eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10هزار ویدیو
833 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🎥 فیلم | خاطره ای عجیب و شنیدنی از شهید ابراهیم هادی🌷 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷
⚽️ خاطره‌ای فوتبالی⚽️ 🌷 از شهید ابراهیم هادی تو زمین چمن مشغول فوتبال بازی کردن بودم. دیدم ابراهیم دستش را آورده بالا و گفت عکست را تو مجله چاپ کردن از خوشحالی داشتم بال در می آوردم. رفتم مجله را از دستش بگیرم، گفت یه شرط داره. قبول کردم. گفت هر چی باشه قبوله؟ گفتم اره. داخل مجله عکس منو چاپ کرده بود و نوشته بود پدیده جدید فوتبال جوانان و کلی از من تعریف کرده بود. مجله را چند دفعه با خوشحالی خوندم. گفتم حالا ابرام جون شرطت چی بود؟ گفت دیگه دنبال فوتبال نرو. خوشکم زد. با تعجب گفتم دیگه فوتبال بازی نکنم. من دارم تازه مطرح میشم گفت بازی کن اما دنبال فوتبال حرفه ای نرو. گفتم چرا؟ گفت مجله را نگاه کن، عکس تو با لباس و شورت ورزشی هستش این مجله فقط دست من و تو نیست دست همه مردم هست. خیلی از دخترها ممکنه این رو دیده باشن و ببینن. بعدش گفت چون بچه مسجدی هستی اینها را برات می‌گم. برو اعتقادات را قوی کن و بعدش برو دنبال فوتبال حرفه ای. خداحافظی کرد و رفت. من خیلی جا خوردم. ابراهیم خیلی جدی بود. نشستم و کلی به حرف‌هاش فکر کردم. بعدها به سخنش رسیدم. زمانی که بچه های مسجدی و نمازخون که اعتقادات محکمی نداشتند و دنبال ورزش حرفه ای رفتن و به مرور زمان به خاطر جوّزدگی و ... حتی نمازشان را هم ترک کردند❗️ ------------------------------------------- 🌴 کانال "دفاع مقدس" 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش ابراهیم هادی به دخترانی که نگاهش می‌کردند 🔸پهلوان دفاع مقدس شهید ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است. ابراهیم هادی به ورزش باستانی و کشتی می‌پرداخت و معتقد بود که ورزش را باید برای خدا انجام داد.
📩 وصیت نامه‌ی هفده ساله‌ی لشکر ویژه ۲۵ شهید رضا حق شناس _ حمزه سیدالشهدا ( : خرمال ۱۳۶۶/۱۲/۲۸) : . 📩 خدایا، خواب بودم، بیدارم کردی. مریض بودم، شفایم دادی. رضا بودم، رضایت دادی تا به معشوق برسم. در دام نفسانیات اسیر بودم، آزادم کردی و در آخر تشنه­ ای بودم، در کویر در جستجوی آب می­گشتم، مرا به آب رساندی و سیرابم کردی. معبودا، معشوقا، قسم به عشق، همان عشقی که عاشقان مجنونند و عاقلان در خون، قسم به عشقی که همه ما را به معشوق می­رساند و همان عشقی که رسول­الله را به منتهی علیه و به عرش می­رساند. همان عشقی که مولایم علی (ع) در نماز مثل بید می­لرزید و روح از بدنش خارج می­شد و اشک از گونه­هایش سرازیر، همان عشقی که فاطمه (سلام­الله علیها) در سن 18 سالگی عاشق معبود می­شود و مظلومانه به دیار رب می­رود. خدایا چه­ طور شکرگزارت نباشم در صورتی­که امانت خود را به قیمت والایی می­خری و بالاترین درجه که همان شهادت است، شامل حال آنان که در راه تو جهاد کردند، می­کنی. الحمدالله رب­ العالمین. . 📩 پدرم! می­دانم چه احساسی داشتید که می­خواستید دامادم کنید ولی بدان عروس من شهادت و تیری که برقلبم می­خورد، عقد ما را می­خواند و خانه نو را در قبر کوچکم انتخاب کردم تا عروسم را از جبهه به این وادی بیاورم و به مردم بشناسانم که پدرم این­چنین پسری داماد کرده و یکی از بهترین عروس دنیا را که همان شهادت است، عاشق شده. پس پدرم! خوشحال باش و بدان که مسلمان واقعی عاشق حق است، عاشق ملکوت است، عاشق انسان شدن است. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران 🎥 در تصاویر👆 صحنه هایی از حضور رزمندگان در "عملیات والفجر ۲" دیده می شود در ابتدای فیلم، محمدجعفر اسدی، فرمانده تیپ 33 المهدی (استان فارس) رمز عملیات را توسط بیسیم اعلام می کند . . . . و در ادامه، گزارش میدانی از صحنه های نبرد.... ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ این عملیات در ۲۹ تیر ۶۲ در جبهه شمالغرب کشور آغاز شد ✅ دستاورد و نتایج عملیات: آزادسازى ۲۰۰ کیلومترمربع از خاک دشمن و تسلط بر قسمتى از ارتفاعات سرکوب منطقه تصرف مناطق مهم زیر👇👇 پاسگاه مرزى تمرچین عراق پادگان حاج عمران گمرک مرزى سلسله ارتفاعات: «کلو» و قله استراتژیک (۳۰۰۰ مترى) آن ارتفاعات مهم ۲۵۱۹ (گردمند)، «سرسول»، ««آزادى» ۳۷۰۰ «سلمان»، ۲۴۰۰ «شیوه کارتا»، «بردزرد» آزادسازى روستاهاى زینو «ممى خلان»، «رایات»، «شیوش»، «خوارو»، «میوتان بالا» و« میوتان پایین» همچنین تسلط رزمندگان اسلام بر شهر چومان مصطفى و حومه آن نیز قسمت دیگرى از دستاوردهاى این عملیات محسوب مى شد. کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران 🎥 در تصاویر👆 صحنه هایی از حضور رزمند
🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران (جبهه شمالغرب) 🔹با توجه به عدم موفقیت در چند عملیات در جبهه جنوب، بازنگری در شرایط نبرد ضروری به نظر می‌رسید. لازمه آن، زمان کافی برای درک تغییر وضعیت حاکم بر صحنه نبرد بود، لیکن این به معنی توقف دور عملیات‌ها و ایجاد رکود و سکون و واگذاری زمان به دشمن نبود. بنابراین، فرماندهان جنگ به نبردهای محدود و تغییر منطقه عمومی درگیری از جنوب به غرب و شمالغرب روی آوردند و سلسله عملیات‌هایی را طراحی کردند که اولین آن، عملیات والفجر 2 در غرب پیرانشهر بود. ▪️شرح عملیات: مرحله اول عملیات در ساعت 1 بامداد 1362/4/29 با رمز مبارک "یاالله" آغاز شد. هریک از گردان‌ها به تناوب درگیر شدند. دشمن روی ارتفاعات آزادی (کنیگ)، 2519، برد زرد و دربند به شدت مقاومت می‌کرد. به رغم فشار دشمن، نیروهای عمل کننده به تدریج به "رایات" رسیدند و از سمت "بردزرد" جاده را بستند. مرحله دوم عملیات که در شب دوم آغاز شد، رزمندگان موفق شدند علاوه بر تصرف ارتفاعات کینگ و 2519، پایگاه‌های مشرف بر "گمرک"، "میوتان" و "شیورش" را تسخیر کنند. در شب چهارم عملیات، نیروها به سمت "برد زرد" پیش‌روی کرده و سپس مقر فرماندهی دشمن روی رایات را تصرف کردند. در شب پنجم و در ادامه پیش‌روی رزمندگان، نیروهای عراقی پاتک کرده و مانع از حرکت قوای خودی به طرف "دربند" شدند. ساعت 7 صبح سوم مرداد62 روستای "رایات" تصرف شد و روستای "زینو" نیز به محاصره درآمد. در غروب همین روز پاتک سنگین عراق انجام شد. در تاریخ پنجم مرداد62 دشمن با حدود 16 هلی‌کوپتر روی یال ارتفاعات کدو هلی‌برن کرد که در این عملیات 6 هلی‌کوپتر را نیروهای خودی منهدم کردند. اگرچه عراقی‌ها در ادامه پاتک‌های خود توانستند ارتفاعات 2519 را بازپس گیرند، ولی ساعاتی بعد، این ارتفاعات مجدداً به تصرف قوای خودی درآمد. ▫️نتایج عملیات: ─آزادسازی حدود 300 کیلومتر مربع از خاک عراق، ─خارج شدن شهر و پادگان پیرانشهر و نیز روستاهای اطراف آن از برد توپخانه دشمن. ─ تصرف پادگان حاج عمران، گمرک مرزی و پاسگاه مرزی تمرچین عراق؛ ─ تسلط بر شهر چومان مصطفی؛ ─ انسداد راه‌های عمده تدارکاتی عناصر ضدانقلاب؛ ─کشته و مجروح شدن بیش از 4000 تن از نیروهای دشمن؛ ─ انهدام بیش از 40 تانک و نفربر دشمن؛ ─به اسارت درآمدن 13 افسر، 21 درجه‌دار و 110 سرباز عراقی و 20 تن از اشرار ضدانقلاب؛ ─سرنگون کردن 9 هلی‌کوپتر و پنج هواپیما؛ ─تصرف ارتفاعات کینگ، کدو، 2519 گرده‌مند، سرسول، برد زرد، 2400 شیوه کارتا، 3700 سلمان و برد زرد؛ ─آزادسازی روستاهای زینو، ممی خلان، رایات، شیورش، خوارو، میوتان بالا و میوتان پایین.(7) ▪️در این عملیات طلبه شهید، مصطفی ردانی‌پور، جانشین لشکرامام حسین(ع)...و جانباز دلاور "شهید علیرضا موحد دانش"بشهدات رسیدند.موحد دانش از فرماندهان قدیمی که بنا به دلایلی از فرماندهی تیپ سید الشهدا(ع) استعفا داده بود در قالب گردان شهید اسکویی، به عنوان نیروی آزاد شرکت کرده بود که در حین عملیات در تاریخ 13 مرداد ماه 62- در حاج عمران (محور پیرانشهر به شهادت رسید، و جنازه او تا چندین روز در آن منطقه کوهستانی جا ماند کانال
دفاع مقدس
🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران (جبهه شمالغرب) 🔹با توجه به عدم موفقی
⚪️خاطره ای از عملیات والفجر ۲ ❌ تنگه‌ احدی که تکرار نشد! ⚪️ ۴۰۰ نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد. عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. ▫️چهار پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از ۴۰۰ نفر فقط ۱۸ نفر مانده بودند! ▪️آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی در عملیاتی سخت و طاقت‌فرسا به نام والفجر ۲، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد. ▫️درحالی‌که ۴ شب و ۳ روز در ۴۰ کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب‌عقب نشینی می‌دهد، او پشت بی‌سيم می‌گوید: نمی‌گذارم اُحد دیگری تکرار شود و ما تنگه را ترک نمی‌کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می‌شناسند. ▪️پس از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت‌ امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان می‌گذارد. و حضرت امام بر پیشانی این شهید بوسه می‌زند. {{خاطره ای به یاد فرمانده شهید مرتضی جاویدی (مشهور به )} ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ☝️انتشار بمناسبت :۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران کانال
34.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش عملیات والفجر ۲ - لشگر ده سیدالشهداء (ع) 🌱 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - پایان "عملیات والفجر ۲" در منطقه حاج عمران (جبهه شمالغرب) سالروز شهادت سردار جانباز علیرضا موحد داش دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
⚪️ - حاج عمران 🗓 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - سالروز شهادت سردار دلاور سپاه اسلام ، فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) ─ متولد تهران(۱۳۳۷)- سال ۵۵ پس از اخذ مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفت. در جریانات انقلاب به فرمان امام از پادگان ارتش شاه گریخت. پس از پیروزی انقلاب به عضویت در کمیته انقلاب شمیران درآمد. سپس وارد سپاه شد. ابتدا مأمور به حفاظت از بیت امام در جماران شد. پس از ناآرامی های مناطق کردنشین عازم کردستان گردید. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه جنوب رفت و در خرمشهر تا پایان آذر ۵۹ در معیت شهید جهان آرا بود. سپس به جبهه غرب بازگشت و این بار به عنوان معاون شهید محسن وزوایی در عملیات بازی_دراز شرکت نمود و در همین زمان بود که بر اثر انفجار نارنجک، دست راست او تا ساعد قطع شد. بعد از عملیات مطلع الفجر عازم حج گردید. حجی که سهمیه شهید پیچک بود و او به جای خودش موحد دانش را عازم مکه کرد. در عملیات فتح المبین (احتمالاً با تیپ المهدی شبراز) شرکت نمود. در عملیت بیت امقدس(آزادسازی خرمشهر) فرمانده گردان حبیب ابن مظاهر بود. ▫️{نگارنده این سطور خود در این عملیات در گردان حبیب حضور داشت- گروهان (احتمالاً رجایی) به فرماندهی شهید امیرعلی اسکویی- .... و هنوز هم پس از 36 سال به خوبی چهره موحد دانش، وزوایی (فرمانده محور محرم)، متوسلیان( فرمانده تیپ27)و شهید همت،جانشین او را به خاطر دارد- ... چه در دوکوهه و نیز صحنه نبرد(جاده خرمشهر-اهواز... تا شلمچه، نهر خیّن و خرمشهر} در همین زمان، برادرش شهیدمحمدرضا(معاون گردان سلمان به فرماندهی حسین قجه ای)به شهادت رسید. بنا به درخواست حاج احمد متوسلیان(فرمانده تیپ27محمدرسول الله-ص)در تشییع جنازه برادر شرکت نمود. سپس همراه متوسلیان، همت، رستگارمقدم و... برای مقابله با تجاوز اسرائیل به لبنان عزیمت نمود. موحد دانش با تشکیل تیپ 10 سیدالشهدا(ع) با حکم محسن رضایی به سمت فرماندهی تیپ گمارده شد. سرانجام در ۱۳مرداد۶۲ در عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران در زیر آتش سنگین دشمن زخمی شد. او با تن مجروح، در لحظات پایانی عمر خود نیز از مبارزه با صدامیان دست نکشید و در موقعیت حساسی که قرار داشت سیم ارتباطی سنگرهای دشمن با عقبه آنها را را با دندان جوید و قطع کرد تا در سیستم مخابراتی آنان اختلال ایجاد نماید!!- و بدین گونه واپسین لحظات عمر سردار دلیر سپاه اسلام سپری گشت و لقاء الله پیوست.
۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - سالروز شهادت سردار دلاور سپاه اسلام ، فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) 🚩🌷🚩🌷🚩🌷🚩🌷 🔹 برادران عزیزم!! نکند در رختخواب ذلت بمیرید، که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. 🌷 سفارش شهید موحد دانش ا▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ موحددانش پس از مجروحیت و انتقال به بیمارستان پادگان ابوذر،تحت عمل جراحی قرارگرفت وپزشکان بعلت شدت جراحات، چاره ای ندیدند جز آنکه دست اورا از زیر آرنج قطع کنند 👆📸 حسین لطفی،همرزم دیرین او(با لباس پلنگی)نیز درکنار تخت او و درجمع تیم جراحی دیده می شود 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹ا 👇👇 روزی که دستش قطع شد، هیچ کس ندید که موحددانش از درد فریاد بکشد. یا اعتراضی به کادر بیمارستانی بکند. حتی به اسیر عراقی که به انداختن نارنجک به طرف او اعتراف کرد، اخم هم نکرد. مادر این شهید، وقتی خبر قطع شدن دست پسرش را از رادیو شنید، با بیمارستان پادگان ابوذر (نزدیکترین مقر نظامی به بازی دراز) تماس گرفت. این مادر در مورد مکالمه با پسرش در بیمارستان می گوید: 🎤 «با او صحبت کردم و تبریک گفتم. ابتدا گفت انگشتش قطع شده. من هم گفتم دیگران برای اسلام سر می دهند!! انگشت که چیزی نیست! متوجه برخورد من که شد، حقیقت را گفت. دستش، از ساق قطع شده بود. پرسیدم چطور شد که دستت قطع شد؟ به شوخی گفت: به بازی دراز، دست درازی کردم، عراقی ها دستم را قطع کردند!! 📚 نقل از کتاب: "پادگان ابوذر" ، قطعه ای از آسمان! در سالروز پرکشیدن علیرضا موحد دانش، یاد این فرمانده صمیمی، خونگرم و شوخ طبع دوران جنگ را گرامی می داریم🌴 کانال
🔴 چگونه دستم را از دست دادم؟؟ 🎤 از زبان خود شهید 👇👇 ⚪️ بلند شدم بروم به بچه‌ها سرکشی کنم و ببینم چند نفری زخمی شدند و چند نفر سر پا هست. یکی یکی رفتم سر سنگرها. تو چطوری، اون چطوره، دونه به دونه تا رسیدم به سنگر آخر. ۱۰ – ۱۵ قدم اون طرف‌تر، یه سنگر دیگه بود که لوله تیربار از اون بیرون زده بود. من لوله تیربار را هم دیدم. گفتم لابد مثل قبلی‌ها، بچه‌های خودمون هستن که تو سنگر نشستن و هوای دشمن را دارن که تا کجا اومدن و به فاصله ده متری این‌ها هستن و گرنه همین‌طوری راحت نمی‌شینن و بلند می‌شدن یه کاری می‌کردن. خلاصه، من به بچه‌ها سر کشی می‌کردم و رفتم ببینم بچه‌های اون سنگر چطورند. شروع کردم به راه رفتن. به بالای سنگر که رسیدم، دیدم سه‌تا نشستن، دوتاشون پشتشون به منه. یکی‌شون هم که رویش به طرف من است، سرش را پایین گذاشته روی زانویش. همشون از این کلاه کج‌های مشکی عراقی گذاشتن سرشون. چون روز قبلش بچه‌ها از این کارها زیاد می‌کردن و این کلاه‌ها را می‌گذاشتن سرشون، اصلاً مشکوک نشدم که این‌ها عراقی هستن!! همین‌که گفتم بچه‌ها شما چطورین؟ اون دو تا برگشتن عقب و اون یکی هم سرشو بلند کرد و یک‌مرتبه شروع کرد به زبان عربی شلوغ پلوغ کردن. یهلونی بهلونی.... حسابی شوکه شدم و سر جایی که ایستاده بودم واسه چند ثانیه خشکم زد. این‌ها هم لوله تیربارشون را آوردن بالا، صاف تو شکم من. یک وقت به خودم اومدم دیدم اسلحه هم ندارم. خواستم دست بکنم توی جیبم تا نارنجک بکشم بندازم توی سنگر. دیدم اگر یک لحظه دیگه بخوام وایستم، آبکشم می‌کنن. خودم را پرت کردم رو شیب اون‌طرف. اون یارو هم پشت سر ما بلند شد و شروع کردن به تیراندازی کردن. بچه‌های خودمون هم تازه دیده بودن که اون یارو با اون کلاه کجش وایستاده و داره با گیرینوف می‌زنه و من همین‌طور قِل می‌خوردم و می‌روم پایین. اولین عراقی را می‌زنن. من حین قل خوردن فکر می‌کردم که الان یک جایم می‌سوزه و می‌فهمم تیر خوردم. هر چی اومدم پایین، دیدم جاییم نسوخت و بالاخره به یک تخته سنگ گیر گردم. بقیه عراقی‌ها چند تا نارنجک کشیدن و باهم پرت کردن پایین. من طاق باز افتاده بودم و سرم به طرف بالا بود. سری اول که نارنجک‌ها منفجر شد، من اصلاً متوجه نشدم. سری دوم که نارنج انداختن، حس کردم چیزی می‌خورد به شانه‌ام. من به خاطر قل خوردن و ۱۰ – ۱۵ متر پایین آمدن از ارتفاع، گیج بودم. نگاه کردم دیدم از این نارنجک‌های صاف صوتی است، که این ناکس‌ها (عراقیها) بی‌احتیاطی کردن و ضامن آن را کشیدن و انداختن پایین. ....اصلاً هم فکر نکردن ممکنه کسی این پایین باشه! دیدم اگه نجنبم، چیزی از این حاجی باقی نمی‌مونه. دست انداختم زیر نارنجک و پرتش کردم بالا؛ که یکهو منفجر شد و ترکش‌هایش من را گرفت و همان‌جا دستم از مچ قطع شد. حالا موج گرفتگی و سوزش ناشی از قطع شدن دست بی‌حالم کرد. خوابیدم زمین و شهادتین را گفتم و فکر کردم دیگه تمامه و الان طرف می‌یاد و جونمو می‌گیره و می‌بره. چند ثانیه که گذشت، خبری نشد. دستم را بلند کردم، دیدم قطع شده و ریشه‌هایش زده بیرون. یک استخوان سفیدی هم بالای زخم معلوم بود. اول فکر کردم چوبه. تکانش دادم دیدم نه!.... {{راوی: جانباز شهید، علیرضا موحد دانش که در ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ در منطقه عملیاتی «بازی دراز ۱ »، دست راستش قطع شد و به شرف جانبازی نائل آمد.}} کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 جبهه شمالغرب-منطقه پیرانشهر ⚪️هدف: تصرف ارتفاعات منطقه مخصوصا قله ۲۵۱۹ بمنظور خارج کردن منطقه از زیر آتش توپخانه دشمن 👆📢صوت| توسط سردار ، فرمانده لشگر10سیدالشهدا (ع) - 13مرداد ماه 1362 🔷 صدای شهید علی موحد دانش نیز در این مکالمات شنیده می شود(او تعدادنفرات گروهانها را سوال می کند...و بقیه صحبت ها و راهنمایی هایش...)-این سردار رشید نیز دردامنه قله اصلی2519 مزدسالها جهادخالصانه خودراگرفت.او خود اولین فرمانده تیپ1سیدالشهدا(ع) بودکه این مسئولیت را واگذار کرده بود و در این عملیات بعنوان بکمک رزمنده ها آمده بود. عده ای این سردار رشید را می شناختند،که موجب دلگرمی شان در عملیات بود و برای تعدادی نیز ناشناس! او برای شکستن محاصره نیروها بر روی قله،به خط دشمن زد و در این رویارویی بشهادت رسید.تا 3روز از او خبری نبود تا اینکه پیکر مطهرش را بر روی"تپه سرخه"یافتند کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اعزام قوای محمّد رسول الله (ص) به سوریه به منظور مقابله با اسرائیل متجاوز 🎥 فیلم | مصاحبه با شهید علی موحد دانش در فرودگاه دمشق - 🌟 ظهر روز ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
دفاع مقدس
🔴 چگونه دستم را از دست دادم؟؟ 🎤 از زبان خود شهید 👇👇 ⚪️ بلند شدم بروم به بچه‌ها سرکشی کنم و ببینم چ
۱۳ مرداد سالگرد شهادت فرمانده لشگر سیدالشهدا(ع)، علی موحد دانش گرامیباد 🌟دست قطع شده اش را زیر کتش قایم کرد!؟ پدر ماجرای مجروحیت دست علیرضا را اینطور تعریف می کند: علیرضا که به شهادت رسید فقط نزدیک به ۵۰ نفر آمدند و به ما گفتند با علیرضا بودیم که شهید شد. یکی می گفت ترکش خورد، یکی می گفت نارنجک خورده، خود ما هم مانده بودیم. مسئولیت صبح عملیات بازی دراز بر عهده علیرضا بود. صبح علیرضا بلند می شود همه را برپا می دهد. دشمن از چادر آخر پاتک زده و جلو آمده بود تا علی را می بینند او را به رگبار می بندند. وقتی تیر می خورد از کنار صخره پایین می آید. دشمن تیرهایش که تمام می شود، نارنجک پرتاب می کند. تا می آید که نارنجک را بردارد در دستش منفجر می شود. دستش را می گذارد زیر اورکتش تا شش بعد از ظهر که عملیات تمام می شود. فرماندهان می بینند رنگ و روی علیرضا پریده است می فهمند دستش قطع شده. علیرضا را می برند امداد و می گویند باید عمل شوی. ساعت سه نصفه شب علی را به تبریز می برند. کمی شلوغ می کند که چرا من را آورده اید بیمارستان؟ اتفاقی نیافتاده است. دیده بودند یکی از اسرایی که از عراقی ها گرفته اند خیلی ناراحت است. پرسیده اند چه شده؟ گفته بود من نارنجک را پرتاب کردم. علیرضا همانجا قمقمه آبش را می آورد به این عراقی می دهد. این از ایمان قوی بچه ها بود. 🌟علیرضا دستش قطع شده بود، خواهر شهیدی را پسندید و باهم قرار گذاشتند. در این فاصله محمد 12 اردیبهشت به شهادت رسید. چهلمش را برگزار کردیم. پایان مراسم چهلم عروس علیرضا را به همه معرفی و اعلام کردیم فردای چهلم برنامه علیرضا را داریم. دخترم هم عقد کرده بود. از مجلس بیرون آمدیم به پدر داماد گفتیم عروست را ببر. دو روز بعد برای خواندن خطبه عقد خدمت امام(ره) رفتیم. آن زمان پدر داماد را راه نمی دادند. من عین راننده تاکسی دم در ایستادیم و مابقی نزد امام رفتند و خطبه عقد جاری شد. علیرضا برای عروسی اعلام کرد چیزی نمی خواهد و می خواهد عروسی را در مسجد بگیرد. مسجدی قدیمی را انتخاب کردیم که بچگی بچه ها و خودمان در این مسجد گذشت؛ عروسی را گرفتیم. علیرضا از اینجا زندگی دار شد. 🌟علیرضاموحد دانش در جریان انقلاب پا به پای مردم انقلابی فعالیت های ضد شاهنشاهی می‌کرد. از حضور در تظاهرات تا نگهبانی اسلحه‌خانه‌ها و محل‌های استقرار ضد انقلاب و بازماندگان رژیم قبلی. بعد از پیروزی انقلاب یکبار که علیرضا در حال پاسبانی روی برجک بود نصیری و هویدا از عوامل رژیم شاه را می بیند که از کاخ بیرون می رفتند. کمی سر و صدا می کند اما کسی متوجه نمی شود. می دود پاره ای آجر برمی دارد و به سر نصیری می زند این کار را که می کند مردم اطراف متوجه ماجرا می شوند و نصیری و هویدا را به زندان می اندازند. 🌟پدر شهیدان موحد دانش می گوید: علی مدتی از محافظان مقام معظم رهبری و محمدرضا محافظ دکتر آیت بود. علیرضا از اولین نیروهایی بود که سپاهی شد. یک روز از طرف سپاه برای تحقیقات به منزل می آیند که خود علیرضا در را باز می کند. سوال اولیه را می پرسند نیم ساعتی از او سوال می کنند که آیا علی را می شناسید؟ این هم نمی گوید منم. کامل سوالات را جواب می دهد. در آخر که می پرسند کی به خانه می آید؟ علیرضا می گوید یک ساعت است وقت من را گرفتید. کتاب زندگی به سبک شهدا
شهید عزادار نمی‌خواهد رهرو می خواهد ... " مردم بدانید ! راهى را که در آن گام نهاده‌ایم که همانا راه حسین علیه‌السلام است و به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقى که به تن داریم در سنگر رضای خدا خواهیم ماند..." ۱۳ مرداد سالروز شهادت جانباز عملیات بازی دراز فرمانده دلاور تیپ ۱۰ سیدالشهداء شهید علیرضا موحددانش
مرور می‌کنند در پشت خاکریز خاطراتِ حماسه را ...
کتاب پادگان ابوذر.pdf
2.58M
📚نسخه PDF | کتاب: " پادگان ابوذر" ، قطعه ای از آسمان {{پادگان ابوذر، غرب — عقبه جبهه و مکان استقرار نیروهای داوطلب کمکی برای مقابله با ماشین جنگی ارتش بعث عراق در جبهه میانی}}🚩🚩 🌴حماسه حضور نیروهای مسلح ارتش و سپاه در آغاز تجاوز دشمن به مرزهای غربی کشور 🚩شرح دلاورمردی های شهیدان: شیرودی، کشوری، وزوایی، پیچک، حاجی بابا، موحد دانش و ...در "عملیات بازی دراز" — همان مکان مقدسی که شهید مظلوم در باره اش گفت: "عرفان واقعی، خانقاهش "بازی دراز" است!" ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ به یاد روزهای آتش و خون 🔥🔥 دوران غربتِ نیروهای جان برکفِ داوطلب که با دستان خالی، اما دلهای مشتاق شهادت و مالامال از توکل و امید به نصرت الهی، به سیاهی لشگر تا دندان مسلح دشمن زدند و آنها را بعقب راندند صدام از ابتدای تجاوز به مرزهای غربی کشور، ارتفاع حیاتی، حساس و سوق الجیشی بازی دراز را تصرف کرد و با زدن جاده آسفالته تا نوک قله آن، تانکهای خود را در آن مستقر نمود و بدلیل اشراف بر کُلّ منطقه سرپل ذهاب و گیلانغرب، از آنجا اهداف مورد نظر خودرا با گلوله تانک می زد‼️ از جمله تنگه مهم و استراتژیک"کَل داود" {{ورودی سر پل ذهاب"‼️ — صدام این قلّه را غیرقابل فتح می دانست، و از روی اطمینان، گفته بود: هر کس توانست "بازی دراز" را از ما پس بگیرد، کلید بغداد را به او می دهم! ....و این عارفان واقعی و دلسوختگان طربق عشق بودند که با امدادهای غیبی توانستند کار غیرممکن را به سرانجام رسانند . . . و به این طریق، مناطق سرپل ذهااب، گیلانفرب، پادگان ابوذر . . . و به تبع آن، گردنه پاطاق به سمت کِرِند ...از خطر سقوط نجات یافت....
۱۳ مرداد ۱۳۶۶ --- مانور قدرت ایران در آب‌های خلیج فارس ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) گفت: یكی از اهداف مانور دریایی شهادت، ابعاد سیاسی آن است كه بدین‌وسیله ما با آمریكا و سایر قدرت‌های خارجی و همچنین كشورهای حوزه خلیج‌فارس اتمام‌حجت می‌نماییم كه تحریكات نظامی در خلیج‌فارس با قدرت عظیم رزمندگان اسلام خنثی خواهد شد.
دفاع مقدس
۱۳ مرداد ۱۳۶۶ --- مانور قدرت ایران در آب‌های خلیج فارس ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ محسن رضایی (فرمانده وقت سپ
💠 در ساعات اولیه امروز (۱۳۶۶/۵/۱۳) مانور دریایی شهادت به‌منظور نشان دادن قدرت نیروی دریایی سپاه در حفظ امنیت خلیج‌فارس و ارزیابی آمادگی نیروهای مدافع سواحل جمهوری اسلامی ایران در برابر هجوم احتمالی آمریكا، در آب‌های خلیج‌فارس و دریای عمان آغاز شد. در نخستین مرحله از این مانور، نیروهای شركت‌كننده با استقرار سریع در سواحل، احداث مواضع پدافندی و ایجاد استحكامات در طول سواحل و بنادر ایران در خلیج‌فارس، دریای عمان و تنگه هرمز و نیز تخلیه اسیران را به نمایش گذاشتند. مانور شهادت با اعلام ممنوعیت سه‌روزه كشتی‌رانی و پرواز بر فراز آب‌های ساحلی جنوب ایران، با شركت رده‌های مختلف پدافند، هلی‌كوپتر، هواپیمای بهپاد، مهندسی، مخابرات، لجستیك، بهداری، ش.م.ه‌‌‌، حفاظت اطلاعات، فرهنگی و نیروهای مردمی استان‌های ساحلی به مدت سه روز ادامه خواهد داشت.  فرمانده سپاه پاسداران (محسن رضایی) با تشریح اهداف عملیاتی و ابعاد سیاسی مانور دریایی شهادت، به سیاست مقابله به مثل و آمادگی نیروهای خودی اشاره كرد و گفت: یكی از اهداف این مانور، حفظ آمادگی رزمندگان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یگان‌های مربوطه در برابر تحریكات قدرت‌های خارجی است كه به این وسیله با بهره‌گیری از تجربیات سپاه، كیفیت شناورهای دریایی، تجهیزات و آرایش‌های نظامی مورد ارزیابی قرارگرفته و با انجام این مانور و سایر عملیات رزمی، مهارت‌های رزمندگان اسلام به بالاترین حد خود ارتقاء خواهد یافت. وی افزود: یكی دیگر از اهداف مانور، ابعاد سیاسی آن است كه بدین‌وسیله ما با آمریكا و سایر قدرت‌های خارجی و همچنین كشورهای حوزه خلیج‌فارس اتمام‌حجت می‌نماییم كه تحریكات نظامی در خلیج‌فارس با قدرت عظیم رزمندگان اسلام خنثی خواهد شد و با ارزیابی امكانات خود، چنین احساس می‌كنیم كه توانایی حفظ امنیت خلیج‌فارس را داشته و با آتش‌افروزان منطقه یا قدرت‌های خارجی مقابله به مثل می‌نماییم.  محسن رضایی در زمینه كاربرد موشك‌های زمین به زمین گفت: این موشك‌ها روی اهداف تعیین‌شده در منطقه نشانه‌گیری شده و آماده شلیك می‌باشند و اگر در حین اجرای مانور واقعه‌ای رخ بدهد، یگان‌های موشكی ما از حالت مانور بیرون آمده و جنبه عملیاتی به خود خواهند گرفت كه پی‌آمد آن، شلیك به‌سوی اهداف از پیش تعیین‌شده در خلیج‌فارس است. همچنین در این مانور، اولین زیردریایی ساخت سپاه به نمایش گذاشته‌شده و مهارت‌ها و قابلیت‌های آن جهت عملیات نظامی ارزیابی خواهد شد.  همچنین قایق‌های مخصوص عملیات هجومی كه از نظر سرعت و برتری نظامی هیچ‌یک از كشورهای جهان مشابه آن را ندارند، به اجرای مانور خواهند پرداخت كه در صورت درگیری نظامی، سریع‌ترین و قدرتمندترین قایق‌های جهان برای هجوم به ناوهای جنگی دشمن خواهند بود. وی با اشاره به موضع‌گیری فرانسه مبنی بر اینكه ایران حق انجام دادن مانور در آب‌های بین‌المللی را ندارد، گفت: ایران خود را مسئول امنیت آب‌های بین‌المللی خلیج‌فارس می‌داند و دارای حق مانور در این آب‌ها می‌باشد. منبع  یزدانفام، محمود، روزشمار جنگ ایران و عراق: اسکورت نفتکش ها (کتاب پنجاهم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ سوم ۱۳۸۹، صص ۲۰۳، ۲۰۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 📽 تصاویری بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با گفتاری شنیدنی از سید اهل قلم 🌴 زندگی زیباست ، اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست ، اما پرنده‌ی عشق ، تن را قفسی می‌بیند كه در باغ نهاده باشند. راز خون در آنجاست كه همه‌ی حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه‌ی حیات و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست ، پس بیش‌ترین از آن كسی است كه دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست كه محبوب ، خود را به كسی می‌بخشد كه این راز را دریابد. راز خون را جز شهدا در نمی‌یابند. گردش خون در رگ‌های زندگی شیرین است ، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین‌تر است و نگو شیرین‌تر ، بگو بسیار بسیار شیرین‌تر است. ای شهید..! ای آن كه بر كرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای ، دستی بر آر و ما قبرستان‌نشینانِ عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون كش....
🌸🌱🌻🌷🌻🌱🌸 صبح .. لبخندِ شماست و آفتاب، از ڪرانہ ی لبانتان ... هـر روز طلوع مے ڪند بخندید .. ڪہ مشرقِ نگاهـتان ... دل مغربی‌ام را، آرام مےڪند با نسیم صبح احیاء می‌شوم همدم گل‌های زیبا می‌شوم با نسیم صبح، یک بار دگر روز را آغـاز فـردا می‌شوم
ای آن که طبیب دردهای مائی این درد زحد رفت، چه می فرمائی؟! مولانا 👆📷 حمید داودآبادی در فراق دوستان