی کند و این قلم است که خاطرات را بر سیته کاغذ نشانده و ماندگار می سازد. 📄 بهترین افرادی که می توانند در نگارش خاطرات و رویدادهای جنگ، دست به قلم شوند، همان رزمندگان قدیمی هستند، زیرا جوان لیسانسیه ادبیات فارسی امروزی، گرچه شاید بتواند بنویسد، ولی از آنجا که در فضای جنگ و دهه شصت نبوده، نمی تواند به درستی حس و حال جبهه و جنگ را درک نموده و روایت کند. اصل در نوشتن خاطرات دوران جنگ: سلامت و صحت گفتار و پرهیز از هرگونه اغراق، بزرگنمایی، تحریف و ... است. هنر، آنست که هرآنچه در صحنه اتفاق افتاده بیان شود، بطوریکه وقتی افراد جنگ دیده، آن را بخوانند، تأیید نموده و خود را در آن فضا احساس کنند. ✍️ بخش هایی از خاطرات حقیر در طی این چند سال به تناسب و تا جایی که به لحاظ طبقه بندی مطالب، امکان داشته، در کانال دفاع مقدس بارگذاری شد و ان‌شاءالله نسخه الکترونیکی کتاب کامل آن تحت عنوان "خاطرات و مخاطرات" - (مشاهدات یک رزمنده از دوران انقلاب تا پایان جنگ در آینده در کانال گذارده می شود.📚 🌴 💕 🌿 همان دفاع مقدسی که در باره اش فرمود: 🎤 شايد اين حرف را از منِ بی‌سواد، كمتر قبول كنند؛ اما من معتقد هستم، آن چيزی كه ديدم، صحنه‌هايی كه ديديم و شماها خيلی‌هایتان ديديد؛ امام زمان (عج) كه ظهور بكنند، حكومتی که ايجاد می‌كنند، قلّه‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد... مهرماه ۱۳۹۵ علی قدس ارتباط با ادمین: @mehretaban313 ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
📄 نمونه ادمین از عملیات بیت المقدس در عملیات بیت المقدس، بیسیم چی گروهان از گردان حبیب (به فرنماندهی شهید علی موحد دانش) بودم. (تیپ محمد رسوال الله -ص - زمان حاج احمد متوسلیان) در آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر، طبق طرح مانور، تصمصم گرفته شد نیروهای تیپ 27 به جای جنگ در خرمشهر، به سمت شلمچه رفته تا گلوگاه خروجی به سمت بصره را ببندند. در این صورت نیروهای محاصره شده دشمن، نمی توانستند از شهر فرار کنند. آنها هنگام ترک مواضع خود در خرمشهر و عقب نشیتی به سو.ی بصره، در دام نیروهای ایرانی افتاده و به اسارت در می آمدند . . . که همین گونه هم شد. 🌓 گردان ما در تاریکی شب به ستون یک، به سمت غرب خرمشهر به راه افتاد. حرکت به سوی شلمچه تا دومدمای صبح ادامه داشت. هوا داشت روشن می‌شد که یکباره تیربارهای دشمن تمام دشت صاف را زیر آتش گرفت. عده‌ای بر زمین افتادند و بقیه نیروها درازکش شدند. هیچ گونه عارضه ای وجود نداشت جز چاله و پستی بلندی‌های بیست سی سانتی !!! ☀️می خواست آفتاب بزند، تیمم کرده و همانطور که به رو خوابیده بودیم، نماز صبح را خواندیم. (یعنی نمی شد حتی تیم خیز و نشسته نماز خواند). کاملاً به زمین چسبیده بودیم.و گلوله‌ها بودند که وز وز کنان از بالای سر و از کنار گوشمان. عبور می کردند. در هوای روشن و زیر نور خورشید، عراقی ها کاملا بر ما مُشرِف بودند. کسی در زیر دید و تیر دشمن، جرأت نداشت کوچکترین حرکتی بکند. زخمی‌ها بر زمبن افتاده و خون از بدنشان می رفت. در حالت خوابیده، حس کردم تیری به سمت پای من آمد. نمی توانستم بجنبم، پیش خودم گفتم لابد الآن داغم، چیزی نمی فهمم!! اندک زمانی گذشت، تیروی کمکی رسیبد و از جناحین، تیربار دشمن را منهدم کردند.🔥🔥 در این زمان به پایم دقت کردم، ببینم چه شده؟ . . . باکمال تعجب دیدم، شلوارم سوراخ شده، بدون آنکه تیر به پایم اصابت کرده باشد!! —- مَرمیِ فشنگ، پاچه شلوار مرا شکافته و از سوی دیگر خارج شده بود! . . . و تا پایان جنگ، این تنها تیری بود که به من خورد!!😊😊 📚 به تقل از کتاب: "خاطرات و مخاطرات" (مشاهدات یک رزمنده از دوران انقلاب تا پایان جنگ) 🔵 کانال 👇👇