"مصباح الهدی"
برق سه فاز در چشمانم بود. نمیدانستم از زیبایی این جوال بخندم یا گریه کنم. تعبیر قرآن به جوال خدا در عین زیبایی و درایت، شدیدا متاثر کننده بود.
قهر خدا وسط داستان، خندهاش وسط جهنم، بوس و کنار وسط حورالعینها، تخت و پادشاهی و حکمت، سیاست، اقتصاد و خود خود زندگی..
کتابی که کهنه نمیشود، این جوال قشنگ بود به خصوص برای خودم، یاد پارسال افتادم، ماه مبارک در نمایشگاه بین المللی قرآن، قصد داشتم این قضیه را به اثبات برسانم: "خوشتر آن باشد که سر دلبران،
گفته آید در حدیث دیگران.."
موضوع، قرآن از دیدگاه انديشمندان غربی بود، حالا که فکر میکنم، میبینم اول باید نگاه کنم که قرآن در نظر خودم چگونه است؟ کتابی که با صوت و صفحات و کلمات و معانیاش سالهاست دمخورم..
به قول مارگارت مارکوس که با شنیدن ترجمه که نه، اما با شنیدن صوت قرآن متحول و در ۳۳ سالگی مسلمان شد، خود کلمات نازنین خداست که بر جان مینشیند..
همان جانی در ما دمیده است و شدیم پاره وجود خدا.. آه خدایا چقدر این گونه نگاه کردن به تو زیباتر است.
شنیدن سخنت این مدلی خیلی شیرینتر است..
مثل این که شبها سر فرزندت را روی دامن بگیری و قصه بگویی و آرامش کنی و راحت بخوابد.. بی خیال همهی خستگیهای روز..
حالا تو هم ما را در برگرفتهای و راحت برایمان جوال میخوانی و ما کیف میکنیم.. لذت عالم را میبریم به خصوص وقتی جوالهایت ترانه میشوند و از دهان خوانندهها بیرون میآیند..در قالب سه گاه چهارگاه و همایون و دشتی و حجاز برایمان مستی آفرین میشوند..
آنوقت است که کلماتت دل سنگ را آب میکند، کوه طور را متلاشی میکند و سنگ خارا را منبع چشمههای گوارا..
آه خدای زیباسخنم.. خدای متکلمم..
کلام میخوانم که با تو همصفت شوم، متکلم شوم، به گفتار تو.. و کلم الله موسی تکلیما..
دیروز یکی از دانشجوهای رشته عکاسی، قبل از شروع درس در اولین جلسه گفت: استاد لطفا صادقانه جواب بدین، حستون از تدریس این درس چیست؟ ما تصورمون از اندیشه اسلامی یک درس خشک است که فقط باید پاسش کنیم. نگاهی کردم و گفتم: حقیقتا تصورم این است که نمیدانم عاشقان متکلم میشوند یا متکلمان عاشق. چیزی نگفت.
درس را شروع کردم و یک ساعت و ربع گذشت تا اعلام پایان درس کردم.
همان دانشجو برگشت و گفت: "استاد امروز فهمیدم نه تنها عاشقان متکلم میشوند که تمام رسالتشان چشاندن همان عشق است در جان مخاطبشان."
آری متکلم حقیقی خود خداست و کلماتش عالم را در پرتو عشق رقم زده است، همان وقتی که عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد. تجلی نورش در کائنات تابید و همه را درگیر محبتش نمود. همان زمان که داشتند محبتها را تقسیم مینمودند، متکلمان شیرین زبانی کردند و یقینا سهم بیشتری دریافت کردند، یا شاید نان داغی به خدا قرض دادند که خدا همان حرارت نان داغ را در دلشان نگه داشت تا بتوانند سردی دنیا و خاک را تحمل کنند اما سرد و تاریک نشوند. فروزان باشند و به دنیا روشنایی ببخشند، بسوزند و نور بیافشانند، تا شمع وجودشان در همین تابش و سوزش ذوب و فانی شود.
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام..
❤️❤️
#خطخطیهای_کارگاهی
#جوال_کلمات
#ویرایش_شده
زهرا دلاوری پاریزی
۱۴۰۲/۱۲/۴