eitaa logo
کانال تبلیغی خانم عشقی
436 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
71 فایل
امیدوارم در کنار هم زمینه ساز ظهور باشیم ارتباط با مدیر @eshghi313
مشاهده در ایتا
دانلود
بدید به کارشناس یکی می خواست رییس بشه،توی جواب عام وخاص می گفت: بدید به کارشناس سوال می پرسیدن ازش،اما نداشت هوش و حواس می گفت: بدید به کارشناس مجری می گفت سوال دارم یه چندتایی از اقتصاد می گفت:سوال نکن زیاد می گفت میشه نظر بدید چیکار کنیم با اختلاس میگفت:بدید به کارشناس مجری می گفت:خیر سرت می شی رییس مملکت چرا اینو می گی فقط؟ اینا که می پرسم ازت بابا سوالایِ شماس می گفت: بدید به کارشناس مجری می گفت رییس شدن مدیریت نیاز داره هزار تا رمز و راز داره چرا واسه رییس شدن؟اومدی اینجور آس و پاس؟ می گفت: بدید به کارشناس مجری می گفت :خیر سرت شما که دیگه دکتری فوقِ تخصصی!!!،پُری سواد داری خیلی زیاد،هزار کلاس،نه شیش کلاس می گفت:بدید به کارشناس مجری می گفت شمایی که زبون دنیا بلدی زشته سوال جواب ندی زشته بری سراغ غرب بازم با لحن التماس می گفت : بدید به کارشناس می گفت: که قلب آدما هفتصد و پنجا گرمه قلب شبیهِ هِرَمه من از همه تخصصا همینا می دونم،خلاص می گفت : بدید به کارشناس مجری می گفت شمایی که نبودی کارشناس عزیز چرا فقط به عشق میز می خوای بیایی و بشی فقط رو صندلی پلاس؟ می گفت بدید به کارشناس
اگه به قدرت برسم!... اگه به قدرت برسم،دوتا را ده تا می کنم اگه به قدرت برسم،خوب باهاتون تا می کنم اگه به قدرت برسم کلی نمودار میارم هرچیش به نفعم نباشه،اون قسمتو تا می کنم اگه به قدرت برسم میام با کلی کارشناس مشکلای مملکتو به کلی امحا می کنم مثل شهید روحانی مون میرم به التماس غرب میگم که برجام تونو دوباره امضا می کنم مردم ماخسته شدن خیلی گرونه وی پی ان اگه به قدرت برسم فیلترا را وا می کنم نمی دونم!کی باعثِ فتنه و فیلترینگ شده!! اگه به قدرت برسم من اونا پیدا می کنم!! اگه به قدرت نرسم میکروفونو پرت می کنم!! اگه به قدرت نرسم بدجوری دعوا می کنم اگه به قدرت نرسم داد می زنم:تقلبه مثل رفیقام دوباره آشوب و بلوا می کنم ظریف مون گفته نُهم جشن برندگی داریم اگه که اینجوری نشه ،ببین چه کارا می کنم نه اینکه فکرِ قدرتم ! اما همش تو فکرمه نمی دونم چرا یهو،خودم را رسوا می کنم!!!
بختِ سعید ماییم در اوج عزت و عزم و امید در پیروی از مسیرِ یاران شهید در صحنه انتخاب داریم حضور تا اینکه نصیب مان شود بختِ سعید
سوات هرچند که خیلِ سوتی‌ات را ته نیست این قصه‌ی طولانی تو، کوته نیست یک نکته بدان از این حکایت ای جان پسوندِ امام‌مان خمینی _ ره نیست
رونالدینیو را بشناسید به راست خیره می شود،به چپ که پاس می دهد برایِ گل زدن دوباره پاسِ خاص می دهد نگاه هر مدافعی به راست می رود که او به سمتِ چپ دوباره پاسِ بی حواس می دهد نگاه می کند به سمتِ شرقِ تیم خود ولی دوباره پاسِ خویش سمت لاس وگاس می دهد شدند متضاد هم نگاه و کارهایِ او به سینه ی مدافعان غم و هراس می دهد دهانِ خلق واشده عجیب ،موقع نظر به آنچه که ز خویش دارد انعکاس می دهد زمان پاس دادنش ظریف می شود ولی نه پاس،وعده ای به خلقِ آس و پاس می دهد نداده است پاس به جوانِ اهل تیمِ خود که پاسِ گل به پیرهایِ سرشناس می دهد نگاه و کارهات را یکی بکن،که داوری سر نود دقیقه،حکم بر خلاص می دهد نگفته ام‌من از سیاسیون کشورم سخن چه جرمِ من اگر کسی چنین قیاس می دهد؟
آمد به سرم هر چیز که در حالِ"زلنسکی"دیدم هی گفتم و با گفتن آن خندیدم گفتند:مگو چنین از او،گفتم تا آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
مسعود! کابینه‌ای دارد سراسر گود، مسعود هرگز نگردد هیچ جا محدود، مسعود از دیگران راحت کُند هرجا هزینه‌!!! تا حل کُند هر مشکلی را زود، مسعود باشد طبیبِ حاذقِ جمهورِ ایران هر دردمان را می‌دهد بهبود! مسعود با سرعتش در حل مشکل‌هایِ کشور از کله‌یِ ما در نماید دود مسعود دیگر رُکودی در وطن باقی نماند رد می‌شود راحت ز رویِ کود، مسعود برجام را احیا کند روزی دوباره این باغ را پر سازد از اَمرود، مسعود بنده سخنرانی نمی‌باشم بلد، هیچ این جمله را روزی خودش فرمود،مسعود اما سخنرانی کند بسیار پر شور گاهی که باشد خوب رویِ مود مسعود باشد برای طنز پردازان کشور رفتار و کردارش سراسر سود،مسعود دارم به شدت من به رفتارش علاقه از اولَش هم حالِ من این بود مسعود بشنو ز من از دوستان بد بپرهیز حرفِ ظریفم! گوش کن مسعود مسعود دارم دعا بر روی لب؛ یارب نگردد در امتحانات خودش مردود ،مسعود !
پیک نیک در نیویورک هان،کت و شلوار و کیف و کفش شیکش را ببین شور وشوق و های و هوی و جیک و پیکش را ببین می رود با کاروانی گُنده با صدها نفر می رود با خانواده ،پیک نیکش را ببین باز هم از پله یِ طیاره بالا می رود چرخش و آداب و اطوار کُمیکش را ببین می پَرد در پله ی آخر به این سو ،ناگهان باش با این قصه، بخشِ آنتیریکش را ببین سویِ آمریکا به دیدارِ برادر! می رود دیدنِ ارحام!رفته کارِ نیکش را ببین دشمنان دین و مکتب را برادر خوانده است در مصاف دشمنِ حق تاکتیکش را ببین می برد یار ظریفی را کنارِ خویشتن کارِ او خواهی که بشناسی؟شریکش را ببین تازه این آغازِ فصلِ رشد این بیماری است چند وقتی بعد از این دورانِ پیکش را ببین
لعنت به برادرت... احسنت‌ به تو ،پیام دادی زیباست همدردی تو دوایِ خیلی غمهاست! اما به خودت بیا ،بدان این‌ هجمه با توطئه یِ برادرت! آمریکاست
رسمِ سوختن آموختیم از شعله رسمِ سوختن را از خود گذر کردن پس از عاشق شدن را آموختیم این را؛ برای پر کشیدن بشکست باید بی‌امان، زندانِ تن را آموختیم این را که باغی تازه روید سیراب خون سازیم اگر دشت و دمن را رویید باغی لاله تا تدفین نمودیم در خاک، جسم عاشقی گلگون‌کفن را گو مرگ را بی‌پرده‌تر آید به میدان ما دوست داریم این نبردِ تن به تن را با خون‌مان رنگ عمل بخشیم با شوق در عرصه‌یِ سرخ شهادت هر سخن را خون شهیدان می‌دهد پیوند با هم سوریه و لبنان ، فلسطین و یمن را خون کبوترها ز دنیا پاک سازد ننگ حضورِ دسته‌ای زاغ و زغن را سیدعلی شد عهده‌دار مکتب ما دادیم اگر از کف امامِ بت‌شکن را سید حسن‌هامان ز خاکش سر برآرند از کف اگر دادیم این سید حسن را
کوه لبریز بود از استواری و یقین ،کوه در بند بندش داشت عزمی آهنین ،کوه با آتشی که در دل خود داشت یک عمر می شد به میدانِ عمل شورآفرین کوه مثل امامش با کلام با شکوهش خاری مداوم بود در چشمانِ کین،کوه بیمش نبود از فتنه ها و ریب ها،چون دست توسل داشت برحبل المتین کوه در تنگناها با توکل بر خدا داشت آرامشی ناب و بیانی دلنشین ،کوه با شور ایمانش ز نصرالله می گفت با اعتماد و اعتقادی راستین ،کوه گفتند بعضی ها که شد نابود قطعاً با شصت تُن بمبی که آمد بر زمین ،کوه اما نشد نابود،محکم تر ،قوی تر در قلب ما تاهست،پابرجاست این کوه
بابا ولمون کن تو باز در این وهله گرفتی یقه ی ما/بابا ولمون کن من خسته شدم دیگه ازاین شکل سوالا/بابا ولمون کن بگذار که باشیم در این حالِ تغافل مشغول تخیل ما فکر چه ایم و تو به فکر چه خدایا/بابا ولمون کن گفتیم سلاحی بگذاریم زمین ما/ در اوج‌ِ مدارا اما نشد و فرصت جنگ است مهیا /بابا ولمون کن بودیم به شدت همه دلبسته ی سازش/با مِهر و نوازش موشک زده ایم و دهن خصم شده وا،بابا ولمون کن آنهم نه یکی و نه دوتا ،بل صد و هشتاد،از اینهمه ای داد من مضطربم چون بشود قصه ی فردا،بابا ولمون کن خوردست چرا موشک ماها به سرِ دیو،خورده به تلاویو خوردست چرا موشکی از عمد به حیفا؟،بابا ولمون کن افتاده به جان و دلمان لرزه ز تهدید،لرزیم چنان بید برجام مگر می رسد اینگونه به امضا؟ ،بابا ولمون کن داده ست ندا دشمن قداره؛ حریفم!،من هم که ظریفم بیهوده شد آنقدر تمنا و تقلا،بابا ولمون کن خوش بود که با یک روش ملتمسانه،با چند بهانه هر خواسته با عجز نماییم تقاضا،بابا ولمون کن افسرده ام از این روش ضربه به دشمن. درمانده شدم من باید کمرِ ما بشود پیش ستم تا،بابا ولمون کن در شیوه کاری که در آن بنده ام استاد،در پاسخ بیداد همواره جوابِ بتمرگ است بفرما،بابا ولمون کن