eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💠✨۳ راننده ، حریف پرکاری حاج قاسم نمی‌شدند «گاهی اوقات ، ۳ راننده برای حاج قاسم عوض می‌کردیم. راننده‌ها خسته می‌شدند ، اما او همچنان می‌دوید و کار می‌کرد. خودش می‌گفت: از ابتدای صبح که هنوز هوا تاریک است ، از خانه بیرون می‌آیم و شب ، وقتی به خانه برمی‌گردم که بچه‌هایم خوابند و نمی‌توانم آن‌ها را ببینم. روایت سردار حسنی به دیدار آخر می‌رسد. نفس بلندی می‌کشد و می‌گوید: «آخرین بار، ۳ روز قبل از شهادتش به کرمان آمد. سه‌شنبه ، کرمان بود. چهارشنبه رفت تهران. پنجشنبه در لبنان و سوریه بود و سحرگاه جمعه ، در عراق به شهادت رسید. ببینید! اینقدر پرکار بود. یکی از دوستان به سردار گفته‌بود: اینقدر ندو. اینقدر خودت را خسته و اذیت نکن. حاج قاسم در جوابش گفته‌بود:👇👇 { "من اگر ندوم ، نیروهایم راه نمی‌روند. من باید بدوم تا نیروهایم راه بروند"} می‌گفتند در آخرین جلسه‌ای که پنجشنبه در سوریه برگزار کرد ، از ساعت ۸ صبح شروع کرده‌بود و به غیر از زمان محدود نماز و ناهار ، تا ساعت ۳ بعدازظهر برایشان صحبت کرده‌بود. تاکید کرده‌ بود: همه بنویسند هرچه می‌گویم ، بنویسید منشور ۵ سال آینده را دارم برایتان می‌گویم. حاج قاسم گفت و نیرو‌ها نوشتند ؛ از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج سال بعد ، از شیوه تعامل با همدیگر و... بعد از جلسه سوریه ، برای دیدار با سید حسن نصرالله به لبنان رفت و بعد از آن هم ، پرواز به سمت عراق و ترور و شهادت آخرین دست‌ نوشته حاج قاسم ، همانی بود که در آن نوشته‌بود: خداوندا مرا پاکیزه بپذیر. خداوندا عاشق دیدارتم... نیروهایش در سوریه بعد از شنیدن خبر شهادتش، آن دست‌نوشته را جلوی آینه محل استراحت سردار در مقرشان در سوریه پیدا کردند. تاریخ آن دست‌ نوشته، ۱۲ دی‌ماه، یعنی همان چند ساعت قبل از پرواز به سمت عراق بود.» 🕊🥀 🍀🍂 ✨🌸 💦 💫 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🍃 مادر لالالالا بسیارزیبا و دیدنی 🌷آنانکه خط به خط ز شهادت قلم زدند از عشق سرخ ، دم زدند🕊 🕊برخاستند از دل خاک و رها شدند تا آسمان عشق پس از آن ، قدم زدند 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💠✨محمدمهدی همیشه تاکید داشت شاد زندگی کنیم، یکی از برنامه‌هایی که داشتیم پیاده روی بود و همیشه تو پیاده‌روی‌هامون یک مسجد رو مقصد قرار میدادیم که یک ساعت پیاده‌رویمون ختم به مسجد و اذان میشد. هیچ کدوم از خوشی‌هامون خرج بردار نبود و اصراری نداشتیم که حتما با پول خوشی کنیم سعی می‌کردیم تو لحظه خوش باشیم، از کوچیکترین اتفاقات زندگی، حتی غذاخوردنمون هم، برای خودمون خوشی میساختیم، مثلا اگر برنج درست میکردم و ته دیگ داشت برنج رو پشت و رو میکردیم و روش شمع میزاشتیم و تولد میگرفتیم. همیشه اول سفرمون تولدت مبارک داشتیم و هفته ای سه چهار بار ما تولد داشتیم و همسایه ها هم همیشه میگفتند چقدر شما تولد میگیرید و چقد شادید. 🍃❣ 🍀🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❤️💫 💠 در یکی از دانشگاه ها پیرامون سخنرانی میکردم ، ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد حاجاقاا🙄 چرا شما حجاب راساختید؟! گفتم : حجاب ، بافته ی ذهن ما نیست‌ حجاب‌ را ما نساختیم بلکه در کتاب‌ خدا یافتیم. گفت : حجاب اصلا مهم نیست چون ظاهر مهم نیست دل‌ پاک باشه کافیه😇 گفتم : آخه چرا یه حرفی‌ میزنی‌ که‌خودت هم قبول نداری؟! گفت : دارم گفتم : نداری گفت : دارم گفتم : ثابت میکنم‌ که‌ این حرفی‌ که گفتی‌ خودت قبول‌ نداری😏 گفت : ثابت‌ کن گفتم : ازدواج‌ کردی گفت : نه گفتم : خدایا این خانم ازدواج نکرده و اعتقاد داره‌ ظاهرمهم نیست دل پاک باشه پس یه‌ شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما 😁 فریاد زد : خدانکنه گفتم : دلش پاکه گفت : غلط کردم حاج اقاااااااا 😂👏 ✨🌸 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸🍃 نگذارید پسرتان درس تفسیر من بیاید! قبل از انقلاب در مشهد و در آن دوران سخت مبارزات جوانهایی می‌آمدند پیش من پدرشان را من می‌شناختم. از مخالفین سرسخت این راه بودند، یک وقت یکی از این پدرها که روحانی و مخالف این مسائل بود آمد منزل ما و من تعجب کردم این آقا که میانه‌اش با ما خوب نیست چرا منزل ما آمد!؟ ‌ بعد معلوم شد او که فهمیده پسرش درس تفسیر ما می‌آید آمده است بگوید چرا پسرش درس تفسیر شما می‌آید؟ من خندیدم و گفتم من از شما سؤال می‌کنم، چرا پسر شما درس تفسیر من می‌آید؟ نگذارید بیاید، اما او نمی‌توانست نگذارد. یعنی آن پسر بر آن محیط خانوادگی ارتجاعی ضدانقلاب فائق آمده بود و شما وقتی نگاه کنید، از این قبیل فراوان خواهید دید، در تاریخ هم زیاد دیده‌اید 🕊🌺🌿 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸🍀طاقت ز کفم رفت و ندانم چه کنم یادش همه شب دردل غمگین دارم🌺🍃 🥀✨ 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊ای که روشن شود از هر صبح جهان روشنایِ دل من حضرت 🌹
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🕊ای که روشن شود از #نورِ_تو هر صبح جهان روشنایِ دل من حضرت #خورشیدسلام🌹
🌸☘گفتند که تک سوارمان در راه است از اول صبح چشممان بر راه است از یازدهم دوازده قرن گذشت تا ساعت تو چقدر دیگر راه است☘🌸 ✨✨ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸🍃ختم جمعی قرآن کریم😍به نیابت از جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله📖🤲 ✨جزء سی ام ✨صفحه: ۵۸۶ ✨سوره:تکویر 📚🍃|• @dehghan_amiri20
📜☀️ 🕊✨پیامبر مهربانی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم: نخست همسفر،آنگاه سفر 📚✨ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
اے مرد خدا 🌷 نوشتۂ لباس رزمت 🍀 چقدر با این روزهایمان🥀 همخـوانے دارد 🌿 چیزی نمانده تا محّرم 🌹 دعا ڪن برای ما هم 🍃 تا ڪربلا راهـی نباشد 🌸 🕊 ❤️ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🥀شهادٺ پیش از آنڪہ عاشقانه 💚باشد 🍀عاقلانه است و با اتکاء به این عقلانیت💦است که احساس عاشقانۀ شهادٺ طلبی، بسیار 🌸 ✨ 🌺 ✨🌾 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌿💕 💦داشتیم از فاو برمی گشتیم سمت خودمان که قایق خراب شد. قایق دوم ایستاد که ما را یدک کند. یک دفعه هواپیماهای عراقی آمدن. همه شروع به داد زدن و یامهدی و یاحسین گفتن کردند. چند نفر هم پریدند توی آب یک نفر ولی می خندید.سرش داد زدم که بچه الان چه وقت خندیدن است. گفت: خوب اگر قرار است شهید بشویم چرا با عز و جز و ناراحتی. شانزده سالش بیش تر نبود. 💦برعکس همیشه صدایی از کلاس نمی آمد. در را باز کردم دیدم هیچ کس نیست. روی تخته نوشته شده بود: بچه های کلاس دوم فرهنگ همگی رفته اند جبهه. کلاس تا اطلاع ثانوی تعطیل است.دیدم جایز نیست بمانم. شاگرد برود و معلم بماند؟! 💦داخل که شدیم دیدیم بسیجی نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته. گفتم: بچه بلند شو برو بیرون الان این جا جلسه اس.یکی از همراهان آهسته در گوشم گفت: این بچه فرمانده گردان تخریبه. 💦رفتم اسم بنویسم. گفتند سن ات کم است. کمی فکر کردم. آمدم خانه شناسنامه خواهرم را برداشتم. «ه» سعیده را برداشتم شد سعید. این بار ایراد نگرفتند. از آن به بعد دو تا سعید تو خونه داشتیم. نوجوانی ✨🥀🕊 ✨ 🍃 ✨ 🌸 💟|• @Dehghan_amiri20
💠✨ضد انقلاب شایعه کرده بود فرمانده لشکر از ترس یک تونل زیر خانه اش ساخته که بتواند فرار کند.خاک های جلوی خانه را دیده بودند. گفته بود زیر زمین را طوری بسازیم که بشود داخلش روضه خانی برگزار کرد.خودش هم هروقت می آمد آنجا،دست بنّا را می بوسید که دارد حسینیه می سازد. 🕊🥀 🍀🍂 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌿🌺کلام نیکان.... این روایت خیلی عجیب است که علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: در آخرالزمان، پروردگار آن قدر به مؤمنین عرفان و معرفت نسبت به امام زمان(علیه السلام) اعطا می فرماید، مثل اینکه امام زمان(عج) در مقابل آنها نشسته باشد و آنها کسانی هستند که غیبت در نظر آنها شهود می شود. آنها اشخاصی اند که آنقدر پروردگار به آنها اجر می دهد که مانند این است که در برابر رسول الله(صلی الله علیه وآله) مجاهده کرده باشند. حال، آیا این یقین را پروردگار به شما اعطا فرموده است؟ اگر داده است؛ قدرش را بدان! ✨🌸 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕سبک زندگی شهید خیلی به مطالعه زندگینامه شهدا علاقمند بود، وصیت نامه شهدا را می خواند و سعی می کرد از سبک زندگی آنها درس بگیرد، انس عجیبی با شهدا داشت، به شهید زین الدین، شهید اصغر وصالی، شهید محرم ترک و شهید رسول خلیلی عشق می ورزید، حتی در هیأتی که شهید خلیلی در آنجا رشد کرده بود، شرکت می کرد، یکی از دوستانش برایم تعریف کرد که محمدرضا بر سر مزار شهید خلیلی نزدیک به ۵ ساعت درباره شهید برایم صحبت کرد. . 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
🌸🍀ای شهیدان، عشق مدیون شماست هرچه ما داریم از خون شماست‌ ای شقایق‌ها و‌ ای آلاله‌ها دیدگانم دشت مفتون شماست🌺🍃 🥀✨ 🙏🙏 🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊ای که روشن شود از هر صبح جهان روشنایِ دل من حضرت 🌹
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🕊ای که روشن شود از #نورِ_تو هر صبح جهان روشنایِ دل من حضرت #خورشیدسلام🌹
🌸☘دوش در وقت سحر شمع دل افروخته ام نرگس مست تو را دیده ام و سوخته ام به تمنای وصال تو ز سر تا به قدم چشم گردیده به راه قدمت دوخته ام☘🌸 ✨✨ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌸🍃ختم جمعی قرآن کریم😍به نیابت از جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله📖🤲 ✨جزء سی ام ✨صفحه: ۵۸۷ ✨سوره:انفطار،مطففین 📚🍃|• @dehghan_amiri20
📜☀️ 🌸🍃امام علی (علیه السلام) فرمودند: 🔷بهترین برطرف کننده اندوه،خشنودی به قضای الهی است. 📚✨غررالحکم ۹۹۰۹ 💟|• @Dehghan_amiri20
🕊بایستی را🥀 در آغـــوش گرفٺ گــونه ها بایسـتی از شـوقش ســـرخ شــود وضربان قلب تندتر بزند❤️ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃📸این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به‌ محاصرۀ عراقي‌ها درمی‌آیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خودبه مقاومت ادامه می‌دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر بیسیمچی گردان ‏حاج‌همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنیدکه می‌گوید: احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود ‎عراقي‌ها عنقریب می‌آیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم از قول ما به ‎امام بگویید همانطور که فرمودید ‎حسين‌وار ‎ مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم. 💦🥀 💔 .......😔 💟🍃|• @Dehghan_amiri20