eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یا اباصالح المهدی🥀 تا آیه ظهور ،بیان میکند ترا چشمان صبر ،اشک روان میکند ترا ای نوبهار دیر مکن زوتر بیا کردار ما شبیه خزان میکند ترا ای آشنا ، همیشه کنی عزم آمدن رفتار ما دوباره نهان میکند ترا 🌿🌷 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖 به نیابت از🕊🥀 جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲 ✨جزء دو ✨صفحه: سی وهفت ✨سوره:بقره 📚🍃|• @dehghan_amiri20
☀️📜 🌸🍃امام علےعلیه السلام می فرمایند: کسی که بر رنج کسب وکار صبر نکند باید رنج نداری را تحمل کند. ✨📚غرر الحكم و دررالكلم ، ح ۸۹۸۷ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
هلال ماه رجب ناز کن به ماه تمام ز یازده مـه دیگر تو را سلام سلام سلام بر تو که در دامـن تو می‌تابد فروغ‌ حسن خدا از جمال چار امام 🌷حلول ماه مبارک رجـب ماه مناجات و بندگی و میـلاد فرخنده امام محـمد باقـر علیه‌ السـلام مبارک🌷
💫🍃🌸🍂🌺🍃🌸🍂🌹🍃🌸🍂 هلال ماه رجب است ، حضرت باقر آمد مژده دهید ای شیعیان ، فخر مفاخر آمد استـــاد دانشگاه دین مظهــر ایمان آمد زاده زین العــابدین محبوب یزدان آمد 🌹 خجسته سالروز ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام بر شما مبارک 🌹 💟🍃|• @dehghan_amiri20 🍂🌸🍃🌹🍂🌸🍃🌺🍂🌸🍃💫
✨💠شهدا برا خدا ناز می‌کردن گناه‌ نمی‌کردن، ولی عوضش‌ برا خدا ناز می‌کردن، خدا هم‌ نازشونو می‌خرید حاج‌احمدکریمی تیرخورد، رسیدن بالا سرش ،گفت: من‌ دلم‌ نمی‌خواد شهید بشم! 🥀 گفتن‌: یعنی چی ؟نمی‌خوای شهید بشی؟ برا خدا داری ناز میکنی؟ گفت: آره، من‌ نمی‌خوام‌ اینجوری شهید بشم. من‌ می‌خوام‌ مثل اربابم‌ امام‌ حسین‌ ارباًاربا بشم حاج‌احمد حرکت کرد سمت آمبولانس بیسیمچی هم‌ حرکت‌ کرد، علی آزادپناه هم‌ حرکت کرد، سه تایی باهم یه دفعه یه خمپاره اۅمد خورد وسطشون دیدن حاج‌ احمد ارباً اربا شده همه‌ی حاج‌احمد شد یه گونی پلاستیک 🌿🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌺🌿دوست دارم مثل تو باشم.... همراه ابراهیم با موتور از مسیری می‌رفتیم، زدیم کنار خیابان پیرمردی به همراه خانواده‌اش آدرس جائی را می‌خواست، شروع کرد از مشکلاتش گفت، به قیافه اش نمی‌آمد که معتاد یا گدا باشد، ابراهیم جیب‌های شلوارش را گشت ولی چیزی نداشت، به من گفت: امیر، چیزی همراهت داری؟! من هم جیب‌هایم را گشتم ولی هیچ پولی همراهم نبود،ابراهیم گفت: تو رو خدا باز هم ببین، من هم گشتم ولی چیزی همراهم نبود، از آن پیرمرد عذرخواهی کردیم و به راهمان ادامه دادیم، بین راه از آینه موتور، ابراهیم را می‌دیدم، اشک می ریخت، آمدم کنار خیابان، با تعجب گفتم: ابرام جون، داری گریه می کنی؟ گفت: ما نتوانستیم به یک انسان که محتاج بود کمک کنیم. 🕊🥀 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
✨❄️بار اول که با هم رفته بودیم مشهد٬ با هم‌ قرار گذاشتیم برویم نماز زیارت بخوانیم و برگردیم سر قرار کنار حوض اسماعیل طلا. من رفتم دو رکعت نماز خواندم و برگشتم. گفتم نهایت۱۰ دقیقه طول می‌کشد اما هر‌چه منتظر شدم نیامد. گوشی هم که نداشتیم. بعد از چهل دقیقه آمد. گفتم این چه نمازی بود؟ من دو دقیقه‌ای نمازم را خواندم. گفت چطور خواندی؟  گفتم مثل نماز صبح.گفت: این‌طوری که نمی‌شود٬ چطور به دلت نشست؟ «رکعت اول یاسین و رکعت دوم الرحمن دارد.» اگر بخواهم از خصوصیات اخلاقی ایشان بگویم٬ نظم خاصی داشت. مادرش هم همیشه می‌گوید بچه‌ بسیار منظمی بود. من این نظمی که در زندگی دارم را از ایشان یاد گرفته‌ام. ماموریت که می‌رفت٬ ما می‌رفتیم «درق» و وقتی که برمی‌گشت قبل از این‌که ما برگردیم همه لباس‌ها را می‌شست٬ اتو می‌کرد و می‌گفت: شما همین که دوری ما را تحمل می‌کنید کافی‌است٬ دیگر زحمت این کارها با شما نباشد. به بحث صله‌رحم هم خیلی اهمیت می‌داد و هفته‌ای یک بار٬ حتی برای ۱۰دقیقه به منزل اقوام سر می‌زدیم. می‌گفتم زنگ بزن. می‌گفت: نه٬ شاید بخواهند جایی بروند و از راه بمانند و یا تدارک پذیرایی ببینند. می‌رویم اگر بودند یک چایی می‌خوریم و اگر نبودند برمی‌گردیم. خیلی ساده‌زیست بود. مرتب‌ترین لباس‌ها را می‌پوشید و برای من هم می‌خرید. به تولد هم خیلی اهمیت می‌داد. حتی در حد یک شاخه گل. با این‌که حقوق مان زیاد نبود اما برکت داشت. به بچه‌ها هم خیلی علاقه داشت. برای آن‌ها شعر می‌خواند٬ شعر می‌سرود. در نگاه اول که کسی او را می‌دید٬ فکر می‌کرد آدم خیلی جدی است اما شوخ‌طبع و با‌اخلاق بود. خیلی مهربان و اهل خانواده بود. واقعا کنار من بود. 🕊 🌷 🍀🌸 💫 🍃 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✅شجاعت در برابر باطل ❄️✨ مصری‌ها در اهواز سیرک زده بودند. شده بود محل آدم‌های بی‌بند و بار و فاسد. هدفشان منحرف¬کردن بچه‌های مردم بود. کسی هم به فکر نبود. اون موقع حسین چهارده سالش بود که چند نفر از دوستای مثل خودش رو جمع کرد و رفتند شبانه چادر سیرک رو آتیش زدند و بساط مصری‌ها را جمع کردند. سال‌ها بود مسیر دورزدن دسته‌های عزاداری از میدانی بود که وسط آن مجسمه شاه نصب کرده بودند. سالی که حسین توی هیئت بهش مسؤولیت دادند، گفت: مسیر حرکت باید عوض بشه! علتش را که پرسیدند گفت: «ما نمی‌خواهیم دسته‌های عزاداری امام حسین علیه السلام دور مجسمه‌ی شاه بگردند!» از همان سال، دیگه مسیر عوض شد. مأمورهای ساواک دربه در دنبالش بودند. وقتی گرفتنش، خشکشون زده بود؛ باورشان نمی‌شد کار یک بچۀ سیزده- چهارده ساله بوده. 🍃🌹 ✨ 💦 🌿🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🦋کلام نیکان🌷 فشار زندگی را تحمل کنید ، که این از گنج‌های بهشت و از گنج‌های خوبی است. دنیا سختی دارد ، فشار دارد ، پس صبر کنید مرتب پیش این و آن ننشین و شکایت نکن از خدا گله و شکایت نکن که «خدایا، چرا مرا اینجوری کردی؟ چرا سنگ به در بسته می‌بارد؟» و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر، نوبت ظفر آید. 🍂🍃 🌿🌺 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🥀 جاذبۀ👆👆 عجیبی دارند. 🕊🌹 در آدم‌های سالم فوق تصور است و می‌تواند به عنوان یک محک برای ارزیابی دل‌های نورانی و پاک قرار بگیرد. 🍂🌷 🙏🙏 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یا اباصالح المهدی🥀 یقین بدان که اثر می‌کند دعای فرج  و از عنایت آن صاحب‌الزمان برسد شروع دفتر باور به نام او زیباست اگر که ختم غزل هم به پای آن برسد . 🌿🌷 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖 به نیابت از🕊🥀 جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲 ✨جزء دو ✨صفحه: سی وهشت ✨سوره:بقره 📚🍃|• @dehghan_amiri20
☀️📜 🌸🍃امام صادق عليه السلام : کسی که هفت بار بگوید یا ارحم الراحمین از جانب خداوند خطاب می رسد؛ ای بنده من حاجت خود را طلب نما تا اجابت کنم 📚✨مکارم الاخلاق،ص۲۴۶ 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨🌷کلام شهید.... کارتان را برای خدا نکنید؛ برای خدا کار کنید!  تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین(علیه السلام) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضایت خدا ...! 🕊 🌹 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨❄️همسرشهیدعبدالصالح زارع وقتی به خانه پدرم می‌آمدیم، در عین سادگی و بی‌آلایشی بسیار شوخ‌طبع بود. لحظاتی که صالح می‌آمد، فضای ساکت خانه کاملاً شکسته می‌شد. همه دوستش داشتند. برای مادرم مثل پسر بود نه داماد. یک حس علاقه توأم با احترام... کمک‌کار همه بود، مثلاً به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک می‌کرد و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را دوست داشتند. یادم هست وقتی از محل کار برمی‌گشت، در اوج خستگی به خانه آنها می‌رفت تا اگر کاری دارند انجام دهد. خانه آنها باغ کوچکی بود که در حیاط آن درختان پرتقال، سیب و... داشت.چیدن میوه‌ها از عهده آنها خارج بود و صالح تنها کسی بود که تمام کار باغ را انجام می‌داد. حتی اگر آنها می‌خواستند به قم بیایند برایشان اتومبیل می‌گرفت و به راننده سفارش می‌کرد دقیقاً آنها را به دَرِ خانه پدرش برساند. پدربزرگ و مادربزرگ با اینکه پسرشان (دایی آقا صالح) هم شهید شده است، هنوز هم شهادت صالح را باور نکرده‌اند 🕊 🌷 🍀🌸 💫 🍃 💟🍃|• @Dehghan_amiri20
هدایت شده از کانال خصوصی کادر کانون
4_5908870251826643642.mp3
7.55M
❤️دلم شبیه سنگ و دل تو یه شیشه... خاطره بازی❤️ @rahpouyancom
هدایت شده از کانال خصوصی کادر کانون
4_5908870251826643642.mp3
7.55M
❤️دلم شبیه سنگ و دل تو یه شیشه... خاطره بازی❤️ @rahpouyancom
هدایت شده از کانال خصوصی کادر کانون
4_5908870251826643642.mp3
7.55M
❤️دلم شبیه سنگ و دل تو یه شیشه... خاطره بازی❤️ @rahpouyancom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫السلام وعلیک 🕊🌹 حضرت یا اباصالح المهدی🥀 سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده‌ام وقت ظهورت اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم 🌿🌷 💟🍃|• @Dehghan_amiri20