#روایت_شمارش_معکوس_اسفند
#کمی_تلخ
این شمارش معکوسِ پایانِ سال، بدجوری آزار دهنده شده!!
یعنی تا بوده برای من همین بوده..
انگار به محضی که پای اسفند وسط میاد، با عجله دستتو میگیره و تا لحظه ای که نفس داره، تند و سریع شروع به دویدن میکنه و تورو هم با خودش میکشه.. یه جوری می دوه که یهو بهخودت میای میبینی عه به آخرای خط رسیدی و نفهمیدی چی ششششدد؟؟!!!!
برمیگردی پشت سرتو نگاه میکنی، میبینی تموم شد!! اما یه عااالمه حسرت برات موند..
..حسرت کارای ناتموم، حسرت راههای نرفته، حسرت کارای شروع نشده، حسرت فرصت های از دست رفته.. و سنگین تر از همش: حسرت عمر از دست رفته و کاری برای یار غریب نکرده
به اینجا که میرسم قلم هم سنگین میشه..
فک کنم اونم بغض کرده💔
@dowreh