فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸درود بر شما خوبان
💜امروزتون عالی و بینظیر
🌸یکشنبه تون پر از مهربانی
💜وجودتون سلامت
🌸دلتون گرم از محبت
💜عمرتون با عزت
🌸و زندگیتون پر برکت
💜یک روز عالی
🌸هزاران لبخند زیبا
💜را برای تک تکتون آرزومندم
💜روزتون زیبـا و در پناه خداونـد💜
🌸⃟🌷🕊🌿჻ᭂ࿐✰🔰
سلام
سوپرایز عالی از امام زمان
میخوای بدونی امام زمان عزیزمون چه پیامی برات داره؟
یک کدوم از شماره های ۱ تا ۷ رو انتخاب کن و پیامتو بخون
*۱* https://digipostal.ir/c43iiqe
*۲* https://digipostal.ir/cgjt5d1
*۳* https://digipostal.ir/cq62fxr
*۴* https://digipostal.ir/cqkvs4f
*۵* https://digipostal.ir/cztze56
*۶* https://digipostal.ir/cp5uelv
*۷* https://digipostal.ir/cwnsvm2
🌹🌹🌹
دختران چادری 🌹
@DokhtaranehChadoory
لینک 👆👆
﹏☘️⃟🍓﹏
ارزشعلمآموزی...🌱
مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و عَمِلَ بِهِ و عَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ
فى مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیما
هر کس براى خدا دانش بیاموزد و
به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد،
در ملکوت آسمانها به بزرگى یاد شود
#امامصادقعلیهالسلام
#جهاد_علمی
🕊🌹🕊
دل گشتہ بی قرار تو یا صاحب الزمان
سخٺ اسٺ انتظار تو یا صاحب الزمان
عمرے سٺ در مسیر نگاهٺ نشستہ اند
عشاق جان نثار تو یا صاحب الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیر مولای بی همتا✨
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_بیست_و_ششم
😔باورم نمیشد که مصطفی رو گرفته باشن گفتم نه بابا این چه حرفیه مصطفی که کاره ای نیست تا بگیرنش
بیچاره الان میاد خونه...
😞جاریم چشماش رو درشت کرد و گفت بخدا راست میگم حتی دیدنش که دستبند به دستش زدن...
خدایا همه چیز دور سرم گیج میزفت اصلا دیگه متوجه نشدم چی داره میگه مصطفی رو اصلا چرا گرفتن ؟ گفتم کی ؟ کجا ؟ من باید برم....
ببینم راسته گفت بخدا #دروغ نمیگم راسته #نگران نباش نشستم زمین و همش توی سر خودم میزدم...
😭ای خدا حالا چیکار کنم؟ رفتم توی حیاط و #گریه میکردم #مادر_شوهرم گفت پسرم رو ازم گرفتی حالا خوب شد؟ حالا چیه داری گریه میکنی؟ باید قبل از این فکرش رو میکردی حالا جلوی من گریه نکن گریه ات #فایده نداره..
اصلا #باورم نمیشد که این مادر شوهرمه چون ما همیشه باهم دیگه خیلی خوب بودیم همه #رابطه مون عالی بود با من بهترین رفتار رو میکرد
جاریم خیلی ناراحت شد هم به خاطر حال بدم و هم به خاطر حرفهای مادر مصطفی اینکه چرا من رو #مقصر میدونست هیچ وقت نفهمیدم من مصطفی رو خیلی دوست دارم این چه حرفیه....
😔جاریم یه لیوان آب آورد و دستم داد و محدثه رو بغل کرد چون داشت گریه میکرد حالم خیلی بد بود...
با اون حال بدم زنگ زدم به مادرم
اونها هم #جریان رو فهمیده بودن
مادرم داشت گریه میکرد گفتم مادر به داداشم بگو بیاد دنبالم گفت باشه عزیزم وسایل هات رو جمع کن توی این موقعیت بد فقط میتونستم به خانواده ام تکیه کنم...
#داداشم اومد دنبالم جاریم همه اش گریه میکرد ازش #خداحافظی کردم و از مادر شوهرم هم خداحافظی کردم اما جوابم رو نداد...
😞باهام مثل یه #مجرم رفتار میکرد در حالی که من خودم #زخم خورده بودم
اما چون #مادر مصطفی بود پس مادر من هم بود دلم تیومد ازش ناراحت بشم بهش #حق دادم چون ناراحت بود...
رفتم خونه پدرم همه اش گریه میکردم ، مادرم و خواهرم هم من رو همراهی میکردن پا به پای من گریه میکردن...
#صبح شد و با پدرم رفتم جلوی #زندان اما گفتن اینجا نیست کسایی که تا جرمشون ثابت نشه هیچی معلوم نبود با #ناامیدی هر چه تمام تر برگشتیم خونه..
😭همش گریه میکردم ساریه بعد از ظهرش اومد پیشم بغلم کرد و با هم گریه کردیم...
😔روز بعد هم بازم رفتم فصل #زمستان بود هر روز میرفتم جلوی و دادگاه و زندان و همه جا
بعد از 3 هفته گوشیم زنگ خورد و جواب دادم یکی بود که فارسی حرف زد اما یک کلمه هم متوجه نشدم چون اعصابم خیلی #داغون بود...
بعدش مصطفی حرف زد باورم نمیشد این بازم مصطفی منه گفت که حالم خوبه اما یکی بهم #تهمت زده دست برندارید حتما هر روز برید و پیگیر ماجرا بشید
منم گفتم چشم... بخدا ولت نمیکنم حتما میرم تا خواستم حرف بزنم #قطع شد....
✍🏼 #ادامه_دارد... ان شاءالله
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_بیست_و_هفتم
✍🏼توی شرایط #سختی گیر کرده بودم
خودمم نمیدونستم چیکار کنم آخه مصطفی رو چه به کارهای #خلاف
هر شب #دعا میکردم که ماجرا روشن بشه....
#زمستان بود و سرما اما من به خودم #قول دادم تا مصطفی آزاد نشه نه کفش زمستانی میپوشم و نه لباس زمستانی خیلی وقتها با دمپایی میرفتم #دادگاه و برمیگشتم...
بلاخره بعداز ماهها #قاضی اش رو پیدا کردم مرد #جوانی بود وقتی رفتیم تو جلوی ما بلند شد پدرم ماجرا رو تعریف کرد و گفت اصلا نمیدونیم چرا گرفتنش گفت #پدر جان نگران نباشید خودم پیگیر میشم....
یه نفسی کشیدم که #الله_متعال جواب دعاهام رو داد
تصمیم گرفتم #روزه بگیرم در اون وقت هم خبر می دادم و هم ناخوش احوال بودم و هم لاغر جثه...
😢روزه گرفتن برام خیلی سخت بود اما #دو ماه تمام روزه گرفتم با آب روزه ام رو میشکستم و زود میرفتم روی #سجاده تا #دعا کنم...
خیلی دست به آسمون بودم از دعا کردن و #تلاش کردن دست بر نداشتم چون من مصطفی رو میخواستم
بلاخره قاضی پرونده یه ملاقات برای ما گرفت خدایا تنفس زندگی برای من خیلی عجیب بود مصطفی تنفس زندگی من بود و من میخواستم ببینمش...
😔توی اون مدت که مصطفی زندانی بود مادر شوهرم اصلا ازم خبری نگرفت حتی از نوه اش هم خبری نمیگرفت اما جاریم زود به زود می اومد حتی برای #دخترم هم #عروسک میخرید
رفتم ملاقاتش چقدر عوض شده بود این دیگه نصطفی نبود خیلی لاغر شده بود همین که من و پدرم با مادر #شوهرم نشستیم احوال همه رو پرسید پدرم در آخر گفت مصطفی جان چیزی بهت نگفتن...
نگفتن که چرا اینجایی چرا دستگیرت کردن ؟ گفت اونها که نه اما یه #دوستی قبلا داشتم که اهل خلاف بود خیلی وقت پیش باههم دوست بودیم همینکه فهمیدم که اهل خلافه ولش کردم اما اون من رو ول نکرده ظاهرا ، رفته علیه من #شهادت_دروغ داده
البته فقط من نیستم خیلی ها رو اینجوری کرده و خیلی ها زندانی ان
فقط شما حتما پیگیری کنید...
😞نمیخواستم از پیشش برم اما مجبور بودم چون وقت تموم شد خداحافظی کردیم و رفتیم فرداش با بابام رفتیم جلوی #دادگاه قاضی گفت اینها رو هم من میدونم داریم #تحقیق میکنیم نیازی نیست شما با این وضعیتتون بیایید اینجا...
اما من که دست بردار نبودم هر روز میرفتم بلاخره طی تحقیقات زیاد و طولانی ثابت شد که هیچ جرمی مرتکب نشده البته نه فقط مصطفی بلکه اون بیچاره های دیگه هم ثابت شده بود بی گناهن ، اومده بودن از تمام همسایه ها در مورد مصطفی سوال کرده بودن و سوابقش رو گشته بودن اصلا هیچی نبود یه روز که من #مریض بودم و نتونستم برم دادگاه پدرم خودش رفت...
قاضی بهش گفته بود که #آزاده برید مدارکش رو بیارید تا مراحل انجام بشه همون جا پدرم بهم زنگ زد...
از خوشحالی انقدر پریدم هوا انقدر پریدم انگار بازم #بچه شده بودم من که میپریدم محدثه هم که دیگه راه میرفت فکر میکرد دارم باهاش بازی میکنم روده بر شده بود از خنده و گاهی اوقات اون هم میپرید...
ظهرش مصطفی زنگ زد و خیلی صداش گرفته بود گفت چرا نمیایی ملاقاتم خیلی دلم برات تنگ شده...
😍گفتم مصطفی جونم تو دیگه #آزادی زود برو وسایلت رو جمع کن الان بابام میاد دنبالت...
خودش هم باورش نمیشد فکر میکرد دارم #شوخی میکنم گفت الان دیگه حوصله ی شوخی ندارم زود بیا ملاقاتم میخوام محدثه رو ببینم...گفتم بخدا راست میگم والله هیچ دروغی توش نیست..
✍🏼 #ادامه_دارد... ان شاءالله
عزیزان من هر روز یعنی بعد از ظهر یا شب ادامه رمان #نسیم هدایت رو برای شما میزارم
هر روز #۲ تا قسمت🌸🌸🌸🌸
ادامه ی رمان انشاالله فردا💐
بخونید خیلی رمان قشنگیه❤️
https://EitaaBot.ir/poll/ei4k6?eitaafly
از رمان نسیم هدایت خوشتون اومده 🌸
دراین نظر سنجی نظر خودتونو بزنید💕
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
[ تا خدا یك رگ گردن باقیست ! ^^ ]
•
.
الاَ بِذِکْرِ اللّھِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب . .
آگاھباش کھ با یادخدا دلها آرامش میگیرد
بھ هرکس دلبستیم، رسمـے جز دلشکستن
نمیدانست، جز شمایـے کھ باهمہ بـےمهرۍ
هایمان همیشہ مرهمِخستھجانمان شدۍ(:
تولد یک بانوی باوقار، زیبا، صبور، محجبه و چادری.........
نزدیکه 👇👇👇😍😍😍😍
اگه گفتین کدوم بانو ............................
بله بانو حضرت زینب «ص» ❤️❤️❤️❤️
حالا کیا اسمشون زینبه 💐💐💐💐💐**
https://harfeto.timefriend.net/16312864479249
خوب به صورت ناشناس اسم زیبایت رو بگو میخوام ببینم درکانال دختران چادری چنتا «زینب» داریم❤
دختران چادری🌹
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
تولد یک بانوی باوقار، زیبا، صبور، محجبه و چادری......... نزدیکه 👇👇👇😍😍😍😍 اگه گفتین کدوم بانو
زینب خانما اسمتون رو بگین دیگه
میخوام ببینم چنتا زینب داریم
و روز تولد حضرت زینب بگم چنتاداریم💕💕
ویه خبر هم بهتون بگم 😊
درواقعیت یه چیزی بگم