🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🍃رسول راه خودش راپیدا کرده بود...
من مدام در زمان جنگ در منطقه بودم و پس از صدور قطعنامه جنگ تمام شد آن موقع راهیان نور مرسوم نبود و ما هرسال با گردان خودمان میرفتیم منطقه. یک مقری داریم بنام الوارثین در فکه، اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود، به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچهها شب میآمدند در این قبرها راز و نیاز میکردند و نماز شب میخواندند و برای هر شهیدی هم که شهید میشد ما یک قبر سمبلیک درست میکردیم، خلاصه رسول را توجیه کردم. هوا تاریک شد و وقت اذان رسید. ما نماز مغرب و عشا را در تاریکی در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست. آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این قبرها رفته و چفیه را کشیده روی سرش و به سجده رفته و در حال گریه کردن است. من این حالش را به هم نزدم و فقط یک عکس در همان حالت از ایشان گرفتم. رسول به هر جهت که بود بالاخره راه خودش را پیدا کرد.
#پدرشهید
🌸 @Dehghan_amiri20🌸
🌸نام:میثم
🌸نام خانوادگی: نظری
🌸نام پدر: ؟؟
🌸تاریخ تولد ۱۳۶۷/۱۲/۱۹
🌸تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
🌸محل شهادت: سوریه،حلب،خان طومان
#پدرشهید
متاسفانه یا خوشبختانه میثم وصیت نامه ای نداشت، خودش می دانست شهید می شود و ماهم بعد از #شهادتش_اوراشناختیم.
زمانی که پیکر میثم را دیدم به او گفتم خوشا به غیرتت و #شیرمادرحلالت باشد.
#مدافعان_حرم_عشق
معرفی از ما
تحقیق بیشترازشما...
🌺 @dehghan_amiri20🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🍃💔| #پدرانه با لینک فوروارد شود... 🎬🍃|• @dehghan_amiri20
🍃💔| #پدرانهـ
️شنبه
23 آبان
معراج الشهدا
با پیکر شهید دیدار خلوتی داشتیم...
همه مبهوتِ جمع شدن این همه روضه بر تن #محمدرضا بودیم...
#پدرشهید مضطر...
ولی گریه نمیکرد...
بالای سرش ایستاده بود...
به حاج امیر عباسی گفتیم روضه ے #علی_اکبر (ع) بخوان #پدر گریه کند...
حاج امیر شروع کرد،
همه گریه میکردند...
پدر به بغض خودش اضافه می کرد...
تا اواسط روضه...
#پدر...
به یاد سید شهیدان جوان
لبهای کبود #محمد رو بوسید و...
بغضش شکست...
چرا زبان بگشایم؟
که دردهای بزرگ
به جز #سکوت ندارند مرهمی دیگر...
#سجادسامانی
#پدران_شهدا
#بالینک_فوروارد_شود
🍃💔| @shahid_dehghan