eitaa logo
دل‌نوشت
224 دنبال‌کننده
316 عکس
141 ویدیو
5 فایل
همیشه نوشتن حالم را خوب کرده است بی‌آنکه حواسم باشد.امیدوارم خواندن نوشته‌هایم حال شما را هم خوب کند،بی‌آنکه حواستان باشد. دکتری‌تخصصی‌تاریخ‌تشیع.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌بکتاشی‌گری. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهل سالگی صدا آمد بخوان... بخوان به نام پروردگارت و تو خواندی... تا کمال انسان تجلی پیدا کند. تو خواندی تا بستر رویش بشر را رقم بزنی. خواندی تا روشنایی بر ظلمات زمین بتابد. بعثت تو نقطه‌ی عطفی شد بر خلقت ما انسان‌ها ما نمی‌دانیم در آن خلوت چهل روزه‌ات با خدا چه نجوا کردی... چه گفتی که خداوند فرشته را نازل کرد و إقرأ بسم ربک الذی خلق را بر تو خواند... ای رسول آب و آینه ای چراغ هدایت بشر در ظلمات جهلِ دنیا به داد ما مسافران گمگشته در جاده‌های زندگیِ دنیا بشتاب به حرمت چهل‌سالگی مقدسَت که چهل سالگی انسان را نقطه‌ی کمال و رشد قرار داد. سلام بر تو و خاندان مطهرت سلام بر آن نور هدایتی که از دل غار حراء برای ما به ارمغان آوردی سلام از دلِ سوره‌ی علق، همانی که خواندی تا ما رستگار شویم. ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹انتشار مطالب اعضای هیأت تحریریه مجتهده امین در روزنامه‌ی سراسری سراج 🔰انتشار یادداشت خانم کبیری‌پور 🔰انتشار یادداشت خانم طیبه فرید @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۸ رجب سالروز خروج کاروان سیدالشهدا(علیه‌السلام) از مدینه @Delneveshteeee
سفرت بی‌خطر عزیز مادر اکثر افراد معمولا وقتی قصد سفر می‌کنند، قبل از هر چیز کنار مادر رفته و دعای خیر او را برای سفر طلب می‌کنند، مخصوصا پسرها که مادری‌تر هستند. امام قصد خروج از وطن کرده بود، چون دیگر آنجا برای او و خانواده‌‌اش امنیت نداشت. شبِ قبل از خروج به قصد وداع به بقیع رفت، لابد سرش را بر روی مزار پدربزرگ و برادر گذاشته و گریه کرده بود از نامردیِ روزگار. رفته بود تا مادر برایش «و إن یکاد...» بخواند.. رفته بود تا مادر آغوشش را باز کند و بگوید سفرت بی‌خطر عزیز مادر... خدا پشت و پناهت باشد... بعضی‌ها گفته‌اند دو شبانه روز در آنجا مانده بود. وداع سخت بود آن هم از شهری که تمام کودکی و جوانی‌اش در آنجا گذشته بود. وداع از شهری پر از خاطرات شیرین روزهای با مادر بودن و پر از خاطرات تلخ روزهای بی‌مادری... قدم در راهی می‌گذاشت که پایانش را بارها از زبان پدربزرگ، پدر و برادر خود شنیده بود... آنجایی که می‌گفتند: لایوم کیومک یا اباعبدالله این‌بار «و إن‌ یکاد...» را از زبان ما پذیرا باش عزیز مادر از زبان ما شیعیان ۱۴٠٠ سال بعد سفرت بی‌خطر یا اباعبدالله(علیه‌السلام) با اشك چشمام، آب می‌ریزم پشت سرت منبع: ابن‌اعثم کوفی، مقتل‌الحسین، ص۱۹_۲٠ ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وداعی با طعم شیرین وصال یک أين الرجبیونِ دیگر آمد و رفت... فرصت سی روز مهمان بودن در ماهی که مولود کعبه را در دل داشت افتخاری بود که خداوند یک بار دیگر نصیب‌ ما بندگان عاصیِ خود کرد... و در پس وداع این ماه عظیم و عزیز، صدای قدم‌های ماه شعبان ماه رسول خدا(ص) می‌آید و تلخیِ وداع با ماه رجب با شیرینیِ وصال با ماه شعبان ممزوج می‌شود.  آسمان، باران مغفرت خداوند را، به سوی اهل زمین می‌فرستد و این یعنی رجب تمام نشده و درهای مغفرت خداوند به روی دروازه‌ی شعبان باز می‌شود. و دوباره این خداوند است که مثل همیشه فرصت استغفار و توبه را تمدید می‌کند. این بار در ماهی که مولودش حسین(علیه‌السلام) است... و دوباره این بندگان هستند که العفو می‌گویند و خداوند اجابت می‌کند... ..... بار الها ندای العفوهای ما را از اعماق جان‌مان بشنو... یاریمان کن تا العفوهای‌مان شانه‌های شیطان را به زمین بکوبد... معبودا یاریمان کن تا این‌بار بر سر عهدی که با تو بستیم در ماهی که توأمان است با شادیِ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بایستیم. ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 مگر یک نفر چطور عزیز کرده می‌شود؟! مثلا در ماهی که به دنیا آمده است، هیچ غمی و اندوهی راه نیابد... و در ماهی که شهید شده است هیچ شادی و نشاطی وارد نشود... سلام نورِ چشم خدا سلام آقایِ عزیز ما ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر هم زدن عادت‌ها من به شیرینی خیلی علاقه داشتم و این علاقه‌ی بیش از حد را دوست نداشتم، از طرفی کنترل آن هم برای من خیلی سخت شده بود. برای رهایی از این وابستگی و عادت مُضر تصمیم گرفتم به مدت بیست و یک روز شیرینی نخورم، از هر نوعش هر آنچه که قند و شکر داشت و تنها چیزی که برای خوردن مجاز دانستم، خرما بود. بخش کوچکی از این تصمیم به سلامتی مربوط می‌شد اما بخش اعظم آن در واقع برای تقویت اراده بود. دوست داشتم به خودم ثابت کنم که اگر بخواهم می‌توانم... و خواستم و شد... در تمام این مدت که مصادف می‌شد با ایام جشن و شادی، من شیرینی نخوردم، جدای از مزایایِ فراوانی که این تصمیم داشت، حس سبکیِ جسمی و روحیِ آن بود. حالا شما فرض کنید همین روش را بر روی عادات ناپسند روحیِ‌مان اجرا کنیم، مثلا تصمیم‌ بگیریم مدتی حسادت نکنیم، مغرور نشویم، غیبت نکنیم و... اما این تصمیم با تصمیم بالا کمی تفاوت دارد برای عملی شدن این تصمیم باید روح‌مان را از محیط‌های آلوده دور کنیم. تصمیم بگیریم و با عملی کردن آن‌ها اراده‌ی خود را تقویت کنیم و نتیجه‌ی فراوانی که ترک عادات زشت و ناپسند دارند را ببنیم. همان‌طور که امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌فرماید: «غیروا العادات تسهل علیکم الطاعات» عادات [زشت] را تغییر دهید پیروی از [فرمان‏های] خدا بر شما آسان می‏شود»۱ و در جای دیگر می‌فرمایند: «بغلبه العادات الوصول الی شرف المقامات» با غلبه و چیره شدن بر عادت‏های [زشت] رسیدن به مقامات بلند آسان می‏شود»۲ ✍🏻 زهرا کبیری پور ۱) شرح غررالحکم، ج۴، ص۳۸۱ ۲)شرح غررالحکم، ج۳، ص۲۲۹ @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅موندنی ترین رفیق من امام حسین... خودم قربونت برم اینجا یا کربلا شبیه بابات شدی همبازی بچه‌ها با تو قشنگه زندگی دوست همیشگی دوسِت دارم قد همون ده تای بچگیم @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیینه‌ی تمام نمایِ برادری برادر، تکیه‌گاه خواهر است. وقتی برادر باشد دلت قرص است که کسی هست که هوایت را دارد، حتی اگر پدر نباشد برادر برایت پدری خواهد کرد. عباس نیز بیش از آنکه برادر حسین باشد، برادر زینب است. ادب و متانت او در برابر حسین، زینب را پیش از پیش عاشق او می‌کرد. زینب می‌دانست که تا وقتی عباس هست، حسین هم هست، امنیت هم شاید از همان لحظه که حسین بدون عباس از علقمه برگشت، پاهای زینب لرزید و بی‌تابی و اضطراب در جانش نشست... چون دیگر عباسی نبود که فدایی شود... وقتی می‌خواست بر ناقه‌ی شتر سوار شود پیش از آنکه به گودال نگاه کند، به علقمه نگاه کرد و لابد در دلش گفت: بلندشو برادر خواهر و نگاه کن به نظر من روز ولادت عباس باید روز برادر می‌شد، بس که عباس برادر است هم برای حسین هم برای زینب ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رزق مقرر این و قبول دارم که در این دولت اسلامی تا دلتان بخواهد مسئول بی‌کفایت و غیر اسلامی داریم و متأسفانه سفره‌ی قشر آسیب‌پذیر جامعه دارد کوچک و کوچک‌تر می‌شود اما به این هم اعتقاد دارم که خدا همان خدایی است که روزی بنده‌هایش را صبح به صبح قبل از اینکه چشم‌هایشان را باز کنند به درِ خانه‌شان آویزان کرده، حالا به یکی کمتر به یکی بیشتر و دمَش گرم کاری به دلار و تورم و سکه ندارد... فلذا فی‌الواقع خداوند اِندِ مرام و معرفت است فلذاتر یا ایهاالمؤمنون لا تخف و لاتحزن ✍🏻 زهرا کبیری پور -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا