eitaa logo
دختران نظامی
632 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6هزار ویدیو
145 فایل
بسم‌رب‌الشہید ‌مشخصات کانال و‌قسم‌بہ‌خستگے‌چشمانت! ‌ ‌شروع‌خادمے:1400/11/4 پایان‌خادمۍ: انشاءالله‌شہادٺ _‌کپے؟! ‌ +صلوات‌یادت‌نره‌مؤمن:) برای حرفای قشنگتون... :) https://daigo.ir/secret/6203690599
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 💞 قسمت . دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم . با سمانه رفتیم بیرون و آقا سید هم بیرون در داشت با گوشیش حرف میزد...تا مارو دید که بیرون اومدیم سریع دوباره رفت داخل دفتر . من همش تو این فکر بودم که موضوع رو یه جوری باید به آقا سید حالی کنم باید یه جوری حالیش کنم که دوستش دارم ولی نه... من و نمیزاره ای کاش پسر بودم اصلا ای کاش اونروز دفتر بسیج نمیرفتم برای ثبت نام مشهد ای کاش از اتوبوس جا نمیموندم ای کاش... ای کاش.... . ولی دیگه برای گفتن این ای کاش ها دیره . امروز آخرین روز امتحانهای این ترمه . زهرا بهم گفت _بعد امتحان برم آقا سید کارم داره.. . -منو کار داره؟! . -آره گفته که بعد امتحان بری دفترش . -مطمئنی؟! . _آره بابا...خودم شنیدم . بعد امتحان تو راه دفتر بودم که احسان جلو اومد . -ریحانه خانم . -بازم شما؟! . -آخه من هنوز جوابمو نگرفتم . -اگه دیشب جلوی پدر و مادرتون چیزی نگفتم فقط به خاطر این بود احترامتون رو نگه دارم وگرنه جواب من واضحه لطفا این رو به خانوادتون هم بگید . -میتونم دلیلتون رو بدونم؟؟ . -خیلی وقت ها آدم باید دنبال دلش باشه تا دنبال دلیلش . -این حرف آخرتونه؟! . -حرف اول و آخرم بود و هست . و به سمت دفتر سید حرکت کردم و آروم در زدم . . -رفتم توی دفتر و دیدم تنها نشسته و پشت کامپیوترش مشغول تایپ چیزیه. . منو دید سریع بلند شد و ازم خواست رو یکی از صندلیهای اطاق بشینم و خودش باز مشغول تایپش شد. . (فهمیدم الکی داره کیبردشو فشار میده و هی پاک میکنه) . -ببخشید گفته بودید بیام کارم دارید . -بله بله . (همچنان سرش پایین و توی کیبورد بود ) . -خوب مثل اینکه الان مشغولید و من برم یه وقت دیگه میام . -نه نه..بفرمایید الان میگم راستیتش چه جوری بگم؟!... لا اله الا الله...میخواستم بگم که... . -چی؟! . -اینکه .... . ادامه دارد... .
از حاج قاسم به دخترانش در شب شهادت حضرت زینب یادواره شهدایی غرب تهران برگزار شده بود .....به سختی خودمو رسوندم جلوی مجلس تا که سخنران مراسم بود رو ببینم.....رفتم جلو،همینجوری که از شدت دوندگی قلبم تند تند میزد رسیدم به حاجی...سلام کردم....با مهربانی پدرانه در جواب گفتن سلام .....بهشون گفتم حاج آقا نمیشه ما هم بیایم حضرت زینب(س) بشیم.....حاجی سرشون بالا گرفتن و لبخندی زدند و گفتند دخترم شماها در همین بمانید و و باشید.... 🔊بچه ها برای دفاع از حجاب حضرت زینب توی شهرتون چیکار کردید؟ ✍به نقل از مسئول ‌🇮🇷کانال دختران انقلاب را دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc