42.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | مسابقه دو - تخریب چی های لشگر ۱۰
سال ۱۳۶۶ -- جنوب جاده فکه
🚩 از دوراهی سایت تا مقر #الوارثین (موقعیت گردان تخریب)
💕 یاد شهدایی که از ما سبقت گرفتند:
🌷 حاج ناصر اربابیان
🌹 محمد بابالو
🌷 داود ابراهیمی
🌹 حسن جدی
🌷 سید مهدی تقوی
🌹 ابوالفضل رضایی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
🌿 با تبریک میلاد پیامبر مهربانی حضرت محمد صلوات الله علیه و آل و سلم، تصویری تاریخی از قبرستان جنت المعلا در مکه به سال ۱۳۱۷ قمری مصادف با ۱۲۸۸ شمسی تقدیم می گردد. دو قبه که در تصویر مشخص است مقبره سمت راست تصویر متعلق به حضرت #آمنه مادر پیامبر و مقبره سمت چپ حضرت #خدیجه همسر پیامبر بوده است.
گنبد کوچک مقابل آن فرزند پیامبر جناب #ابوالقاسم هستند. گنبدهای عقب تر از سمت راست مربوط به جناب حضرت #ابوطالب ع بوده و سمت چپ آن گنبد مربوط به اجداد پیامبر عظیم الشان ص می باشد.
▫️لازم به ذکر است بقولی دیگر، مرقد حضرت آمنه در منطقه ابواء (بین راه مکه و مدینه) قرار دارد
این صدای من نه آوای خداست- آی انسان ها محمد مقتداست- مدینه.mp3
3.21M
🌴 مثنوی زیبای
"آوای خدا"
میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلی الله علیه آله و سلم مبارک باد🌿💐💐
─┅═༅🌼🌻🌼༅═┅─
این صدای من نه آوای خداست
آی انسان ها محمد مقتداست
شاعر:حاج غلامرضا سازگار (میثم)
با نوای: حاج صادق آهنگران
▫️ مدینه ی منوره
.┄┄🍃🌸🌼🌸🍃❅┄┄.
31.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 شور و نشاط رزمنده های جبهه
دوران دفاع مقدس
#طنز_جبهه 😂
🚑 «دلبر قرمز»
تعداد مجروحین بالا رفته بود
فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت:
سریع بی سیم بزن عقب و بگو یه آمبولانس بفرستند مجروحین رو ببره
بی سیم زدم
به خاطر اینکه ممکن بود عراقی ها شنود کنن ، از پشت بی سیم با کُد حرف می زدیم
گفتم: حیدر... حیدر ... رشید!
چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید و بعد صدای کسی امد:
- رشید به گوشم
- رشید جان حاجی گفت یه دلبر قرمز بفرستید!
- هه هه دلبر قرمز دیگه چیه؟
- شما کی هستید؟ پس رشید کجاست؟
- رشید نیست. من در خدمتم
- اخوی! مگه برگه ی کُد نداری؟
- برگه کُد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
بد جوری گرفتار شده بودم
از یه طرف باید با کُد حرف می زدم که خواسته مون لو نره
از طرفی هم با یه آدم شوت برخورد کرده بودم
بازم تلاشمو کردم و گفتم:
- رشید جان! از همون ها که چرخ دارند!
- چی میگی؟ درست حرف بزن ببینم چی می خوای؟
- بابا از همون ها که سفیده
- هه هه. نکنه ترب می خواهی؟
- بی مزه! بابا از همون ها که رو سقفش یه چراغ قرمز داره
- دِ لا مصب زودتر بگو آمبولانس می خوام دیگه!
کارد می زدند خونم در نمی اومد
هر چی بد و بیراه بود پشت بی سیم بهش گفتم
اونهمه تلاش کردم دشمن نفهمه چی می خوایم ، اما این بنده خدا...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شوخ_طبعی و نشاط رزمنده ها در جبهه
دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
#خاکریز_خاطرات
🌿 عمل به شیوه و رفتار پیامبر اکرم ( "صلیاللهعلیهوآلهوسلم")
باختران كه بوديم...،
پيرمردی مغازه داشت
كه با انقلاب و اسلام
ميانهی خوبی نداشت،
چهره و لبخند آقا مهدی
و احوالپرسیهایشان
در پيرمرد تأثير گذاشته بود.
پيرمرد میگفت:
«من اصلاً با شماها ميانهی خوبی ندارم
ولی نمیدانم اين يكی چطوری توی دلم جا گرفته،
بی نهايت دوستش دارم،
نمیآيد دلتنگش میشوم.»
از آقا مهدی پرسيدم:
«چطوری اين پيرمرد را آرام كردی
و در او تأثير گذاشتی؟»
با لبخند مليحی که کرد گفت:
🌴به تاسی از ذرهای عمل به شیوه و رفتار پیامبر و ائمه (علیهمالسّلام)
راوی: همرزم شهید
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 عکس گرفتن با شهید مهدی خوش سیرت
🎞👆 شهیدخوش سیرت، (فرد عینکی) ایستاده و با لباس فرم سپاه
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
🌴 کانال #دفاع_مقدس :
روایتگر رویدادهای جنگ
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_جبهه 😂
🎤 مصاحبه جالب رزمنده بسیجی شهید "احسان محبوبی"
او تو جبهه با لهجه کاشانی با گفتن طنزهای شیرین و بامزه به بچه های رزمنده روحیه می داد🌿
دوران #دفاع_مقدس
پ.ن: منظور او از اشاره به "خوردن قهوه" : در قدیم در مراسم عزای فرد متوفی، بین عزاداران ظرفی حاوی پودر قهوه همزده با شکر آورده و هر
یک از عزاداران قاشقی از آن را میل می کردند
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
﷽
هفته #دفاع_مقدس را پشت سر گذاشتیم، اما یاد شهدا و دوران نورانی و سراسر معنویت #دفاع_مقدس هیچگاه فراموش نمیشود . . .
همرزمان و پیشکسوتان زمان جنگ، طی این سالها، سعی در ترویج فرهنگ جبهه و ذکر خاطرات خود نموده اند، .... اما باز هستند افرادی که مجال بازگویی مشاهدات و وقایع آن زمان را نداشته اند .... و اکنون فرصت مناسبی ست که با این مهم بپردازند.
متن pdf زیر، طریقه نوشتن و درج خاطرات گذشته را به شیوه ساده و آسان بیان می کند.
دوستان می توانند با خواندن دقیق دستورالعمل و رعایت مندرجات آن، در یک بازه زمانی و به دور از شتاب و عجله، مشاهدات و خاطرات خود را از دوران #دفاع_مقدس بر روی کاغذ بیاورند. باشد که برای دیگران و نسل آینده، مفید واقع گشته، و این کار خداپسندانه ذخیره ای برای روز بقاء باشد.
ان شاء الله عاقبت امور همه ختم به خیر شده و مورد عنایت هم رزمان شهیدمان واقع شویم🤲
متن دستورالعمل، بصورت pdf 👇👇👇
هدایت شده از دفاع مقدس
چگونه خاطرات خود را بنویسیم.pdf
1.32M
#فایلPDF
💠 دستورالعمل نگارش خاطرات دوران دفاع مقدس
⁉️ چگونه #خاطرات خود به رشته تحریر درآوریم
📄 نسخه کامل – با اضافات
🌴 روشی ساده و کاربردی برای رزمندگان دوران جنگ (دهه شصت) که بتوانند خاطرات خود را مکتوب نمایند.
#با_دقت_بخوانید 👆👆
🔵 کانال #دفاع_مقدس
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
طنز جبهه 😊
«شوخ طبعیها»
•┈••✾✾••┈•
🔹شهردار
گاهی میشد که آهی در بساط نداشتیم، حتی قند برای چای خوردن. شب پنیر، صبح پنیر، ظهر چند خرما... در چنین شرایطی طبع شوخی بچهها گل میکرد و هر کس چیزی نثار شهر دارِِِِِِِِ ِ آن روز میکرد.
اتفاقا یک روز که من شهردار بودم و گرسنگی به آنها فشار آورده بود، یکی گفت: «ای که دستت میرسد کاری بکن!»
من هم بی درنگ مثل خودشان جواب دادم: «می رسد دستم ولیکن نیست کار... کف دست که مو ندارد، اگه خودمو میخورید بار بندازم!»
🔸 التماس دعا
بر خلاف همه اشخاص که موقع نماز و دعا، اگر میگفتی: «التماس دعا» جواب میشنیدی: «محتاجیم به دعا» به بعضی از بچههای حاضر جواب که میگفتی جوابهای دیگری میگفتند.
یکبار به یکی گفتم: «فلانی ما را هم دعا بفرما»
فورا گفت: «شرمنده سرم شلوغه. ولی باشه، چشم. سعی خودمو میکنم. اگه رسیدم رو چشام!»
🔹 سنگر یا سنگک؟
همیشه خدا توی تدارکات خدمت میکرد. کمی هم گوش هایش سنگین بود. منتظر بود تا کسی درخواستی داشته باشد، فورا برایش تهیه میکرد.
یک روز عصر، که از سنگر تدارکات میآمدیم، عراقیها شروع کردن به ریختن آتش روی سر ما. من خودم را سریع انداختم روی زمین و به هر جان کندنی بود خودم را رساندم به گودال یک خمپاره. در همین لحظه دیدم که که حاجی هنوز سیخ سیخ راه میرفت. فریاد زدم: «حاجی سنگر بگیر!» اما او دست چپش را پشت گوشش گرفته بود و میگفت: «چی؟ سنگک؟»
من دوباره فریاد زدم: «سنگک چیه بابا، سنگر، سنگر بگیر...!!»
سوت خمپارهای حرفم را قطع کرد، سرم را دزدیدم. ولی وقتی باز نگاه کردم دیدم هنوز دارد میگوید: «سنگک؟»
زدم زیر خنده. حاجی همیشه همینطور بود از همه کلمات فقط خوردنیهایش را میفهمید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 طنز و خاطرات جبهه 😂
دوران جنگ تحمیلی
😄 #خاکریز_طنز
اصطلاحات جبهه
در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این اصطلاحات و تعبیرات جنگ را با هم مرور می کنیم.
⊰•┈┈┈┈┈⊰•
۱- اهل دل: به طعنه و کنایه یعنی: شکمو و شکم چران.
کسی از هر چه بگذرد و برای هر چه به اصطلاح کوتاه بیاید، از شکمش (دلش) نمی گذرد. از آنهایی است که وقتی پای سفره زانو می زنند، کارشان در خوردن بجایی می رسد که می گویند: شهردار بیا منو برادر. همانها که همیشه از دست «شهردار» دلشان پر است! یعنی مثل گل و آجر، همینطور لقمه ها را روی هم می چینند و می آیند بالا، همه درز و دوزهایش را هم بند کاری می کنند و راه نفس کشی باقی نمیگذارند.
۲-احمدجاسم ده بالا عروسی دارد:
توپخانه دشمن مزدور دوباره کار می کند.
فراوانی نسبت جاسم به دنبال اسامی نیروهای بعثی باعث شده بود تا رزمندگان ما، همه اسرایی را که عملیات و مواقع پیشروی می گرفتند، به همین نام بخوانند، که فی الواقع جسیم و هیکل مند هم بودند. تشبیه گلوله باران دشمن به عروسی در ده، از یک طرف کنایه از رغبت تمام دشمن به تجاوز بود که در حال وجد و از خود بیخودی بروز می داد. و از طرف دیگر تحقیر و ناچیز شمردن این پایکوبی و تنزل آن در محدودیت یک ده را به همراه داشت.
۳-عملیات دشمن:
مگسهای فراوان و پشه های لجوجی که به هیچ قیمتی دست بردار نبودند؛ خصوصاً در مناطق جنوب و فصل گرما. هر کجا سرو کله شان پیدا می شد، بچه ها بشوخی می گفتند: نیروهای اطلاعات عملیات دشمن آمدند، مواظب باشید؛ که تشبیهی بود تحقیر آمیز و موجب تخفیف این مزاحمت و تحمل بیشتر و ضمناً انبساط خاطر برادران
۴-امانتی را رد کن برود:
با دست بزن به پشت (یا) روی پای بغل دستی خودت.
وقتی نیروی جدیدی به جمع برادران وارد می شد و طبعاً تا مدتها می خواست احساس غریبی کند، بچه ها برایش نقشه می کشیدند. به این ترتیب که صبر می کردند تا به بهانه ای مثل غذا خوردن یا جلسه قرآن و امثال آن دور هم جمع بشوند، آنوقت یکی از برادران شروع میکرد و با دست روی پا یا کمر کسی که کنارش نشسته بود می زد و می گفت: امانتی را رد کن برود. و او روی پای نفر بعد از خودش می زد و همین طور ادامه پیدا می کرد تابه نفر مورد نظر برسد؛ آنجا بود که با لبخندی او هم به مجموعه دوستان می پیوست.
۵-آمپر جبهه:
چیزی که با آن اخلاص و اتصال با خدا را در جبهه اندازه گیری می کنند. وقتی توجه و توسل به ائمه علیهم به اوج خود – نقطه جوش و خروش – می رسید، می گفتند: آمپر جبهه به ۱۰۰ رسیده است. «آمپر چسبید به صد» هم می گفتند، خصوصاً بعد از زیارت عاشورا که در حال برگشتن به چادرهای اجتماعی خود بودند.
۶- آمپول معنویت:
فرد بسیار مخلص و متقی. کسی که تزریق چند سی سی از اخلاص او کافی است تا به اصطلاح یک «مریض قلبی» را از مرگ حتمی نجات دهد. همه سعی می کنند با واسطه و بی واسطه از او برخوردار باشند، با او غذا بخورند، راه بروند، مصاحبت داشته باشند، در صف نماز کنار او بایستند، بسترشان را کنار او بیندازند و خلاصه مریض او باشند.
⊰•┈┈┈┈┈⊰•
منبع: کتاب فرهنگ جبهه
سید مهدی فهیمی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 خاطرات رزمندگان در دفاع مقدس
🎞 حنابندان رزمندگان لرستان در شب عملیات
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 حکایات تکان دهنده از شهدا
🎞 شوخی رزمندگان دفاع مقدس با نوحه معروف حاج صادق آهنگران
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🕊🕊 عزيمت بسوى بهشت
اولين روزى كه او را ديدم هرگز فراموش نمیكنم. تازه به گردان ما آمده بود. چهرهاى معصومانه ولى مصمم داشت. خيلى دلم میخواست با او صحبت كنم؛ ولى راستش را بخواهيد خجالت میكشيدم. در يك گروهان بوديم و هر شب او را با گريههاى عاشقانه و سوز دلى عميق درحال خواندن نماز شب میديدم. همين امر، اشتياق مرا براى صحبت با او بيشتر میكرد.
هنگام اجراى عمليات كربلاى پنج فرارسيد. غروب بود و ما در نخلستانهاى حاشيهی شلمچه منتظر فرارسيدن شب بوديم. من در سنگرى دراز كشيده بیآنكه در خواب باشم، چشمانم را بسته بودم. احساس كردم كسى دارد به صورتم دست میكشد و با خنده میگويد: «امشب اين چهره با خون، رنگين خواهد شد.» چشمانم را باز كردم خودش بود. كنار من دراز كشيده بود و صحبت میكرد. آرى، او حسين منتخبى بود كه مدتها مشتاق صحبت كردن با او بودم.
از من پرسيد: «امشب عازم بهشت هستى يا نه؟» گفتم: «تو چطور؟» تبسمى كرد و با لحنى سرشار از معصوميت گفت: «آرى، به زودى خواهم رفت!» اشك از چشمانم چون ابر بهارى شروع به باريدن كرد. به او گفتم: «سلام مرا به امام حسين عليهالسلام، شهدا و برادرم منصور (شهيد منصور شيخزاده بیسيمچى گروهان جعفر.) برسان و شفاعت مرا نزد پروردگار بنما.» با همان تبسم هميشگى، سرى به علامت تصديق تكان داد و از كنارم برخاست و رفت. اين آخرين ديدار ما بود. او در همان عمليات پرپر شد.
📄 خاطره ای به یاد شهیدان حسين منتخبى و منصور شیخزاده
✍ راوى: رزمنده دلاور مسعود شيخزاده
📚نقل از کتاب: "ذوالفقار" ص ۶۹
🌷 #شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارشی از روند قدرتافزایی ایران، از سیم خاردار تا موشک
ایران روزی تحریم بود برای واردات سیم خاردار در دوران جنگ، امروز اما تحریم است تا به گفته رئیس کل نیروهای مسلح، کسی از ایران اقلام دفاعی نخرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 صنعت دفاعی و اقتدار ملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توضیحات شهید طهرانی مقدم درخصوص نحوه تهیه موشک اسکاد در دوران دفاع مقدس و سفر به کره شمالی
✅ کانال "دفاع مقدس"-
خوشبختتر از ما کیست!؟
وقتی صبحمان با نگاه شما آغاز میشود...
و کاش این نگاههای پاک و بیریا،
دستگیرمان باشند.
🍃 #روزتون_زیبا_با_نگاه_شهدا
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
39.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صدای_ماندگار
شهید جهان آرا:
*جبهه آمدن نوعی خودسازی است*
*این میدان، بهترین میدان عمل برای شناخت فرد، خودش و جامعهاش است*
🌴 دوران#جنگ_تحمیلی
سخنرانی شهید سیدمحمد جهان آرا که برای اولین بار منتشر میشود.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
27.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #لشگر_صاحب_زمان
📽 فیلم // تصاویری از منطقه عملیاتی #فاو_عراق و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات غرورآفرین #والفجر_هشت
همراه با نوحه ای حماسی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران :
🎙 لشگر صاحب زمان ، لشگر صاحب زمان ،
سوی مولا می رود
پیر و برنا متحد ، در ره دین خدا
مقصد و مقصودشأن دیدن کرببلا
دیدن روی حسین ، آن شهید نینوا
بحر فتح کربلا ، جان به فدا می رود..
18.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #سپه_مهدی_عج
📽 فیلم // تصاویری از جبهه های جبهه در دوران جنگ تحمیلی
🌿 با نوای #حاج_صادق_آهنگران
🎙 همه آماده بهر عملیات دیگر
سپه مهدی عازم به نبرد است برادر
همه آماده بهر عملیات دیگر
سپهی که هم اکنون سوی جبهه رو.ان است
سپه جان نثاران امام زمان است
نظر لطف مهدی سوی این کاروان است
که به این سرفرازان بود او میر و سرور
همه آماده بهر عملیات دیگر
به تو هشدار که زین قافله مهجور نمانی
ز دلیران رزمنده ی حق دور نمانی
همه مستغرق نورند و تو بی نور نمانی
کن توسل دم حمله به زهرای اطهر
همه آماده بهر عملیات دیگر
سوی میدان بیا همره خیل دلیران
که اگر جا بمانی شوی آخر پیشمان
بود این لشکر حق جان همه سرباز قرآن
نگذارند که دشمن بکشد سر ز سنگر
همه آماده بهر عملیات دیگر...
خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد
کانال دفاع مقدس
هدایت شده از دفاع مقدس
این صدای من نه آوای خداست- آی انسان ها محمد مقتداست- مدینه.mp3
3.21M
🌴 مثنوی زیبای
"آوای خدا"
میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلی الله علیه آله و سلم مبارک باد🌿💐💐
─┅═༅🌼🌻🌼༅═┅─
این صدای من نه آوای خداست
آی انسان ها محمد مقتداست
شاعر:حاج غلامرضا سازگار (میثم)
با نوای: حاج صادق آهنگران
▫️ مدینه ی منوره
.┄┄🍃🌸🌼🌸🍃❅┄┄.
دفاع مقدس
🌴 مثنوی زیبای "آوای خدا" میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی،
این صدای من نه ، آوای خداست
آی انسانها محمد مقتداست
یا محمد منجی عالم تویی
این مبارک نامه را خاتَم تویی
یا محمد تو به خلقت رهبری
اولین نور، آخرین پیغمبری
انبیا مشعل ز تو افروختند
وز دَمَت پیغمبری آموختند
جسم بی جان بشر را جان تویی
این پریشان گله را چوپان تویی
ای حیات جان کلامت، دم بزن
تاج عزت بر سر آدم بزن
کعبه را ز آلایش بت پاک کن
بت گران را هم نشین با خاک کن
اینکه گفتمیت رسول آخری
تا قیامت خلق را پیغمبری
ختم شد بر قامتت پیغمبری
این تو را باشد دلیل برتری
خط پایان را تو می پویی و بس
حرف آخر را تو می گویی و بس
تا شود خاموش باطل از سخن
ای زبان حق تو از حق دم بزن
دین اسلامت مسلمان پرورد
بوذر و مقداد و سلمان پرورد
ای زمام آسمان در مُشتِ تو
مه دو نیمه از سر انگشت تو
منجی عالم تو می باشی و بس
ای همه فریاد رس فریاد رس فریاد رس فریاد رس
یا رسول الله مهمان توأیم
میهمان تو ز ایران توأیم
سید عالم تو صاحب خانه ای
ما گرسنه بر سر خوان توأیم
در هوایت بال و پر افشانده ایم
ما کبوترهای ایوان توأیم
خسته از خار مغیلان طریق
خرم از عطر گلستان توأیم
از تب گرمای هجران سوختیم
تشنه ی آبی ز باران توأیم
ما شقایق های صحرای غمیم
سوگواران شهیدان توأیم
گفته ای سلمان ز اهل بیت ماست
ما ز اهل بیت سلمان توأیم
با تو و آل تو پیمان بسته ایم
همچنان بر عهد و پیمان توأیم
شاعر: حاج غلامرضا سازگار (میثم)
هدایت شده از دفاع مقدس
وقتی سرلشکر مهدی باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱عاشورا به پشت تریبون رسید،
قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند برداشت .
و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد
و آنگاه با لحنی آرام گفت :
خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را
به زیر پایت انداختهاند؟
#شهید_مهدی_باکری