فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 خاطرات پیرمرد تخریب چی
▫️دوران جنگ تحمیلی
👆 #بشنوید
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ : بخون گر کشی خاک من ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 اعزام دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان
🎤مصاحبه با رزمنده دانشجو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهیان نور ( مصاحبه )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمليات کربلای ۳
آمادگی نیروها
36.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعزام نیرو به منطقه عملیاتی والفجر ۱۰
اسفند ۱۳۶۶
دفاع مقدس
یک فنجان کتاب☕📖 🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم روایت زندگی شهید زینب کمایی 💠روایت اول: کبری طالب ن
یک فنجان کتاب☕📖
🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
💠 روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت چهارم:
مدتی بعد از اثاث کشی به خانه جدید درد زایمان سراغم آمد دو روز تمام درد کشیدم جیران کاری از دستش برنمیآمد برای اولین بار و بعد از پنج زایمان در خانه من را به مطب خانم دکتر مهری بردند. خانم مهری آمپولی به من زد. به خانه برگشتم و مشغول کارهای خانه شدم نزدیک اذان مغرب حالم آنقدر بد شد که حتی نتوانستم خودم را به خانه مادرم برسانم، جعفر رفت و جیران را آورد. در غروب یک شب گرم خرداد ماه برای ششمین بار مادر شدم و خدا یک دختر قشنگ نصیبم کرد. جیران به نوبت او را در بغل بچه ها گذاشت و به هر کدامشان یک شکلات داد. هر كدام از بچهها که به دنیا میآمدند جعفر یا مادرم برایشان اسم انتخاب میکردند، جعفر حق پدری داشت و مادرم هم یک عمر آرزوی مادر شدن داشت و همه دلخوشی زندگیاش من و بچههایم بودیم نمیتوانستم دل مادرم را بشکنم.
چند سال بعد از تولد زینب، خدا یک پسر به ما داد جعفر اسمش را شهرام گذاشت. دخترها عاشق شهرام بودند، او سفید و تپل بود. خواهرهایش لحظهای او را زمین نمیگذاشتند قبل از تولد شهرام ما به خانهای نزدیک مسجد فرح آباد رفتیم؛ یک خانه شرکتی سه اتاقه در آن خانه واقعا راحت بودیم. من قبل از رسیدن به سی سالگی هفت تا بچه داشتم، عشق میکردم وقتی بازی کردن و خوردن و خوابیدن و گریهها و خندههای بچههایم را میدیدم.
ادامه دارد...
عکس:
ایستاده از راست: شهلا، مهری، مادر شهید، مینا، مهران
نشسته: زینب، شهرام
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
@DefaeMoqaddas
یک فنجان کتاب☕📖
🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
💠 روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت پنجم:
مادرم بین بچه ها فرق نمیگذاشت ولی به مهران و زینب وابسته تر بود؛ مهران نوه اولش بود و عزیزتر زینب هم که مثل من عاشق خدا و پیغمبر بود او همیشه کنار مادرم مینشست و قصه های قرآنی و امامی او را با دقت گوش میکرد و لذت میبرد مادرم قصه و حکایتهای زیادی بلد بود هر وقت به خانه ما می،آمد زینب دور و برش میچرخید و با دقت به حرفهایش گوش میکرد. مادرم زینب را شبیه ترین نوهاش به من میدید برای همین به او علاقه زیادی داشت.
زينب بین بچه هایم از همه سازگارتر بود از هیچ چیز ایراد نمی گرفت هر غذایی را میخورد کمتر پیش میآمد که از من چیزی بخواهد کلاس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد. از همه بچهها به خودم شبیه تر بود؛ صبور اما زرنگ و .فعال از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد مثل خودم زیاد خواب میدید همه مردم خواب میبینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت انگار به یک جایی وصل بودیم. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی ،باشد دنبال نماز و روزه و قرآن بود. همیشه میگفتم از هفت تا بچه ،جعفر، زینب سهم من .است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم از بچگی دور و بر خودم میچرخید همه خواهر و برادرها و همسایه ها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بدجنسی وحسادت و خودخواهی را نمیشناخت. حتی با آدمهای خارج از خانه هم همینطور بود.
ادامه دارد...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
یک فنجان کتاب☕📖
🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
💠 روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت ششم:
بچه هایم همه سر به راه و درس خوان بودند اما زینب علاوه بر درس خواندن مؤمن بود. همیشه دنبال کسانی بود که بتوانند در این راه کمکش کنند. در همسایگی ما در آبادان خانواده کریمی زندگی میکردند آنها متدین بودند تنها خانه محله بود که پشت در، پرده بزرگی داشت تا وقتی در خانه باز میشود داخل خانه پیدا نشود.
زهرا خانم دختر بزرگ خانواده کریمی برای دخترهای محل كلاس قرآن و احکام گذاشت مینا و مهری و زینب به این کلاسها میرفتند. مینا و مهری با اقدس کریمی همکلاس بودند و زینب با نرگس دوست بود. زهرا خانم سر کلاس به بچه ها گفت تو مسائل دینی باید از یه مجتهد تقلید کنید وگرنه اعمالتون مثل وضو و غسل قبول نیست. زهرا خانم از بین رسالههای علما رساله امام خمینی را به دخترها معرفی کرد ما تا آن زمان از این حرفها سر در نمی آوردیم امام را هم نمیشناختیم. مینا و مهری به کتاب فروشی آقای جوکار در بازارچه ایستگاه شش رفتند تا رساله امام را بخرند اما آقای جوکار به آنها گفت رساله امام خمینی خطرناکه دنبالش نگردید؛ وگرنه شما رو میگیرن. آقای جوکار رساله آقای خویی را به بچه ها داد. بعد از خرید رساله دخترها مقلد آقای خویی شدند. زهرا خانم گفت هیچ اشکالی نداره. مهم اینه که شما احکامتون رو طبق تقلید از مجتهد انجام بدید. زینب به کلاسهای قرآن خانه کریمی میرفت او کلاسچهارم دبستان بود؛ صبحها مدرسه میرفت و عصرها کلاس. یک روز ناراحت به خانه آمد و گفت: «مامان من سر كلاس خوب قرآن خوندم به نرگس جایزه دادن اما به من جایزه ندادن. به زینب :گفتم جایزه ای که دادن چی بود؟ جواب :داد یه بسته مداد رنگی. گفتم: خودم برات مداد رنگی میخرم من جایزهت رو میدم. روز بعد، جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش کردم. وقتی زینب مینشست و قرآن میخواند یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی نرسید.
زینب بعد از شرکت در کلاسهای قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده کریمی به حجاب علاقه مند شد. من و مادرم حجاب داشتیم ولی دخترها نه البته خیلی ساده بودند و لباسهای پوشیده تنشان می.کردند زینب کوچکترین دختر من بود اما در همه کارها پیش قدم میشد اگر فکر میکرد کاری درست است انجام میداد و کاری به اطرافیانش نداشت یک روز کنارم نشست و گفت: «مامان من دلم میخواد با حجاب شم. از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم غیر از این هم انتظار نداشتم زینب نیمه دیگر من بود پس حتماً در دلش به حجاب علاقه داشت مادرم هم که شنید خوشحال شد.
ادامه دارد...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
یک فنجان کتاب☕📖
🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
💠 روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت هفتم:
وقتی بچه ها به سن نماز خواندن میرسیدند مادرم آنها را به خانهاش میبرد و نماز یادشان میداد وقتی نماز خواندن یاد میگرفتند به آنها جایزه میداد. زینب سؤالهای زیادی از مادرم میپرسید او خیلی کتاب میخواند و خیلی هم سؤال میکرد. خوب درس میخواند ولی در کنار فهم و آگاهیاش دل بزرگی هم داشت. وقتی شهلا مریض میشد بیقراری میکرد برخلاف زینب که صبور بود شهلا تحمل درد و مریضی را نداشت. زینب به او میگفت چرا بی قراری میکنی؟ از خدا شفا بخواه حتماً خوب میشی. شهلا مطمئن بود که زینب همین طوری چیزی نمیگوید و حرفش را از ته دلش میزند.
زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد مادرم روسری برایش خرید از آن به بعد روسری سرش میکرد و به مدرسه میرفت. بعضی از همکلاسی هایش او را مسخره میکردند و امل صدایش میزدند بعضی روزها ناراحت به خانه میآمد معلوم بود که گریه کرده است. میگفت: مامان به من امل میگن. یک روز به او گفتم تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟ گفت: معلومه برای خدا. گفتم: پس بذار بچه ها هر چی دلشون میخواد به تو بگن. همان سالی که با حجاب شد روزه هایش را شروع کرد خیلی لاغر و نحیف بود استخوانهای بدنش از شدت لاغری بیرون زده بود. برای اینکه کسی در خانه به حجاب و روزه گرفتنش ایراد نگیرد از ده روز قبل از ماه رمضان به خانه مادر بزرگش رفت. با اینکه میدانستم زینب از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است جلویش را نمیگرفتم. مادرم آن زمان هنوز کولر نداشت و شبها روی پشت بام کاهگلی میخوابید او هر سال ده پانزده روز جلوتر به پیشواز ماه رمضان میرفت. شب اولی که زینب به آنجا رفت به او سفارش کرد که برای سحری بیدارش کند تا زینب هم به پیشواز ماه رمضان برود. مادرم دلش نیامد که زینب را صدا کند و نصف شب آرام و بی صدا از روی پشت بام پایین رفت و به خیال خودش فکر میکرد که او خواب است. زینب از لبه پشت بام خودش را آویزان کرد و مادرم را صدا زد و گفت مادر بزرگ چرا برای سحری بیدارم نکردی؟ فکر میکنی سحری نخورم روزه نمیگیرم؟ مادر بزرگ به خدا من بی سحری روزه میگیرم اشکالی نداره .
مادرم از خودش خجالت کشید، به پشت بام رفت و زینب را بوسید و التماسش کرد که با او پایین برود و سحری بخورد. او به زینب گفت به خدا هر شب صدات میکنم جان مادر بزرگ بی سحری روزه نگیر. آن سال
زینب همه ماه رمضان را روزه گرفت و ده روز هم پیشواز رفت. من در آن سال به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم مدتی بود که مرتب مریض میشدم زینب خیلی غصه ام را میخورد. آرزویش این بود که برایم تخت بخرد و پرستار بگیرد. به من میگفت بزرگ که بشم نمیذارم تو زحمت بکشی یه نفر رو میارم تا کارات رو انجام بده.
ادامه دارد...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
چایخورهای جبهه
زود دست به چایی میشدن☕️
صبح و عاقبتتون شهدایی✋🏻
#صبح_بخیر
#زندگی_در_جنگ
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
⌛️ روزشمار دفاع مقدس (۱۰ آبان)
• ولادت شهید مسعود آخوندی (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۳۲ ه. ش)
• ولادت شهید سیدمحمد میرکاظمی کچومثقالی (استان اصفهان، شهرستان اردستان) (۱۳۳۷ ه. ش)
• ولادت شهید سیدعباس اسدی (استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۴۰ ه. ش)
• ولادت شهید عبدالکریم هرمزی نژاد (استان خوزستان، شهرستان رامهرمز) (۱۳۴۰ ه. ش)
• ولادت شهید رضا نادری (استان سمنان، شهرستان شاهرود) (۱۳۴۶ ه. ش)
• شهادت شریف اشرف معاون لشکر ۲۱ حمره ارتش (استان فارس، شهرستان شیراز) (۱۳۵۸ ه. ش)
• شهادت فرامرز آتش بیزگلدانلو (استان آذربایجان غربی) (۱۳۵۸ ه. ش)
• ولادت شهید مدافع حرم علیاصغر شنایی (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت محمود رستمی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت ابوالقاسم دارستانی فراهانی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت معرفت رئوفی صمغ آبادی (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت جاویدالاثر الیاس آقاجری (استان خوزستان، شهرستان امیدیه، علی آباد) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت جاویدالاثر صمدالله آقاجری (استان خوزستان، شهرستان امیدیه، علی آباد) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت جمشید نیک فر (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت مسعود ابراهیمی خرزوقی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت مبارک عبدالله زاده دریایی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت بهرام ورامینی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت محمد ناظمی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت جلیل خزلیان (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت کاظم نیک نام (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت فریدون کشم (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت سالم بخشی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت حلیمه دریس (استان خوزستان، شهرستان ماهشهر) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت منصور چهره افروز (استان خوزستان، شهرستان بهبهان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت عابدین سینائی (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت علی طهماسبی اوریمی (استان مازندران، شهرستان جویبار) (۱۳۶۰ ه. ش)
• اجرای عملیات محرم در مناطق عملیاتی شرهانی، زبیدات، بیات، غرب عینخوش و جنوب شرقی دهلران (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت عباس، ولی نژاد زواره (استان آذربایجان غربی، شهرستان پیرانشهر) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت حسین رنجبر اسلاملو (استان فارس، شهرستان شیراز) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت ظهراب سلطانی (استان اصفهان، شهر رهنان) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت محمدجواد هژبری زاده (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت محمدجواد حسین زاده (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت موسی شریفی (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت جاسم مهدوی (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت جلیل زره پوش (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت محمود بیاتی نیا (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت یوسف نظری (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت یحیی صادقی گلوردی (استان مازندران، شهرستان نکا) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت حسین منتظری فرشتمی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت عباس توحیدی (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۶۳ ه. ش)
• شهادت عباس قلی قربانی (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۳ ه. ش)
• شهادت جواد غانم نژاد شطیطی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۶۳ ه. ش)
• شهادت محمد نقدی (استان خراسان رضوی، شهرستان خلیل آباد، روستای دهنو) (۱۳۶۴ ه. ش)
• شهادت ضیاء امیری کنگر (استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۶۴ ه. ش)
• شهادت رجب علی توانچه (استان مازندران، شهرستان فریدونکنار) (۱۳۶۵ ه. ش)
• شهادت حاجی محمد حیدرنیا (استان خوزستان، شهرستان ایذه، روستای شبکوری) (۱۳۶۵ ه. ش)
• اعتراف ایتالیا به متجاوز بودن عراق در جریان جنگ تحمیلی (۱۳۶۶ ه. ش)
• شهادت محمد منافی زاده (استان خوزستان، شهرستان ماهشهر) (۱۳۶۶ ه. ش)
• شهادت خدر صیدالی (استان خوزستان، شهرستان هندیجان) (۱۳۶۶ ه. ش)
• شهادت قاسم اصغری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه. ش)
• شهادت حاج رسول فیروزبخت (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۶۶ ه. ش)
• شهادت محسن بیابانی سارو کلایی (استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۶۷ ه. ش)
• شهادت عبدالعلی مرادی (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۶۷ ه. ش)
🌿 سربلند دوران ها
۱۰ آبانماه -- سالروز شهادت
جانباز سرفراز، سردار گمنام و نخبه اطلاعاتی سپاه
مرد بااخلاص و بی ادعای جبهه ها
رئیس ستاد اطلاعات-عملیات لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص). در دوران دفاع مقدس
... و سردار بین الملل جبهه مقاومت
معاون اطلاعات خارجی
سازمان اطلاعات سپاه پاسداران
.... معاون پیشین اطلاعات نیروی هوایی
و مستشار نظامی ایران در کرواسی (بالکان،)
خوشرو
مردم دار
خاکی
همرزم شهیدانی چون:
آقا جواد افراسیابی ..
حاج علی اصغر رنجبران..
محمد مرادی گرکانی..
مجید زادبود ..
🎞 مروری بر زندگی و مجاهدت های شهید تندگویان
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
🌿 سربلند دوران ها ۱۰ آبانماه -- سالروز شهادت جانباز سرفراز، سردار گمنام و نخبه اطلاعاتی سپاه مرد ب
۱۰ آبانماه --سالروز شهادت سردار گمنام سپاه، حمید میرزایی
»»»»»»»»»»««««««««««
"گزارش عملیات والفجر-۴"
"به روایت سردار حمید میرزایی"
.....در این عملیات، در همان ابتدا تعدادی از رزمندگان و فرماندهان به خاک افتادند که یکی از آن نامآوران شهید جواد افراسیابی؛ فرمانده جانباز نبردهای نامنظم سپاه غرب کشور در محور عملیاتی گیلانغرب -نفتشهر، طی سال نخست جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران بوده است. او که از اواخر بهار ۱۳۶۲ بارِ مشقّتِ ماهها مأموریت شناسایی محور کوهستانی بمو- دربندیخان را، مردانه متحمّل شده بود، همچون مجید زادبود؛ معاون واحد اطلاعات - عملیات و علیاصغر رنجبران؛ جانشین تیپ ۳ ابوذر، نسبت به روش مدیریتی و نحوه برخورد شماری از مسؤولین عالیرتبه جنگ با طرح عملیات لغو شدهی والفجر-۵، عمیقاً معترض شده بود. با این حال همچنان، با رزمندگان لشکر 27 همراه شد و در شامگاه یازدهم آبان، به همراه بسیجیان گردان مالکاشتر، از خاکریز عاشورا رهسپار طریق فتح قلّهی ۱۹۰۴ کانیمانگا شد.
حمید میرزایی؛ همرزم قدیمی افراسیابی و مسؤول ستاد واحد اطلاعات - عملیات لشکر ۲۷، که در مأموریت گردان مالک اشتر برای تصرّف قلّه 1904 کانیمانگا، حضوری میدانی به عنوان راهنما داشته است، در این باب میگوید:
«... بر اساس طرح مانوری که حاج همّت ضمن مشورت با سعید قاسمی، آن را برای هفت گردان تکوَرِ لشکر۲۷ ترسیم کرده بود؛ مهمترین قلّه در مجموعه قلل کانیمانگا _ یعنی ارتفاع ۱۹۰۴ در مرکز آن ارتفاعات - به عنوان هدف به گردان مالک محوّل شد. همین انتخاب؛ میزان اعتماد حاج همّت نسبت به توان مدیریتی محمّدرضا کارور و کادرهای فرماندهی زیردست او و همچنین، بُرِشِ عملیاتی بسیجیهای سرشار از روحیه و چابکِ گردان مالک اشتر را، به خوبی نشان میداد. ضمن صحبت با سعید قاسمی؛ قرار شد جواد افراسیابی و من هم، برای کمک به حجّت معارفوند - راهنمای اعزامی اطلاعات - عملیات لشکر به گردان مالک - با او همراه شویم و به آن گردان برویم.
در آن روزها، جواد، کادر آزاد واحد اطلاعات - عملیات لشکر بود، امّا به دلیل سابقهی درخشان و تجربهی زیادی که از دوران جنگهای پارتیزانیاش در محور کوهستانی گیلانغرب - نفتشهر با یگانهای کماندویی سپاه دوّم دشمن داشت، همهی ما به او به چشم برادر بزرگتر نگاه میکردیم و حرفاش برای همهی ما حُجیّت داشت. البته او هم مثل رنجبران؛ به نحوهی برخورد و شیوهی مدیریتی ردههای بالا در ماجرای عملیات لغو شدهی والفجر - ۵ اعتراض داشت و به همین دلیل، شب حمله به جای اسلحه، یک چوب دستی کلفت و قرصی را برداشت و با همان، همراه ستون مالک روانه عملیات شد. بعد از رها شدن ستون نیروهای گردان مالک از خاکریز عاشورا و عبور از عرض رودخانه، به دشت قزلچه رسیدیم و به حرکتمان در عمق آن دشت ادامه دادیم. گاه و بیگاه، گلولهی خمپارهی سرگردانی در چپ و راست ستون گردان به زمین مینشست و منفجر میشد و حرکت ستون، برای لحظاتی متوقف میشد.
طبیعی بود بچّه بسیجیها، بیاختیار، برای دقایقی کُپ کنند و بنشینند. هربار که انفجاری روی میداد و ستون زمینگیر میشد، جواد به من میگفت: حمید؛ اینها را ول کن، بیا خودمان برویم. به او میگفتم: این چه حرفی است آقا جواد؟! ما باید این ستون را به آن بالا برسانیم. امّا جواد مرغاش یک پا داشت و مدام میگفت: ولشان کن؛ بیا خودمان برویم بالا. کارور هم هربار این حرفها را از جواد میشنید، جوش میآورد و شاکی میشد!
بالاخره رسیدیم پای دامنهی شیاری که به سمت قلّه 1904 کانیمانگا منتهی میشد. حاج همّت در جریان گویاسازی نقشهی منطقهی شرق پنجوین و تعیین راهکارهای گردانها، اسم آن شیار را گذاشته بود «شیار سلمان». حین بالا کشیدن از کمرکشِ شیار سلمان، رسیدیم به نقطهای که یک سنگر آشیانه تیربار دوشکای دشمن، با اجرای آتش مسلّط و بیامان خودش روی راهکار ما، عملاً راه پیشروی ستون گردان مالک را سد کرده بود. بلافاصله نفرات ستون را قدری عقب کشیدیم و آنها را در پناه تیغههای صخرهای سمت چپ شیار سلمان مستقر کردیم. بعد از مشورت کوتاهی که جواد و من و حجّت با کارور؛ فرمانده گردان مالک انجام دادیم؛ به این نتیجه رسیدیم که حرکت دادن ستون نیروها، قبل از خاموش کردن آتش بیامان آن سنگر دوشکا، عاقلانه نیست و به ریسک آن نمیارزد. برای خفه کردن دوشکای بعثی، حجّت و من داوطلب شدیم. قصد داشتیم هرطور شده آن سنگر را دور بزنیم و خودمان را برسانیم به پشت سر تیربارچی دشمن. خوشبختانه هوا هنوز تاریک بود. هرچه جلوتر میرفتیم، نواختِ اجرای آتش آن دوشکا، شدیدتر میشد. ناگهان؛ انگار مشتی به پهلویم خورده باشد، پرت شدم و به زمین افتادم
دفاع مقدس
۱۰ آبانماه --سالروز شهادت سردار گمنام سپاه، حمید میرزایی »»»»»»»»»»«««««««««« "گزارش عملیات والفجر-
فهمیدم تیر خوردهام. با دست چپ، آرنج دست راستم را که لمس کردم، فورانِ جریان خون گرم، نشانم داد گلولهی دوشکا ناکارم کرده است. هنوز اذان صبح نشده بود. این را وقتی به صفحهی ساعتم نگاه کردم، فهمیدم. بر اثر شدّت از دست دادن خون، لحظه به لحظه بدنم کرخت و سستتر میشد. جواد و حجّت و کارور، بالای سرم آمدند. به آنها دلداری دادم و گفتم: نگران نباشید؛ جراحتام جدّی نیست. امّا جواد قانع نشد. سریع دو، سه نفر از بچّههای گردان را صدا زد، مرا به دست آنها سپرد و گفت: بیمعطلی؛ این را برسانید به خاکریز عاشورا، عجله کنید!
جرّ و بحث با جواد بیفایده بود. با کمک آن دو، سه نفر بسیجی؛ از شیار سلمان سرازیر شدم و مرا رساندند به نقطهی رهایی گردانهای لشکر، در خاکریز عاشورا. بعد هم مرا فرستادند به پُست اورژانس لشکر.
بعدها از کارور شنیدم بعد از فرستادن من به عقب، خود جواد و حجّت با انهدام آن سنگر دوشکا، راه پیشروی بچّههای مالک را باز کردند. از قراری که شنیدم؛ جواد عجیب برای رسیدن به بالای قلّه 1904 بیتابی نشان میداد و مدام میگفت: چرا معطّلاید؟ عجله کنید خودمان را به قلّه برسانیم! دست آخر هم؛ صبح دوازده آبان، جزو اولین نفراتی بود که بالای 1904 به شهادت رسید. تازه آنجا بود که متوجّه شدم چرا آن شب، آن همه برای رسیدن به قلّه بیقراری میکرد. لابد به او الهام شده بود که سکوی پرتابش به میهمانی شهدا؛ قلّهی 1904 است».
نقل از: " کتاب کوهستان آتش"
📷نشسته،سمت راست: جانباز سرافراز و سردار شهید، حمید میرزایی
مردی که پس از چهل سال، به آرامش رسید.
سالروز شهادت
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۱۰ آبان سالروز شهادت اولین شهید محراب انقلاب، آیت الله قاضی طباطبایی گرامی باد.
🌴 تعابیر عجیب و بسیار منحصر به فرد شهید آوینی در خصوص نماز و محراب مسجد
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
سردار رشید اسلام
شهید عباس ولی نژاد
از فرماندهان دلاورگردان های لشگر ویژه شهدا
شهادت ۱۰آبان ۶۱
عملیات جاده سردشت پیرانشهر
ارتفاعات کچل اباد
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دهم آبان، سالروز آغاز عمليات محرم
عمليات محرم از نوع عملياتهاي محدود دفاع مقدس در تاريخ 10 آبان 61 در منطقه عمومي موسيان بر روي ارتفاعات جبال حمرين آغاز شد. از ويژگيهاي اين عمليات، استفاده دشمن از گازهاي شيميايي در منطقه عملياتي بود که باعث شد مسئولين جنگ به طور جدي براي مقابله با اين
مشرق - ويژگيهاي مهم اين عمليات دستاوردهاي آن بود که منجر به آزادسازي 700 کيلومترمربع از خاک ايران و 300 کيلومتر از خاک عراق و شکستن جو حاصل از عدم پيروزي عمليات رمضان شد.همچنين با پيدايش دورنماي شهر العماره عراق از روي بلنديهاي جبال حمرين در اين عمليات باعث شد استراتژي جديد براي عمليات گسترده در منطقه جنوب که هدفش تعيين سرنوشت جنگ بود حاصل گردد.
از ديگر ويژگيهاي اين عمليات، استفاده دشمن از گازهاي شيميايي در منطقه عملياتي بود که باعث شد مسئولين جنگ به طور جدي براي مقابله با اين سلاح در عمليات هاي بعدي تدابير لازم را اتحاذ نمايند.
استفاده دشمن از گازهاي شيميايي محدود به ترکيبات اشک آور و تهوع زا و عصبي بود و به نظر مي رسيد که بيشتر جنبه آزمايشي داشته باشد.
مجموع حملات شيميايي عراق تا اين تاريخ به حدود 15 مورد مي رسيد.
اهميت منطقه عملياتي محرم براي دشمن:
منطقه عملياتي محرم منطقهاي است کوهستاني که در جنوب ـ شرقي دهلران و در غرب عينخوش قرار دارد. دشمن با در اختيار داشتن ارتفاعات استراتژيک آن که متعلق به جمهوري اسلامي ايران است،امتيازاتي متعدد را براي خود محفوظ نگاه داشته بود از جمله:
1- از نظر پدافندي در مواضعي مطمئن قرار داشت.
2- جاده دهلران ـ عينخوش را در زير ديد و تير خود داشت و بدين ترتيب آن را بدون استفاده کرده بود.
3- ميتوانست به اشغال چندين حوزه نفتي و تأسيسات آن در منطقه بيات، در دو طرف مرز بينالمللي و در داخل خاک عراق ادامه دهد.
4- قادر به دفاع از شهرک صنعتي طيب، زبيدات و چاههاي نفت آن، چندين روستا و پاسگاه مهم در خاک عراق بود.
موقعيت طبيعي منطقه:
مشخصه مهم اين منطقه، وجود ارتفاعات جبال حمرين است که خط مرزي قراردادي ايران و عراق قبل از تجاوز اين کشور به ايران بوده و بلندترين قله آن به ارتفاع 400 متر در خاک جمهوري اسلامي قرار داشته است. گذشته از تپه 298 که در داخل خاک ما قرار دارد، تپه 175 در داخل خاک عراق واقع شده است که مشرف بر محور وصولي و با اهميت ـ عينخوش- چمسري- شرهاني ـ زبيدات است. از ديگر عوارض طبيعي منطقه، رودخانههاي چيخواب ، دويرج و ميمه است که فصلي و وحشي بوده، به هنگام طغيان، ارتفاع آب آن بعضاً به 10 برابر معمول ( که حدود 30 سانتيمتر است)، ميرسد.
نيروهاي شرکت کننده در عمليات:
چهار تيپ پياده از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و يک تيپ از نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي در عمليات شرکت داشتند و يک تيپ از سپاه پاسداران نيز در احتياط قرار داشت.
سپاه پاسداران در اين عمليات توانست از تانکها و توپخانه غنيمتي خود استفادة مناسبي بعمل آورد.
شرح عمليات:
عمليات محرم در چند محور و طي چند مرحله طراحي شد که مرحله اول آن دوشنبه 10/8/61 در ساعت 22 و 8 دقيقه با رمز «يا زينب(س)» با فرماندهي قرارگاه عملياتي کربلا، با سرعت و غافلگيري قابل ملاحظه آغاز شد، به نحوي که کمتر از نيم ساعت پس از شروع عمليات قواي اسلام توانستند در يک محور تعدادي از نيروهاي عراقي را به اسارت درآورند و در محور ديگر نيروهايي از دشمن به استعداد بيش از يک تيپ در محاصره نيروهاي خودي قرار گرفتند و غالباً اسير شدند.
در ساعت 6 صبح 11/8/61 به استثناي جناح چپ منطقة عمليات، کليه يگانها اهداف تعيين شده را تصرف نمودند و پس از يکي دو ساعت، بين کليه نيروها الحاق حاصل شد.
از چهار قرارگاه فرعي شرکتکننده در عمليات، نيروهاي سه قرارگاه اهداف خود را حتي بيش از آنچه که پيشبيني شده بود، تصرف کردند. ولي يگانهاي قرارگاه چهارم به علت طغيان رودخانه دويرج و پارهاي مشکلات در پشتيباني يگانهاي مانوري نيروها، نتوانستند اهداف خود را در حوالي منطقه چم هندي و ربوط بطور کامل تصرف نمايند.
نتايج مرحله اول عمليات:
آزاد شدن 550 کيلومترمربع از خاک ميهن اسلامي از جمله ارتفاعات 400 ، ارتفاعات 298، پل چم سري،حوزه نفتي بيات ـ نهر عنبر، چشم سري و موسيان و خارج شدن جاده عينخوش ـ دهلران از زير ديد و تير دشمن و همچنين زير ديد تير قرار گرفتن شهرک طيب عراق.
تلفات و ضايعات وارده به دشمن طي اين مرحله عبارت بود از انهدام 8 تا 12 يگان سازماني دشمن بين 20 تا 70 درصد،انهدام 90 دستگاه تانک و نفربر و 130 دست خودرو،سقوط 7 فروند هواپيماي دشمن،
به غنيمت گرفتن 45 دستگاه تانک و نفربر، 100 دستگاه خودرو و مقادير معتنابهي سلاح سبک از انواع مختلف.
ضمناً در اين مرحله از نيروهاي دشمن ،2600 نفر کشته و زخمي و 1970 نفر اسير شدند.
دفاع مقدس
دهم آبان، سالروز آغاز عمليات محرم عمليات محرم از نوع عملياتهاي محدود دفاع مقدس در تاريخ 10 آبان
*مرحله دوم عمليات:
عليرغم موفقيتهاي حاصله از مرحله اول و درهم پاشيدگي وضعف روحيه دشمن، به لحاظ عدم موفقيت قرارگاه چهارم در مرحله اول و خالي ماندن جناح چپ قواي اسلام،اساساً موفقيتهاي مرحله اول در معرض تهديد بود؛ لذا مهمترين هدف مرحله دوم ، ترميم رخنه موصوف، با حداکثر سرعت ممکن بود.
بدين منظور مرحله دوم عمليات آغاز شد و نيروهاي ما در ساعت 5 صبح به جاده آسفالته شرهاني دسترسي پيدا کردند و در ساعت 7 صبح با الحاقي که صورت گرفت، محاصره دشمن کامل گرديد.
در اين مرحله 150 کيلومترمربع زمين آزاد شد و مجدداً 6 يگان سازماني دشمن، بين 20 تا 65 درصد منهدم شدند. همچنين 150 نفر ديگر از نيروهاي دشمن به اسارت قواي اسلام درآمدند.
مرحله سوم و نتايج آن:
هدف مرحله سوم عمليات، تصرف کليه ارتفاعات و دامنههاي غربي حمرين و جادهها و مراکز مهم عملياتي و ايجاد تأمين لازم براي جاده آسفالتة چم سري، شرهاني، زبيدات و همچنين جاده شني زبيدات ـ طيب بود.
به همين منظور، در روز دوشنبه 15/8/61 ساعت 10 شب عمليات مرحله سوم آغاز شد و پس از يک نبرد نسبتاً گسترده به علت مقاومت پراکنده دشمن و عدم پاکسازي منطقه، در ساعت 8 صبح فرداي آن ، پايان گرفت.
وارد ساختن ضربات پيدرپي در عمليات محرم و موفقيتهاي حاصله، دشمن را هراسناک ساخت چنانچه از ترس محاصره و انهدام بيشتر، از محور ربوط و چم هندي پا به فرار گذاشت و مقادير بسيار ديگري از خاک جمهوري اسلامي آزاد شد.
آزاد شدن 300 کيلومترمربع از خاک عراق از جمله پاسگاههاي زبيدات،شرهاني، ابوغريب و. . . و تأسيسات نفتي منطقه (30 الي 35 حلقه چاه نفت ) از نتايج اين مرحله از عمليات بود.
در پايان مرحله سوم عمليات محرم، در مجموع 14 تيپ عراق بين 50 تا 100 درصد منهدم گرديد.
تجهيزات دشمن که طي اين مرحله از عمليات منهدم شد عبارت بود از: 170 دستگاه تانک و نفربر، 100 دستگاه خودرو ، 15 قبضه تفنگ 106 و 3 فروند هواپيما.
غنائم به دست آمده در مقايسه با مرحله دوم، چشمگيرتر بود و 94 دستگاه تانک و نفربر، 150 دستگاه خودرو و 51 قبضه تفنگ 106 و. . . در ميان غنائم مشاهده ميشد .
32.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🎞 سالروز عملیات پیروزمند محرم
⌛️ دهم آبانماه ۱۳۶۱
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱