🌷بسم رب الشهدا🌷
🌴 آنها رفتند تا حرف امام بر زمین نماند
🔹وقتی ۲۵۰۰ غواصِ خط شکنِ شبِ عملیاتِ والفجر ۸، شتابان و بی پروا به آب اروند زدند، یکی از آنها نگفت:
امامی که می گویید داخل آب شویم، امکان دارد گرفتار امواج و التهابات ناپیدای درونی اروند شویم و برنگردیم.🌊🌊🌊
💦 وقتی غواص ها به استحکامات و موانع پیچیده ضد غواص و ضد قایق و پر از خورشیدی و فوگاز و مین زدند و از آنها عبور کردند، هیچکس نگفت داخل این موانع، گرفتار باران مواد مُذاب بشکه های فوگاز می شویم و بدنمان شعله ور می شود🔥🔥🔥
🔸همه آنها رفتند و به تکلیف عمل کردند و خیلی هایشان سوختند تا امروز ایران در دنیا سربلند و در نزد مستضعفین عالم عزیز باشد.☄️☄️☄️
▪️آی جوان ها و نوجوان هایی که رفتید و هنوز خیلی هایتان برنگشته اید، به خون مطهرتان قسم می خوریم که با پیروی بی چون و چرا از رهبر بی بدیلمان، راهتان را ادامه خواهیم داد.🥀🥀🥀
▫️و برای یادآوری ادایِ تکلیفتان، در چهل و یکمین سالروز پیروزی انقلاب که بر روی استخوان های در هم شکسته و پوست و گوشت و چشم و قلب و سینه های دریده و سوخته شما محکم و استوار شده، به یادتان در راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن شرکت نمودیم تا بیعتمان را با هدف نورانیتان اعلام کنیم.🤝🤝🤝
🔺تا آنهایی که پیشرفت و تعالی این مکتب و مردم و کشور و نظام را نمی توانند ببینند، در کینه و حِقد و حسادت بسوزند...😤😤😤
🆔 @DefaeMoqaddas
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای نجات حاج قاسم از محاصره در عملیات کربلای پنج از زبان سردار اسدی، از فرماندهان دوران #دفاع_مقدس
🌴 وقتی گردان شهید مرتضی جاویدی از لشکر المهدی، قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر ثارالله و نیروهایش را نجات می دهد
🆔 @DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎥 ماجرای نجات حاج قاسم از محاصره در عملیات کربلای پنج از زبان سردار اسدی، از فرماندهان دوران #دفاع_م
[In reply to دفاع مقدس]
[ Photo ]
[ Photo ]
💠مرتضی جاویدی معروف به «اشلو» - از بس که خودش را به عراقی ها میرسانده و به عربی باهاشان صحبت میکرده و میگفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که میرفته، میفهمیدهاند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد. عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند
🌴وقتی شهید جاویدی جان حاج قاسم را نجات می دهد:
🔹در عملیات کربلای ۵، قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ثارالله در محاصرهی دشمن می افتد به قرارگاه اطلاع می دهد: عراقیها ما رو محاصره کردن. تو چند متریمون هستن... بعید میدونم کسی از ما زنده بمونه... دیدار به قیامت. جعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی سیم را برمیدارد و میگوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب میدهد: جعفر به گوشم! میگوید: اشلو رو برات میفرستم.جواب میدهد:هر کاری میکنی زودتر جعفر جان
او هم مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر را به کمک قاسم سلیمانی میفرستد. مرتضی بسرعت خودو افرادش را به پشت نهر جاسم در محدوده5ضلعی میرساند. با عراقی ها درگیر شده و میتواند محاصرهی را بشکند ودشمن را به عقب براند ونیروهای لشکر ثارالله از محاصره دشمن نجات یابند
🆔 @DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ GIF ]
شب جمعه اگرم نيست میسر حرمش
سر بامى روم و داد كشم از كرمش
دست بر سينه گذارم و سلامى دهمش
مى كنم ياد غم و محنت و رنج و المش
گويم ارباب تو در سينه ما جا دارى
آنچه خوبان همه دارند تو يكجا دارى
السلام علیک یاابا عبدالله الحسین✋
🌷 حاج قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر ثارالله در دوران جنگ تحمیلی:
💠 دفاع مقدس حالت مادر دارد
🌴 دفاع مقدس نسبت به همه دفاعهای مقدس دیگری که وجود دارد، یک حالت مادر دارد، محوریت و قدسیت دارد، نمیتوانیم بگوییم که اگر دفاع مقدس وجود نداشت، یعنی این نوع دفاعی که در دفاع ما اتفاق افتاد که موضوعات معنوی در اعلیترین شکلش بروز داده شد، تبلیغات دینی در اعلیترین شکلش بروز داده شد، موضوعات اعتقادی، عبادی در اعلیترین شکلش بدون ذرهای انحراف نمایش داده شد، ایثار، جهاد و شهادت در اعلیترین شکلش نشان داده شد، مدیریت و در رابطه در واقع مدیر و زیرمجموعه، دقیقا اگر بخواهیم تطبیق بدهیم با نادرترین صحنههای صدر اسلام قابل تطبیق است؛ بنابراین دفاع مقدس در همه موضوعات یک قلهای بود؛ اینها سلسلهجبل این قلهاند
شما این جبل البرز طولش بیش از هزار کیلومتر است، اما معرفش قله دماوند است، قله دماوند آن نقطه مرتفع اساسی است، دفاع مقدس به نسبت همه این دفاعها نسبت این قله دماوند را به یک سلسلهجبل طولانی البرز دارد یک ارتفاعی دارد مرتفعتر از همه اینهاست، اینها دامنههای او هستند، سلسلهقلل آن هستند. بخواهیم واقعا تشبیه بکنیم این را باید بگوییم». او در ادامه میگوید: «ما خیلی از این صحنهها در دفاع مقدسمان دیدیم و همیشه میگویم از عوامل برحقبودن خودمان در جنگ من آن روحیاتی که از رزمندگانمان بروز میکرد که بیشتر شباهت داشت به یک حالت سیر و سلوک، به برداشتن حجابها سخنانی میگفتند ورای حجابها، ورای پردهها».
🆔 @Defa_Moqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
✍️ فرازی از وصیتنامه شهید سپهبد حاج #قاسم_سليمانی :
🌴 حرمت ولایت فقیه را حرمت مقدسات بدانید.
💠 اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیتاللهالحرام و قرآن آسیب خواهد دید.
🔹برای نجات اسلام، خیمه ولایت را رها نکنید.
🔸امروز، قرارگاه حسینبنعلی(ع) ایران است.
🆔 @DefaeMoqaddas
📄 این تنها در وصیتنامه حاج قاسم نیست، بلکه شهدا در وصیتنامه های خود سفارش ویژه می کنند به همراهی و یاری «ولایت فقیه» 🌿
🌷 مجید محمدی شهید دوران #دفاع_مقدس در وصیتنامه خود می نویسد:
✍️ "مادری پیر دارم و زنی و ۳ بچه قد و نیم قد،
▫️از دارِ دنیا چیزی ندارم الا یک پیام ...
🔴 یقه تان رامی گیرم اگر ولایت فقیه را تنها بگذارید !! ..."⚠️😔
🆔 @DefaeMoqaddas
🌿 بخونید خیلی قشنگه 💐
🕊❤️بسم رب شهدا و صدیقین❤️🕊
نسیم خنکی حال دلم را خوب می کند ...
پاهایم آهسته آهسته در خاک ها فرو می روند ...
غرق می شوم در رویا ...
ناگهان پرنده ای می پرد ....نگاهش می کنم به اوج دارد می رود ...از جلو چشمانم محو می شود ..
اینجا کجاست ...کجا ایستاده ام ...
ندایی مرا می خواند قدم قدم به جلو می روم یک گوشه دنج می نشینم ..
دنج ترین گوشه دنیاست انگار ...شبیه شش گوشه است انگار ....
صدایی در گوشم می پیچد صدای ابراهیم همت است ...دارد می گوید :همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم
و آن"عشـق"است.
اگر عاشقانه با کار پیش بیایی،
به طور قطع , بریدن و🔸 عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمی کند.
زیر لب زمزمه میکنم عشق ..عشق ..عشق ..
صدای دیگری می آید مهدی باکری می گوید پاسدار کسی است که شب و روز کار بکند و نخوابد مگر اینکه از فرط خستگی خود به خود به خواب رود و آخر عمرش ختم به شهادت باشد❤️😭..
صدای شهید مجید محمدی در گوشم می پیچد و میگوید ما که رفتیم مادری پیر دارم و زنی و سه بچه ی قد و نیم قد؛
از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام ...
یقه تان را می گیرم اگر
ولایت فقیه را تنها بگذارید!
.
صدای شهید اوینی در گوشم می گوید: زمان بر امتحان من و تو می گردد
تا ببینند که چون صدای"هل من ناصر" امام عشق برخیزد چه می کنیم ...
ناگهان به خود می آیم چشم هایم باز می شود و دلم بی تاب ...
این طرف و آن طرف را می نگرم ...دنبال شان می گردم ...نگاهم ب دور دست ترین نقطه خیره می ماند... قافله ای از میان آب های اطراف زمین طلائیه می گذرد ...مهدی باکری با همان لبخند همیشگی اش برمی گردد نگاهی می کند و می گوید ..قافله ما قافله از خود گذشتگان است هرکسی که از خود گذشته نیست با مانیاید ...
فریاد می زنم ک صبر کنید می خواهم بیایم ...قافله دورتر و دورتر می شود می دوم به سمت آب...سیم خاردار ها مانع اند ...یاد این سخن ابراهیم همت می افتم : در پوست خود نمی گنجم، گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم، می خواهم از قفس به در آیم، سیم های خاردار مانع هستند.....
فریاد می زنم ..که ای قافله صبر کنید من هم مثل همت از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم ....
اما دیگر دیرشده قافله رفته است و جا مانده ام .. صدای بوق اتوبوس ها مرا به خود می آورد ...مردی از دور داد میزند ..جانمانی اتوبوس دارد می رود ... خوشحال می شوم ..می پرسم به سمت کجا ؟ قافله شهدا؟
می خندد و می گوید ن می رود شهر .. و من با خودم فکر می کنم مگر می شود آمد طلائیه و از طلائیه به شهر برگشت ..! مگر می شود از قافله جاماند و به شهر ..به دنیای ظاهر فریب مادیات برگشت ! نه امکان ندارد ....
بوق بوق بوق ...بوق اتوبوس دیوانه ام می کند مجبور می شوم ک سوار بشوم ... و تمام راه را با خودم زمزمه می کنم ....همیشه باید مشغول یک کلمه باشم و آن عشق است .. باید مثل شهدا عاشق بشوم تا لایق همراهی با قافله بشوم ....
باید که این بار جانمانم باید که آماده بشوم ....ای کاش که بشود...
صدای شهید آوینی درون گوشم می پیچد که می گوید :برادر، جایی برای ای کاشها و اگرها باقی نمانده است. عاشورا هنوز نگذشته است و کاروان کربلا هنوز در راه است و اگر تو را هوس کرب و بلاست، بسم الله.
و من با خود می گویم ک باید یک پاسدار عاشق بشوم که ندای ولی فقیه زمانش را لبیک می گوید، همانند حاج قاسم که در راه عشق با کاروان عشاق به سوی لقا الله رفت .... 💕
🆔 @DefaeMoqaddas
⏳ #زمان_جنگ
💠 مرگ مادر بر بالین فرزند شهیدش!
🔺 یک روز جوان بسیجی برای خداحافظی و اعزام به جبهه نزد من آمد از سخنانش متوجه شدم یک مادر پیر و 3 فرزند دارد و قبلاً هم به منطقه رفته است. از او خواستم تا در کنار خانواده اش بماند ولی شوق وصال سراپای وجودش را فرا گرفته بود.
🔹 مدتی از این دیدار گذشت، یک روز در نماز جمعه پیکرمطهر 2 شهید را به مصلّی آوردند و نگاهم در جمعیت؛ انتهای نمازگزاران به دو خانمی افتاد که با حالت آشفته به سمت آمبولانس حرکت میکردند. به مسئول ستاد اشاره کردم تا مراقب باشد بر اثر بیتابی آنها سخنرانی به هم نخورد.
🔸او رفت و با گذشت مدتی مردم با نام مقدس پیامبر صلوات فرستادند. بلافاصله از ایشان سؤال کردم قضیه چیست؟ گفت: «یکی از این دو نفر، مادر شهیدی بود که با دیدن تابوت فرزندش از دنیا رفت».
▪️سپس همسر شهید سهراب برنجی نقل کرد که مادر سهراب به شدت مریض شد و در آستانۀ مرگ قرار گرفت و من از این وضعیت ناراحت بودم؛ ولی مادر سهراب میگفت : «ناراحت نباش وقتی عزرائیل به بالینم آمد که جانم را بگیرد با دلی شکسته به او گفتم : ای فرشتۀ خدا به من مُهلت بده تا فرزندم را که در جبهه است ببینم آن وقت جان مرا بگیر».
➖ مسئول ستاد میگفت : «مادر شهید با نزدیک شدن به آمبولانس با بیتابی میگفت: جسد فرزندم کجاست؟ درِ آمبولانس را به آرامی باز کردیم و ایشان کنار تابوت نشست ولی قبل از این که درِ تابوت را باز کنیم سرش را روی آن گذاشت و در همان لحظه از دنیا رفت. ابتدا همه خیال کردیم بیهوش شده است ولی مهلت او تا وعدۀ دیدار فرزندش تمام شده بود» و این امر بنا به فرمایش رهبر انقلاب برای ثبت در تاریخ مکتوب گردید.
🌷بسیجی شهید سهراب برنجی در سال 1324 در روستای «سهراب محله لوندویل» از توابع آستارا متولد شد. در نوجوانی به کشاورزی پرداخت. با آغاز جنگ رهسپار منطقۀ کردستان شد و در 229بهمن1360 در رویارویی با گروهکهای ضد انقلاب در منطقۀ «حصار سفید بانه-کردستان» به شهادت رسید و در گلزار شهدای «لوندویل» به خاک سپرده شد.
▫️(راوی: امام جمعه وقت آستارا)
🆔 @DefaeMoqaddas