eitaa logo
| دو خط شهدا |
903 دنبال‌کننده
179 عکس
35 ویدیو
31 فایل
تاملى كوتاه بر سخنان شهدا دیگر کانال های ما @Photo_Mazhabi @Do_khatRoze @Dokhat_Agha @Dokhat_Emam ارتباط با ادمین : ؟ کپی به شرط صلواتی هدیه به شهدا تبادل نداریم!🚫 تأسیس 14 شهریور 1399
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد ... عید تان مبارک باد🌹 ▪️ @Dokhat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم فروردین زاد روز حاج قاسم سلیمانی عید امسال چقدر جای تو بین ما خالیست ... ▪️ @Dokhat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بزرگواری که با ایدی کانال در پیام رسان تلگرام کانال زده لطف کنه در پیوی یک پیام بدهد... @admin_492
. منافقين داخلي و كفار خارجي بدانند كه از هر قطره خون ما ، هزاران حزب الله ديگر بپا خواهد ايستاد و اسلحه‌ی به زمين افتاده‌مان را برخواهند داشت و عليه آنان خواهند جنگيد. ▪️ @Dokhat_shohada
. تاجر اگر سرمایه‌اش را خرج ڪند ورشڪست می‌شود ؛ باید سود در بیاورد ڪه زندگی‌اش بگذرد . ما اگر قرار باشد نمازشب نخوانیم ورشڪست می‌شویم . ▪️ @Dokhat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علے خلیلی: دفاع از ناموس بر هر مسلمونے واجبه، هیچڪس پشت آدم نیست، فقط خدا هست! به عشق لبخند آقا رفتم... ▪️ @Dokhat_shohada
| دو خط شهدا |
شهید علے خلیلی: دفاع از ناموس بر هر مسلمونے واجبه، هیچڪس پشت آدم نیست، فقط خدا هست! به عشق لبخند آق
. وقتے ضارب علے را با چاقو زد ما پیڪر غرق خونش را به ڪنارے ڪشیدیم پیرمردے آمد وگفت : خوب شد؟همین و مے خواستی؟ به توچه ربطے داشت؟چرا دخالت ڪردی؟ علے باصداے ضعیفے گفت: حاج آقا فڪر ڪردم دختر شماست،من از ناموس شما دفاع ڪردم... ▪️ @Dokhat_shohada
| دو خط شهدا |
. وقتے ضارب علے را با چاقو زد ما پیڪر غرق خونش را به ڪنارے ڪشیدیم پیرمردے آمد وگفت : خوب شد؟همین و
. قرار گذاشتیم باهم بریم زیارت امام رضا(ع)… بعد از چند روز من ڪارام هماهنگ شد و بیلیط هم گرفتم٬ اما فقط یه دونه! بیشتر پول نداشتم٬ و قرار بود پیش عده اے از رفقا ڪه اردو میرفتن مشهد بریم٬ وفقط بلیط رفت و برگشت از خودمون باشه. بهش گفتم هماهنگه شب راه آهن باش بچه هاے فلان جا ڪه قرار بود باهاشون بریم شب حرڪت میڪنن٬ منم بلیط برا همون موقع گرفتم… شب زنگ زد بهم گفت ڪجایے یه ربع دیگه قطار حرڪت مے ڪنه؟ گفتم من گیر ڪردم تو برو من خودمو مے رسونم… مثل اینڪه فهمیده بود تو راه ڪه راضے شدم اون بره خودم نرم… حالا در هر صورت صبح رسیده بودن مشهد٬ دم غروب بود ڪه یڪے از بچه هاے اون اردو زنگ زد گفت این رفیقت تا رسیدیم مشهد رفت حرم هنوزم نیومده! گفتم پیداش ڪن نگران شدم؛ سر نماز مغرب دیده بودنش تو حرم ڪه گفته بود تا فلانے نیاد من نمیام بیرون حرم! از آقا خواستم… …تهران مضطرب بودم٬ فڪر ڪردم گم شده و… گوشیم زنگ خورد٬ یڪے از بچه هاے تهرانپارس بود٬ گفت بلیط رفت و برگشت مشهد دارم هوایی٬ دوتا! اونے ڪه قرار بود بیاد٬ نمیاد تو اگه میاے بیا… (مهمون من) دو سه ساعت بعد حرم دیدمش از حال داشت میرفت٬ تقریبا دو روز بود غذا نخورده بود؛ تا منو دید بغلم ڪرد و گفت ما بے معرفت نیستیم٬ دمت گرم آقا… از خوشحالے و حالے ڪه داشت گریم گرفت احساس ڪردم اصلا نمیشناسمش… بعضے وقتا میگم اے ڪاش بود… ▪️ @Dokhat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بده که نوکرت بمیره و شهید نشه... اللهم ارزقنا شهادت فی سبلیک ▪️ @Dokhat_shohada
. مادرش رفته بود مکه.برای جمال به جفت کفش فوتبالی آورده بود. میگفتم جمال خوشبحالت چقدر کفش هات قشنگه... هیچوقت ندیدم این کفش ها رو طی روز پاش کنه. وقتی میرفت گشت شبانه اونارو می پوشید تا کمی کثیف شوند می گفت اگه کسی این کفشها رو ببینه و دلش و بخواد و پول نداشته باشد بخره، من چکار کنم ▪️ @Dokhat_shohada
. عبدالعلی هم یتیم بود و هم به قول خودش یک مستضعف. اونقدر فقیر بودند که بخاطر مشکلات مالی فقط تونست تا سوم راهنمایی درس بخونه چون شهرشون شیرخوارگاه نداشت، به روز برادر بزرگش چند تا یتیم آورد خونه. عبدالعلی مدام به مادرش می گفت: مادر! نکنه رختخواب یا غذا و ظروف ما بهتر از این یتم ها باشه. نکنه تفاوتی احساس کنن. نمی خوام به جز درد یتیمی، درد دیگهای رو حس کن ... ▪️ @Dokhat_shohada