eitaa logo
دل‌نوشت
221 دنبال‌کننده
294 عکس
137 ویدیو
3 فایل
همیشه نوشتن حالم را خوب کرده است بی‌آنکه حواسم باشد.امیدوارم خواندن نوشته‌هایم حال شما را هم خوب کند،بی‌آنکه حواستان باشد. دکتری‌تخصصی‌تاریخ‌تشیع.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌بکتاشی‌گری. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلفن گویا در دهه‌ی هفتاد که موبایل هنوز به معنای واقعی کلمه وارد زندگی‌ها نشده بود، تفریح تکنولوژی‌طور ما با تلفن‌های گویا بود. شماره‌ی ۱۱۹ را می‌گرفتیم، تا هم ساعت را به ما بگوید هم تاریخ آن روز را همراه با اتفاقات مهمی که در آن روز افتاده بود و گاهی آنقدر شماره را تکرار می‌کردیم، که کم مانده بود خانم گویایِ پشت خط بیاید و یقه‌ی ما را بگیرد، که چند بار می‌پرسی امروز چندم است؟!! اما او نمی‌دانست که ما ساعت دقیق را می‌خواستیم که خوب در تماس قبلی یکی دو دقیقه عقب مانده بود... یک شماره‌ی گویایی هم بود که زنگ می‌زدیم و با انتخاب شماره‌ای، مداحیِ مورد علاقه‌ی ما پخش می‌شد و ما با لذت قابل وصفی به آن گوش می‌دادیم، آن هم در حد دو دقیقه... ۱۱۸ هم که از نظر ما جامع تمام علوم بود، حتی گاهی سؤالی که در جدول روزنامه بی‌جواب مانده بود را سعی داشتیم از او بپرسیم، یا مثلا با انواع و اقسام حیله‌ها زنگ می‌زدیم تا آدرس عمویمان را که در کوچه‌ی خودمان زندگی می‌کرد، از اپراتور او بپرسیم... خیالتان راحت باشد، ما هیچ وقت مزاحم ۱۱۵ و ۱۲۵ نشدیم... ولی از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد گاهی وسوسه می‌شدیم که تماس گرفته و فوت کنیم... فوت هم که می‌دانید، در آن دوران یکی از تفریحات ناسالم حساب می‌شد و عده‌ای دوست داشتن با فوت کردن در تلفن منزل فرد موردنظر از سلامت او مطمئن شوند... بگذریم... این تلفن‌های گویا به مرور و با پیشرفت انواع تکنولوژی جای خود را به انواع و اقسام اپلیکیشن‌ها دادند. اما ما یک تلفن گویای خصوصی و ویژه داشتیم، که هیچ اعتقادی به پیشرفتِ تکنولوژی نداشت. مادرم که الهی نور به قبرش ببارد، مفاتیح گویای ما بود و بدون احساس خستگی اعمال هر روز را برایمان یادآوری می‌کرد. سیستم او به گونه‌ایی بود که گاهی با فرشته‌های راست و چپ هم همکاری کرده و پیگیر اعمال آن روز بود. مثلا در ساعات انتهایی شب مجدد تماس می‌گرفت تا مطمئن شود ما آن عمل را انجام داده‌ایم یا نه. این تلفن گویای مخصوص که کار مفاتیح را انجام می‌داد، آنقدر با شیخ قمی ندار شده بود که این اواخر مشغول تدوین مفاتیح ویژه‌ای برای ایام اعتکاف بود، که عمر کوتاهش قد نداد... ✍🏻 زهرا کبیری پور -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
أشبه‌ الناس به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) حضرت علی‌اکبر(علیه‌السلام) از بهترین الگوها و بهترین سرمشق‌ها برای جوانان است. جوانان و نوجوانان عصر ما فقط اگر به روایتی که او را اشبه‌الناس به پیامبر(ص) معرفی می‌کند، توجه کنند قطعا از خودشان سؤال خواهند کرد که چه الگویی بهتر از ایشان که شبیه‌ترین مردم است به پیامبر اسلام؟ و این شباهت تنها به شباهت ظاهری اطلاق نمی‌شود، بلکه او خُلقا و منطقا هم به پیامبر(ص) شبیه بود. اینکه در جوانی به گونه‌ایی زندگی کرده باشد که در اخلاق، رفتار و گفتار نماینده‌ی پیامبر(ص) باشد و هرکس که بخواهد پیامبر(ص) را ببیند به او نگاه کند، نشان از منش و روش زندگی عالمانه و عاملانه‌ی او دارد. اما جای بسی تأسف دارد که در مورد سبک و روش زندگی حضرت علی‌اکبر(علیه‌السلام) در منابع تاریخی متقدم و متأخر و در بین کتاب‌ها و مقالات مطالب زیادی وجود ندارد و آنچه بیشتر از همه ذکر شده، تاریخ ولادت و شهادت و بخشی از فضایل او است. از جمله اینکه ایشان اولین شهید بنی‌هاشم و بزرگترین فرزند امام حسین(ع) است. نام مادرش لیلی(لیلا) و کنیه‌اش ابوالحسن است. ایشان پدر بزرگوارشان را از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا همراهی کردند. حضرت علی‌اکبر(ع) از سه نظر شبیه به پیامبر(ص) توصیف شده است؛ خِلقت، خُلق و بیان. طبق گزارشات تاریخی ایشان خلاصه و عصاره‌ی تمام فضایل اخلاقی بودند. سخاوت و مردم‌داری، مهمان‌نوازی و دستگیری از درماندگان از ویژگی‌های بارز و شاخص رفتاری ایشان بود به طوری که معاویه، دشمن اهل‌بیت(ع) نیز او را شایسته‌تر از همه برای خلافت می‌دانست. حضرت علی‌اکبر(ع) در کنار عموی خود، حضرت عباس(ع)، بزرگ‌ترین یاور پدر در روز عاشورا بود. در آب آوردن، مذاکره با دشمن، آرام کردن خیمه‌ها، مسئولیت اصلی به عهده او و حضرت عباس(ع) بود. ایشان از نظر چهره، شبیه پیامبر(ص) بود و  سیدالشهداء(ع) نیز هنگام عزیمت او به میدان، او را شبیه‌ترین مردم به رسول‌الله(ص) معرفی نمود. در روایتی آمده است: «اباعبدالله الحسین(ع) هنگامی که علی‌اکبر(ع) را به میدان می‌فرستاد، به لشگر خطاب کرده و فرمود: «یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله…ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می‌فرستم، که شبیه‌ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول‌الله(ص) است، بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول‌الله(ص) تنگ می‌شد، نگاه به وجه این پسر می‌کردیم.» خوش آمدی پسر ارباب چه خوب شد که تو آمدی تا در کنار نامت جوانان ما بیمه شوند. ✍🏻 زهرا کبیری پور منبع: قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، قم، دلیل ما، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۷۵. -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 روزی تو خواهی آمد 💦 از کوچه‌های باران ای کاش آن روز که می‌آیی زنده باشیم و رویِ ماهت را ببینیم. -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹السلامُ علیکَ حینَ تقرأ و تُبین -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است و دلم پر زده سوی روضه‌ها ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ قدم قدم میری قدم ز غصه تا میشه آروم آروم تو این دلم آتیش به پا میشه تویی که محرم منی بمون کنار من بری پای حرومی‌ها تو خیمه وا میشه @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️▪️▪️▪️ دلتنگےِ من هزار سالش شده است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر آستانه سال هشتاد و یک از طرف بسیج دانش‌آموزی قسمت شد که اردوی راهیان نور شرکت کنم. اولین باری بود که به مناطق جنگی می‌رفتم و این موضوع من را خیلی هیجان زده کرده بود. از اکثر مناطق عملیاتی دیدن کردیم، از هویزه، دوکوهه، فکه، خرمشهر و... اما بیشترین جایی که من را تحت‌تأثیر قرار داد، سه راه شهدا در شلمچه بود، همه دور یک گودالی که پایینَش ابزار و آلات جنگی‌ِ زنگ‌زده و رنگ و رو رفته جمع شده بود، نشسته بودیم، من لبِ گودال بودم و در ذهن خیال‌بافم داشتم تصور می‌کردم که چه کسانی اینجا شهید شدن و اینجا چه اتفاقاتی افتاده؟!... که ناگهان مثل اینکه سوار سُرسُره شده باشم لیز خوردم و به پایین گودال افتادم. ولوِله‌ایی دور گودال به پا شد، صداهای مختلفی را می‌شنیدم که می‌گفتن از جایت تکان نخر، اینجا پاک‌سازی نشده... و دنبال طنابی می‌گشتند تا من را از گودالی که دورش را شِن‌ اِحاطه کرده بود خارج کنند، تا آن بالایی‌ها مشغول طراحی عملیات خروج من از گودال بودند، من داشتم به شهادت و اینکه چقدر الان نزدیکَش هستم فکر می‌کردم، تصور اینکه یکی از مین‌ها عمل می‌کرد و هر تکه از بدن من جایی پرت می‌شد، بیشتر از اینکه مضطربم کند، حالم را خوب می‌کرد، اینکه زیر اعلامیه‌ی ترحیمم می‌نوشتند دانش‌آموز شهیده یک حس غرور و شعفی را در من ایجاد می‌کرد. در همین افکار غوطه‌ور بودم که یک صدای بَمی گفت دخترِ آستانه! سر چفیه را بگیر و من تازه آن موقع متوجه شدم که در نبود طناب با چفیه‌های به هم گره زده شده، طنابی برای بالا آوردن من درست شده بود. به هر زحمتی بود من را بالا کشیدن و مسئول اردو را از آن استرس جان‌فرسا نجات دادند، وقتی بالا رسیدم از آن آقا پرسیدم، چرا گفتید دختر آستانه؟! با لبخندی گفت: چون در آستانه‌ی شهادت بودی و من همان روز فهمیدم که ما فوقِ فوقش به آستانه‌ی شهادت برسیم نه شهادت... شهادت هنر مردان خداست و به قول سردار دلها باید شهید باشی تا شهید شوی... شهید سِرّ الهی را دریافته و به وصال معبود در همین حیات فانی رسیده است. اینکه غرق در زندگی پر طمطراق دنیا باشی و توقع شهادت داشته باشی، خیال باطلی است... شهید در همین حیات فانی در پی آخرت است و بیشتر از آنکه به خودش بیاندیشد در پی حل مشکلات دیگران است. اللهم ارزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک ✍🏻 زهرا کبیری پور -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
در سینه دلی ز غم مشوش داریم از غیبت یار، آه دلکش داریم آتش بازی سنت زرتشتی هاست ما خاطره ی بدی از آتش داریم 💠 @shaeranehowzavi
رفیق بهار و ببین... روزهای آخر اسفند یکی از مواقعیه که داغِ دل‌های داغدیده تازه میشه... درست در روزهایی که عالم داره تازه و نو میشه، روزهایی که به واسطه‌ی همین نوشدن‌ها، همه چیز در حرکت و جنب و جوشِ جای خالیِ اونا بیشتر حس میشه... اگر تو هم مثل من داغدیده هستی، این روزهای پایینی سال بیشتر هوای خودت و داشته باش... اجازه بده این غم محترمت مانع از دیدنِ شکوفه‌ها و تولد یک سال جدید نشه... بهار رو ندیده نگیر... اجازه نده داغ دل داغدیده‌ات اعجاز خداوند رو نبینه... رفیق مراقب خودت باش... این غمِ فراق تا لحظه‌ی وصال باهاته، با اون کنار بیا... پی‌نوشت: رونوشت به خودِ خودم، رفیقی که هیچ‌وقت تنهام نمیزاره ✍🏻 زهرا کبیری‌پور -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سومین پنجشنبه‌ی آخر سالی است که تو نیستی... که ندارمت... مهمان کنید عزیز سفر کرده‌ام را با صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جشن نو شدن اینکه در حلقه‌ی وصل شیعیان به خداوند نام حسین بن علی(ع) همیشه درخشان بوده است، باور پرشکوهی است در تاریخ. اینکه شیعیان نخواسته‌اند اول سال قمری که محرم است و مقارن با شهادت اباعبدالله(ع) را جشن بگیرند و آمده‌اند مبدأ سال شمسی را به عنوان جشن آغاز سال قرار داده‌اند، مهر تأییدی است بر ولایتمداری آن‌ها. شیعه باشی و آغاز ماهی را که اربابت به شهادت رسیده است، جشن بگیری؟!!! هیهات... این اندیشه‌ی درخشان شیعیان از پس قرن‌ها پیش که نویدآور بهار را برای جشن آغاز سال مناسب دیده‌اند، نه ماه عزای سیدالشهداء(ع) را احساس غرور عمیقی در دل‌ها می‌گُستراند. سال نو مبارک ✍🏻زهرا کبیری‌پور منبع: مقاله‌ی نوروز در فرهنگ شیعه، رسول جعفریان. -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏سلطان ما امشبـــ ، چه زیبا زائری دارد... ❤️
کیزیلجیک شربتی* ترک‌های استانبول یک ضرب‌المثلی دارند با این مفهوم که ما باید مشکلات شخصی خود را در بین خود نگه داریم و نگذاریم دیگران متوجه مشکلات ما بشوند. علاوه بر این، باید سعی کنیم وضعیت بدمان را تحمل کنیم و خم به ابرو نیاوریم، آن‌ها برای رساندن مفهوم این ضرب‌المثل از کلمه‌ی کیزیلجیک شربتی (Kızılcık şerbeti) استفاده می‌کنند. من به واسطه‌ی تخصصم در زبان ترکی استانبولی، سال‌هاست اخبار و برخی از سریال‌های این کشور را دنبال می‌کنم و البته ترجیحم برای تماشای سریال‌های ترکی، سریال‌هایی است که از شبکه‌های دولتی آن (TRT) پخش می‌شود و سریال‌های شبکه‌های خصوصی آن، حقیقتا غیرقابل تماشاست. اخیرا سریالی در ترکیه در حال پخش است با همین عنوان، که کنجکاو شدم ببینم قرار است چه بگوید. در این سریال دو خانواده‌ی ثروتمند، یکی به شدت متدین و به قول ترک‌های ترکیه، محافظه‌کار و پولدار، دیگری به شدت مدرن و به قول خودشان امروزی که آن‌ نیز تقریبا از وضعیت مالی خوبی برخوردار است، به نمایش گذاشته شده‌اند. جدای از بحث که در تمام متن این سریال جاری است، تقابل این دو خانواده بر سر مذهب قابل تأمل است. در بیست قسمتی که از این سریال پخش شده است، کارگردان و نویسنده به خوبی توانسته‌اند، چهره‌ی منفوری از خانواده‌ی در ذهن بینندگان ایجاد کنند. همچنین این سریال در تلاش است تا به مردم که بیش از نود درصد آن‌ها مسلمان هستند، بقبولاند که این کشور است و افراد مدرن و بی‌حجاب آن‌ها هر غلطی دلشان بخواهد می‌توانند بکنند و به کسی مربوط نیست اما اگر یک خانواده‌ی متدین بخواهد دعایی بخواند یا روزه‌ای بگیرد باید در چهاردیواری خود این کار را انجام دهد و این مسائل دینی را به بطن جامعه نکشاند. در یکی از سکانس‌های قسمت اول، مادر خانواده‌ی مدرن همراه با دخترش برای خرید وارد یک فروشگاه می‌شوند و با دو خانم مواجه می‌شوند، این خانم مدرن با صدای بلند به طوری که آن‌ها بشوند، می‌گوید: این‌ها هم که در همه جا هستند و با گفتن این جمله ناراحتی خود را از حضور بانوان محجبه در اجتماع ابراز می‌کند. این تنشِ بین دینداری و بی‌دینی آنقدر در سر تا سر سریال جریان دارد که خواه ناخواه برای تماشاگران ابهاماتی را ایجاد می‌کند. در طول این سریال افکار خانواده‌ی متدین پوسیده و قدیمی خوانده می‌شود و در لفافه به عقب‌افتادگی تعبیر می‌شود و تمام سنت‌های موجود در خانواده‌های متدین و با اصل و نسب ترکیه‌ای به سُخره گرفته می‌شود و این کار آنقدر هنرمندانه انجام می‌شود که بیننده خواه ناخواه با خانواده‌ی مدرن همراه می‌شود و حق را به آن‌ها می‌دهد. به گمانم این اولین سریالی است در ترکیه، که تا این حد صریح و بی‌پروا به تقابل دینداران با افراد بی‌دین پرداخته است. هرچند که در توضیح این سریال از طرف تهیه‌کننده به تفاوت فرهنگی دو خانواده، اشاره شده است، اما بیننده در تمام سریال تقابل دین و بی‌دینی را می‌بیند. از طرفی با پرس و جویی که انجام دادم متوجه شدم، نسبت به رسم و رسومات و عقاید این خانواده‌ی متدینِ نمایش داده شده، با خانواده‌های متدین ترکیه، تفاوت‌های چشمگیری وجود دارد. اما انتخاب این عنوان برای سریال بسیار زیرکانه بوده است، چون در تمام سریال شما دوست دارید به خانواده‌ی متدین بگویید، مشکلاتت را برای خودت نگهدار و کاری به کار افراد لااُبالی نداشته باش و اگر هم وضعیت افراد بی‌دین تو را آزار می‌دهد، تحمل کن و واکنشی نشان نده. این سریال که پُر است از بازیگران مطرح ترکیه، همچنان در حال پخش بوده و به پایان نرسیده است؛ اما از همین حالا می‌توان متوجه شد که سریال قرار است به نفع کدام خانواده‌ تمام شود. *شربت زغال‌اخته ✍🏻زهرا کبیری پور -----------❀❀✿❀❀--------- @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ از بس که روزه را به غلط روضه خوانده‌ام هی فکر می‌کنم رمضان هم محــــــرم است @Delneveshteeee