#پارت167
ابروهاش بالا پرید و با لبخند محوی نگام کرد.که گفتم
-اون پیرهنم در نیار از تنت.
با همون نگاه خاصش گفت
-درمیارم..همون طوری که خلقمو دراوردم...طور دیگه ای میتونی مهر بزنی بهم؟
بی اراده خم شدم به سمتش و لبتم رو روی گردنش گذاشتم.
تنش تکون شدیدی خورد و با صدای مرتعشی گفت
-چی کار میکنی ترنج؟...بعداظهر عکلسی دارم.
بی توجه به کارم ادامه دادم.درست زیر ته ریشش وقتی مطمن شدم مهر خورده عقب کشیدم پیشونیم رو به پیشونیش چسبوندم.نفساش تند شد و چشماش به قرمزی میزد
با صدای گرفته ای گفتم
-دیگه نمیتونی کبودی گردنت و پاک کنی میتونی؟
جوابی نداد.ادامه دادم
-من حسودم امیر.تحمل ندارم اون دختره رو بیخ گوشت ببینم.من نمی...
لب هاش مانع شد تا حرفم و ادامه بدم.
دستش و پشت گردنم گذاشت و با خشونت بوسه ای روی لبم زد که سستم کرد