💫🌟💫
#پندانه
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت :
اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت میخورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت میخورد!
برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟
برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر میداریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی و الماس.
آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند! و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند؟!
⚡️زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت میخوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم؟! پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم ...!
•••┄┅═════•••✾•••═════┅┄•••
مثل دوره ی #گویندگی استاد #زکریایی میمونه که بعدا تبدیل به حسرت میشه😉 چون معلوم نیست کی دوباره برگزار بشه..☺️
#گویندگی_رادیو
عکاس: ابراهیم لیموچی
@dowreh
👌داستان کوتاه و آموزنده
#پندانه
✍در راه مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!
به شیخ بهایی که اَسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اَسبش دائم عقب میماند.
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند، به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو میتازد.
میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق، بال در آورد.
در غیابِ یکدیگر حافظِ آبروی هم باشیم
این است "رسم رفاقت"
┄┅═══••✾••═══┅┄
@dowreh