🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌹شهید محمدرضا دهقان امیری🌹
✨💦✨💦✨💦✨💦
✨💦✨💦✨💦
✨💦✨💦
✨💦
🌹بِسْمِ رَبِّ اَلْشُّهَداء وَالْصّدّیقینْ🌹
🍃📝خاطرات زیادی از دوست شهیدش دارد..
خاطراتی که مربوط به دبیرستان و دانشگاه می شود.
هزرگاهی قطرات اشکش را با پشت دست پاک می کند.
#علی_اکبر حاج حسنی،سالهاست که با #محمدرضا دوست است.
او به خاطراتی که از دوست شهیدش دارد اشاره می کند و می گوید: «سال دوم بیرستان،ما را برای اردوی جهادی به روستای هفت چشمه استان لرستان بردند.
به یاد دارم برای ساخت استخر کنار #مسجد باید زمین را می کندیم.
وقتی من بیل را زمین می زدم مقدار کمی #خاک_بلند می شد در حالی که هربار #محمدرضا بخش بزرگی را می کَند.»
او در ادامه می گوید: «آن روز #محمدرضا سنگ های کوچکی را در دست جمع می کرد و آنها را به طرفم پرتاب می کرد و من دنبالش می کردم.
او فرد #شوخ_طبعی بود و با همه شوخی می کرد. »
حاجی حسنی به خاطره دیگری که از دوست شهیدش دارد اشاره می کند و می گوید: «در دورهٔ دبیرستان کلید اتاق سیستم صوتی دست #محمدرضا بود.
هر وقت چشم مسئولان مدرسه مدرسه را دور می دید سیستم را روشن می کرد و مداحی می خواندیم و سینه می زدیم.
وقتی شهید شد،خاطرات جنب و جوش هایش برایم زنده شد...
🌹 @dehghan_amiri20 🌹
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🍃💔| #پدرانه با لینک فوروارد شود... 🎬🍃|• @dehghan_amiri20
🍃💔| #پدرانهـ
️شنبه
23 آبان
معراج الشهدا
با پیکر شهید دیدار خلوتی داشتیم...
همه مبهوتِ جمع شدن این همه روضه بر تن #محمدرضا بودیم...
#پدرشهید مضطر...
ولی گریه نمیکرد...
بالای سرش ایستاده بود...
به حاج امیر عباسی گفتیم روضه ے #علی_اکبر (ع) بخوان #پدر گریه کند...
حاج امیر شروع کرد،
همه گریه میکردند...
پدر به بغض خودش اضافه می کرد...
تا اواسط روضه...
#پدر...
به یاد سید شهیدان جوان
لبهای کبود #محمد رو بوسید و...
بغضش شکست...
چرا زبان بگشایم؟
که دردهای بزرگ
به جز #سکوت ندارند مرهمی دیگر...
#سجادسامانی
#پدران_شهدا
#بالینک_فوروارد_شود
🍃💔| @shahid_dehghan