هدایت شده از وحید یامین پور
💠
[بایزید را] گفتند: «عمر تو چند است؟»
گفت: «چهار سال» !
گفتند: «این چه گونه باشد؟»
گفت: «هفتاد سال است تا
در حجابِ دنیاام اما چهار سال است
که وی را میبینم چنان که مپرس
و روزگارِ حجاب از عمر نباشد.»
تذکرة الاولیاء
#بشنو_از_نی
هدایت شده از وحید یامین پور
💠
هنوز هیچی از اضطراب و دلشوره نگفته بودم که گفت:
مادری بچهاش رو توی شلوغی بازار گم کرد. سراسیمه شروع کرد به جستجو؛ به هرکی میرسید میگفت بچه منو با این نشانیها ندیدین؟ ولی از شدت اضطراب قبل از شنیدن جواب میرفت سراغ بعدی... رسید به بچهاش توی چشمهای بچهاش نگاه کرد و پرسید بچهی منو با این نشانی ندیدی؟! بچه رو هم کنار زد و رفت...
توی شلوغی دنیا ماها همینطوریم. تو شلوغی حتی اگر گمشدهمون رو پیدا کنیم نمیشناسیمش. گاهی دنبال عینکی میگردیم که روی چشممونه.
مثل اون حکایت مولوی که کسی سوار اسبش بود و با شتاب اینور و اونور میرفت و میپرسید اسب منو ندیدین؟
در فغان و جست و جو آن خیرهسر
هر طرف پرسان و جویان در بدر
کانک دزدید اسب ما را کو و کیست؟
این که زیر ران تست ای خواجه چیست؟
آری این اسبست لیک این اسب کو
با خود آی ای شهسوار اسبجو
جان ز پیدایی و نزدیکیست گم
چون شکم پر آب و لب خشکی چو خُم
#بشنو_از_نی
هدایت شده از وحید یامین پور
گفت: کسیکه واقعاً شاد است، هیچوقت بلند بلند نمیخندد. خندهی بلند اغلب برای پنهان کردن یک افسردگی درونی است. مثل افسردگی در ساعتهای پایانی یک تعطیلات که آدم را به دست و پا زدن برای یک شادی مضحک وا میدارد. نکند زمان بگذرد و من به اندازه کافی شاد نبوده باشم!
من بهیاد کسانی میافتم که در راه بازگشت از شمال، با اضطراب آخرین ساعتهای فراغتشان را میگذرانند... با پایکوبی دسته جمعی کنار جادهها و نعره زدن در تونلها...
شادی، کالایی نیست که با خرج کردن پول و زمان، بدست آید؛ شادی با فائق آمدن و چیره شدن بر زمان بدست نمیآید. تلاش برای شاد بودن مساوی است با اضطراب و نهایتا افسردگی.
بهجت و انبساط خاطر حقیقی، نه نسبتی با "تعطیلی" دارد و نه دارایی. شادی حقیقی از چشمه درون میجوشد. در هنگام "انس" و نه در "نسیان".
#بشنو_از_نی
#یادگاری
➕️ @yaminpour