eitaa logo
دفاع مقدس
3.8هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
10.9هزار ویدیو
926 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
#پنج_شیر_کردستان سالروز شهادت🕊🕊 شهید علی قمی سری نترس داشت. او توسط شهید بروجردی برای پاکسازی ها و
💠 زندگینامه و شرح مجاهدت های سردار سرافراز سپاه توحید، شهید علی قمی🌷 🔹 متولد: قم - 1339 ➖ در خانواده ای محروم و متوسط اما پارسا و مؤمن در دامان پدر و مادری پاکدامن و مهربان رشد و تربیت یافت.علی فقر و تنگدستی را با تمام وجود لمس کرد و از میان فقر و محرومیت مادی، روزنه ای فراخ بر استغنای معنوی گشود و از این رو هرگز دل و جان در گرو مهر و محبت دنیا و مافیها نسپرد و پشت پا بر زخارف و تعلقات دنیایی زد. او از همان اوان کودکی جوهره، استعداد و هوش سرشار خود را نشان می دهد و خیلی زود پا در راه مهد کودک می گذارد و به دلیل استعداد زیادش، مورد توجه مربیان قرار می گیرد . در سن هفت سالگی راهی مدرسه می شود و تا کلاس سوم ابتدایی را در زادگاه خود سپری می کند.از آنجا که پدرش روحانی بود، مردم پیشوای ورامین از او درخواست می کنند که به پیشوا رفته و به عنوان امام جماعت به ارشاد و راهنمایی مردم بپردازد. از این رو به پیشوا مهاجرت می کنند. از کلاس چهارم ابتدایی به بعد را در پیشوا می گذراند. در سال 1351 وارد مقطع تحصیلی راهنمایی می شود و این دوره را با موفقیت به پایان می رساند ولی به دلایلی از ادامه تحصیل باز می ماند.در سال 1354 پس از دریافت مدرک سوم راهنمایی به تهران می رود و در مغازه دوک فروشی به کار مشغول می شود. 🔺فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب او از کودکی اشتیاق فراوان به فراگیری علوم دینی از خود نشان می دهد.همواره در کنار پدر در مجالس و محافل مذهبی حضور می یابد و الفبای مبارزه را در کنار پدرش که روحانی متعهد بود می آموزد.همچنین از آن جا که فقر و ستم آشنا ترین واژه های دوران زندگی اش از کودکی بوده، با شروع انقلاب بسرعت به صف انقلابیون می پیوندد. علی که در بازار در کنار فردی متهد و با تقوا کار می کرد تحت پوشش کار و فعالیت در مغازه اقدام به مبارزات انقلابی می کند و با تهور و شجاعت تمام به پخش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام می پردازد.او در بازار به عنوان چهره ای مسلمان و با تقوا شهره می شود از این رو بیشتر مشتریان با دل و جان در امر مبارزه با او همکاری می کنند. وی اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام را در اختیار مشتریان، دوستان و آشنایان قرار می دهد. پدرش می گوید: هر گاه مشتری ای از شهرستان به تهران می آمد، علی مقداری از اعلامیه ها و نوار سخنرانی امام را در گونی یا ساک مشتری جاسازی می کرد تا از این طریق به شهرستانها نیز پیامهای امام برسد. صاحب مغازه که بعدها پدر همسر علی شد برای سنجش روحیه و شهامت علی، از او می پرسد که اگر ساواک به مغازه بیاید و اعلامیه ها و نوارها را پیدا کند، چکار باید بکنیم؟ او در جواب می گوید که هر گاه ساواک آمد و این مدارک را پیدا کرد، شما بگو مال علی است. او بارها هنگام پخش اعلامیه در سطح شهر، تحت تعقیب عناصر ساواک قرار می گیرد. یک شب برای این که از دست عامل ساواک بگریزد مدتی در جوی آب مخفی می شود. او همچنین در تظاهرات و راهپیمایی ها حضوری موثر و فعال داشت. در شب هفدهم ماه مبارک رمضان سال 1357 در حالیکه در جمع تجمع کندگان شعار بر علیه رژیم شاه می داد در مقابل مسجد لرزاده بر اثر اصابت گلوله عوامل ساواک به شدت از ناحیه پا مجروح می شود همان شب یک نفر فوراً او را به منزل خود می کشد و پس از مداوای اولیه به بیمارستان منتقل می شود و مدتها در بیمارستان بستری می گردد. علی در روزهای پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی دوران نقاهت را سپری می کند و افسوس و دریغ می خورد از این که نمی تواند در صحنه های پیروزی انقلاب حضور میدانی داشته باشد. ⚪️ فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب او مدتی پس از پیروزی 22 بهمن نیز از جراحت زخم گلوله رنج می برد.پس از بهبود نسبی به بازار باز می گردد و مشغول فعالیت می شود.اوایل سال 58 به دنبال تشکیل سپاه بخاطر داشتن روحیه انقلابی، به این نهاد انقلابی می پیوندد و عضو رسمی سپاه میشود.
دفاع مقدس
💠 زندگینامه و شرح مجاهدت های سردار سرافراز سپاه توحید، شهید علی قمی🌷 🔹 متولد: قم - 1339 ➖ در خانو
برای گذرانیدن دوره آموزش نظامی، به پادگان امام حسین (ع) اعزام شده و با موفقیت تمام دوره ها را به پایان می برد و کاردانی و شایستگی خود را در حین آموزش بروز می دهد، از این رو، مسئولان پادگان بر آن می شوند که از وجود در پادگان، برای تعلیم و آموزش استفاده کنند، اما وی برای ماندن در پادگان رضایت نمی دهد و تصمیم می گیرد که برای مقابله با ضد انقلاب ، به کردستان اعزام شود. از سوی مسئولین پادگان به او می گویند اگر در تهران نماند، حقوق ماهیانه اش قطع می شود (که البته در آن زمان هزار و پانصد تومان بود) اما این تهدید نیز بی اثر است. او ابتدا مدتی به باختران (کرمانشاه) اعزام می رود. در آنجا همراه شهیدان محمود کاوه، ناصر کاظمی و گنجی زاده در پادگان آموزشی شهید منتظری (خضر زنده - واقع در جاده باختران-کامیاران) به عنوان مربی آموزشی، به تعلیم و آموزش نیروهای رزمنده می پردازد، پس از مدتی همراه این عزیزان راهی خطه مظلوم و محروم کردستان شده و تیپ ویژه شهدا تشکیل می دهند. علی قمی در کردستان با شخصیت شهید بروجردی آشنا و خیلی زود شیفته اخلاق او می شود و از آن پس، با جان و دل، خود را وقف خدمت به مردم مظلوم کردستان می کند. پس از تاسیس تیپ ویژه شهدا به عنوان یکی از فرماندهان فعال آن لیاقت و توانمندی نظامی بالایی در عملیات ها مختلف، از خود نشان می دهد. او تا قبل از شهادت در بیش از صد عملیات در محورهای مختلف کردستان حضور موثر و فعالی داشته و با شهامت تمام به نبرد با ضدانقلاب می پردازد. وی در آزادسازی جنگل های آلواتان از دست کومله و دمکرات حماسه می آفریند و به افتخار این پیروزی باشکوه، همراه تعدادی از فرماندهان به محضر حضرت امام (ره) شرفیاب می شود. قمی به خاطر داشتن روحیه نظامی، به خوبی افراد تحت امرش را در هنگام عملیات و در دشواری ها، ساماندهی و هدایت می کند و در تمام مأموریت های محوله از سوی فرماندهی عملیات غرب، سربلند و موفق بیرون می آید. در عملیات مهم آزادسازی محور پیرانشهر-سردشت که مرکزیت حزب دموکرات در آنجا قرار داشت بود از خود رشادتهای بسیار نشان می دهد. در جریان آزادسازی سد بوکان در کنار شهید کاظمی جنگیده و نیروها را رهبری می کند. در پاکسازی منطقه چهل چشمه از لوث وجود ضد انقلاب، ایثار را با جلوه ای درخشنده به نمایش می گذارد. همچنین در رهاسازی و پاکسازی جاده مهاباد-سردشت و مهاباد-پیرانشهر حضوری قدرتمند و حماسه آفرین دارد. عشق به خدمت به مردم محروم کردستان، از علی فردی مصمم ، پرتلاش و خستگی ناپذیر می سازد که در این راه، از هیچ کوشش و تلای دریغ نمی ورزد، لذا به خاطر ابراز رشادت و لیاقت، به عنوان قائم مقام تیپ ویژه شهدا برگزیده می شود. علی پس از ماه ها حضور در کردستان، بنا به اسرار خانواده در اسفندماه 1362 با دختری پاکدامن و مؤمن ازدواج می کند و خطبه عقدشان را حضرت امام خمینی منعقد می نمایند. او همسرش را نیز به منطقه برده و در شهر ارومیه، در یکی از خانه های سازمانی مستقر می شود.پس از ازدواج، مصمم تر از گذشته در عملیات ها شرکت می کند علی در آزادسازی منطقه دربندیخان با یک گردان و پشتیبانی هوانیروز، به دشمن بعثی یورش برده و در میان حیرت و تحسین دوست و دشمن، دربندیخان را از چنگ دشمن خارج نمود که در طی آن نفرات قابل توجهی از دشمن به هلاکت رسیده و تعدادی از آنها نیز به اسارت درآمدند. در این عملیات، علی قمی با مهارت و شهامت تمام، یک هلی کوپتر عراقی را با آر پی جی مورد هدف قرار داده و ساقط می کند. او این عملیات مهم را با تنها با دادن سه تلفات به انجام رسانید. پس از انجام موفقیت آمیز عملیات قائم در محور چهل چشمه-بانه، در حالی که همراه شهید کاوه و دیگر فرماندهان بود، تلفنی و یا از طریق بیسیم باخبر می شود که ضد انقلاب به محور نقده- مهاباد نفوذ کرده و چند پاسگاه را به تصرف درآورده است. کاوه تصمیم می گیرد رأساً وارد عمل شده ولی قمی اصرار می کند که او به رودررویی با دشمن عازم محل شود. بلافاصله با تعدادی نیروی زبده راهی منطقه شده که در حوالی سه راهی نقده توسط ضدانقلاب که بالای درختی مخفی شده و کمین کرده بود مورد حمله قرار گرفته و تیر دشمن به سینه او اصابت می کند و بشهادت می رسد. 👇👇👇
دفاع مقدس
برای گذرانیدن دوره آموزش نظامی، به پادگان امام حسین (ع) اعزام شده و با موفقیت تمام دوره ها را به پای
او فردی با تقوا، مؤمن، شجاع و فروتن بود اهل توکل و توسل، و همواره به اهل بیت (ع) توسل می جست.اهل نوافل و تهجد بود. مادرش می گوید:علی همیشه در انبار کاه گلی می خوابید، هر چه اصرار می کردم که در اتاق بخوابد، قبول نمی کرد و می گفت تن را نباید به جای نرم و راحت عادت داد. یک شب رفتم سراغش و دیدم چراغ گرد سوز روشن است و او به نماز شب ایستاده است یک بار هم هنگام نماز شب روی سجاده به خواب رفته بود در حالیکه چراغ نفتی دود کرده و او از حال رفته بود که سریع او را بیرون آوردند و پس از چند دقیقه حالش بهتر شد. قمی مصداق بارز آیه "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم" بود. به افراد مؤمن و متعهد علاقه داشت و از افراد بی قید و لاابالی بی زاری می جست. عاشق امام بود و با تمام وجود خود را مرید او می دانست. به مناجات (شعبانیه) و (دعای کمیل) علاقه وافر داشت و همواره فرازهایی از آنها را از حفظ زمزمه می کرد. به اصل (امر به معروف و نهی از منکر) عمل می کرد. مادرش می گوید: روزی یکی از زنان همسایه، با حجاب نامناسب به منزل ما آمد، علی خیلی ناراحت شد و از من می خواست که به او تذکر دهم. گفتم که من خجالت می کشم، خودش جلو رفت و با زبان ملایم و مؤدبانه در حالی که چشمش را به زمین دوخته بود به آن خانم تذکر داد. 📡 ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 تصویر سمت چپ: صبح روز ۱۳ تیر ۶۱ - پادگان زبدانی ⚪️ وداع آخرینِ احمد با یاران
ظهور این جوانان نشانه‌ای است بر پایان عصر حاکمیت ظلم و استکبار و نزدیک شدن دولت کریمه‌ی آل مُحَمَّد ﷺ 🌷 شهید آوینی دوران
مجاهد در راه خدا، چہ وقت بر زمین مےگذارد؟؟ آنگاه کہ دست سوے معبود بردارد.. کہ فرمودند: مباد از دستمان بیفتد!
📸 عکس : و ، دقایقی پیش از آن سفر بی بازگشت!! ⏳ ۱۳ تیر ١٣٦١ ✔️در پشت این عکس، دست خطی از به یادگار مانده است با این مضمون: ✍️ "لبنان --> بین بعلبک (شهر شیعه نشین لبنان) و مرز سوریه لبنان (دره بقاع --> دره جنتا) چند ساعت پس از این عکس احمد سردار رشید اسلام در راه بیروت به اسارت فالانژیستها درآمد" ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔺"برادرها من به میروم و شما به تهران برمیگردید و بدانید که همانطور که امام فرمود، راه قدس از کربلا می گذرد" 📷آخرین سخنرانی در جمع کادرهای ارشد قوای محمد رسول الله (ص) پیش از عزیمت به بیروت
شامگاه 13 تیر ماه 1361 پادگاه زَبَدانی سوریه آخرین شبی که حاج احمد با یارانش سپری کرد
"من که در این عمر خود نتوانستم بهره ای از این اقیانوس الهی یعنی جهاد فی سبیل الله ببرم ولی همواره سعی داشتم با چاکریِ مجاهدان مخلص، خود را خاک پای آنها سازم" 🇮🇷 یاد و خاطره جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) سردار شهید حاج سید رضا دستواره اخوی شهیدان سید محمد و سید حسین دستواره گرامی باد... شهادت : ۱۳ تیر ۱۳۶۵ عملیات کربلای یک
🗓 ۱۳ تیر ۱۳۶۵ -سالروز شهادت محمدرضادستواره- جانشین لشکر27محمدرسول‌الله‌(ص) ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 💠 همه چیز را از حاج_احمد یاد گرفتم! 🌷شهید دستواره، از ارادت و دلدادگی خود نسبت به احمد متوسلیان می‌گوید: 🌴سید محمدرضا دستواره هستم و طبق اطلاعات شناسنامه ای، سال 1338 در محلۀ علی‌آباد تهران یا همان "گود" به دنیا آمدم. تا اخذ دیپلم متوسطه ادامه تحصیل دادم و بعد هم وارد مبارزات_سیاسی شدم. روز چهارم آبان 1357 در حال توزیع اعلامیه های امام توسط مأمورین ساواک بازداشت شدم و بعد از چند ساعت بازداشت، آزادم کردند. 🌻بعد از پیروزی انقلاب در 12 آبان سال 58 وارد سپاه شدم و از دی ماه همان سال به مناطق_آشوب_زده غرب کشور اعزام شدم که این مقطع، نقطه عطف زندگی من است. چون در این مأموریت با حاج_احمد متوسلیان آشنا شدم. 🌸 همان طور که بارها و در همه جا گفته ام، من از یک محیط فاسد بلند شده ام. اگر انقلاب نبود، سرنوشت من معلوم نبود چه می شد. حتی وقتی توی سپاه آمدم، باز سرنوشت من معلوم نبود، چون امکان داشت آدمی بشوم که سپاهی‌گری را به عنوان یک شغل انتخاب کرده باشم و یک اسلحه روی دوش خود بیندازم و پُست بدهم و سر برج بروم و حقوق‌ام را بگیرم. 🍀من نمی خواهم از حاج احمد بُت بسازم؛ اما آدمی به اسم حاج احمد بر سر راه من قرار گرفت و وسیله ای شد تا من این جوری که الآن هستم بشوم و نخواهم به سپاهی‌گری به چشم یک شغل نگاه کنم. حاج احمد استاد من است. او مرا بار آورده! همه چیز را او به من آموخته. این حرف شعار نیست. وااله حرف قلب من است، ولو این که پایبندی به این مطلب، به اخراج من از سپاه منجر شود! 🆔 @DefaeMoqaddas✔️JOIN ✅کانال دفاع مقدس
✅ شوخی جالب شهید دستواره با رهبر انقلاب! پس از عملیات والفجر8 بچه های کادر لشکر ۲۷ بملاقات در محل ریاست جمهوری رفتند. بعد از دریافت گزارش عملکرد لشکر در عملیات، و در پایان دیدار، وقتی آقا داشتند از پلکان انتهای سالن بالا می‌رفتند، دفعتاً شهید دستواره، معاون جوان و پرجنب و جوش لشکر با همان روحیه‌ی شاد و بذله‌گویی خاص خودش، با صدای بلند گفت: برای رفع سلامتی ریاست جمهور… - و مکث کرد و چیزی نگفت. همه‌ی حضار متحیر به رضا خیره شدند، حتی آقا هم سر به عقب چرخاندند تا ببینند چه کسی این جمله را گفت. دستواره تا دید آقا سر به عقب چرخانده‌اند و به او نگاه می‌کنند با لبخند ادامه داد:.. بعث عراق اجماعاً صلوات. همه‌ی حضار با خنده زدند زیر صلوات! آقا هم خندیدند😊😊 📚 از کتاب دستواره سخن می‌گوید 📌 پ.ن: شهید محمدرضا دستواره، قائم مقام لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) در ۱۳ تیر ۱۳۶۵ و در جریان عملیات کربلای۱ به شهادت رسید.