👈#متن_وصیت_نامه:
🌷#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_دوم
#سپاس_بر_نعمت_همراهی_مجاهدین_و_شهدا
#شکر_بر_نعمت_انتخاب_مذهب_تشیع_و_اشک
#سپاس_نعمت_پدر_مادر_متدین_عاشق_ائمه(ع)
💎#پروردگارا ! تو را #سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک #بوسه بر گونههای #بهشتی آنان و استشمام #بوی_عطر الهی آنان را ــ یعنی #مجاهدین و شهدای این راه ــ به من#ارزانی داشتی.
💎#خداوندا! ای #قادر #عزیز و ای #رحمان #رزّاق، پیشانی #شکر #شرم بر آستانت میسایم که مرا در #مسیر #فاطمه اطهر(س) و فرزندانش(ع) در#مذهب_تشیّع، #عطر حقیقی#اسلام، قرار دادی و مرا از💧#اشک بر فرزندان علیبن ابیطالب و فاطمه اطهر (ع)بهرهمند نمودی؛
💎چه #نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ #نعمتی که در آن☀️#نور است، #معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که #آرامش و #معنویت داد.
💎#خداوندا، تو را #سپاس که مرا از #پدر و #مادر #فقیر، اما #متدیّن و #عاشق اهلبیت(ع) و پیوسته در #مسیر پا کی بهرهمند نمودی. از تو #عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در #عالم_آخرت از #درک محضرشان بهرهمند فرما.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@arshian_helal313
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سوم
💚 محبت پدر❤️
✔راوی: رضا هادي
💚پدر نام پيامبــري را بر او نهاد كه#مظهر_صبر و قهرمان توكل و توحيد بود❤️
💚همان دوران دبستان نمازش ترك نميشد❤️
💚به حرفهاي#پدر خيلي#اعتقاد داشت❤️
💎درخانه اي کوچک و مســتاجري درحوالي ميدان خراسان#تهران زندگي مي كرديم.اولين روزهاي #ارديبهشت سال1336 بود.#پدر چند روزي است كه خيلي خوشحال است. خدا در اولين روز اين ماه، پســري به او عطا کرد. او دائمًا از خدا#تشــكر ميكرد.
💎هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي#پدر براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق ميكند.البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: *#ابراهيم*
💎پدرمان نام پيامبــري را بر او نهاد كه#مظهر_صبر و قهرمان توكل و توحيد بود. و اين اسم واقعًا برازنده او بود. بســتگان و دوســتان هر وقت او را ميديدند با تعجب ميگفتند: حســين آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين پســر اينقدر خوشحالي ميكني؟!
💎پــدر با آرامش خاصي جواب ميداد: اين پســر حالــت عجيبي دارد! من مطمئن هســتم كه ابراهيم من، بنده خوب خدا ميشــود، اين پسر نام من را هم#زنده ميكند!
💎راست ميگفت.#محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبي بود. هر چند بعد از او، خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد،اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزي كم نشد.
💎ابراهيم دوران دبســتان را به💼#مدرســه مرحوم طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترك نميشد.يكبار هم در همان ســالهاي دبســتان به دوستش گفته بود: باباي من آدم خيلي خوبيه. تا حالا چند بار☀️#امام_زمان(عج)را توي خواب ديده.وقتي هم كه خيلي آرزوي🌷#زيارت_كربلا داشــته،🌟#حضرت_عباس(ع)را در#خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده.
💎زماني هم كه سال آخر دبســتان بود به دوستانش گفته بود: پدرم ميگه، آقاي🌟#خميني(ره) كه شاه،چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه.حتــي بابام ميگه: همه بايد به دســتورات اون آقا عمــل كنند. چون مثل دستورات🌟#امام زمانه(عج)می مونه.
💎دوســتانش هم گفته بودند:🌷#ابراهيم ديگه اين حرفها رو نزن. آقاي#ناظم بفهمه اخراجت ميكنه.شــايد براي دوســتان ابراهيم شــنيدن اين حرفها عجيب بود. ولي او به حرفهاي#پدر خيلي#اعتقاد داشت.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
✅ @arshian_helal313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهارم
💚روزی حلال❤️
✔خواهر شهيد
💚پدر#اهل_مسجد و#هيئت بود و به#رزق_حلال بسيار اهميت ميداد❤️
💚رابطه دوستانه و بامحبت،فراتر از پدر و پسر❤️
💚ماجرای خرید نان با سکه پنج ریالی پیره زن❤️
💚سایه سنگین یتیمی بر سر،در نوجوانی❤️
◀️پيامبراعظم(ص)ميفرماينــد: »فرزندانتان را در خوب شدنشــان ياري كنيد، زيرا هر كه بخواهد ميتواند نافرماني را از#فرزند خود بيرون كند(نهج الفصاحه حديث۳۷۰)
◀️بر اين اساس پدرمان در#تربيت_صحيح ابراهيم و ديگر بچه ها اصلا كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسيار انسان با تقوائي بود.#اهل_مسجد و#هيئت بود و به#رزق_حلال بسيار اهميت ميداد. او خوب ميدانست پيامبر(ص)ميفرمايند:»#عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن#روزي_حلال است(بحار االنوار ج۱۰۳ص۷)
◀️براي همين وقتي عده اي از اراذل و اوباش در محله اميريه)شاپور(آن زمان، اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبي حلالی داشته باشد، مغازه اي كه از#ارث پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانه قند رفت. آنجا مشــغول كارگري شد. صبح تا شــب مقابل كوره مي ايستاد. تازه آن موقع توانست خانه اي كوچك بخرد.
◀️ابراهيــم بارها گفته بود: اگر پــدرم بچه هاي خوبي#تربيــت كرد. به خاطر سختي هائي بود كه براي#رزق_حلال ميكشيد.هــر زمان هم از دوران كودكي خودش يــاد ميكرد ميگفت: پدرم با من حفــظ قرآن را كار ميكرد. هميشــه مرا با خودش به🕌#مســجد ميبرد. بيشــتر وقتها به#مسجد آيت الله نوري(ره)پائين چهارراه سرچشمه مي رفتيم.
آنجا#هيئت🌟#حضرت_علي_اصغر(ع) بر پا بود. پدرم افتخار خادمي آن#هيئت را داشت.
◀️يادم هســت كه در همان سالهای پاياني دبســتان، ابراهيم كاري كرد كه پدر عصباني شد و گفت: ابراهيم برو بيرون، تا شب هم برنگرد.ابراهيم تا شب به خانه نيامد. همه خانواده ناراحت بودند كه براي ناهار چه كرده. اما روي حرف پدر حرفي نميزدند.
◀️شــب بود كه ابراهيم برگشــت. با ادب به همه سالم كرد. بلافاصله سؤال كــردم: ناهار چيكار كردي داداش؟! پدر در حالي كه هنوز ناراحت نشــان ميداد اما منتظر جواب ابراهيم بود.
◀️ابراهيم خيلي آهسته گفت: تو كوچه راه ميرفتم، ديدم يه پيرزن كلي وسائل خريده، نميدونه چيكار كنه و چطوري بره خونه. من هم رفتم كمك كردم.وسايلش را تا منزلش بردم. پيرزن هم كلي#تشكر كرد و سكه پنج ريالي به من داد.
◀️نميخواستم قبول كنم ولي خيلي#اصرار كرد. من هم مطمئن بودم اين پول حلاله، چون براش زحمت كشيده بودم. ظهر با همان پول نان خريدم و خوردم.#پدر وقتي ماجرا را شنيد لبخندي از#رضايت بر لبانش نقش بست.
◀️خوشحال بود كه پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزي حلال اهميت ميدهد.#دوستي پدر با ابراهيم از#رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتي عجيب بين آن دو برقرار بود كه ثمره آن در رشــد شخصيتي اين پسر مشخص بود.
◀️اما اين#رابطه دوستانه زياد طولاني نشد!ابراهيم نوجوان بود كه طعم خوش حمايتهاي پدر را از دســت داد. در يك غروب غم انگيز ســايه ســنگين يتيمي را بر سرش احساس كرد. از آن پس مانند#مردان_بزرگ به زندگي ادامه داد. آن ســالها بيشــتر دوســتان و آشنايان به او توصيه ميكردند به سراغ#ورزش برود. او هم قبول كرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
✅ @arshian_helal313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
♥️ #پیامبر_اكرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
🍀 اَلْعَبْدُ الْمُطيعُ لِوالِدَيْهِ وَلِرَبِّهِ فِى اَعْلى عِلّييّنَ.
🍃 بنده اى كه مطيع #پدر و #مادر و #پروردگارش باشد، روز قيامت در بالاترين جايگاه است.
#روز_مادر
📖 كنز العمال، ج16، ص467.
🌸میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)
و روز مادر بر همگان گرامی باد🌸
✅چهارشنبه های شاد واموزنده😍
🌸@Arshian_helal313🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید | شهدا مظهر زیبا و باشکوهی از ایمان دینی هستند
🔸رهبرانقلاباسلامی:
🔺شهدای شما هم یک مظهر زیبا و باشکوهی هستند از همین ایمان دینی. این یازده هزار شهیدی که شما دادید، اینها در واقع دارند تأثیر ایمان دینی را نشان میدهند. این جوان میتوانست در خانهی خودش، زندگی خودش، در محیط خودش، پیش پدر و مادر خودش، پیش همسر خودش، پیش بچّههای خودش بماند، از لذّات زندگی بهرهمند بشود ــ به همان مقداری که ممکن است ــ امّا این کار را نکرد، همه را رها کرد؛ #فرزند عزیز را رها کرد، #همسر عزیز را رها کرد، #پدر و #مادر دلباختهی خودش را رها کرد رفت؛ برای چه؟ این انگیزه چه بود؟ انگیزه دین بود.
🔺حالا یا رزمنده بود و برگشت، یا جانباز شد، یا شهید شد. پدر و مادر او هم که توانستند این مصیبت را، این سختی را، این آتش دل را خاموش کنند، تسلّا پیدا کنند، به برکت دین بود، [اثر] دین بود.
🗓 ۱۴۰۱/۰۳/۲۲
#شهدا
#با_ولایت_تا_شهادت
@Delkadeh_313
#پدر سه نقطه دارد ؛
#پسر سه نقطه دارد ؛
#دختر هم سه نقطه دارد ؛
#اما مادر هیچ نقطه ای ندارد ؛
چون که نقطه نقطه ی وجودش را ؛
وقف خانواده اش کرده است؛
بچه ای به مادر گفت :اگر بهشت حق توست چرا در دستانت نیست و زیر پایت قرار دارد؟
مادر گفت: آن را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم .🌺
پیشاپیش ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام
الله علیها و روز مادر مبارک💞💞💞💞
@Delkadeh_313
✨ بسم الله الّذی لا إلهِ الا هو ✨
😊#داستانۍبراۍتامل!
💢#هرازچندگاهی دختری به پدرش #اعتراض میڪرد ڪه زندگی سختی دارد و نمیداند چه راهی رفته ڪه باعث این مشکلات شده است
😊این دختر همیشه در زندگی در حال جنگ بود به نظر میرسید هر مشکلی ڪه حل میشود یڪ مشکل دیگر به دنبالش میآید
👨#پدرش ڪه سرآشپز بود او را به آشپزخانه برد
#او سه ڪتری را پر از آب ڪرد و هر کدام را روی دمای بالا قرار داد زمانی که آب هر سه دیگ به جوش رسید
#او سیب زمینی ها را در یک کتری
#تخم مرغها را در کتری دیگر ..
ودانه های قهوه را در کتری سوم گذاشت
🔴سپس ایستاد تا آن ها نیز آب پز شوند
#بدون این که به دخترش چیزی بگوید
#دخترغرمیزدو بی صبرانه منتظر بود
#تاببیند پدرش چه میکند پس از بیست دقیقه، او گازها را خاموش کرد🌱
👨پدر سیب زمینی ها ، تخم مرغ را دریک ظرف جداگانه قرداد و قهوه ها را نیز با ملاقه خارج کرد و آن را داخل یک فنجان ریخت🌱
سپس به سمت دخترش برگشت و از او پرسید دخترم چی میبینی
👧دختر گفت: سیب زمینی تخم مرغ و قهوه
👨#پدر گفت :بیشتر دقت کن و به سیب زمینی ها دست بزن
👧دختر این کار را کرد و #فهمیدکه آن ها نرم شده اند
سپس از دخترش خواست تا تخم مرغ ها را بشکند زمانی که تخم مرغ ها را برداشت #فهمیدکه تخم مرغ ها سفت شده اند
در نهایت پدر از دخترش خواست که قهوه را بچشد #عطر_خوش قهوه لبخند را به روی لب های دختر آورد
سپس از پدرش پرسید پدر این کارها #یعنیچه!!!!!!
👨پدرش گفت:
#سیب زمینی تخم مرغ و قهوه هر سه با یک ماده یعنی آب جوش مواجه شدند
#اماواڪنش آنها متفاوت بود🌱
🌸سیب_زمینیسفت و سخت بود
#امادرآب جوش نرم و ضعیف شد🌱
🌸#تخم_مرغ شکننده بود و یک لایه نازک داشت که از مایع داخل محافظت میکرد
#امازمانیڪه با آب جوش مواجه شد مایع داخل سفت گردید🌱
💐#دانه قهوه خاص بود وقتی با آب جوش مواجه شد
#آب را تغییر داد و یڪ ماده جدید ایجاد کرد🌱
🌸ای کارگزار شیرین زبان خدا!
#توڪدام یک از این سه ماده ای؟
میخوای وقتت تلف نشه بیا اینجا👇👇👇
💖💖💖💖💖💖
https://eitaa.com/joinchat/4269604865C0c65b3c535