eitaa logo
دخترانِ‌ پرواツ
919 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
🌱بښمِـ اللّهـ... ☺دختران پروا مِصداق دُختر خانوماییه که: • ⌠پـــیـــرو آقــاݩ⌡• پَروا ←پِیرواݩِ آقـا ✅فَقط در ایتاییم وشُعبہ دیگه اے نداریم💚 کپی از پست ها ؟ حلالتون😍😁 😁خادممون↶ ≫⋙ @Fezeh114 👀کانال دوممون ↶ ≫⋙ @Toktam_gallery_13
مشاهده در ایتا
دانلود
27.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💙• لبت نہ گوید و پیداست مےگوید دلت آرے کہ اینسان دشمنے یعنے کہ خیلے دوستم دارے..♥️ @Dokhtarane_parva
🌱 آقا محمد اینجا نشسته بود،من اونجا پایین پای آقا رسول نشسته بودم.دیدم به نشانه ی احترام انگار یهو ایستاد. گفتم:چه خبره؟ گفت:باباے آقا رسول اومدن شروع کرد با آقای خلیلی صحبت کردن اصرار به آقای خلیلی که ،تا اینجااومدے،دم غروب،ماه مبارکه ،کنارآقا رسولم هست دعا کن من شهید شم پدر شهید خلیلی مصرانه میگفت: ان شاء الله عاقبتت بخیر شی. محمد می گفت:نه اینا چیزا به دردم نمیخوره،این دعاها به دردم نمیخوره😔شما دعا کن من شهید شم. آنقدر پیگیری کرد که ایشون گفت: ان شاء الله ،ان شاء الله عاقبتت شهادت. آنقدر اون روز ذوق کرده بود.می گفت:روزے این ماهمو گرفتم.پدر شهید خلیلی برام دعا کرد شهید شم. هرچی هم گرفت از این اصرارش گرفت.آدم مصری بود @Dokhtarane_parva
•💚• باهیچکَسَم‌میلِ‌سُخَن‌نیست‌وَلیکَن تۅخارِج‌اَزاین‌قاعِده‌ۅفَلسَفه‌هایی :) ♥️ -مجتبی‌قندالی- ‏ 🤭 『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترانِ‌ پرواツ
#از_روزی_که_رفتی👀📚 جایی در قلبش با این حرف درد گرفت. ارمیا: نامزدت ارزش از دست دادن این دختر رو دار
👀📚 صدرا به او لبخند زد: _نگفتم که بگی متاسفی، گفتم که برای ما هم درست کنی. رها رفت تا ظرف دیگری که دستش بود را برای سایه و آیه ببرد. آیه ی شکسته ی این روزها... حاج علی هم آمد و برق ها خاموش شد. آیه با اکراه اندکی حلوا خورد و همه به خواب رفتند؛ شاید هنوز ساعتی نگذشته بود که صدای هق هق آیه بلند شد. حاج علی سراسیمه شد، رها آیه را در آغوش گرفت و سایه به دنبال لیوان آب از اتاق خارج شد. رها: چی شده قربونت بشم؟ آیه: امشب مَهدی داره چی کار میکنه؟ رها براش میترسم، از فشار قبر مهدی میترسم؛ از ترسیدن مهدی ترسم، از آینده ی خودم و این بچه می‌ترسم! چرا امشب این قدر شب سختیه؟ مهدی داره تو قبر دست و پا میزنه و مادرش برام از رسم و رسوم میگه، شوهرم رفته رها... سایه ی سرم رفته رها... زندگیم رفته رها... به من میگه نباید میذاشتم بره! آخه چطوری؟! چطوری جلوی مردی رو می گرفتم که قنوت هر نمازش اللهم الرزقنا توفیق الشهادة بود؟ چطور جلوشو میگرفتم؟ میگفتم نرو! نمیشدم مثل زنای کوفی؟ نمی شدم زنجیر پای مردی که اهل این زمین نبود؟ روز قیامت چطور تو روی حضرت زهرا (س) نگاه میکردم؟ جلوشو میگرفتم و زنجیر پاش میشدم، زن خوبی بودم؟ اون صدای "هل من ناصر ینصرنی" رو شنیده بود که رفت! اون خواب شهادتشو دیده بود... اون غسل شهادتش رو کرده بود... اون دل از دنیا کنده بود، میخواست به کربلای امام حسین (ع) برسه؛ من چیکار میکردم؟ میشدم حوا؟ میشدم زنجیر؟ میشدم ابلیس؟ چطور پایبند میکردم مردی رو که پای موندنش نبود؟ که بال پرواز داشت؟ که شوق پرواز داشت؟ مردی که روز عاشورا برای اسیری حضرت زینب (س) گریه میکرد رو چطور پایبند میکردم؟ 『 @Dokhtarane_parva
👀📚 مردی که رگ می زد گردنش برای اسم زینب کبری... که میگفت بی غیرته کسی که حریم حَرَمِ مرتضی علی رو شکسته ببینه و بشینه! ببینه حَرَمِ کسی که حریم حَرَمِ دختر غیرت الله رو به خاک و خون میکشن و ساکت بمونه... که میگفت سه ساله نازدانه ی کربلا دوباره خواب سیلی و شلاق و خار و اسیری میبینه، باز داره خون و مرگ می بینه... باز داره جریان گوش و گوشواره تکرار میشه... لب و تشنگی تکرار میشه... میدونی هر شب از خواب بیدار میشد و میگفت "آیه کوتاهی کردم!" میگفت "آیه ازم بگذر تا شرمنده نشم!" امسال شب عاشورا خواب دید که امام حسین ازش رو برگردوند، نمیدونی چی به روزش اومد! چه گریه ها که نکرد... روزی که گفتم برو، انگار دنیا رو بهش دادن! تمام عشقش به این بود که آقا اجازه داده! غرق لذت بود که رهبرش اذن داده! برایحرم رفت! میگفت باید آزاد بشه و مثل بی بی جانم حضرت معصومه امن و پر از زائر باشه!میگفت یه روز سه تایی میریم که دل سیر زیارت کنیم، من زنجیر پای مَردم نبودم... من نفس اماره نبودم... من ابلیس نبودم براش! قرآن بالای سرش گرفتم، پشت سرش آب ریختم! آیةالکرسی خوندم براش و سپردمش دست علمدار کربلا! مگه نمیگن پشت هر مرد موفقی یک زنه؟ من اونو به بالاترین مقام رسوندم... حالا اون رها شده از دنیا و من تو فشار قبر موندم! آیه حرف میزد و هق هق میکرد. رها نوازشش میکرد و سایه کنارش اشک میریخت. حاج علی به در تکیه داده بود. ارمیا حسرت به دلش مینشست. صدرا در خود میپیچید! چقدر درد در قلب این زن است! چقدر حرف های ناگفته دارد این زن! این آیه ی زندگی سید َمهدی است،چرا آیه اش را میشکنند؟ آیه که به خواب رفت، هیچ چشمی روی هم نرفت... حال بدی بود. حرف های مانده بر دل آیه حال بدش را به همه داده بود. حالا خوب درد آیه را میدانستند. بخشی از درد بزرگ آیه! 『 @Dokhtarane_parva
علیه‌السلام: ✨مجادله مکن که احترامت از بین مى رود. 📚 تحف العقول ص ۴۸۶ 🌱 『 @Dokhtarane_parva
•💜• دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ آقا خواندن آن ࢪا توصیہ ڪردند 🙂 و دࢪ دفع بلا و مریضے بسیار موثࢪه❗️ مخصوصا بیمارے کࢪونا 😷 توصیہ میشود ڪہ هر روز آن را بخوانید یا حداقل آن ࢪا گوش ڪنید👀 @Dokhtarane_parva
1_1038446484.mp3
6.55M
•🖤🎙• 🎤 هرچی که منو یاد تو میندازه دوس دارم :) ♥️🌱 👀🖤 『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙂❤️ ✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَهَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ سلام بر تو اي خليفه خدا و ياور حقّش ⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
•💚• آقـاجاטּ‌‌! چگونـہ‌ازتوگویــم‌ ڪہ‌جـهاטּمـاننـد‌تـو نـدیـده‌اسـت...♥️ ‏ 🤭 『 @Dokhtarane_parva
•💙• + بھ خدا اعتماد کن ! گاهی بهترین‌هـا را بعد از تـلخ‌ترین تجربه‌ها بھ تو می‌دهد؛ تا قدرِ زیبا ترین چیزهایی کھ به دست آوردی را بدانی🏌🏻‍♀🌸' 『 @Dokhtarane_parva
😂 یارو داشت امتحان میداد، رسید به یه سوال که نوشته بود : کلمه ی مناسب را درجای خالی قرار دهید. بعد تو جای خالی نوشت: "مناسب" میگن معلمه از اون روز تاحالا رفته ته کلاس نشسته و میگه مامانم کی میاد دنبالم😂😂😁 ☺️ 『 @Dokhtarane_parva
جوان نخبه ما باید اين باشد: خلاقّیت در دانش💛🔭 @Dokhtarane_parva
مراسم عروسی ما ، به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم . جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟ می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : انشاء الله عاقبت ما ختم به شهادت شود . من رضا را خیلی دوست داشتم ، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود . بعد از رضا پرسید : شما چه آرزویی دارید ؟ گفت : همین که خانم گفت . ♥️ 『 @Dokhtarane_parva
+👤 میگن امام حسین {علیه السلام} رو غروب روز جمعه به شهادت رسوندن غروب روز جمعه شد🏜 یادت رفت سلام بدی حالا حالا باید بدویی... (:🚧 "؏"♥️ 『 @Dokhtarane_parva
🌱 یک هفته قبل از اینکه به سوریه بره،خواب شهادتش رو دیده بود و یک هفته بعد از رفتن به سوریه هم شهید شد... شب آخر جوراب‌های همرزمانش رو می‌شسته،همرزمش به مجید میگه:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار،که خالکوبی روی دستته؟! مجید هم جواب میده: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشه و یا اینکه پاک میشه... و فردای اون روز داداش مجید محله یافت آباد شهید شد و برای همیشه رفت. 🔖راوی: خواهر محترم شهید @Dokhtarane_parva
: ✨شخص‌نخبہ‌وجوان‌نخبہ‌هم‌درقبال مسائل‌ڪشوربایداحساس‌مسئولیّت‌بڪند وگاهے‌لازم‌است‌ڪہ‌جوان‌نخبہ باسختے‌هاهم‌بسازد؛این‌یڪےازآن‌نڪات‌اخلاقے‌ بسیارمهم‌است‌ڪہ‌بایدموردتوجّہ‌باشد. این‌برداشت‌ڪہ‌همہ‌چیزبایدآماده‌باشدو درجاےخودباشدتانخبہ‌بتواندڪاربڪند، برداشت‌درستے‌نیست؛ گاهے‌بایستے‌باموانع‌مبارزه‌ڪنید. @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترانِ‌ پرواツ
#از_روزی_که_رفتی👀📚 مردی که رگ می زد گردنش برای اسم زینب کبری... که میگفت بی غیرته کسی که حریم حَرَم
👀📚 اذان که گفتند، حاج علی در سجده هق هق میکرد. نماز صبح که خواندند، چشم ها سنگین شد و کسی نگاه خیره مانده به پنجره زنی که قلبش درد داشت را ندید! سید مهدی: سر بلند کن بانو! این همه صبر کردم تا محرمم بشی، اینهمه سال نگاه دزدیدم که پاکی عشقم به گناه یه نگاه گره نخوره، حالا نگاه نگیر که دیگه طاقت این خانومیتو ندارم بانو!چشماتو از من نگیر بانو! همیشه نگاهتو بده به نگاه من! آیه که سر بلند کرد، سید مهدی نفس گرفت: _خیلی ساله که منتظر این لحظه ام که بانوی قصه ام بشی... که بزرگ بشی بانو! که بیام خواستگاریت! نمیدونی چقدر سخت بود که صبر کنم... که دلم بلرزه و بترسه که کسی زودتر از من نیاد و ببردت... که کسی بله رو ازت نگیره و دست من از دامنت باز بمونه بانو! آیه دلبری کرد: _دلم خیلی سال پیش لرزید، برای یه پسر که یه روز با لباس نظامی اومد تو کوچه... دلم لرزید برای قدم های محکمش، قدم هایی که سبک و بی صدا بود... دلم لرزید برای چشمای خسته اش، چشمایی که نجیب بود و نگاه میدزدید از من! سید مهدی: آخ بانو... بانو... بانو! نگو که خستگی من با دیدن دختر حاجی به در میشد، که امید من اون دختر حاجی بود! به امید دیدن تو هر هفته میومدم تا قم که نفس بکشم توی اون کوچه... آیه ریز خندید! آه کشید. جایت خالی اس مرد... روز بعد، همه رفتند و رها ماند. سوم و هفتم را که گرفتند، باز هم همکاران سید مهدی خود را رساندند. ارمیا اینبار با همکارانش آمده بود. با آن لباس ها و کلاه سبز کجش... حاج علی متعجب به ارمیا و یوسف و مسیح نگاه میکرد: نمی دونستم همکار سید مهدی هستین! 『 @Dokhtarane_parva
👀📚 ارمیا: ما هم تا موقع تشییع نمیدونستیم! ارمیا از همیشه آرامتر بود... از همیشه ساکت تر! این یوسف و مسیح را میترساند. ارمیای این روزها، با همیشه فرق داشت. ******************** حاج علی چهار پاکت مقابل آیه گذاشت. مراسم هفتم به پایان رسیده بود و پدر و دختر در خانه تنها بودند. رها هم با صدرا به تهران بازگشته بودند. حاج علی: امانتی های سید مهدی، صحیح و سالم تحویل شما! آیه نگاه به پاکت ها انداخت. دستخط زیبای سید مهدی بود: "برای بانوی صبورم" پاکت را باز کرد. بانوی صبورم سلام! شاید بتوان نام این چند خط را وصیت گذاشت، باید برایت وصیت کنم؛ باید بدانی که من بدون فکر، تو را رها نکرده ام بانو! چند شب قبل، خوابی دیدم که وارادم کرد به نوشتن این نامه ها... بانو! من شهادتم را دیده ام! یادت نرود بانو، صبرکن در این فراق! صبرکن که اجر صبر تو برابر با شهادت من است... میدانم چه بر سرم می آید. میدانم که تقدیرت از من جدا میشود، به تقدیرت پشت نکن بانو! از من بیاد داشته باش که چادرت را هوای دنیا از سرت بر ندارد! از من داشته باش که تنهایی فقط شایسته ی خداست! از من داشته باش که ایمانت بهترین محافظ تو در این دنیاست! بانو... من دخترکم را در خواب دیده ام... دخترک زیبایم را که شبیه توست را دیده ام. نگران من نباش! من تمام لالایی هایی که برایش خواهی خواند را شنیده ام! من تمام شب های بیتابی ات را دیده ام... من لحظه ی تولد دخترکم را هم دیده ام! 『 @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙂❤️ ✨اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّهَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ سلام بر تو اي حجّت خدا،و راهنما به سوي اراده اش ⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀 🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva
: ✨آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، علاوه‌ی بر استعداد و ظرفیّت ذهنی، قدرشناسی از این حقیقت و از این نعمت است؛ از این [نعمت] قدرشناسی بشود و بر اساس آن، کار و تلاش انجام بگیرد. یک انسان با استعداد و پُرظرفیّت اگر این ذهن را به کار نیندازد، از این ظرفیّت استفاده نکند، با تنبلی، بی‌حالی، بی‌توجّهی و غفلت بگذراند، مسلّماً تبدیل به نخبه نخواهد شد. ۱۴۰۰/۸/۲۶ @Dokhtarane_parva
•💜• ‹ انسان جایز الخطاست ! › این حرف غلط است؛ زیرا انسان بـرایِ خطا کـردن جــایـز نیست. بهتـر اســت بگوییم انسان ممکن الخطاست؛ یعنی مـمکـن است خطا کنـد و بهتریـن خطا کنندگان، توبھ کنندگان هستند.🙇🏻‍♀💚 『 @Dokhtarane_parva
😂 یه سگ برا باغمون خریدیم 10 میلیون!🐩 با داداشام شبا شیفتی نگهبانی میدیم ندزدنش.🤦‍♂️😂😂 ☺️ 『 @Dokhtarane_parva
| 🎥 وقتی که غفلت از تواناییِ خود بر ملّتی حاکم شد، غارت آن ملّت آسان میشود. ۱۴۰۰/۸/۲۶ 🤭 『 @Dokhtarane_parva