eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
940 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
دوران #دفاع_مقدس 💕 تاثیر دیدار امام و عشق و علاقه ویژه بین امام و رزمندگان در مرحله ای از عملیات ک
24.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩🚩 منزلگه قرب 📽 دیدار پرشور رزمندگان با پیر جماران❤️ 🌱 رزمندگان ما در ظلمتكده‌ی این سیاره‌ی خاكی، مبشران نوری هستند كه از شمس ولایت در آیینه‌ی صافی وجودشان تابیده است. امروز آنان در مدار كهكشانی خویش به منزلگه قرب رسیده‌اند، یعنی توفیق دیدار یافته‌اند و منتظرند تا چشمشان به جمال نایب ولایت كلیه روشن شود. تا لحظه‌ای دیگر، انتظارها پایان مي‌یابد و سپیده‌ی نیابت كه بشارت طلوع با خود دارد، در مشرق ظاهر مي‌گردد. باش تا صبح دولتت بدمد كاین هنوز از نتایج سحر است گفتار شهید آوینی🌷 عشق و محبت شدید رزمندگان دفاع مقدس به امام خمینی (ره) یکی از بارزترین انگیزه‌های تحمل سختی و شوق به پیروزی در میان آن‌ها به شمار می‌رفت. 🌴 ، محبوب قلبهای مؤمن و خداجوی در طول اعصار تاریخ دوران 💕 ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 📽 کلیپی زیبا و دیدنی از دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی و خاطره برانگیز ( هرکه دارد هوس کرببلا ، بسم الله ) 🎙هرکه دارد به سرش شور و نوا ، بسم الله هرکه دارد هوس کرببلا ، بسم الله هر که لبیک به فرمان خمینی گوید به خداوند قسم راه حسینی پوید هر که فرمان برد از روح خدا ، بسم الله هر که دیدار حسین بن علی می خواهد هر که دیدار ائمه و علی می خواهد بودش مهر و وفا عشق و صفا ، بسم الله هرکه دارد هوس کرببلا ، بسم الله...
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا باشد گه وصال ببینند روی دوست تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا
"آتلیه عکاسی صحرایی همراه با جلوه های ویژه در جبهه" ۱.شهید علی آقا ی روضه ای همیشه با ژستهای زیبایش که موقع عکاسی با کسی شوخی نداشت. عروج:عملیات کربلای ۲ ۲.شهید حسین مصطفایی چفیه بدست عروج:عملیات بدر ۳.حاج محمود آقا عطایی گردان میثم لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
جاذبه ها ، همیشه به سمت پایین نیستند!! کافیست پیشانیت به خاک باشد ، به سمت آسمـان خواهی رفت ...🌈 عراق ، پاسگاه زید ، ۲۷ تیر ۱۳۶۱ ، عملیات رمضان 📷 تصویر یک رزمنده تخریبچی که به حالت سجده به شهادت رسیده است. ▫️ عکاس: علی فریدونی ا▫️💠▫️💠▫️💠▫️ 🌗 شب ، پشت میدان مین رزمنده ها زمین گیر می شوند. از میان ۱۵۰ داوطلب، ۲۰ نفر از آنان اجازه عبور از میدان مین را پیدا می کنند تا با گذشتن از آن، معبر پیشروی به سوی دشمن گشوده شود. ... آن بیست نفر، به نوبت روی زمین غلت زده و تن خود را در معرض مین ها قرار می دادند و آنها را منفجر می کردند ...و به این وسیله راه ستون نیروها به سمت دشمن باز شد.
👇 ⚪️ ‌ پاهای استوار عبدالکریم ▫️ صدها شهید آورده بودند تهران. بردوش مردم خداجوی تشییع شده و در سالن معراج شهدا جای گرفته بودند. سالن پر بود از تابوت‌های پیچیده در پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی. میان آنها می‌گشتم بلکه آشنایان را پیدا کنم. رفتم به آن‌سمت که شهدای استان خوزستان را چیده بودند. رفتم تا ببینم از "علی کریم‌زاده" خبری هست یا نه. ناگهان چشمم افتاد به اسمی آشنا که اصلا در فکرش نبودم. شهید "عبدالکریم دزفولی" ، اندیمشک. جاخوردم. نام پدرش را که از بچه‌های معراج پرسیدم، درست بود. برادرِ رحمان بود که در عملیات رمضان، تابستان سال 61 در شلمچه مفقودالاثر شده بود. اصرار لازم نبود. تا از بچه‌های معراج درخواست کردم، اجازه دادند تابوت را بازکنم. تابوت را که بالای همه بود، آوردیم پایین. هیچ احساس خاصی نداشتم، ولی در درونم کسی می‌گفت اتفاق جالبی خواهد افتاد. درِ تابوت باز شد. خودم بندهای کفن را بازکردم، مات ماندم. سری در بدن نبود ولی صحنه‌ای دیدم که جای تعجب داشت. هر دو پای شهید از زانو به پایین داخل جوراب کلفت و ساق بلندی مانده بودند. پای چپ داخل جوراب اسکلت شده بود. پای راست را که برداشتم، یکی از بچه‌ها گفت: - احتمالا گل‌ولای منطقه داخل جورابش رفته که این‌طور سنگین شده ... سنگین‌تر از پای استخوانی بود. از پای چپ هم سنگین‌تر. جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. همه به دورم جمع شدند. جوراب آبی رنگ را که کاملا به پا چسبیده بود، به‌کمک قیچی پاره کردیم. پا از زیر زانو به‌پایین سالم مانده بود. پوست و موها بود ولی کمی خشک شده بودند. پاشنه‌ی پا، همچنان محکم بود. انگشت‌ها و ناخن‌ها کاملا سالم بودند. از همه جالب‌تر، این بود محلی که انگشت کوچک پای راست قرار داشت، جوراب کمی پاره شده بود و به‌واسطه‌ی همین سوراخ، انگشت کوچک اسکلت شده بود ولی بقیه‌ی انگشت‌ها هیچ آسیبی ندیده بودند. همه متعجب بودند که چه شده. پس از چهارده سال، از تمام بدن عبدالکریم، تعدادی استخوان با دوپا بازآمدند که از آن میان پای راست کاملا سالم مانده بود. همان قدمی که آن را "بسم‌الله" گویان در مسیر حق جلو گذاشته بود. — عکاس: حمید داودآبادی 🌷 شهید "عبدالکریم دزفولی" متولد: 8 آذر 1345 شهادت 26 تیر 1361 عملیات رمضان در شرق بصره. رجعت پیکر: 2/8/1375 مزار: گل‌زار شهدای اندیمشک 📚 نقل از کتاب: تفحص ✍️ نوشته: حمید داودآبادی ⚪️ دعوتید به کانال شهدا: کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ۲۳ تیر ۱۳۴۳ - سالروز تولد شهید محمدرضا تورجی زاده 🔰 | صحبت های مادر بزرگوار شهید تورجی زاده ، به همراه مداحی از شهید؛ 🌷شهید محمدرضا تورجی زاده ذاکر و مداح اهل البیت (ع) فرمانده دلاور گردان یا زهرا {س} - (لشکر امام حسین(ع)💥 شهادت: اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ عارف دلسوخته لشگر امام حسین (ع) در عملیات کربلای ۱۰ در منطقه مرزی بانه (کردستان) در حین هدایت گردانش از ناحیه ی پهلو و بازو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد🕊🕊
دفاع مقدس
🌱 ۲۳ تیر ۱۳۴۳ - سالروز تولد شهید محمدرضا تورجی زاده 🔰 #فیلم | صحبت های مادر بزرگوار شهید تورجی ز
درد عاشق را . . . دوایی بهتر از معشوق نیست شربتِ بیماری فرهاد را شیرین کنید پ.ن: شهد شیرین شهادت بر تو گوارا باد 🌷شهید محمدرضا تورجی زاده 🌱 ۲۳ تیر ۱۳۴۳ - سالروز تولد شهید محمدرضا تورجی زاده- فرمانده فرمانده گردان یا زهرا {س} - (لشکر امام حسین(ع)💥
دفاع مقدس
درد عاشق را . . . دوایی بهتر از معشوق نیست شربتِ بیماری فرهاد را شیرین کنید پ.ن: شهد شیرین شهادت
💥ذاکر و عارف دلسوخته فرمانده دلاور گردان یا زهرا {س} "شهید محمد رضا تورجی زاده"💥 🎞 فرازی از وصیتنامه شهید: « زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیّت لقای خدا و شهادت بود امروز بعد از گذشت این مدت، راغب‌تر شده‌ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید . خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیّت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است من می‌دانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم، امیدوارم اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگ‌ ها راه است . هم رزمانم، سخنی با شما دارم، همیشه گفته‌ام: بسیجی‌ها، سپاهی‌ها این لباسی که بر تن کرده‌اید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا {سلام اللّه علیها} پس لیاقت خود را به اثبات برسانید . نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید نماز شب را وظیفه خود بدانید حافظی بر حدود الهی باشید در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست در این حرم باید از ناپاکی ‌ها به دور بود عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است 💠 پدر و مادرم همان‌طور كه قبلاً مقاوم بوديد در اين فراز از زندگی‌تان نيز صبر كنيد و با صبرتان دشمن را به ستوه آوريد دوست دارم جنازه‌ام ملبس به لباس سپاه بوده و به دست شما در قبر گذارده شود مرا از كودكی خود از محبان حسين{ع} و زهرا{س} تربيت كرديد از طعن دشمنان نهراسيد . نهايت و اوج محبّت، فانی شدن در راه معشوق است و من فانی فی اللّه هستم همه بايد برويم كه إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ راجِعُون فقط نحوه‌ی رفتن مهم است و با چه توشه‌ای رفتن 💠 برادر و خواهرانم در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید هر چه می‌کنید و هر چه می‌گویید با رضای او بسنجید به خاطر یک شهید خود را میراث خوار انقلاب ندانید . اگر جنازه‌ای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید: یا زهرا {س} . خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا منور فرما خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین{ع} هستند قرار بده والسلام محمد رضا تورجی زاده
عملیات رمضان (2).pdf
981.7K
📗پی دی اف | ⚪️ ✅ بمناسبت سالگرد عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ ، جبهه جنوب
دفاع مقدس
📗پی دی اف | #کتاب ⚪️ #عملیات_رمضان ✅ بمناسبت سالگرد عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ ، جبهه جنوب
⚪️ خاطره ای از عملیات رمضان ...!! 🌷مرحله پنجم عملیات [عملیات رمضان] شروع شد. همه‌ چیز طبق طرح پیش می‌رفت. لودر و بلدوزر‌های جهاد سازندگی و مهندسی سپاه به همراه رزمنده‌ها جلو می‌رفتند. باید روبروی دژ خاکریز می‌زدند تا عراقی‌ها، نیرو‌های پراکنده‌ شده در بیابان را نزنند. قرار شد نیرو‌های حاج همت از غرب دژ و نیرو‌های احمد از شرق آن، زدن خاکریز را شروع کنند، ادامه بدهند تا در نزدیک اولین مثلث دژ، خاکریز را به هم وصل کنند. 🌷هوا که تاریک شد رانندگان نشستند پشت فرمان و تا خود صبح تمام‌وقت کار کردند. فقط کسی از لودر پیاده می‌شد که زخمی و شهید شده باشد. صد متری در وسط دو خاکریز مانده بود که هوا روشن شد. تانک‌های عراقی در فاصله یک کیلومتری روبروی این صد متر باقی‌مانده آرایش گرفته بودند و به‌نوبت شکاف بین دو سد خاکی را می‌کوبیدند. 🌷در این یک تکه جا، گلوله جای گلوله می‌خورد. عراقی‌ها می‌دانستند اگر دو سر خاکریز وصل شود راه نفوذشان بسته می‌ماند. احمد با چشم‌هایی که مثل دو پیاله خون روی صورت خاک‌آلودش خودنمایی می‌کرد دنبال راهی بود که این فاصله را بپوشاند و آن‌قدر نخوابیده بود که موقع راه رفتن تلوتلو می‌خورد. 🌷طاقت ایستادن نداشت، با این‌حال نمی‌توانست دست روی دست بگذارد. رفت سراغ بچه‌های زرهی و مهندسی. چند راننده لودر و بلدوزر را انتخاب کرد گفت کسانی را می‌خواهد که داوطلب شهادت باشند. احمد به فرمانده زرهی گفت دو سه تا نفربر بیار جلو، روبروی عراقی‌ها با سرعت به چپ و راست حرکت کنند و گردوخاک راه بیندازند تا دید آن‌طرف کور بشه و بتونیم خاکریز رو به هم وصل کنیم. 🌷ساعتی بعد یکی از راننده‌ها که حسابی خسته بود از حال رفت و از بالای لودر نقش زمین شد. کسی نبود جای او را پر کند. بچه‌ها جمع شدند دور او و آب به صورتش زدند. بهش روحیه می‌دادند و قربان صدقه‌اش رفتند تا با همان حال‌ و روز دوباره نشست پشت فرمان. چند دقیقه بعد گلوله توپ کنار لودر خورد و آن را به آتش کشید. راننده‌ی خسته، زخمی که شد به عقب فرستادنش. بقیه زدن خاکریز را ادامه دادند. 🌷نزدیک ۱۰ کیلومتر طول کل خاکریز بود که ۹۹۰۰ متر آن را در شب، ۸ ساعته زده بودند، اما ۱۰۰ متر باقی‌مانده در روز ۵ ساعت طول کشید. با هر زحمتی بود بالاخره نزدیکی‌های ظهر دو سمت خاکریز به هم وصل شد. احمد نفس راحتی کشید و با به هم چسبیدن دو سر خاکریز جناح چپ منطقه کمی آرام شد. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید احمد کاظمی 📚 کتاب «مثل من و تو (زندگی‌نامه شهید احمد کاظمی)» به نویسندگی یحیی نیازی محقق و نویسنده مرکز اسناد ✍️