eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
10.4هزار ویدیو
853 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پایداری
💠 ناگفته شهید حاج قاسم سلیمانی از حاج احمد متوسلیان ▫️چند وقتی بود که شدیدا دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کامل ترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود. حاج قاسم سلیمانی یکی از آنها بود که اطلاعات و نظرش خیلی برایم اهمیت داشت و به نوعی ختم کلام بود. دوست عزیزم "احسان محمدحسنی" - رئیس سازمان هنری رسانه اوج - با حاج قاسم ارتباط کاری زیادی داشت. یکی دو بار به او گفتم ترتیبی دهد با حاج قاسم جلسه ای کوتاه داشته باشم. یک بار قرار شد هنگامی که حاج قاسم به شهرک سینمایی دفاع مقدس برای بازدید از صحنه های فیلمبرداری "به وقت شام" می رود، برویم آن جا که به دلایلی جور نشد. گذشت تا اینکه بنده و خانواده ام برای جشن عروسی دختر آقا احسان که جمعه شب 24 اسفند 1397 در تالار طلائیه بود، دعوت شدیم. ساعت حدود 8 شب، دور میز کنار دوستان نشسته بودیم که ناگهان چشمانم از تعجب گرد شد. حاج قاسم سلیمانی، یکّه و تنها، با لباس شخصی و خیلی معمولی، وارد سالن شد. از همان اول به ذهنم رسید بروم سراغش، ولی مانده بودم چطور؟ نمی دانم چرا کم آوردم؟! احسان حسنی لطف کرد، دستم را گرفت و برد سر میزی که افرادی خاص نشسته بودند. مرا برد جلوی حاج قاسم. حاجی محترمانه و با ادب همیشگی، سریع از جا برخاست. تا احسان گفت: - ایشون آقای داودآبادی هستند که ... حاج قاسم لبخند زیبایی زد و گفت: - بله، ایشون رو که می شناسم ... قند در دلم آب شد. چه کیفی کردم از این حرف سردار. همین طور که روی صندلی سمت راستش می نشسستم، با خنده گفتم: - خب خدا رو شکر که بنده رو می شناسید، پس نیازی به معرفی نیست. و با خنده جوابم را داد. دور میز گرد، از سمت چپِ حاج قاسم، ابراهیم حاتمی کیا کارگردان، گلعلی بابایی نویسنده، مرتضی سرهنگی رئیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت، و محسن مومنی رئیس حوزه هنری، که پهلوی من قرار داشت، نشسته بودند. حاجی داشت با آقای سرهنگی درباره نوشتن کتاب زندگی سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) صحبت می کرد که ظاهر برای این کار دو تن از نویسندگان معروف حوزه هنری را برده بودند پیش حاج قاسم. آقای سرهنگی که فهمید با حاجی کار دارم، لطف کرد، زود حرفش را تمام کرد و به صحبت با محسن مومنی مشغول شد. سعی کردم از فرصت پیش آمده که معلوم نبود مجددا نصیبم شود و نشد! در کمترین زمان، بیشترین و بهترین بهرۀ ممکن را ببرم! آرام دهانم را بردم دم گوشی حاجی و گفتم: - حاج آقا، من تقریبا 25 ساله که در ایران و لبنان پی گیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم ... نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف می زد. جرات نکردم به چشمانش نگاه کنم. با همان لبخند روی لبش، رو کرد به من و گفت: - خب، ببینم تو که 25 سال روی این پرونده کار کردی، به چه نتیجه ای رسیدی؟! آرام گفتم: "به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شده اند." با لحنی ملایم گفت: "درسته. دقیقا. تا همون شب اول همشون شهید شدند." با تعجب گفتم: "پس این حرفها که بعضیا می زنند که زنده اند و در زندان های اسرائیل هستند چیه؟" لبخند تلخی زد و گفت: "این حرف ها رو ول کن." و ادامه داد: خب دیگه به چی رسیدی؟ جرات نمی کردم بگویم. نه این که از حاج قاسم بترسم، نه اصلا. بلکه از ادعای خود هراس داشتم. دهانم را به گوشش نزدیک کردم تا آن که بغلش نشسته بود، نشنود. ... و صحبت ادامه داشت و من، ساکت، ولی مات و مبهوت، مانده بودم! (داودآبادی) 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN ✅ به کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی" بپیوندید
شعرخوانی مرحوم محمد رضا آقاسی در وصف جاویدالاثر سردار حاج احمد متوسلیان: گر کشته و گر اسیری ای احمد! * در خاطر من نمیری ای احمد! تا چرخ به دور خویش می چرخد * بر مصر دلم امیری ای احمد! ای با نفس امام خو کرده * زان رایحه کسب آبرو کرده سرمست ز باده ی کلام او * توفیق شهادت آرزو کرده یک قوم تو را شهید می خوانند * یک قوم تو را اسیر می دانند اما چه کنم؟ که ناجوانمردان * تصویر تو را ز خویش می رانند ای بلبل در چمن نگنجیده ! * ای یوسف در وطن نگنجیده! ای نور دو چشم پیر کنعانی * زندانی در بدن نگنجیده تو کیستی ؟ آن که نور نوشیده * پیراهنی از حضور پوشیده تندیسه غیرت و جوانمردی * بر ظلمت شام غم خروشیده من کیستم؟ آن که در وطن مانده * بند حجاب خویشتن مانده چشمی به در امید خشکیده * در حسرت بوی پیرهن مانده ای زمزم کوثری مرا دریاب * وی پنجه حیدری مرا دریاب دستانم هر تپش عطش دارد * وی لطف برادری مرا دریاب دریاب که بی تو سخت درماندم * در مصر غم تو در به در ماندم از پیرهنت حوالتی بفرست * بی برگ عبور، پشت در ماندم ای جبهه به خاک جبهه ها سوده * در معرکه ها دمی نیاسوده وی اسوه ی استقامت و ایثار * در مصر شکنجه ها نفرسوده ای گمشده حصار پیچیده * وی ماه به شام تار پیچیده! دستان کدام فتنه رویت را * در پرده ای از غبار پیچیده
🌴 💠 چفيه چيست وچرا داراي احترام است؟ ➖ تکه پارچه اي سفيد که نخ هاي سياه آنرا راه راه نشان مي داد، چيزي فراتر از يک سلاح، و براي بچه هاي جبهه و جنگ شناخته شده بود. چفيه يادگار کساني است که در مقابل متجاوزان تا دندان مسلح ايستادند و حماسه دفاع مقدس هشت ساله را آفریدند. چفیه یار همیشه همراه رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، کاربردهای مختلف و البته گاهی عجیب و جالب در مناطق جنگی داشت. ➖ چفیه برای رزمندگان اسلام تنها یک پارچه با کاربردهای معمول نبود.شاید چفیه بسیاری از رزمندگان، بیشتر از سلاح هایشان با آنها همراه بوده است و به حتم یادگاران دفاع مقدس خاطرات جالب و شنیدنی از این یار همیشه همراه خود دارند . برخی از کارکردهای چفیه در دوران دفاع مقدس عبارتند از: ⚪️ چفیه از دور نشان گر خودی بودن فرد و کارت شناسایی اولیه رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی بود. 🌴چفیه گاهی به عنوان سجاده نماز، رزمنده ها استفاده میکردند و چفيه سجادة نماز عاشقان در دل شب بود. 🌗 چفیه در نیمه های شب، سر و صورت عاشقانی را می پوشاند که تلاش داشتند با گمنامی و ناشناس نجواهای خویش را با گریه و زاری نثار حق تعالی کرده و با سرازیر شدن قطرات اشک بر گونه هایشان در گوشه و کنار مناطق عملیاتی و پادگان های آموزشی ،کسی دیگر از این اسرار آگاهی نیابد؛ چه راز و نیازهای عاشقانه و چه اشک های عارفانه ای که در این شب ها رقم نخورد و چه دعاهایی که با استجابت آنها مجوز پرواز بسیاری از این عاشقان از دنیای خاکی به آسمان ها صادر نشد؟ ▪️چفیه گاهی جای زيرانداز در هنگام استراحت رزمندگان استفاده می شد. ▫️چفیه به هنگام خواب، کارکرد ملافه را داشت. ▪️چفیه در زير آفتاب شديد مناطق عملیاتی و برای فرار از گرمای طاقت فرسا، سايبان رزمندگان بود. ▫️چفيه در هنگام شناسايي مناطق عملیاتی و جنگهاي چريکي نقاب مي گشت تا چهره واقعی رزمندگان توسط دشمن کشف نشود. ▪️چفیه در هنگام نياز، بند اسلحه، کمربند و فانسقه می شد. ▫️چفیه بیشتر وقت ها سفره غذا می شد و صبح و ظهر و شام سفره میزبان رزمندگان مي شد ▪️چفیه هنگام رفتن به حمام ،حوله مي شد. ▫️چفیه هنگام گرما، عرق گير می شد تا عرق های سرازیر شده از سر و روی رزمندگان را پاک کند. ▪️چفیه هنگام سرما، شال کمر رزمندگان بود تا بدن آنها را از سرمای استخوان سوز حفظ نماید. ▫️چفیه هنگام بادهای شدید و هجوم گرد و خاک حکم محافظ بر روي صورت بود. ( نجف زراعت پیشه ) 🆔 @DefeMoqaddas
📷 تصویر سمت چپ (فرد چفیه به گردن): سردار گمنام سپاه اسلام، شهید غلامرضا قربانی مطلق، یار و همرزم #احمد_متوسلیان در سپاه پاوه ⏳ دوران #جنگ_کردستان
دفاع مقدس
📷 شهید غلامرضا قربانی مطلق و احمد متوسلیان - سپاه پاوه 🆔 @DefaeMoqaddas
🌷 شهید ، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پاوه 🔹 در سال 1332 در محله «امير اتابك» تهران ديده به جهان گشود و سر نوشت چنين رقم خورد كه تنها فرزند خانواده باشد. از او پسري به نام حسن به يادگار مانده به اضافه چند قطعه عكس. شهيد «مطلق» از آن رو مورد توجه و در ياد ماندني است كه در مقابل جسم در خون طپيده او زانوي ادب بر زمين نهاد و چون ابر بهاري ،زاز زار گريست «حيدر» رزمندگان ،تعلق خاطر عجيبي به دو تن از رزمندگان داشت ،يكي همين غلامرضا مطلق و ديگري محمد توسلي. زاري و ناله حاج احمد را تنها در كنار پيكر اين دو تن ديده اند و بس .يك نكته قابل توجه ديگر نيز وجود دارد. ▫️«احمدمتوسليان» و «غلامرضا» از بدو آشنايي ،دوشادوش يكديگر در تمامي صحنه هاي مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پي آزاد سازي شهرستان« پاوه» در دي ماه 1358 كه سرپرستي فاتحان شهر را بر عهده داشت به جاي اينكه خود فرماندهي سپاه شهر را به دست گيرد اين مسئوليت را بر دوش «غلامرضا قرباني مطلق» نهاد و حكم فرماندهي سپاه به نام اين جوان قد بلند و خوش مشرب ،كه ريش انبوه و سياه و موهاي مجعدش جذابيت خاصي به او مي بخشيد ،صادر شد و فرماندهي عمليات سپاه «پاوه» را پذيرفت. اين عمل متوسلیان نشان دهنده اعتقاد و اطمينان وافر آن عزيز به توانايي و مديريت شهيد «مطلق» است . 🔸عروج زود هنگام «غلامرضا» اين فرصت را به نداد تا نتيجه نهايي سرمايه گذاري خود را ببيند. به يقين می توان گفت كه اگر شهادت زود هنگام در تقدير اين فرمانده هميشه خندان رقم نمي خورد ،او يكي از فرماندهان كليدي دفاع مقدس مي توانست باشد. پرچمداري كه چه بسا نامش همرديف «همت» و «موحد دانش» و «زين الدين» و ... برده مي شد . زماني كه او فرماندهي سپاه يك شهر مهم را بر عهده داشت ،قالب عزيزاني كه بعدا پرچمداران نام آور سپاه اسلام شدند نيروهاي ساده و گمنام بودند. 📝 در فروردين 1358 ،پس از يك دوره فشرده آموزشي در محل كاخ سعد آباد ؛ «غلامرضا» به سپاه تهران واقع در خيابان خردمند اعزام شد .در همان جا بود كه با هر دو همرزم جداناشدني خود آشنا شد؛ و ، و از آن پس تا اعزام به ،در« » ،« » و « » و سر انجام در دوشادوش يكديگر ،به ستيز با پرداختند . 🌾 صبح روز چهارم ارديبهشت ماه سال 1359 كه «غلامرضا» و جلوي مقر سپاه مشغول صحبت بودند، سفير مرگبار خمپاره 120 و پس از آن صداي مهيب چند انفجار شهر را به لرزه در آورد. «غلامرضا» و « علي» هر دو ميان غبار و دود ناشي از انفجار گم شدند و زماني كه نیروها خودشان را بالاي سر آنها رساندند ،تنها «علي» بود كه ناله مي كرد . 🌟 «غلامرضا» خاموش و غرق در خون افتاده بر پشت ، روي خاك دراز كشيده بود . يكي از پاهايش به طور كامل از زير كمر قطع شده و سينه و پهلويش ،مشبك شده يود .فرياد يا حسين فضاي پادگان را پر كرد، هر كس سر در گريبان خود گرفته بود و شیون و ناله مي كرد. 🔸زماني از ماجرا باخبر شد به زحمت خودش را كنترل كرد. سرانجام با رسيدن به بالاي سر جنازه ،بغضش تركيد. نشست و آرام و بي صدا ،اشك ريخت. ✳️ پيكر در هم كوفته «غلامرضا» را در غسل دادند و شب، همه شب را تا خروسخوان صبح در كنارش ماند و در خلوت خود تلخ گريست. «غلامرضا » اكنون در بهشت زهرا آرام گرفته و نظاره گر رفتار ماست. "خيلي غريبانه و گمنام" 🌷بهشت زهرا (سلام الله عليها) تهران – قطعه 24 ،رديف31-شماره31 🆔 @DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 شهید #غلامرضا_قربانی_مطلق ، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پاوه 🔹 در سال 1332 در محله «امير
🌷 شهیدان غلامرضا قربانی مطلق و محمد توسلی، دو تن از همرزمان حاج احمد متوسلیان که این سردار شجاع و سلحشور در فراغشان می گریست و بی‌تابی می کرد 🆔 @DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 شهیدان غلامرضا قربانی مطلق و محمد توسلی، دو تن از همرزمان حاج احمد متوسلیان که این سردار شجاع و س
🔺سردار شهید #غلامرضا_قربانی_مطلق فرمانده سپاه #پاوه در شرایط سخت و برفی کردستان، #حاج_احمد_متوسلیان طی سخنرانی گفته بود در برخی نقاط ارتفاع برف تا ۹ متر می‌رسد و ما با این شرایط در حال مقاومت هستیم
دفاع مقدس
🔺سردار شهید #غلامرضا_قربانی_مطلق فرمانده سپاه #پاوه در شرایط سخت و برفی کردستان، #حاج_احمد_متوسلیان
💠 باز این غلامرضا بود که شروع کرد‼️ ▫️ با سلام و صلوات، در پی دیگران سوار شدم. مقصد شهرستان بود. سر اکیپ گروه، احمد متوسلیان روی رکاب مینی‌بوسی ایستاده بود و بچه‌ها تک‌تک از کنار او رد می شدند و روی صندلی‌های زه‌وار در رفته مینی‌بوس می‌نشستند. همه خندان و سبکبال، توی سر و کله هم می زدند و حتی سر به سر احمد می گذاشتند. 🔸صدای برادر احمد برای مدت کوتاهی همه را ساکت کرد: «همه هستن؟ کسی جا نمونه، برادرها چیزی را فراموش نکردند؟» 🍃 دستش را درست مثل بچه‌های کلاس اولی بالا برد و با جدیت گفت: «برادر احمد، ما لیوان آبخوریمان جا مانده، اشکالی نداره؟» 🌺 خنده از همه بچه‌ها بلند شد و هم ضمن لبخندی کمرنگ و نمکین، با دست به پشت راننده زد و بدین‌سان، حرکت رزم‌آوران اعزامی از سپاه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان آغاز شد. ✨ راه زیادی را طی نکرده بودیم و هر کسی به کاری مشغول بود، که دوباره صدای غلامرضا بلند شد: «برادرا توجه کنند، برای شادی ارواح شهدا و رفتگان این جمع، و برای سلامتی خودمان و برادر احمد ... 🍂 ... و پس از مکث کوتاهی ادامه داد: «اللّهمَ سردِ هوا، گرمه زمین، لبو لبو داغه، آش رو چراغه، شلغم تو باغه»!! در پایان هر فراز از رجز طنزآمیز مطلق، همه با هم و محکم جواب می دادیم: «هی»! 💠 ، چند بار سرش را به چپ و راست تکان داد. به راحتی می شد از چشمانش خواند: «باز این غلامرضا شروع کرد». لبخندی زد و از سر ناچاری با ما همراه شد... —(راوی: محمدعلی صمدی) 😊 در جبهه 🆔 @DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
💠 باز این غلامرضا بود که شروع کرد‼️ ▫️ با سلام و صلوات، در پی دیگران سوار شدم. مقصد شهرستان #پاوه ب
📸 حاج احمد متوسلیان و شهید غلامرضا قربانی مطلق، پس از پاکسازی پاوه از ضدانقلاب - سال ۵۸ 🔹 احتمالا حاج احمد از تهران بازگشته و از قنادی پدرش مقداری شیرینی باخود آورده و در حال پخش آن بین نیروها هستند
[Forwarded from دفاع مقدس] 💠 هم زمان که فرماندار [ ] و رسیدند. انفجار گلوله خمپاره شدت گرفت. یکی از گلوله ها کنار مطلق [ ]، فرمانده سپاه پاوه منفجر شد. فرماندار زمانی به او رسید که او برای همیشه آرام گرفته بود. صافی‌پور سراسیمه رسید و گفت: "دارند از سمت ارتفاع آتشگاه حمله می‌کنند. انگار خیالاتی دارند." او بیشتر در سامان دادن نیروهای بومی فعالیت می‌کرد. فرماندار نگاهی به قیافه پریشان او انداخت و گفت: "آماده شوید که مانع پیشروی آنها شویم." صافی پور جا خورد. فرماندار تفنگ فرمانده سپاه را از روی زمین برداشت و به صورت حرفه‌ای خشاب عوض کرد. به گفت: "نباید امان‌شان بدهید احمد." 🔸 پرید توی محوطه سپاه و نیروها را آماده رزم کرد. شدت آتش خمپاره که بیشتر شد فرماندار رگباری جلو کشید. صافی پور اما هنوز مات و متحیر رفته بود تو نخ رفتارهای حساب شده او که مثل یک نظامی در حال عقب راندن یک گروه مهاجم دمکرات بود. ها تا غرب تپه آتشگاه عقب نشینی کردند. 🔹 فرماندار به تخته سنگی تکیه داد و عرق از صورت پاک کرد. داشت می‌دید نگاه نسبت به او عوض شده است. یادش آمد که با ملاقات دارد. برگشت فرمانداری. بروجردی آمده بود تا رابطه فرماندار و سپاه را نزدیکتر کند. داشت برای تعیین فرمانده سپاه چند شهر نقشه می‌کشید. آخر شب بود که بروجردی رسید. اول رفت سراغ سر و صداهای سفر فرماندار به و بی مقدمه وارد بحث شدند... —(بخشی ازکتاب📚محمد؛ مسیح کردستان - زندگی نامه سردار شهید ) 🆔 @DefaeMoqaddas
💠 من تکاورم 🔹تنها چند حرف است، من تکاورم اما به یقین دنیایی از حماسه و شیدایی وطن درش نهفته است و مطمئنا این شیدایی ریشه در تاریخ دارد باور کنید جوانان این مرز و بوم که به دفعات ثابت کرده ایم سرباز ایرانی جان را بهای ناچیزی میداند بهر وطن آری بهایی ناچیز وقتی سپاهیان دشمن نفیر جئنا لنبقی ( آمده ایم که بمانیم ) شان در دشت های جنوب و خیابان های خرمشهر پیچیده بود این ما بودیم که صاحبان آن فریاد ها را با طعم گلوله هایمان آشنا کردیم و درخونشان آنها را غلطاندیم تا متجاوزان دیگر حساب کار دستشان بیاید.هنوز هم ایستادیم برای ایران و ایرانی و اگر نوبه اش فرا رسد باز هم شلمچه را مزین به رد تفنگ های 106 م.م خواهیم نمود . راستی ما گردان یکم تکاوران نیروی دریایی هستیم همان600 کماندویی که بفرماندهی ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی در نبرد تن به تن و گاه تن با تانک خرمشهر به توفیق رسیدیم و پرچم مقدس و متبرک به خون همرزمانمان را بر بالای مناره های مسجد جامع به اهتزاز درآوردیم آن روز را به خوبی به یاد داریم که چطور گردانی برای پیچیدن باد در آن جاویدان پرچم به خط شد و از رادیو اعلام نمودند خرمشهر شهر خون آزاد شد
هدایت شده از mehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فیلم | صحبت و سفارشات شهید حاج به نیروهای رزمنده قبل از شروع عملیات 🌿 لشکر14 امام حسین (ع) - دوران جنگ تحمیلی 🆔 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس"بپیوندید
دل‌های عاشق می‌دانند رمز شهــــــادت یا زهـــــــرا(سلام‌الله‌علیها) ست... سربندِ یا زهرا(سلام‌الله‌علیها)، دل را بندِ مدینه می‌کرد.. بند آن در و دیوار و کوچه... 🌹 یادی از شهید محمود بیدگلی 🌷 گزیده‌ی وصیت‌نامه‌ی شهید محمود بیدگلی: 📝《ای جوانان اسلام! بدانید که ارزش شما بیش از این ظاهرسازی و مد پرستی‌ها و ارضاء خواسته‌های نفسانی است، پس بیشتر به خداوند روی آورید...》 #شهید_محمود_بیدگلی 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
☝️با این ستارگان می توان راه را پیدا کرد.☝️ ✨امام خامنه ای✨ ✅کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت می کردند؛ منتظران حقیقی بودند. 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
🌴 فرزندان روح الله ▫️رهبرانقلاب: معجزه‌ی انقلاب این است که بعد از چهل سال شما می‌بینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام رحمه‌الله را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیه‌ی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن می‌ایستد. ۱۳۹۷/۰۹/۲۱ #معجزه_انقلاب #جوان_مومن_انقلابی 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
هدایت شده از mehr
حاج قاسم نهایی 4.mp3
4.06M
🎙 کلیپ صوتی | کلام امام، رهبری و شهید قاسم سلیمانی در مورد 🌷 🔹رهبر انقلاب: شهید در قبال خدا، گذشت می کند. ندیدنِ خود، حساب نیاوردنِ خود؛ اگر خود را به حساب می‌آورد، خود را در معرض خطر قرار نمیداد. ➕ توصیه سپهبد قاسم سلیمانی به جوان ها! 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
هدایت شده از پایداری
💠 به کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی" بپیوندید 👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/shahid_qasem_soleimani
🌴 آرزوی کربلا دارد هنوز این قافله ☘️ می رود پشت سرمولای خود بی فاصله 🚩 پرچمی در دست ما مانده ست از یاران ما 🌷 روی آن صد لاله نقش از خون سرداران ما 🕊🕊 کربلای جبهه ها یادش بخیر 💕 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN
صادق_آهنگران_آرزوی_کربلا_دارد_هنوز.mp3
10.21M
📢 صوت | حاج #صادق_آهنگران : 🌸 آرزوی کربلا دارد هنوز این قافله ☘️ می‌رود پشتِ سرِ مولای خود بی‌فاصله 🆔 @DefaeMoqaddas
سرد بود .. گِلی می شدیم ؛ اما .. امروز .. گرمترین روزهایمان دیدن آن تپه نشینی هاست .. 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
🌿 دنبال من، آن من، منِ پنهانِ خودم ❤️ افتاده ام امروز به دامانِ خودم ⚪️ بگذار مرا به حال خود، ای دنیا! 💕 تنگ است دلم برای چمرانِ خودم 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ| " #مردان_بی_ادعا " 🌴 دوران #دفاع_مقدس 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهادت هنر مردان خداست 🚩 📡 @DefaeMoqaddas ✔️JOIN ✅ کانال "دفاع مقدس"