🌷 26 بهمن 1364 - سالروز شهادت مهرداد رحیمی
بسیجی دریادل در عملیات والفجر 8 در جاده ام القصر منطقه فاو در سن 16 سالگی پرکشید🕊🕊
📄 ☝️ بخشی از نامه شهید مهرداد رحیمی به پدر و مادرش
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💕 عشق و جنگ . . .
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
به یاد بسیجی مخلص و بی ریا
شهید عباس رحمتی
رزمنده دلاورر گردان مالک اشتر
لشکر ۲۷ محمد رسول اللهﷺ
تولد : ۴۵/۱۰/۰۷ ، تهران
شهادت : ۶۴/۱۱/۲۷ ، فاو
عملیات والفجر ۸
مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا (س)
قطعه ۵۳ / ردیف ۵۴/ شماره ۹
ڪلام شهید :
ای خدای عالمیان شاهد باش که ما آمدیم! ببین که جان هایمان را دادیم، اما بنگر آنهایی که در کنج خانه شان نشسته اند و غرق زندگی خویش شده اند...
ما آمدیم و وظیفه خویش را انجام دادیم و از این دنیا رخت بر بستیم و آن هایی که ماندند باید دنبال راه ما باشند والا در روز قیامت باید پاسخگوی اینکه چرا دین محمد ﷺ را یاری نکرده اند، باشند...
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷 ۲۷ بهمن ماه ۱۳۶۴ - سالروز شهادت داود ابوالحسنی ، بسیجی گردان مالک اشتر - لشگر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ
🌴مرحله دوم عملیات والفجر 8 - جاده ام القصر
🔹جمعی گروهان سیدالشهدا(ع)
🔹 مزار شهید: بهشت زهرا (س) - قطعه 53 ردیف 75 شماره 1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷26 بهمن 1364 - سالروز شهادت جعفر انصاری، معاون دسته گروهان شهید بهشتی، گردان مالک اشتر لشگر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ - عملیات والفجر 8
🔹 مزار شهی: بهشت زهرا (س) - قطعه 53 ردیف 60 شماره 1
ا🌷🪴🌷🪴🌷🪴🌷
📷 #عکس 👆 | معرفی مسولین گردان مالک اشتر لشکر ۲۷
🚩 اردوگاه کنار رود کارون ، عقبه منطقه عملیات والفجر 8 - زمستان 1364
🔹از راست:
1.شهید رجبعلی بکشلو، معاون گروهان بهشتی
2. یحیی عنقایی، فرمانده دسته گروهان بهشتی
3.شهید علیرضا لشکری، پیک گردان
4.شهید حمید سلمانی، پیک گروهان بهشتی
5.شهید عبدالرضا اثباتی، معاون دسته گروهان سیدالشهدا(ع)
6.شهید جعفر انصاری، معاون دسته گروهان بهشتی
7. حسین حکیمی، فرمانده دسته گروهان بهشتی
8. سیدمجید کسایی، فرمانده گروهان سیدالشهدا(ع)
9.شهید علی فخارنیا ، پیک گروهان بهشتی
10. نصرت اله اکبری، فرمانده گردان
11. کاظم قربانی، پیک گروهان سیدالشهدا(ع)
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
خورشید ...☀️
سرک میکشد و میداند
از دست تو چایِ صبح ،
نوشیدن دارد ...!
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
🔻 #طنز_جبهه
🔅 نادر، هیزم، کتری سیاه
و چای اعلاء
در طول دفاع مقدس و در ماموریت های مختلف دوستی به نام نادر وثوقی (مشهودی) داشتیم که از نیروهای تک تیرانداز گردان امام حسین ع تیپ 15 امام حسن مجتبی (ع) بود، همه رزمندگان او را با چای دم باغبونی یا چایی نادر می شناختند، چای نادر ☕️ در بین بچه های رزمنده معروف و زبانزد بود. دربدترین شرایط و کم ترین امکانات بساط چای آتشی 🔥 را فراهم می کرد و به عبارتی همیشه هیزم و کتری سیاه و قند و چای وی آماده و با توقف لنکروز و یا اتوبوس در مسیرهای مختلف جبهه ها و درمدت زمان بسیار کم و در شرایط سخت به گونه ای که بعضی وقت ها دوستان هم متوجه نمی شدند چای اعلا زغالی را فراهم آورده و برای نوشیدن آن رزمندگان را صدا می کرد.
این رویه حتی بعد از پایان جنگ هم ادامه یافت و درگردهمایی ها، مراسمات و جمع های دورهمی برای بزرگداشت شهدا و رزمندگان گوشه ای برنامه خود را اجرا می کرد و برای تحقق این برنامه همیشه عقب صندوق ماشین خود هیزم آماده داشت تا در حداقل زمان آتش را روشن و چای زغالی نادری را دم کرده و عرضه نماید.
اولین ماموریت تیپ 15 امام حسن (ع) در اواخر اسفند سال 1364 بود که بعد از ماموریت فاو ما را به کردستان اعزام کردند، همه تجهیزات را درون کامیون جا داده و نیروهای دسته شهید چمران از گردان امام حسین (ع) سوار بر اتوبوس شدیم ، برادران علی نمدساز ، عبدالصاحب غلامی، فرشاد درویشی (بعدها به شهادت رسیدند) و دیگر دوستان از موقعیت تیپ در پادگان شهید بهروز غلامی معروف به سایت خیبر در کیلومتر 10 جاده اهواز-حمیدیه به طرف منطقه دهگلان درنزدیکی های شهرستان قروه پادگان شهید کاظمی اعزام شدیم.
هوا بسیار سرد و برف همه مسیر را فرا گرفته بود. نیمه های شب بود و خستگی راه و گرمای درون اتوبوس سبب شده بود همه برادران به خواب عمیقی فرو روند، برادر نادر از این فرصت استفاده کرده و در اندیشه درست کردن چای افتاد، به یکباره جرقه ای در ذهن او روشن شد، بدون اینکه کسی متوجه بشود، بساط چای خود را به عقب اتوبوس برده و ضمن روشن کردن چراغ والر نفتی و گذاشتن کتری سیاه خود اقدام به دم کردن چای دراتوبوس نمود. جاده مملو از برف بود و چاله چوله و تکان های زیاد اتوبوس که ممکن بود هر اتفاقی را شکل دهد ولی نادر کاری به این حواشی نداشت و اصل برای او تهیه چای اعلاء بود که سرانجام بعد از دقایقی آماده کرد.
نادر در حالی که یک شیشه مربایی که رزمندگان از آن برای نوشیدن چای استفاده می کردند را پر از چای داغ کرده بود، برای رفع خستگی راننده و خوشحال نمودن وی به طرف ابتدای اتوبوس به راه افتاد. در ذهن نادر این عمل باید از جانب راننده با دست مریزاد و آفرین گفتن روبرو می شد. لیوان چای را به دست راننده داد، رانندهی متعجب ولی خوشحالی از چای داغ در آن شرایط، در حالی که لیوان را از او گرفته و به دهان نزدیک می کرد، بعد از تشکر از نادر گفت: پسرم ، من که جایی توقف نکردم، رستورانی هم که بین راه نبود، آب جوشی هم درمسیر من ندیدم، بگو ببینم چگونه چایی درست کردی؟؟
نادر هم که منتظر همچین سوالی بود، ذوق زده، سینه را جلو داد و با خوشحالی گفت: عقب اتوبوس چراغ والر نفتی روشن کردم، آب جوش آمد و چای دم کردم. حالا نوش جانت بخور دوباره برایت لیوان را پر می کنم تا خستگی از تنت بیرون برود. برای همه اتوبوس هم چای هست نگران نباش.
راننده وحشت زده و با ترس پا روی ترمز گذاشت و لحظاتی بعد اتوبوس در جاده مملو از برف در کناری متوقف شد و هراسان و عصبانی رو به نادر کرد و گفت: با چی درست کردی؟
نادر با ترس و لرز گفت: با والر نفتی در بوفه عقب اتوبوس!!!
راننده امان نداد شروع به داد و فریاد کرد. همه بچه ها از خواب بیدار شده بودند و....،
راننده می گفت: آخه تو فکر نکردی اتوبوس ممکنه آتش بگیره، آخه جاده پر از دست انداز و برفی که هر لحظه ماشین به طرفی غلطیده و تکان های شدید داشته 😡
به هر حال با وساطت بچه ها که دیگر خواب از چشمشان پریده بود غائله ختم به خیر شد و راننده مجدداً به سمت کردستان به راه افتاد. اما حکایت چای زغالی نادر در کتری سیاه هنوز باقیست. اگر روزی روزگاری گذرتان به نادر با آن روحیه شاد و صمیمی اش افتاد اولین حرفش این است چای می خوری؟؟ ....
(راوی: عبدالصاحب مرائی)
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
💠 27 بهمن 1362 - سالروز عملیات والفجر 5
☘️ در آستانه نبرد بزرگ خیبر، لازم بود تکهای پشتیبانی بصورت محدود و ایذایی، به منظور فریب دشمن و جلب توجه ارتش عراق به منطقهای خارج از هورالهویزه، صورت پذیرد. با توجه به اوضاع جبههها، منطقه چنگوله در جنوب مهران برای این کار انتخاب شد.
🌸 این عملیات، در طول 50 کیلومتری جبهة بین دهلران و مهران تا شرق منطقة الکوت انجام شد و هدف آن نزدیک شدن به شهر برقوبه بود. 15 گردان در4 محور وارد عملیات شد. این نبرد چند روزه در 2 مرحله انجام شد که در نتیجه آن عمده اهداف پیشبینیشده تحقق یافت.110 کیلومتر مربع شامل مناطق مهمی نظیر: بلندیهای پیزولی، آزادخان کشته، تنگه چنگوله، بندپیرعلی، تنگه و بلندیهای چنگوله، ارتفاعات تونل،230، چغاعسگر، عباس عظیم، آزادخان کشته و تقی مرده آزاد شدند. جاده بدر - طیب عراق به تسلط نیروهای ایرانی درآمد وآنها در 35 کیلومتری بزرگراه بغداد - بصره مستقر شدند.
🌿 همچنین 4 تیپ کوهستانی عراق نیز به طور 100 درصد و تیپ 50 زرهی لشکر 12 بیش از 50 درصد منهدم شد. 4 تیپ از گارد مرزی عراق خساراتی وارد شد و دشمن با دادن 1770 تن کشته و زخمی و اسیر در طی 6پاتک سنگین عقبنشینی کرد. 40دستگاه تانک و نفربر، مقداری سلاح سبک و نیمه سنگین، دو فروند هلی کوپتر، دهها دستگاه خودروی نظامی و ده انبار مهمات دشمن منهدم و دهها دستگاه تانک و نفربر، شماری خودروی نظامی و انواع سلاحهای سبک و نیمه سنگین به غنیمت رزمندگان سپاه پاسداران درآمد.
🌼 در مجموع این عملیات توانست تا حدودی یگانهای ارتش عراق در این منطقه را درگیر نگهدارد و در اعزام آنها به منطقة عملیاتی خیبر تأخیر ایجاد کند.
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
💠 27 بهمن 1362 - سالروز عملیات والفجر 5 ☘️ در آستانه نبرد بزرگ خیبر، لازم بود تکهای پشتیبانی بصور
💠 عملیات والفجر 5 – تک پشتیبانی و ایذایی که به منظور فریب دشمن، پیش از آغاز عملیات بزرگ خیبر (مجنون) در منطقه چنگوله، بین مهران و دهلران انجام گرفت و منجر به بازپس گیری ده ها کیلومتر از خاک ایران و آزادسازی مناطقی از خاک عراق شد
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روزشمار جنگ – 27 بهمن 1361.pdf
224.2K
🗓 روزشمار دفاع مقدس – 27 بهمن ماه 1361
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲"
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳"
https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔺27 بهمن سالروز شهادت عارف واصل شهید احمدعلی نیری گرامی باد🌷
✍️او یکی ازشاگردان خاص آیت الله حق شناس(ره) بود.آن هنگام که این استاد برجسته اخلاق ،برای تشییع پیکرشهید احمد علی به مسجد امین الدوله آمده بودند کرامات وخاطرات #عجیبی از این #بندهمخلص خدا بیان کرده ودر باره ایشان اظهار داشتند:
“آه آه ،آقا،در این تهران بگردید ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟!”
#شهیدعارفاحمدعلینیری❤️
#ولادت: 29 #تیر 1345
#شهادت: 27 #بهمن 1364
دفاع مقدس
🔺27 بهمن سالروز شهادت عارف واصل شهید احمدعلی نیری گرامی باد🌷 ✍️او یکی ازشاگردان خاص آیت الله حق شنا
♻️ وصیت نامه عارف شهید
احمد علی نیری:
🌷شکر پروردگار عالمیان که ما را برانگیخت و ما را لایق دانست و هدایت کرد. و رسولان متعددی بالاخص رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهما السّلام) را بر ما ارزانی داشت تا بتوانیم رهگشای خوبی در این جهان، در مقابل شیاطین باشیم.
خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا، و عمل میکنند به وظایف خود، به امید تزکیهی نفس و ترفیع درجه و لذّت عبادت و خشوع قلب!
🔹 کسی به آن میرسد که مراقبتهای سخت بر اعمال و گفتار خود داشته باشد.
🌷قرآن، قرآن را فراموش نکنید.
بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است.
🌷اسلام را در تمام شئوناتش حفظ کنید.
🌷رهبری و ولایت فقیهی که در این زمان از اَهم واجبات است را یاری کند.
إن شاءالله خداوند عز و جل جزای خیر به شما عنایت فرماید!
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
#شهید_احمد_علی_نیری(1)
💥شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد... دکتر محسن نوری دوست و همراز شهید احمد علی نیری می گوید :👇
🔸 یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من…لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
🔹نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!
🔸بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم.
من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.
من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.
🔸یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:
«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به
بعد برای خدا گریه میکنم... حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم:
«یاالله یا الله…»
🔹به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند...
من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: 👈 از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد!
احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت:
تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.
دفاع مقدس
#شهید_احمد_علی_نیری(1) 💥شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد... دکتر محسن نوری دوست و همراز ش
#شهید_احمد_علی_نیری (2)👇
🍂🍃پرواز به سبک شهدا🍂🍃👇
👈آیت الله حق شناس👳♂️، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی👼 داشتند بین دونماز، سخنرانیشان 🗣را به این شهید بزرگوار🌹 اختصاص داده و با آهی😞 از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:👌
🌺“این شهید را دیشب🌚 در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است💥. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.😰😰
🔥رفقا! آیت الله بروجردی 👳♂️حساب و کتاب داشتند👁 اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"😳
سپس در همان شب 🌑ایشان به همراه چند نفر👨👨👦👦 از دوستان به سمت منزل احمدآقا 🏡که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله 🕌در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش🌷 اظهار داشتند: "من یک نیمه شب🌑 زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.🕌 به جز بنده وخادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت🗝🔑 به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی🙇♂️ در حال سجده است. اما نه روی زمین ! بلکه بین زمین وآسمان🌏 مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید...."🌺🌼
دفاع مقدس
#شهید_احمد_علی_نیری (2)👇 🍂🍃پرواز به سبک شهدا🍂🍃👇 👈آیت الله حق شناس👳♂️، در مجلسی که بعد از شهادت احم
#شهید_احمد_نیری(3)👇
💥تشرف_به_محضر_امام_زمان
🍃یک بار با احمد آقا و بچّه های مسجد رفتیم زیارت قم و جمکران. در مسجد جمکران پس از اقامهی نماز به سمت اتوبوس برگشتیم. راننده گفت: اگر میخواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و…، یک ساعت وقت دارید. ما هم رفتیم سمت مغازه ها، که یک دفعه دیدم احمد آقا رفت سمت بیابان . من و رفیقم دنبالش راه افتادیم. یک دفعه احمد آقا برگشت و گفت:
چرا دنبال من می آیید!؟
☘️جا خوردیم. گفتیم: شما پشت سرت رو می بینی؟ چطور متوجّه شدی؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید برگرد. گفتم: نمی شه، ما با شما رفیقیم. هر جا بری ما هم مییایم. در ثانی اینجا تاریک و خطرناکه، یک وقت کسی، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنه…
☘️گفت: خواهش میکنم برگردید. دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی… سرش را انداخت پایین و گفت: #طاقتش_رو_دارید؟ می تونید با من بیایید!؟ ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم: طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری؟!
🌟نفسی کشید و گفت: دارم میرم #دست_بوسی_مولا باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شُل شد. ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله.
🌿نمیدانید چه حالی بود، آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود مجبور شدیم با ترس و لرز برگردیم.ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس میآید. چهرهاش برافروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست.
دفاع مقدس
#شهید_احمد_نیری(3)👇 💥تشرف_به_محضر_امام_زمان 🍃یک بار با احمد آقا و بچّه های مسجد رفتیم زیارت قم و جم
#روایتگری_شهید_نیری (4)👇
💥نماز_اول_وقت
🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ...
🍀مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
☘️همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
دفاع مقدس
#روایتگری_شهید_نیری (4)👇 💥نماز_اول_وقت 🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد .
#شهید_احمد_علی_نیری(5)👇
💥حال_عجیب_در_قنوت_نماز
🍃یک بار برنامه ها تا ساعت سه بامداد ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد. من از دور او را نگاه میکردم. حالت او تغییر کرده بود. گویی خداوند در مقابلش ایستاده و او مانند یک بنده ضعیف مشغول صحبت با پروردگار است.
🍃قنوت نماز او طولانی شد. آنقدر که برای من سؤال ایجاد کرد. یعنی چه شده؟! بعد از نماز به سراغش رفتم. از او پرسیدم: احمد آقا توی قنوت نماز چیزی شده بود؟ احمد همیشه در جوابهایش فکر میکرد. برای همین کمی فکر کرد و گفت: نه ، چیز خاصی نبود. میخواست طبق معمول موضوع را عوض کند ؛ اما آنقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزندو گفت: 🍃 «در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم. نمیدانی چه خبر بود! آنچه که از زیباییهای بهشت و عذابهای جهنم گفته شده همه را دیدم! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و…»
🍃روز به روز روحیات معنوی احمد آقا تغییر میکرد. هر چه جلو میرفتیم نمازهای احمد آقا معنوی تر میشد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی میکرد از بقیه فاصله بگیرد! در انتهای مسجد امین الدوله یک فرو رفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود. آنجا یک نفر میتوانست نماز بخواند. احمد آقا بیشتر به آنجا میرفت و از همانجا به جماعت متصل میشد...
🍃یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. احمد آقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدّت منقلب شد. بدنش می لرزید. گویی یک بنده ی حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته.
🍃البتّه احمد آقا بسیار کتوم بود ، یعنی از حالات درونی خود حرفی نمیزد. من یک بار از خود ایشان شنیدم که حدیث: «نماز معراج مؤمن است» را خواند. و بعد خیلی عادی گفت: بچّه ها باید نماز شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید. من آن شب اصرار کردم که: احمد آقا آیا این معراج برای شما اتفاق افتاده؟ معمولاً در این شرایط به نحوی زیرکانه بحث را عوض میکرد امّا آن شب، سرش را به نشانه ی تأیید تکان داد ...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
🌷 ۲۷ بهمن ۱۳۶۱ - سالروز شهادت علیرضا ناهیدی
🔹 مسئول ادوات و #توپخانه سپاه مریوان (در زمان فرماندهی احمد متوسلیان) و فرمانده تیپ ذوالفقار-لشکر27محمدرسول الله(ص)
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🌷 ۲۷ بهمن ۱۳۶۱ - سالروز شهادت علیرضا ناهیدی 🔹 مسئول ادوات و #توپخانه سپاه مریوان (در زمان فرماندهی
🌷سالروز #شهادت سردار دلاور و بی ادعای #شهید_علیرضا_ناهیدی
🔹ولادت اسفند ۱۳۳۹ ، شرق #تهران ، #تهرانپارس
تحصیلات ابتدایی در دبستان «دانش پرور» و «سعدی»
دوران راهنمایی در #مدرسه_داریوش
مقطع دبیرستان در #مدرسه_ارشاد_خوارزمی در سال ۱۳۵۹
نقش مؤثر در تظاهرات دانش آموزی علیه رژیم طاغوت
راه اندازی #پایگاه_بسیج در مسجد محل
عضویت در #سپاه و عزیمت به #کردستان
دارای هوش فوق العاده و مغزی متفکر
مسئولیت ادوات و #توپخانه به دستور #حاج_احمد_متوسلیان
عزیمت به همراه #احمد_متوسلیان و همراهانش از #مریوان به #جنوب و راه اندازی واحد ادوات و توپخانه #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
عزیمت به لبنان به همراه قوای «محمدرسول الله» در خرداد ۱۳۶۱
شرکت در عملیات بزرگ و ایفای نقش مؤثر همچون #محمد_رسول_الله #فتح_المبین ، #بیت_المقدس ، #رمضان ، #محرم ، #زین_العابدین ، #والفجر_مقدماتی
▫️ آخرین سمت او فرماندهی #تیپ_ذوالفقار بود که از بهمن ۱۳۶۰ به آن منصوب شده بود. در عملیات #والفجر_مقدماتی #فکه روز ۲۷ بهمن ۱۳۶۱ ، هدف اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به #شهادت رسید.
📚 منبع: کتاب #همپای_صاعقه 📨
🔘 شهید علیرضا ناهیدی :تقاضای من از شما این است تا آن جا کہ توان در بدن دارید در جهت اسلام بہ کار برید و در این راه از هیچ چیز هراس بہ دل ندهید که خدا است. لحظہ ای از امر به معروف و نهی از منکر غافل نشوید و اگر کافر یا انسان ستمگری را امر بہ معروف ونهی از منکر کردید و باز در منکرات خود پا بر جا ماند، اگر نور چشم تان هم باشد، طردش کنید که میان خدا و او باید یکے را انتخاب کنید.
دفاع مقدس
📜 بخشی از وصیتنامه شهید علیرضا ناهیدی 💢برادر و خواهرانم که رهرو و مقلد #امام هستید پا بر جا باقی
🔰 شهیدی که رهبر انقلاب او را اعتلای اسلام دانست؛
حاج همّت عاشق او بود و او را بسیجی واقعی مینامید..
حاجاحمدمتوسلیان نبوغش را دریافت
و مسئولیت توپخانه لشکر ۲۷ را به او داد...
🔹شهید حاج محمدابراهیم همت:
«خدا گواه است که این بچه حزب اللهی یکی از مفاخر اسلام بود.
بیشاز سهسال در جبهه حضور داشت.
وقتی آمده بود به سپاه مریوان، نه بسیجی بود، نه پاسدار، یک دست لباس سرباز پوشیده بود.
در این سه سال با همین یکدست لباس زندگی کرد، همان را می شست و میپوشید.
یک جفت کفش هم داشت که کف آن ساییده شده بود.
یک ریال حقوق دریافت نکرد.
پولی را هم که پدر و مادرش به او می دادند با بچه ها می گذاشتند روی هم تا یک قبضه خمپاره برای توپخانه بخرند.
در کردستان اول از خمپاره ۶۰ شروع کرد بعد رفت سراغ ۸۰، بعد آمد توپخانه ۱۰۵ و... همه این مهارت ها را یاد گرفت و بعد آمد روی موشک.
موشک را تا آن موقع هیچ کس نمی توانست استفاده کند.
انسان بسیار عجیبی بود.
سردار شهید علیرضا ناهیدی🌷
فرماندهجوان تیپ ذوالفقار
لشکر۲۷حضرترسول(ص)
والفجرمقدماتی۱۳۶۱
سالروز شهادت
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🔰 شهیدی که رهبر انقلاب او را اعتلای اسلام دانست؛ حاج همّت عاشق او بود و او را بسیجی واقعی مینامی
تـــو
کنار منی
و من از نزدیک می بوسمت
این بخیـر تریـن
شــب ممکن است...
🌷شهید علیرضا ناهیدی🌷
فرمانده تیپ ذوالفقار
لشکر۲۷ حضرترسول(ص)
شهادت: عملیات والفجرمقدماتی
📎شبــــتون شهــــدایی
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴"
https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas