eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یا اباصالح المهدی🥀 یقین بدان که اثر می‌کند دعای فرج  و از عنایت آن صاحب‌الزمان برسد شروع دفتر باور به نام او زیباست اگر که ختم غزل هم به پای آن برسد . 🌿🌷 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖 به نیابت از🕊🥀 جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲 ✨جزء دو ✨صفحه: سی وهشت ✨سوره:بقره 📚🍃|• @dehghan_amiri20
☀️📜 🌸🍃امام صادق عليه السلام : کسی که هفت بار بگوید یا ارحم الراحمین از جانب خداوند خطاب می رسد؛ ای بنده من حاجت خود را طلب نما تا اجابت کنم 📚✨مکارم الاخلاق،ص۲۴۶ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨🌷کلام شهید.... کارتان را برای خدا نکنید؛ برای خدا کار کنید!  تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین(علیه السلام) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضایت خدا ...! 🕊 🌹 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨❄️همسرشهیدعبدالصالح زارع وقتی به خانه پدرم می‌آمدیم، در عین سادگی و بی‌آلایشی بسیار شوخ‌طبع بود. لحظاتی که صالح می‌آمد، فضای ساکت خانه کاملاً شکسته می‌شد. همه دوستش داشتند. برای مادرم مثل پسر بود نه داماد. یک حس علاقه توأم با احترام... کمک‌کار همه بود، مثلاً به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک می‌کرد و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را دوست داشتند. یادم هست وقتی از محل کار برمی‌گشت، در اوج خستگی به خانه آنها می‌رفت تا اگر کاری دارند انجام دهد. خانه آنها باغ کوچکی بود که در حیاط آن درختان پرتقال، سیب و... داشت.چیدن میوه‌ها از عهده آنها خارج بود و صالح تنها کسی بود که تمام کار باغ را انجام می‌داد. حتی اگر آنها می‌خواستند به قم بیایند برایشان اتومبیل می‌گرفت و به راننده سفارش می‌کرد دقیقاً آنها را به دَرِ خانه پدرش برساند. پدربزرگ و مادربزرگ با اینکه پسرشان (دایی آقا صالح) هم شهید شده است، هنوز هم شهادت صالح را باور نکرده‌اند 🕊 🌷 🍀🌸 💫 🍃 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
هدایت شده از کانال خصوصی کادر کانون
4_5908870251826643642.mp3
7.55M
❤️دلم شبیه سنگ و دل تو یه شیشه... خاطره بازی❤️ @rahpouyancom
هدایت شده از کانال خصوصی کادر کانون
4_5908870251826643642.mp3
7.55M
❤️دلم شبیه سنگ و دل تو یه شیشه... خاطره بازی❤️ @rahpouyancom
هدایت شده از کانال خصوصی کادر کانون
4_5908870251826643642.mp3
7.55M
❤️دلم شبیه سنگ و دل تو یه شیشه... خاطره بازی❤️ @rahpouyancom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یا اباصالح المهدی🥀 سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده‌ام وقت ظهورت اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم 🌿🌷 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖 به نیابت از🕊🥀 جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲 ✨جزء دو ✨صفحه: سی ونه ✨سوره:بقره 📚🍃|• @dehghan_amiri20
☀️📜 🌸🍃امام علےعلیه السلام می فرمایند: بدترین مردم کسى است که خود را بهتر از دیگران بداند. ✨📚غررالحکم، ج ۴، ص ۱۶۸، ح ۵۷۰۱ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌷✨کلام نیکان..... ☘ بهترین کاربرای به هلاکت نیافتادن در آخرالزمان دعای فرج امام زمان (علیه السلام) است ، البته دعای فرجی که در همه ی اعمال ما اثر بگذارد. 🍂🍃 🌿🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❄️✨در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مین‌های ضدّ تانک مأمور شدیم، آقا قاسم با اینکه سنّ‌شان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت بیشتر از ما مین کاشت؛ مین‌های پنجاه‌ کیلویی را به‌ راحتی جابه‌جا می‌کرد و حدوداً دو برابر ما مین کاشت. وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم، پای مصنوعی‌اش را درآورد؛ با فشاری که روی پایش آمده بود، درد زیادی را تحمل می‌کرد ولی به روی خودش نمی‌آورد، یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه می کرد؛ باورش نمی‌شد با یک‌ پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد: حاجی با این وضع سختت نیست؟! در آن‌حال شهید حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم؛ تا به آن‌ روز از نقص عضوش حرفی نزده بود اما آنجا چند بار روی پای مصنوعیش زد و گفت: اِی پا اگر سالم بودی، جای امنی را برای داعشی‌ها نمی‌گذاشتم! 🕊 🌷 🍀🌸 💫 🍃 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب بر روی کاغذ پاکت میوه😍😍 👇👇
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب بر روی کاغذ پاکت میوه😍😍 #لطفابخوانید👇👇
🍃🌸در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای - فرزند رهبر انقلاب - درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد. لذا آقای خامنه‌ای -رئیس‌جمهور وقت- یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده میشد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه ها گفته‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید. بلکه تشویق هم بفرمائید. «سید علی خامنه‌ای» 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🍃فیلم دیده نشده از شهید حاج‌قاسم سلیمانی در محضر مادر شهید علی شفیعی خانم سکینه پاکزاد "ننه علی" مادر شهید علی شفیعی دوروزپیش به فرزند شهیدش پیوست. شادی روحشون صلوات 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🎥🍃فیلم دیده نشده از شهید حاج‌قاسم سلیمانی در محضر مادر شهید علی شفیعی خانم سکینه پاکزاد "ننه علی" م
💠 ✨شهید حاج قاسم سلیمانی:  ما افتخار می کنیم به بی بی سکینه که جز یک فرزند هیچ قومی نداشت و ندارد.. او مادر شهید ماست.. 🌸🍃خاطره بی بی سکینه، مادر شهید علی شفیعی ، از سردار دلها حاج قاسم سلیمانی: میگفتن ساعت دو نصفه شب تلفن منزل زنگ خورد، با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب تماس گرفته، گفت: منم قاسم، دلم تنگ شده بود برایت از کربلا تماس گرفتم، نایب الزیاره .. سوغاتی چی برایت بیاورم.. اشک می ریخت و تعریف می کرد ، انگار علی پسرم پشت خط بود... 🕊🥀 ✨💔 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
📝🍃| جلسه اوائل زندگیمون بود و حاج مهدی بعضی از جلسه های کاریش رو توی خونه می گرفت. فکر می کردم پذیرایی از کسایی که واسه جلسه میان سخته. به همین خاطر به مادرم گفتم بیاد واسه کمک. همین که مهدی متوجه شد گفت: «نه! برای این جلسه نه قراره خودت به زحمت بیوفتی نه دیگران، خودم همه کارها رو انجام می دم». 🕊🌹 ...✨ 💌🌱|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁ ✨❄️شنیدم از منطقه آمده برای دیدنش رفتم تهران. گفتند زخمی شده و در بیمارستان بستری است. وقتی رفتم بیمارستان، کنار تختش نشستم و سیر نگاهش کردم. چند روزی همان جا پیشش ماندم تا اینکه آقای خرمی از همکارها و نیروهای محمود آمد آنجا. وقتی می خواست برگردد مشهد، به او گفتم: «خواستی برگردی، مرا هم با خودت ببر.» قرار بود چند نفر از برادرهای پاسدار را هم با خودش ببرد. نگاهم به نگاه محمود افتاد. دیدم همین طور که روی تخت خوابیده، با چشمانش دارد علامت می دهد؛ مثل اینکه من حرف بدی زده باشم و او می خواست چیزی بگوید، فهمیدم که دوست ندارد من با ماشین سپاه بروم. چند دقیقه بعد، خرمی گفت: «برویم حاج خانم.» محمود زُل زده بود در چشم های من تا ببیند من چه جوابی می دهم. گفتم: «شما بروید، من فعلاً هستم.» وقتی رفتند، دیدم محمود دارد می خندد. خوش حال شد که من با ماشین بیت المال نرفتم». 🕊🥀 🌿🌺 ✨🌸 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃🌺مشنو اي دوست که غير از تو مرا ياري هست يا شب و روز بجز فکر توام کاري هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موييت گرفتاري هست 🍂🌷 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یا اباصالح المهدی🥀 آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است گریه  فراق گریه فراق  این چه رسمی است؟ دیگر بس است این همه گریان شدن بس است. 🌿🌷 💟🍃|• @Dehghan_amiri20