🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖
به نیابت از🕊#شهیدمحمدرضادهقان🥀
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲
✨جزء دو
✨صفحه: سی وسه
✨سوره:بقره
📚🍃|• @dehghan_amiri20
📜☀️#حدیث_روز
🌸🍃رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید :
هر کس بخشی از کار مسلمانان را بر عهده گیرد و در کار آنها مانند کار خود دلسوزی نکند، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.
📚✨کنزالعمال، ج ۶، ص ۲۰، ح ۱۴۶۵۴
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃🌸چهار روز قبل از شهادتش، در کنار یک عالم بزرگ فرزانه بودیم. سردار سلیمانی به آن عالم گفت: در سحرگاهان به خدا گفتم: خدایا! از عمر من ۵ سال بگیر و به این عالم بده! آن عالم تبسمی کرد و گفت: ۷۵ سال است برای مکتب اهلبیت کتاب نوشتهام، تحقیق کردهام، رسالههای مختلف، مستدرکات فقهی و اصولی جمع کردهام، بیش از ۱۴۰، ۱۵۰ کتاب و رساله علمی و فقهی و تفسیر نوشتهام، صدها شاگرد تربیت کردهام، همه اینها فدای ۵ دقیقه قاسم سلیمانی و مناجات او و حضورش در محضر خدا و خدمتی که به خدا و خلق کرد. همه زندگی خودم را حاضرم به تو بدهم برای ۵ دقیقهاش!»
🕊#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🥀
✨#بدون_توروزگارخوشی_نداریم_سردار💔
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
#حبهی_انگور
✍حاج اقای قرائتی نقل میکند:
روزی به مسجدی رفتیم که امام مسجد دوست پدرم بود گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد ، برایتان تعریف کنم:
روزی شخص ثروتمندی یک من انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود ، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگویدلطفا انگور را بیاور تا دور هم با بچه ها انگوربخوریم.
همسرش باخنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوش مزه و شیرین بود
مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید؟
زن لبخند دیگری میزند و میگوید بله تمامش را
مرد ناراحت شده میگوید:
یک من(سه کیلو)انگور خریدم یه حبه ی اون رو هم برای من نگذاشته اید
الان هم داری میخندی جالب است خیلی ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج میشود.
همسرش که از رفتارش شرمنده شده بود او را صدا میزند ولی هیچ جوابی نمی شنود. مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسیکه املاک خوبی در آن شهر داشته.
به او میگوید: یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند وآنرا نقدا خریداری میکند ، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته ، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید: بی زحمت همراه من بیایید او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.
معمار هم وقتی عجله مرد را می بیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت و مسجد میکند.
مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد.
همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد؟ چرا بی جواب چرا بی خبر؟
مرد در جواب همسرش میگوید: هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است ، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
همسرش میگوید چطور مگه چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق باشما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت میخواهم.
مرد با ناراحتی میگوید: شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم بیاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست. جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟ وبعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند.
امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده، ۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ، چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت.
⚠️ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد، محبوب ترین مردم تو را فراموش میکنند حتی اگر فرزندانت باشند.
⏳از الان بفکر فردایمان باشیم.
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
💠 ما هم سربازیم!
در عملیات مسلم بن عقیل #شهید_همت دچار خونریزی معده شد و مدام خون بالا میآورد. بهناچار منطقهی نظامی را ترک کرد و چند نفر همراه با او به بیمارستان اسلامآباد غرب رفتیم. جلوی در بیمارستان بهدلیل ازدیاد بیماران و مراجعان ما را راه نمیدادند. یکی از همراهان به دهانش آمد که سردار را معرفی کند و با تشر به مسؤولی که راهمان نمیداد بگوید میدانید چه کسی را در این بحبوحه جنگ جلوی در بیمارستان معطل کردهاید... که همت جلوی او را گرفت و به آن مسؤولی که جلوی ما را گرفته بود، گفت: ما هم سربازیم برادر. از منطقه آمدیم. مثل همهی بیمارها. ببین جایی برایمان پیدا میشود؟ بعد از چند ساعت معطلی، بالاخره تختی در بخش عمومی اورژانس بیمارستان به همت دادند. وضعیت از نظر اصول نظامی اصلا مساعد نبود. بیم ترور شدن حاج همت را داشتیم. ایشان از ما میخواست او را روی تخت بیمارستان در اورژانس عمومی کنار دهها بیمار دیگر رها کنیم و برویم. هر چه کردیم نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که خود را به مسؤولان بیمارستان معرفی کند و از آنها بخواهد یک اتاق خصوصی در اختیارش بگذارند. هر بار که این درخواست را تکرار میکردیم شهید همت میگفت: ما هم سربازیم.
🦋#شهیدمحمدابراهیم_همت🌸
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🥀
🍂#فاصله_اےکہ_باشهداهست🌾
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨❄️توجه خاصی به نیروهای زیر دستش داشت مثلا توی سرکشی هایی که با ماشین اداری داشتیم اگر پذیرایی می دادند از صاحب خونه یکی هم برای سربازش درخواست می کرد. موردی بود که توی مراسم پذیرای اش رو نخورد وقتی سوار ماشین شد پذیرایی رو جلوی سربازش گرفت گفت آوردم با هم بخوریم
🕊 #شهیدمحمدعلےقلےزاده🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊🌸توصیه هایی از #شهدا در دستخطی به نام وصیت
🦋#شهیدمصطفےصدرزاده🥀
🍂#ارسالی_اعضای_محترم_کانال🍃
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
با سلام وعرض وقت بخیر خدمت همه دوستان وهمراهان گرامی
در کانال شهید دهقان امیری
دوستان اگر شما هم به وصیت خاصی از شهدا که مورد نظر واشاره شما ست برای ما بفرستید تا ان شاءالله برای استفاده اعضای محترم در داخل کانال قرار بدیم
با تشکر از همراهی تک تک شما بزرگواران
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💦✨به محض آنکه چنین فکری به ذهنم آمد، فوری به بستن در اقدام کردم. آنها کوشیدند مانع بسته شدن در شوند، امّا ترس از مرگ به من قدرت بخشید و زورم بر آنها چربید و در را بستم. بعد به فکرم رسید که آنها ممکن است از دیوار بالا بروند یا از راه دیگری وارد خانه شوند. آنها با اسلحهی خود شروع به کوبیدن به شیشهی ضخیمی که روی در منزل بود، کردند و آن را شکستند. در همان حال که من به راهی برای نجات میاندیشیدم، یکی از آنها فریاد زد: «به نام قانون، در را باز کن». از این حرفشان فهمیدم که از مأموران ساواک هستند. خدا را شکر کردم که برخلاف تصوّر من، آنها از چپیها نیستند. به سمت در رفتم و در را باز کردم. شش نفری حمله کردند و در میان درِ بیرونی خانه و درِ محیط اندرونی، با خشونت و بیرحمی مرا به باد کتک گرفتند. در آن هنگام مصطفی که دوازده سال داشت، بیدار شده بود و از پشت شیشهی نازکی که میان من و آنها حایل بود، با حیرت و شگفتی به صحنهی کتک خوردن پدر مینگریست و فریاد میزد. ساواکیها بیرحمانه به کتک زدن من با مشت و لگد ادامه دادند و مخصوصاً با نوک کفش خود به ساق پای من ضربه میزدند. سپس به من دستبند زدند و دستور دادند جلو بیفتم و به سمت داخل منزل بروم. به آنها گفتم: این جوانمردی نیست که خانوادهام مرا دستبسته ببینند؛ دستبند را باز کنید. دستبند را باز کردند و وارد خانه شدم. دیدم همسرم دلشکسته و ناراحت است و چهار فرزندش هم در اطرافش برخی خواب و برخی بیدارند. کوچکترینشان «میثم» بود که دو ماه داشت. به آنها گفتم: نترسید، اینها مهمانند!
#هرروزباخاطرات_مقام_معظم_رهبرے
#ایام_الله_دهه_مبارک_فجر
#چهل_دومین_سال
#ادامه_دارد
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌷✨کلام نیکان.....
⚜خوب است انسان گاهی قرآن را
#ایســتاده رو به قبله بخواند تا
ادبی را رعـایت بکند تا این ادب
برای او #ڪمال ایجاد میکند.
🍂#آیت_الله_حسن_زاده_آملی🍃
🌿#رزق_معنوے🌺
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💦✨کلام شهید....
خداوند از مومن ادای تکلیف را می خواهد، نه نوع کار و بزرگی و کوچکی آن را. فقط اخلاص، و با دید تکلیفی به وظیفه توجه کردن.
🕊#شهیدمهدےباکرے🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
#شهید🥀 کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یانائب او کشته شود و هرکس در زمان 🍃#امام_زمان🌸 (عج) در حفظ اسلام کشته شود،
یقیناً به او ملحق خواهد شد،
#شهادت🌺 عبارت است از نبوغ #درخشان🌷 حیات در کمال هشیاری و آزادی
🍂#شبتون_شهدایے🌷
#التماس_دعاےفرج🙏🙏
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💫السلام وعلیک 🕊#یاصاحب_الزمان🌹
حضرت #عشق یا اباصالح المهدی🥀
دردم به جز وصال تو درمان نمی شود
بی تو عذابِ فاصله آسان نمی شود
افسانه نیست آمدنت، لیک در عیان
این قصه بی حضور تو امکان نمی شود.
🌿#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج🌷
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖
به نیابت از🕊#شهیدمحمدرضادهقان🥀
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲
✨جزء دو
✨صفحه: سی وچهار
✨سوره:بقره
📚🍃|• @dehghan_amiri20
📜☀️#حدیث_روز
🌸🍃امام علی( علیه السلام ) می فرماید :
نشانه ايمان آن است كه
راست بگويى، آنگاه كه تو را زيان رساند،
و دروغ نگويى كه تو را سود رساند؛
و آن كه بيش از مقدار عمل سخن نگويى،
و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى.
📚✨حکمت ۴۵۸نهج البلاغه
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
تاریخ انقلاب 10.MP3
6.65M
🔰 سلسله جلسات #بصیرتی و #سیاسی با موضوع #تاریخ_انقلاب 10
🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی
🎬 جلسه 🔟
✳️ #فصل_دوم ، #دولت_هاشمی ( جلسه 1)
🎤 #استاد_عبادی از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب
⬅️⬅️ جهت #روشنگری_انقلابی و درست علیه جریان غیرانقلابی برای #انتخابات1400 و روی کار آمدن #دولت_انقلابی ، حتما این فایلها را نشر دهید ، حتی با لینک خودتان ➡️➡️
@tenghelab
❤️@dehghan_amiri20 ❤️
✅ انقلابی ماندن هنر است!
در آخرين فراز #خطبه_فدکیه، پس از آن كه #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) خطاب به #انصار كه مجاهدان سينهچاك اسلام در زمان حيات #رسول_خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودند، صحبت فرمودند و يادآوری كردند كه چگونه آنها تحت فرمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جهت پيروزی اسلام زحمتها كشيدند و آتش #كفر را خاموش و #نظام_اسلامی را برقرار كردند، میگويند: چرا اين #روحيه و #عزم را نيمهكاره رها كرديد؟ و خطر چنين كاری را گوشزد میكنند و به همهی بشريت نهيب میزنند كه، #انقلابی_بودن مهم نيست، #انقلابی_ماندن هنر است. در واقع حضرت میخواهند متذكّر شوند اگر در غرور زحمات گذشتهی خود متوقف شديد، نهتنها زحمات گذشتهی خود را بیحاصل خواهيد كرد، بلكه خطر بازگشتِ شخصيت خود و جامعه را به قبل از اسلام نيز پايهريزی نمودهايد.
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌺🌿دوست دارم مثل تو باشم
بعد از یکی از عملیاتها بیشتر رزمندگان به زیارت امام رفتند، با وجودی که ابراهیم در آن عملیات حضور داشت ولی به تهران نیامد، رفتم و از او پرسیدم: چرا شما نرفتید!؟ گفت: نمیشه همه جبههها را خالی کنند، باید چند نفری بمانند، گفت: ما رهبر را برای دیدن نمیخواهیم، ما رهبر را میخواهیم برای اطاعت کردن.
🕊#شهیدابراهیم_هادی🥀
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❄️✨برادرم در تمام هئیت ها فعال بود حتی بسیاری از جلسات مهدیه مشهد را نیز خود پایه گذاری کرده است. بعد از جنگهایی که در سوریه شکل گرفت وکشور های بسیاری بر آن دامن زدند گفت من باید هر طور که امکانش هست بایدبه سوریه برم.
گفتم دوتا بچه کوچک داری اما نتوانستم مانع رفتنش شوم معتقد بود هرجا که اسلام ومسلمانان در خطر باشند باید رفت. اسلام مرز ندارد وقتی به شیعیان سوریه وحرم حضرت زینب سلام الله علیها جسارت کنند، به حرم امام رضا علیه السلام ومردم ایران هم جسارت میکنند.
میگفت اگر امروز به سوریه نروم چطور می توانم انتظار داشته باشم فرزندانم در کشورشان امنیت داشته باشند.
از طریق فاطمیون اقدام کرد ومدتی در تهران دوره آموزشی گذراند. فرزندش دو روزه بود راهی سوریه شد
🕊 #شهیدمهدےمحمدےمفرد🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅امام خامنهای (حفظه الله)
رفتیم جنگیدیم سهممان را انجام دادیم، سهمی نداریم همهی وجود ما سهم خداست.
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
💠 اورکتهای دشمن را درآورید!
دقایقی بعد از عملیات کربلای ۴، در هوای سرد جزیرهی امرصاص، وارد یکی از سنگرهای دشمن شدیم. تعدادی اورکت به دیوار سنگر آویزان بود. هرکدام، یکی از اورکتها را پوشیدیم و گرم شدیم. کمی بعد، #شهید_مهدی_توسن وارد شد. تا چشمش به ما افتاد، گفت: «بچهها اورکتهای دشمن را دربیاورید.» با تعجب پرسیدیم: «چرا؟ تازه کمی گرم شدیم.» باحوصله پاسخ داد: «تمام منطقه زیر آتش شدید دشمن است و هر لحظه امکان دارد کشته شویم. اگر با این اورکتها کشته شویم، جنازهی ما را همینطور توی صندوق میگذارند و به شهر میبرند. آنجا وقتی درِ صندوق را باز کردند و اورکتها را دیدند، میگویند اینها بهخاطر اورکت به جبهه رفتهاند، نه بهخاطر خدا.» اورکتها را درآوردیم و به پیشنهاد مهدی، همه را در گلولای فرو کردیم تا برای پوشیدن آنها وسوسه نشویم. آن شب تا صبح لرزیدیم.
🦋#شهیدمهدےتوسن🌸
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🥀
💟🍃|• @Dehghan_amiri20