بسم رب النور🌸🌱
ســــــــــــــــــــلام و صد سلام بہ همه شیعه هاے مرتضےعلے😍👋
صبحـــــتوݩ منــــــــــوࢪ بہ نگاه امیرالمومنیݩ ♥️
حالتون؟ احوالتون ؟
دماغا چاقہ؟
دلا مھربونہ؟
لبـــــا خنـــــدونہ؟
دم اونایی ڪه توے این #ســــــــــــــــــــردی دنیا هواے زندگے رو دارن و گرم نگهش مےدارن گرم 😍
"یہ صلوات هدیہ ڪنیم بہ مولا امام #ســـــجاد زین العابدیݩ ؏🍃"
یہ روز دیگہ شرو؏ شد و
منتظــــــــــریم ڪه به ڪام خدا
#بندگے کنیم 😎💪با ڪارهای قشنگموݩ
#موافقی امروز دل آدماے دور و برمون رو شاد کنیم؟ 😉اخه توشه اخرت چی بهتراز این؟
#تو یه نفرو شاد مےکنے
خداهم یه روزی تورو شاد میکنه
#چون خوبی میچرخه و میچرخه
اخرش میرسه به خودت ↻
#مولاعلے ؏ قربونشون برم میگن :
#سوگند به خدايي كه هر صدايي را مي شنود!
هر كس دلے را شاد كند
#خداوند از آن شادے لطفے براے او قرار دهد
كه به هنگام مصيبت چون آب زلالے بر #او باريدن گرفته و تلخے مصيبت را بزدايد.😍
#پس بزن بریــــــــــم به عشق مولا زندگانی 😎👋
که این دنیا ندارد جاودانــــــــــی 🌸
#یامرتضیعلے🌸
#منخاڪموتوابوترابی🌱
#خدایا شکر🌱
✨ بسم الله الّذی لا إلهِ الا هو ✨
😊#داستانۍبراۍتامل!
💢#هرازچندگاهی دختری به پدرش #اعتراض میڪرد ڪه زندگی سختی دارد و نمیداند چه راهی رفته ڪه باعث این مشکلات شده است
😊این دختر همیشه در زندگی در حال جنگ بود به نظر میرسید هر مشکلی ڪه حل میشود یڪ مشکل دیگر به دنبالش میآید
👨#پدرش ڪه سرآشپز بود او را به آشپزخانه برد
#او سه ڪتری را پر از آب ڪرد و هر کدام را روی دمای بالا قرار داد زمانی که آب هر سه دیگ به جوش رسید
#او سیب زمینی ها را در یک کتری
#تخم مرغها را در کتری دیگر ..
ودانه های قهوه را در کتری سوم گذاشت
🔴سپس ایستاد تا آن ها نیز آب پز شوند
#بدون این که به دخترش چیزی بگوید
#دخترغرمیزدو بی صبرانه منتظر بود
#تاببیند پدرش چه میکند پس از بیست دقیقه، او گازها را خاموش کرد🌱
👨پدر سیب زمینی ها ، تخم مرغ را دریک ظرف جداگانه قرداد و قهوه ها را نیز با ملاقه خارج کرد و آن را داخل یک فنجان ریخت🌱
سپس به سمت دخترش برگشت و از او پرسید دخترم چی میبینی
👧دختر گفت: سیب زمینی تخم مرغ و قهوه
👨#پدر گفت :بیشتر دقت کن و به سیب زمینی ها دست بزن
👧دختر این کار را کرد و #فهمیدکه آن ها نرم شده اند
سپس از دخترش خواست تا تخم مرغ ها را بشکند زمانی که تخم مرغ ها را برداشت #فهمیدکه تخم مرغ ها سفت شده اند
در نهایت پدر از دخترش خواست که قهوه را بچشد #عطر_خوش قهوه لبخند را به روی لب های دختر آورد
سپس از پدرش پرسید پدر این کارها #یعنیچه!!!!!!
👨پدرش گفت:
#سیب زمینی تخم مرغ و قهوه هر سه با یک ماده یعنی آب جوش مواجه شدند
#اماواڪنش آنها متفاوت بود🌱
🌸سیب_زمینیسفت و سخت بود
#امادرآب جوش نرم و ضعیف شد🌱
🌸#تخم_مرغ شکننده بود و یک لایه نازک داشت که از مایع داخل محافظت میکرد
#امازمانیڪه با آب جوش مواجه شد مایع داخل سفت گردید🌱
💐#دانه قهوه خاص بود وقتی با آب جوش مواجه شد
#آب را تغییر داد و یڪ ماده جدید ایجاد کرد🌱
🌸ای کارگزار شیرین زبان خدا!
#توڪدام یک از این سه ماده ای؟
میخوای وقتت تلف نشه بیا اینجا👇👇👇
💖💖💖💖💖💖
https://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535