eitaa logo
ده آباد رسانه
975 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
83 فایل
تنها کانال فرهنگی خبری روستای ده‌ آباد ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/GhasemieAlireza
مشاهده در ایتا
دانلود
بلبل آهسته به گل گفت شبی که مرا از تو تمنائی هست من به پیوند تو یک رای شدم گر ترا نیز چنین رائی هست گفت فردا به گلستان باز آی تا ببینی چه تماشائی هست گر که منظور تو زیبائی ماست هر طرف چهرهٔ زیبائی هست پا بهرجا که نهی برگ گلی است همه جا شاهد رعنائی هست باغبانان همگی بیدارند چمن و جوی مصفائی هست قدح از لاله بگیرد نرگس همه جا ساغر و صهبائی هست نه ز مرغان چمن گمشده‌ایست نه ز زاغ و زغن آوائی هست نه ز گلچین حوادث خبری است نه به گلشن اثر پائی هست هیچکس را سر بدخوئی نیست همه را میل مدارائی هست گفت رازی که نهان است ببین اگرت دیدهٔ بینائی هست هم از امروز سخن باید گفت که خبر داشت که فردائی هست
در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی کای هرزه‌گرد بی سر و بی پا چه می‌کنی ما می رویم تا که بدوزیم پاره‌ای هر جا که می رسیم، تو با ما چه می‌کنی خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم بنگر به روز تجربه تنها چه می‌کنی هر پارگی به همت من می شود درست پنهان چنین حکایت پیدا چه می‌کنی در راه خویشتن، اثر پای ما ببین ما را ز خط خویش، مجزا چه می‌کنی تو پایبند ظاهر کار خودی و بس پرسندت ار ز مقصد و معنی، چه می‌کنی گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم چون روز روشن است که فردا چه می‌کنی جایی که هست سوزن و آماده نیست نخ با این گزاف و لاف، در آنجا چه می‌کنی خودبین چنان شدی که ندیدی مرا بچشم پیش هزار دیدهٔ بینا چه می‌کنی پندار، من ضعیفم و ناچیز و ناتوان بی اتحاد من، تو توانا چه می‌کنی
شمع بگریست گه سوز و گداز کاز چه پروانه ز من بیخبر است بسوی من نگذشت، آنکه همی سوی هر برزن و کویش گذر است بسرش، فکر دو صد سودا بود عاشق آنست که بی پا و سر است گفت پروانهٔ پر سوخته‌ای که ترا چشم، بایوان و در است من بپای تو فکندم دل و جان روزم از روز تو، صد ره بتر است پر خود سوختم و دم نزدم گرچه پیرایهٔ پروانه، پر است کس ندانست که من میسوزم سوختن، هیچ نگفتن، هنر است آتش ما ز کجا خواهی دید تو که بر آتش خویشت نظر است به شرار تو، چه آب افشاند آنکه سر تا قدم، اندر شرر است با تو میسوزم و میگردم خاک دگر از من، چه امید دگر است پر پروانه ز یک شعله بسوخت مهلت شمع ز شب تا سحر است سوی مرگ، از تو بسی پیشترم هر نفس، آتش من بیشتر است خویشتن دیدن و از خود گفتن صفت مردم کوته نظر است